کد | bk-614 |
---|---|
نوع | کاغذی |
عنوان | معلولین موفق معاصر |
نویسنده | اعظم مرادی |
ناشر | نخبگان شهر اندیشه (اصفهان) |
سال انتشار | 1393شمسی |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد جلد | 1 |
تعداد صفحه | 156 |
زبان | فارسی |
قطع | وزیری |
موضوعات | معلولان - سرگذشتنامه ، معلولان - ایران - سرگذشتنامه |
شابک | 978-600-92663-1-9 |
کد دیویی | 362.40955 |
چکیده |
اخیراً کتابی با مشخصات زیر در زمینه «سرگذشتنامه معلولین» منتشر شده است: معلولین موفق معاصر، دکتر اعظم مرادی، اصفهان، نخبگان شهر اندیشه، 1392، 150ص. مولف این اثر خانم مرادی (متولد 1354)، دارای دکترای روانشناسی، عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور و از معلولین حرکتی است. او چند روز پس از تولد بر اثر تشنج دچار معلولیت جسمی شد، ولی پزشکان و مدیریت آموزش و پرورش با این باور که وی دارای معلولیت ذهنی است از پذیرش او در مدرسه ابتدایی ممانعت کردند. اما والدین فداکارش امکانات تحصیل در خانه را برایش فراهم آوردند؛ به طوریکه توانست مقاطع ابتدایی، راهنمایی و متوسطه را در خانه نزد معلمین خصوصی فرا گرفته و فقط با شرکت در آزمون، این مقطعها را طی کند. پس از قبولی در کنکور و پذیرش در دانشگاه اصفهان رشته روانشناسی، روزنامهای درباره او این تیتر را نوشت: «دختری که هرگز مدرسه نرفت، دانشگاه قبول شد». («مصاحبه با دکتر اعظم مرادی»، زهرا قاسمی، سایت جامعه مجازی بال پرواز، خرداد 1393) بالاخره پس از گذشتن از مراحل آموزش عالی و اخذ مدرک دکترای روانشناسی، به عضویت هیئت عملی دانشگاه پیام نور پذیرفته و مشغول به کار شد. فعالیتهای او محدود به تدریس نمیشود و مشاوره دادن دلسوزانه به دانشجویان به ویژه معلولین و تألیف از دیگر خدمات خانم مرادی است. مجله تواننامه ضمن آرزوی موفقیت افزونتر درصدد بررسی عمیقتر کتاب ایشان با عنوان معلولین موفق معاصر برآمد؛ امید است نکات این نوشته را حمل بر خیرخواهی فرمایند چرا که انگیزه، تقویت مهارت نویسندگی و پیشرفت در این عرصه است و صمیمانه آرزوی موفقیت روزافزون ایشان را داریم. نگاهی به کتاب معلولین موفق معاصر ساختار و تبویب: نویسنده مطالب را در دو فصل تنظیم کرده است: فصل اول درباره معلولین موفق جهان است و شامل زندگینامه و معرفی 7 نفر از معلولین سرشناس کشورهای مختلف غیر از ایران است. فصل دوم با عنوان معلولین موفق ایران به معرفی 29 معلول نخبه در عرصههای اختراع، رایانه، تدریس دانشگاهی، نویسندگی، نقاشی، نوازندگی، ورزش و دیگر حرفهها میپردازد. لازم به ذکر است که نویسنده به دلیل عدم تجربه کافی و شاید هم ناشر به دلیل نداشتن مهارت لازم، فهرست مطالب و فصلبندی و تبویب را به خوبی تنظیم نکردهاند. اگر دو عنوان معلولین موفق جهان و معلولین موفق ایران را سیاهه و با قلم بزرگتر میآوردند و جلوی آنها فصل یکم و فصل دوم نوشته میشد؛ نیز در متن در ص 9 و ص 29، عبارتهای فصل یکم و فصل دوم میآمد از نظر فنی، شاکله کتاب مطلوبتر میشد. البته در تیترهای فرعی مثل مخترعین، متخصصین رایانه با حسن سلیقه قلم سیاهه و جایگاه و دیگر نکات فنی انتخاب شده است. در فهرست مطالب و هم در متن این تیترها خوب کار شده است. هدف و انگیزه: خانم مرادی در مقدمه انگیزه خود را از تألیف این اثر نشان دادن خلاقیت، ابتکارات و پیشرفتهای معلولین میداند. ایشان میخواهد بفهماند معلولیت محدودیت نیست؛ موفقیت و معلولیت دو مقوله متعارض نیستند یا به قول قدما موفقیت و معلولیت مانعه الجمع نیستند و منعی برای تجمع آنها در یک انسان وجود دارد. یک فرد میتواند معلول باشد و در عین حال موفق هم باشد. به روشهای مختلف این نکته را میتوان اثبات کرد؛ هر کدام از متخصصان علوم با تجارب و دستاوردهای علمی خود به اثبات عدم تناقض معلولیت و پیشرفت پرداختهاند. یک روش هم معرفی نمونههای عینی یا گزارش زندگینامه موفق معلولین است. خانم مرادی در این کتاب این شیوه را پیش گرفته و تلاش نموده با بیان موقعیتهای معلولین اثبات کند که موفقیت با معلولیت میتوانند با هم جمع بشوند. ما پژوهشگران حوزه معلولیت از پژوهشگرانی مثل خانم مرادی انتظار داریم، با این مقوله عالمانهتر و علمیتر برخورد میکردند. مثلاً بهتر بود در مقدمه روشهای مختلف را تبیین و تحلیل میکردند یا حداقل از نظر روانشناسی، دیدگاههای روانشناسان در این موضوع گزارش میشد. البته ارزش کار و خدمت ایشان محفوظ است و تأکید میکنم که با تألیف این اثر خدمت موثری انجام دادهاند و القا و تلقین این موضوع که معلولیت موجب محدودیت نیست، خود خدمت بزرگی است. ان شاء الله در چاپهای بعد، در مقدمهای مفصلتر یا در یک فصل مستقل این موضوع را از جوانب مختلف تحلیل و بررسی میفرمایند. جامعیت و گزینش: یکی از وظایف مولف اینست که محدوده کارش را مشخص کند. قلمرو جغرافیایی، تاریخی، علمی، انسانی و غیره لازم است در اول پژوهش معلوم و مبرهن گردد. متأسفانه خانم مرادی در مقدمه معلوم نکرده چرا از بین صدها معلول موفق، فقط 36 نفر را انتخاب کرده است. علت این انتخاب چیست؟، آیا اینها بالاترین افراد از حیث موفقیتاند؟ و بالاتر از اینها کسی نیست؟ خوب ملاکهایی که ایشان بر مبنای آن اینها را گزینش کرده چیست؟ آیا فقط درباره اینها اطلاعات وجود داشته و به همین دلیل صرفاً اینها را معرفی کرده است؟ مولف محترم میتوانست محدوده و قلمرو پژوهش را در مقدمه مشخص و بعداً بفرماید من فقط به 36 نفر میپردازم. محتوای گزارشها: خانم دکتر مرادی الگو و ساختار یکسانی در هر گزارش مراعات نکرده است. معمولاً مولفینی که کتابهای زندگی نامه مینویسند، تلاش میکنند، برای همه یک ساختار مشخص را اجرا کنند. مثلاً از سال تولد و محل تولد شروع کرده، سپس به والدین و در ادامه به تحصیلات پیش دبستانی و ابتدایی و دیگر مقاطع آموزشی میپردازند و سر فصلهای دیگر مثل فعالیتهای اجتماعی، خدمات و ابتکارات را هم معمولاً در گزارش میآورند. البته تعداد این سر فصلها مهم نیست بلکه همسانی گزارشها اهمیت دارد، زیرا کاربر مطالعه کننده اگر ذیل نام هر فرد با یک ساختار مواجه نشود، و هر گزارش ساختار خاصی داشته باشد، تأثیر مطلوبی دریافت نمیکند. بنابراین بهتر است که محتوای گزارشها باید هماهنگی و یکسانی و همانندی حداقلی داشته باشند. به نظر میرسد که بهتر بود هر مطلب بازنویسی و در قالب و ساختار یکسانی تألیف میشد. البته در فصل دوم که به معلولین ایران میپردازد، وضعیت محتوای گزارشها بهتر است. منابع: مولف محترم همه اطلاعات را از سایتهای اینترنتی دریافت کرده است. این اقدام به خودی خود اشکال اساسی ندارد ولی موجب مشکلاتی در گزارشها شده است. درباره بسیاری از شخصیتهای معلول کتابها و مقالات و حتی پایاننامههای پژوهشی و علمی سودمندی تألیف و عرضه شده است. مولف اگر برخی از مطالب را از اینگونه منابع دریافت میکرد، کتابش علمیتر و موثر میشد. برای نمونه پرفسور درباره هاوکینگ حداقل 2 زندگینامه مفصل در ایران منتشر شده است. مراجعه نکردن به کتابها و مقالات پژوهشی و اکتفا به سایتها علاوه بر مشکل فوق، موجب راه یافتن اغلاطی به کتاب شده است. فقط به یک نمونه اشاره میکنم: نام معلول بدون دست و پای استرالیایی که در ورزشهایی مثل موج سواری مشهور است، نیک ژووسیک ضبط شده است (ص19) در حالی که نامش به فارسی نیک وی آچیچ است. دو کتاب که از ایشان به فارسی ترجمه شده و چند مقالهای که به فارسی از ایشان ترجمه شده همگی نامش را نیک وی آچیچ نوشتهاند. دیگر جنبهها: کتاب معلولین موق معاصر، روی جلد طراحی و تصویر قابل توجه و زیبایی دارد اما با اینکه این اثر مصور است، تصاویر به طور دقیق و بر اساس ضوابط خاص گزینش نشدهاند. نیز کتاب فاقد مقدمهای جامع و موثر و علمی است. زندگینامه نگاری معلولین بیش از نیم قرن در ایران سابقه دارد. در سال 1344 کتابی با عنوان شاعران کور توسط علی اکبر مشیر سلیمی منتشر شد، همین کتاب با عنوان سخنوران هم منتشر شده است. بعد از پنجاه سال هنوز مطالب این کتاب زنده، گویا و جذاب است. از خانم مرادی خواهش میکنم حتماً کتاب مشیر سلیمی را تورق کنند و با کتاب خود بسنجند. جامعه و فرهنگ معلولین باید رو به جلو و پیشرفت باشد و بعد از پنجاه سال کتابی به مراتب بهتر از کتاب دهههای قبل باید عرضه کنیم. البته همین اندازه که یک خانم معلول ویلچر نشین تلاش کرده، به جایگاه استادی رسیده و کتابی درباره موضوعی مهم یعنی موفقیتهای معلولین نوشته، همه مراکز معلولیتی و همه پژوهشگران امور معلولیتی به او دست مریزاد گفته و عرض تشکر و سپاس مینمایند. این اقدام باید به عنوان الگو برای دیگر معلولین مطرح شود. برای این قلم هم حتماً این اثر ارزشمند بوده که چند ساعت وقت صرف آن کرده و به داوری و نقادی آن پرداختهام. از اینرو این گونه نقادیها نباید خدای ناکرده موجب یأس و رنجش گردد. یکی از محاسن این اثر که تقریباً بر همه معایب آن را جبران میکند، این است که معلولیتها را حوزه بندی و تفکیک کرده و در هر حوزه افراد موفقی را شناسایی کرده و معرفی نموده است. این نکته را کسانی که با امور معلولین آشنا هستند میتوانند عمیقاً درک کنند. از قدیم گفته میشود معلولین فقط برای مشاغل خدماتی خیلی پایین مناسبند، مثلاً نابینایان نهایتاً میتوانند تلفن چی باشند، یا معلولین حرکتی نهایتاً میتوانند بلیط اتوبوس بفروشند و الی آخر. اما خانم مرادی با اعتماد به نفس ویژهای سطح را بالا برده و استاد دانشگاه و مخترع و اینگونه مشاغل که بالاترین شغلها محسوب میشوند را برای معلولین معرفی کرده است. از نظر روانی، این اقدام خانم مرادی یعنی تابوشکنی و دریدن ذهنیتهای غلط ولی مسلط در جامعه و از اینرو باید به ایشان آفرینها گفت. در ادامه این مقاله برای آشنایی بیشتر با شخصیت نویسنده مصاحبهای که از ایشان منتشر شده عیناً آورده میشود. گفتوگو با دکتر اعظم مرادی مولف کتاب این مصاحبه عنوان «دکتر اعظم مرادی معلول موفق اصفهانی و عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور» توسط زهرا قاسمی به تاریخ خرداد ماه 1393 اجرا شد و در وب سایت جامعه مجازی بال پرواز منتشر گردید. * خودتان را به صورت کوتاه برای ما معرفی کنید. اعظم مرادی، دکترای روانشناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور هستم و از 18 روزگی در اثر تشنج دچار معلولیت شدم. * لطفاً از فعالیتها و کارنامه علمی خودتان بفرمایید؟ علی رغم شرایط خاصم موفقیتهای نسبیای کسب نمودهام که شاید دوستان با خواندن آنها به این باور برسند که معلولیت هرگز نمیتواند مانع باشد. الف) چند کتاب تالیف نمودهام: ب) چهل و دو مقاله علمی- پژوهشی که نیمی از آنها بعد از اشتغالم اتفاق افتاد. ج) در چهل و اندی کنگره داخلی و خارجی مقاله ارائه دادهام. د) دو سال متوالی یعنی در سالهای 88 و89 به عنوان دانشجوی نمونه در دوره دکتری دانشگاه اصفهان انتخاب شدهام. ه) سال 92-91 پژوهشگر برتر استان چهارمحال بختیاری شدم و) سال 92 پژوهشگر برتر مرکز پیام نور شهرکرد شدم ز) در سال 84 بانوی نخبه استان شناخته شدهام ح) به تازگی کتابی به چاپ رساندهام تحت عنوان: معلولین موفق معاصر، که به معلولان موفق ایران و خارج از کشور پرداخته و کسانی که با وجود معلولیتهای شدید توانستهاند کارهای خارق العادهای انجام دهند. * با توجه به اینکه از دوران کودکی دچار معلولیت بودید، معلولیت چه تأثیری در زمان ورود به مدرسه برایتان داشت؟ (مانند سایرین در سن هفت سالگی به مدرسه رفتید؟) من جهت ثبت نام یکسال زودتر از موعد مقرر مراجعه کردم، اما به بنده گفته شد که از لحاظ قانونی امکان پذیر نیست. بنابراین از همان سال مادرم در منزل با الگو برداری از برنامه نهضت سوادآموزی، آموزش حروف الفبا را به بنده آغاز نمودند، 7ساله که شدم دوباره برای ثبت نام مراجعه نمودیم، اما مدیر مدرسه من را نپذیرفت زیرا ایشان اعتقاد داشت: بنده از جمله کودکان استثنایی(کودکان عقب مانده ذهنی)هستم و باید در مدارس ویژه ثبت نام شوم؛ اما به دلیل اعتقاد مادرم مبنی بر عادی بودن من، آموزش را در منزل از همان سال برایم آغاز نمودند.تا مقطع پنجم ابتدایی، بعد سه سال راهنمایی و بعد چهار سال دبیرستان. * پس شما هرگز در مدارس بچه های سالم تحصیل نکردید؟ در واقع من هیچ وقت مدرسه نرفتم و هر سه مقطع را در منزل تحصیل کردم، به همین دلیل زمانی که در رشته روانشناسی دانشگاه اصفهان قبول شدم؛ یکی از روزنامه های سطح کشور تیتر زد: «دختری که هرگز مدرسه نرفت؛ دانشگاه قبول شد» پس با اراده قوی اثبات کردید که معلول جسمی حرکتی الزاماً ذهنی نیست؟ درست است؟ بله، حتی یکی از پزشکانی که دوران کودکی بنده را برای معاینه خدمتشان میبردند، عنوان داشته که: این کودک حداکثر میتواند یک آدم عادی باشد، بعد از اینکه مدرک دکتری را گرفتم و عضو هیئت علمی دانشگاه شدم، از طریق به یکی از اقوام آن پزشک، پیغام دادم که بچه ای که شما انتظار داشتید حداقل یک فرد عادی شود، از گفتههای شما فراتر رفته و الان به مرتبهای رسیده که شما باور نداشتید! * با وجود محدودیتهایی که داشتید و محرومیتهایی که شامل حالتان میشد، تصمیم گرفتید ادامه تحصیل دهید، چه نیرو و انگیزهای شما را به ادامه دادن سوق میداد؟ زمانی که من اول راهنمایی بودم، بچههای همسایه در کلاس دوم و سوم راهنمایی تحصیل میکردند و من به آنها آموزش میدادم و اشکالاتشان را رفع مینمودم! از همان دوران بود که به این باور رسیدم که میتوانم بدون کمک دیگران؛ حتی مادر درس بخوانم؛ بنابراین تا مقطع چهارم دبیرستان خودم خواندم، در واقع برای ادامه تحصیل در دانشگاه علاقه شخصی و جو خانواده که علمی بود من را به ادامه دادن سوق میداد. * در آن دوران با مشکلی مواجه نشدید؟ مشکل من در دوران دبیرستان این بود که چطور دروسی همچون ریاضی، جبر و هندسه را بدون معلم بخوانم و تمرینهایش را حل کنم با توجه به اینکه کتابهای دبیرستان طوری طراحی نشدند که بتوان به طور خودآموز آنها را مطالعه کرد. * آیا زمانی برایتان پیش آمد که احساس یأس کنید، جا بزنید یا به دلیل مشکلات زیاد از خدا یا دیگران شاکی شوید؟ از خداوند هیچگاه شکایت نکردم اما اگر بگویم در این مسیر هیچگاه دلسرد نشدم ادعای گزافی خواهد بود. در دوران دکتری بیشتر این حس برایم پیش آمد. چیزی که گاهی مرا دلسرد میکرد نبود امکانات نبود! رفتار آدمها بود! زمانی که انسان به مرحلهای برسد که تواناییهایش را اثبات نموده باشد انتظار دیدن رفتار تبعیضآمیز را ندارد! در مصاحبه دکتری، نفر بعد از من پذیرفته شد! چرا که سالم بود! این اتفاق از جانب اساتیدی رخ داد که همیشه در حقم لطف داشته و من را قبول داشتند! * همانطور که عنوان نمودید شما را به دلیل معلولیتتان نپذیرفتند، چه شد که دوباره بعد از یکسال برگشتید؟ اول برایم سنگین بود، بنابراین تصمیم گرفتم مجدداً در دانشگاه اصفهان امتحان ندهم و در دانشگاههای دیگر شرکت کنم؛ اما حکمت خداوند چیز دیگری را برایم مقدر کرده بود؛ دانشگاه دیگر در آن سال دانشجوی دکتری نمیپذیرفت، بنابراین مجبور شدم دوباره دانشگاه اصفهان امتحان بدهم. البته تدابیری اتخاذ نمودیم؛ اطلاع رسانی به مسئولین امر، تا این تبعیضها در حق دوستان دیگر روا نشود. * منشأ این انرژی برای بازگشتتان از کجا بود؟ من ذاتاً آدم خوش بینی هستم، نمیگویم بدیها وجود ندارد و حتی متأسفانه به دلایل مختلف ممکن است برای معلولین بیشتر هم اتفاق بیافتد اما غیر قابل جبران نیست، بنده به همان اندازه که کم لطفی دیدهام، لطف سرشار اطرافیان را نیز مشاهده کردهام به حدی که از خداوند تشکر نمودهام. * رابطه شما با دانشجویانتان چگونه است؟ دانشجویانم از آن دسته آدمهایی هستند که همیشه در حق من لطف دارند.چند ماهی میشود که از دانشگاه چهار محال بختیاری به پیام نور اصفهان منتقل شدهام؛ روز اعلام انتقالم اکثر دانشجوهایم گریه میکردند و من تعجب میکردم. همکارانم اشاره داشتند که اگر قرار باشد ما یک روز دانشگاه نیاییم بچهها جشن میگیرند و سوال میکردند که چه کردهام که بچهها به من وابسته شدهاند؟! * آیا معلولیتتان در نحوه تدریس شما تأثیر داشت؟ احساس میکردم که میتواند تأثیر منفی داشته باشد. بنابراین گهگاه از دانشجویانی که به دفترم مراجعه میکردند نظرخواهی مینمودم در مورد اینکه نمیتوانم برایشان روی تابلو تدریس نمایم؛ آنها عنوان میکردند که اساتید دیگر هم زیاد از تابلو برای تدریس استفاده نمیکنند و کلام شما آنچنان نافذ است که بهتر از صد تابلو درس میدهید! * با توجه به اینکه شما ویلچری هستید و اکثر جاها مناسب سازی نشده است، اتفاق افتاد به دلیل مناسب نبودن مکان (پله یا خرابی آسانسور) در دوران دانشجویی و دوران اشتغال دچار مشکل شوید. (مثلاً از کلاسی محروم شوید)؟ بیشتر در دوران دانشجویی این اتفاق پیش میآمد، البته اساتید کاملاً توجیه شده بودند و سریعاً کلاس را جابه جا مینمودند؛ با این وجود چند جلسه را به دلیل خرابی آسانسور از دست دادم که این تعداد جلسات را هر کسی میتواند به دلایل مختلف از دست بدهد. در دوران اشتغالم اوضاع خیلی بهتر است، به عنوان یک استاد سعی میکنند امکاناتی را در حد توان برایم فراهم نمایند البته همچنان دانشجویان و همکاران به من لطف مینماید. چه شد که مادرتان پا به پای شما تحصیلات دانشگاهی را آغاز نمودند؟ مادر من در حال حاضر مدرک کارشناسی ارشد دارند، البته ایشان قبلاً، دو بار در دانشگاه قبول شدند، اما به خاطر فرزندانش هر دو بار را انصراف داده بودند. زمانی که وارد مقطع کارشناسی شدم، مادرم به خاطر اوج لطفی که به بنده داشتند به من کمک میکردند، دو سال طول کشید به ایشان پیشنهاد دادم که در کنکور شرکت کنند تا همزمان ادامه تحصیل بدهیم. خداراشکر که حالا با رتبه خوبی قبول شدند و شروع کردند، جالب این بود که زمانی که ایشان کلاس داشتند دیگر نمیتوانستند مثل قبل مراقب من باشند، بعد از اتمام تحصیلاتم، من خانه بودم و ایشان برای ادامه تحصیل دانشگاه میرفتند. * مادرتان چند فرزند دارد؟ چهار فرزند هستیم، دو دختر و دو پسر * همه آنان نیز تحصیل کرده هستند؟ بله، من مقطع دکتری، دو برادرهایم کارشناسی ارشد و خواهرم مدرک کارشناسی دارد. * آیا برایتان پیش آمده که دچار وابستگی عاطفی شوید؟ نه، چون میدانم که عقلانی نیست؛ من همیشه به کسانی که مشاوره میدهم عنوان میکنم که در قلبهایشان را ببندند تا زمانی که مجاز به باز کردنش شوند، زمانی که شرایط مهیّا باشد. * نظر شما در مورد ازدواج معلولین چگونه است؟ موافق آن هستید؟ اگر سنجیده عمل شود من مدافع آن هستم، یعنی به طوری که احساس بر عقل غلبه نکند. هستند معلولانی که شرایط سختی دارند ولی برای اکثر معلولان امکانپذیر است و حتی بعد از ازدواج میتوانند از زندگی لذت بیشتری ببرند. * ازدواج معلول با معلول را بهتر میدانید یا معلول با سالم را؟ نمیشود نسخه کلی پیچید، اما نظر غالب اینگونه است که معلول با معلول موفقتر خواهند بود چرا که درک متقابلی وجود خواهد داشت و ضمناً بهانه واهی برای فخر فروشی به وجود نخواهد آمد! * با توجه به کتاب معلولین موفق معاصر که به تازگی تألیف کردید، موفقیت را در چه میبینید؟ موفقیت دو شاخصه میتواند داشته باشد، بیرونی و ملاک علمی؛ هر کسی در راه مورد علاقهاش میتواند موفق باشد، یک ورزشکار، یک هنرمند یا حتی موفقین مشاغل مثلا خیاط موفق، در واقع میتوانم عنوان نمایم که: موفقیت بیشتر امری درونی و ذهنی است. * از اینکه در این مصاحبه شرکت کردید از شما کمال تشکر را داریم و برایتان آرزوی موفقیتهای بیشتر را داریم. |
تاریخ ثبت در بانک | 4 اسفند 1394 |
فایل پیوست |