چکیده |
مرد ناشنوایی میخواست به عیادت همسایهاش برود. قبل از رفتن با خود گفت بهتر است حدس بزنم از چه میگوید تا پاسخ درستی به او بدهم. پس به دیدن همسایهاش رفت. مرد ناشنوا پرسید: «حالت چطور است؟» بیمار گفت: «از درد مردم» مرد ناشنوا از روی حدسهایی که زده بود گفت: «خدا را شکر». مرد همسایه ناراحت شد. مرد ناشنوا گفت: «امروز چه خوردهای؟» بیمار گفت: «داروی مرگ» ناشنوا گفت: «نوشجان»، مرد ناشنوا با خود گفت: «چه خوب شد به عیادتش آدم و چقدراز دیدنم خوشحال شد». «مرد ناشنوا» از مجموعه داستانهای زیبای مولوی است که با نثری ساده و روان و تصاویری متناسب با آن برای گروه سنی «ب» و «ج» تدوین گردیده است. همچنین در کتاب شعر این داستان و مختصری از زندگی مولانا آورده شده است.
|