کد bk-24416  
نوع کاغذی  
عنوان فرهنگ، معلول، جامعه: برداشتهایی از معلولیت و نابینایی با نگاهی اجتماعی و فرهنگی  
نویسنده حسین عبدالملکی  
ناشر توانمندان و دفتر فرهنگ معلولین  
محل نشر قم  
سال انتشار 1398شمسی  
نوبت چاپ 1  
تعداد صفحه 159  
زبان فارسی  
قطع وزیری  
موضوعات نابینایان — ایران — مقاله‌ها و خطابه‌ها ، معلولان — ایران — مقاله‌ها و خطابه‌ها  
نمایه فرهنگ، معلول، جامعه: برداشتهایی از معلولیت و نابینایی با نگاهی اجتماعی و فرهنگی، جلد اول، حسین عبدالملکی، مقدمه دکتر احمد به پژوه، انتشارات توانمندان و دفتر فرهنگ معلولین، 1398، 159 ص.  
شابک 978-622-6216-42-5  
چکیده دیباچه
بازنمایی هر جهان زیستهای از نظرگاهها و در قالب روایتهای مختلف و البته متعدد امکان پذیر است. درواقع، برآیند نگرشها، انگارهها، آگاهی و تجربیات زیسته مختلف و بعضاً ناهمسوی هر فرد، و برهمکنشی، و نوع مواجهه و پردازش آنها، جهان زیسته اش را می سازد. در اینجا آنچه می آید متأثر از روایتی از جهان زیسته ام است که به فراخور موضوع کتاب، به نوع مواجهه و همراهی با یک بُعد از زندگی و تصمیماتی که مبتنی بر آن اتخاذ نموده ام، برمیگردد و به هیچ وجه کلان روایت بازنمایی شده جهان زیسته ام را تصویر نمیکند.
آشنایی ام با نابینایی و مواجه سطحی با آن به کلاس اول یا دوم ابتدایی، و مواجهه «صوری» و فهم ذهنی آن به چهارم یا پنجم ابتدایی برمیگردد. البته بعداً فهمیدم که این مشکل یا هر چیزی دیگری که نام آن را میتوان نهاد، از سه یا چهار سالگی با من همراهی تامی داشته است؛ آن هم به سبب یک عمل اشتباه پزشکی. مواجه های که البته با بزرگ‌تر شدنم هر روز ابعاد و عمق بیشتری یافت و نوع مواجه هام با آن از ستیز، نادیده انگاری، کنار نیامدن، پذیرش و تلاش در فهم و داشتن نگرش علمی به آن که بهتدریج به کل معلولیت تسری یافت، گذر نمود.
سال 1382 و در اثنای صحبت با یکی از اساتید دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران جهت تعیین موضوع تحقیق کلاسی، از ندیدنم و مشکلاتی که در انجام کارهای پژوهشی ایجاد میکند، سخن به میان آوردم؛
«درست است تو نمیبینی ولی با همین نابینایی به شکل علمی و به عنوان مسئله پژوهشی مواجه شو»
این پاسخی است که از 16 سال پیش، نگاه جدیدی را پیشروی من در مواجهه با آنچه، کنار آمدن با آن برایم بسیار سخت مینمود، نهاد. از سال 85-1384 که در کنار تحصیل، انجام کارهای پژوهشی در حوزه های اجتماعی-فرهنگی قسمت مهمی از وقتم را به خود اختصاص داد، تصمیم گرفتم که بخشی از دغدغه ها و فعالیت هایم را به آنچه «معلولیت» نامیده میشود، اختصاص دهم. تصمیمی که حداقل دو دلیل اقناع کننده -حداقل برای خودم- در پسنای آن وجود داشت:
از یکسو، مواجهه ناخواسته ام با نابینایی و به اصطلاح «معلولیت» -که خود هیچ نقشی در آن نداشتم- را فارغ از تمام کلیشه ها و برساخت های فرهنگی و اجتماعی و از پرتو یک نگاه نسبتاً واقع نگرانه و علمی فهم و واکاوی نمایم تا شاید آنچه از این رهگذر حاصل آید، در راه شناخت بهتر این حوزه برای سایر افراد با نیازهای ویژه که 10 تا 15 درصد جمعیت هر کشور را تشکیل میدهند و نیز مسئولین و سیاستگذاران و کلیت حیات اجتماعی ولو هرچند اندک به کار آید. و دلیل دوم که درواقع، قوامبخش دلیل اول بود آنکه: اساساً مطالب، پژوهشها و منابع موجود در حوزه معلولیت بسیار محدود بوده که البته مطالب در این حوزه با رویکرد فرهنگی-اجتماعی محدودیت مضاعفی را هویدا می ساخت.
از اینرو، تقریباً یک پنجم از فعالیتهای خود را به این حوزه اختصاص دادم. در سالهای اول دغدغهام بیشتر حول این موضوع تمرکز یافته بود که یک فرد دارای معلولیت و به ویژه با آسیب بینایی چگونه میتواند با استفاده از راهبردهای جایگزین و با گذار از محدودیتهای جسمی خود تا حد امکان فرآیند یک فعالیت پژوهشی را به صورت نسبتاً مستقل انجام دهد.
چراکه نیل به روشی در این زمینه میتوانست افراد دارای معلولیت، بهویژه افراد با آسیب بینایی را از طریق انجام کارهای پژوهشی، آن هم به شکل نسبتاً مستقل، به شهروندانی پویا و فعال تبدیل نماید که در موازات مفیدبودن برای حیات اجتماعی، مشکلات پیشروی خود را نیز به شکلی علمی و مسئله محور واکاوی نمایند.
افزایش روزافزون تعداد افراد دارای تحصیلات عالی در میان این قشر، مداقه و تلاش در این راه را دارای ضرورتی دو چندان میساخت. تلاش در این راه موجبات به دست دادن مجموعه ای منسجم از راهبردهای جایگزین گردید، که نتیجه عملی آن منجر به برگزاری چندین کارگاه در بین سالهای 91-1388 با عنوان «آموزش انجام پژوهش کاربردی به نابینایان و نیز مهارتهای زندگی با رویکرد اجتماعی-فرهنگی ویژه معلولین» در شهرهای مختلف کشور گردید.
انجام کارهای مطالعاتی در حوزه افراد دارای معلولیت همچنان بخشی از فعالیتهایم را تشکیل میداد، تا اینکه با ورود به سازمان اسناد و کتابخانه ملی در سال 1393 در کنار سایر فعالیتها و وظایف محوله، به دلیل داشتن دغدغه و تجربه زیسته ناشی از مواجهه با آسیب بینایی، به شکلی هدفمند و هم‌راستا با حوزه های مأموریتی سازمان اسناد و کتابخانه ملی، بر برخی زمینه های فرهنگی و بعضاً مغفول مانده مرتبط با این قشر متمرکز شدم.
در این راستا، در موازات ارائه طرحها و پیشنهادات مختلف، برخی کارهای مطالعاتی را نیز انجام دادم که بعضاً برای اولین بار در کشور صورت پذیرفت.
طراحی و برگزاری سلسله کارگاه «فناوریهای مرتبط با مطالعه و پژوهش ویژه افراد با آسیب بینایی»، طرح سراسری «شناسایی نابینایان نخبه کشور و نصب تابلوی تصویر نخبگان سرآمد در کتابخانه ملی»، طرح مطالعاتی «فرصت‌ها و چالش‌های بریل فارسی»، طرح «شناسایی و نمایه سازی نویسندگان و مترجمان با آسیب بینایی کشور» و… در کنار برگزاری نشستها، کارگاهها و نمایشگاههای تخصصی مختلف و… از بروندادهای فعالیتهایم در این حوزه بود که با تأکید و توجه فراوان و همکاریها و حمایتهای شایسته مسئولین سازمان اسناد و کتابخانه ملی همراه گردید.
در 14 سال اخیر همواره سعی نمودهام که آنچه از رهگذر تحصیل، تحقیق و مطالعه در حوزه های پژوهشگری علوم اجتماعی و جامعه شناسی، مدیریت و برنامهریزی امور فرهنگی و سیاستگذاری آموخته ام را در فعالیت ها و پژوهشهای مرتبط به حوزه افراد دارای معلولیت به کار بندم.
در این مدت به فراخور موضوعات، در کنار سایر فعالیتها و در حد وسع، یادداشت‌ها و مصاحبه هایی در زمینه افراد دارای معلولیت، نابینایان و مسائل مرتبط به این حوزه منتشر نموده و پژوهش هایی نیز انجام دادهام که در قالب مقالات در همایشها و مجلات مختلف ارائه گردیده است.
فصل مشترک قریب به اتفاق یادداشت‌ها، مصاحبه ها و پژوهش ها و مقالات پیشگفته، تأکید بر فهم معلولیت با رویکردی اجتماعی و فرهنگی است.
اساساً در مطالعات معلولیت دو پارادایم کلی «پارادایم پزشکی» و «پارادایم اجتماعی» وجود دارد که در بُعد جهانی و تا حدی نیز در کشور روزبه روز در طول چند دهه اخیر توجه به پارادایم اجتماعی افزایش یافته است. این در حالی است که در دو دهه اخیر در بُعد جهانی، رویکردها و مطالعات نوینی نسبت به معلولیت و امور مرتبط ایجاد شده که میتوان آن را در خرده پارادایم فرهنگی و البته در ذیل و ارتباط تنگاتنگ با پارادایم اجتماعی صورتبندی نمود.
مدعای اصلی این رویکرد را میتوان در این گزاره خلاصه نمود که اصولاً «معلولیت بیش از آنکه زائیده مسائل جسمی و روانی باشد، برساخته‌ای اجتماعی و البته فرهنگی است» و از این رهگذر سعی مینماید با بهرهگیری از رویکردهای فرهنگی، توجه به ارزشها، هنجارها، ایستارها، نگرشها و… به بررسی معلولیت و امور مرتبط با آن بپردازد. در قریب به اتفاق یادداشتها، مصاحبه ها و مقالات انجام شده تا حد امکان به «نگاه فرهنگی» توجه شده است.
بهطورکلی، آنچه در این کتاب تقدیم میگردد، در دو بخش سامان یافته است:
در بخش اول، منتخبی از یادداشت‌ها و مصاحبههای سالهای اخیر به پیشگاه خوانندگان گرامی عرضه شده و در بخش دوم نیز از میان مقالات و پژوهشهای انجام شده که در همایشها و مجلات مختلف ارائه شدهاند، چکیده و خلاصه برخی از آنها آورده شده است.
در بخش اول (یادداشت‌ها و مصاحبه ها) قرارگیری مطالب بر اساس توالی زمانی انتشار آنها، بر هرگونه طبقه بندی ترجیح یافت، تا دست خواننده را برای هرگونه برداشت و خوانش هر یک از آنها باز بگذارد. همچنین، سعی گردید که تا حد امکان هر یادداشت و مصاحبه بدون هیچ تصرفی و با همان سیاقی که در روزنامه ها و مجلات منتشر شده است در کتاب آورده شود تا به تناسب موضوع بازنمای شرایط زمانی آن باشد.
بخش دوم کتاب نیز بر آن است تا نشان دهد که حوزه معلولیت پژوهی بهعنوان یک حوزه نسبتاً بکر در ایران این پتانسیل را دارد که موضوعات و مسائل پژوهشی متعدد و متنوعی را متناسب با رشتهها و گرایشهای مختلف تحصیلی پیشروی اساتید، پژوهشگران و دانشجویان تحصیلات تکمیلی جهت گذراندن پایان نامه و تز قرار دهد.
توجه به این حوزه و انجام پژوهش در موضوعات و مسائل مرتبط با آن در چهارچوب رویکردهای علمی طبعاً میتواند در فهم بهتر معلولیت و مسائل مرتبط، آسیب شناسی و ارائه راهکار در زمینه های مختلف متناسب با این حوزه اثرگذار بوده و ضمن درگیر نمودن محافل دانشگاهی با این حوزه پژوهشی و گسترش دانش نظری درباره آن در راستای ارتقاء سطح و کیفیت زندگی معلولین نیز موثر باشد.
عنوان سه وجهی «فرهنگ، معلول، جامعه» نیز از آنرو بر این کتاب نهاده شده که اساساً ردپای هر سه مفهوم در تمامی مطالب ارائه شده، قابل ردیابی است.
در اینجا بر خود فرض میدانم نهایت سپاس خویش را نسبت به لطف و محبت صمیمانه جناب آقای دکتر احمد به پژوه استاد تمام دانشگاه تهران ابراز نموده که با صرف وقت گرانسنگ شان مطالب راقم این سطور را از نظر گذرانده و نکاتی بسیار گرانبها و راهگشا را تذکر دادند و با نوشتن مقدمهای بر این کتاب، لطف خود را بر اینجانب به حد کمال رسانیدند.
غنای علمی و پژوهشی، و کارنامه ایشان در حوزه های مختلف و به ویژه در زمینه روانشناسی افراد با نیازهای ویژه بر هیچکس پوشیده نیست. ضمن آرزوی بهترین ها از درگاه حضرت سبحان برای این دانشمند و استاد فاضل، امید آن دارم که جامعه علمی کشور و به ویژه سازمانها، نهادها و ان جی اوهای مرتبط، و به خصوص جامعه افراد با آسیب بینایی از دانش و تجربیات گرانسنگ این استاد فرزانه بهره کافی و وافی را به عنوان یک فرصت ذیقیمت در راه تعالی و پیشرفت جامعه هدف ببرند.
همچنین جا دارد از زحمات دلسوزانه و دغدغه های قابل تقدیر مدیر فرهیخته و محترم دفتر فرهنگ معلولین، جناب آقای محمد نوری که باعث اقدامات شایسته ای در این حوزه گردیده است، به سهم خود سپاس‌گزاری نمایم و همچنین بیتردید این مجموعه مجال طبع نمییافت مگر با تلاشهای دلسوزانه و متعهدانه جناب آقای علی نوری، مدیر محترم انتشارات توانمندان که بالاترین سپاسها شایسته اوست که انتشاراتی تخصصی در این زمینه را بنیان نهاده و در راه گسترش و کمال آن بی هیچ دریغی همواره می کوشد.
امید آن دارم که مجموعه پیشنهاده، گامی هر چند کوچک در راه پرداختن هرچه بیشتر به موضوعات و مقولات مرتبط به حوزه معلولین با نگاه علمی‌- پژوهشی و با رویکردی اجتماعی- فرهنگی باشد و بی تردید و از سر اشتیاق تمامی انتقادات و پیشنهادات و مباحث پیرامون مطالب طرح شده در این کتاب را با کمال تواضع پذیرا هستم.
حسین عبدالملکی
تابستان 1398  
تاریخ ثبت در بانک 30 مهر 1398  
فایل پیوست
تصویر