کد | bk-135 |
---|---|
نوع | کاغذی |
عنوان | دانشنامه ناشنوایان (دانا) |
نویسنده | محمد نوری |
دیگر | محمد اسفندیاری (زیر نظر) |
ناشر | موسسه فرجام جام جم (تهران) |
سال انتشار | 1388شمسی |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد جلد | 3 |
زبان | فارسی |
قطع | رحلی |
موضوعات | ناشنوایان- کتب مرجع ، ناشنوایان- دائرة المعارف ها |
شابک | 978-964-94743-7-3 |
کد دیویی | 362.420321 |
چکیده |
در جلد دوم موضوعات حروف «ج» تا «ق» تحت پوشش قرار گرفتهاند. از جمله موضوعات ارائهشده در این مجلد میتوان به مواردی مانند دو معلولیتی، شعر، درجة ناشنوایی، صوت و ارتعاش، فلسطین اشغالی و قوانین آموزشی اشاره کرد. این مجموعه توسط موسسة فرهنگی هنری فرجام جام جم به چاپ رسیده است. در جلد سوم حروف «ک» تا «ی» تحت پوشش قرار گرفتهاند. از جمله موضوعات ارائهشده در این جلد میتوان به مواردی مانند مرکز اطلاعات ویژة سگها، نشریات ناشنوایی، هنرهای نمایشی، موزة ناشنوایان و گردهمایی کانونهای ناشنوایان اشاره کرد. این مجموعه توسط موسسة فرهنگی هنری فرجام جام جم به چاپ رسیده است. دانشنامه ناشنوایان (دانا)، 1388، سه جلد، تهران، موُسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم. شابک: 978-964-94743-7-3 مدیریت علمی این اثر بر عهده آقای محمد نوری بوده و در دوره وزارت آقای احمد مسجد جامعی و به توصیه و حمایت ایشان راه اندازی و منتشر شده است. در تألیف مقالات دهها محقق مشارکت داشتهاند و چند تن از بزرگان دائرهالمعارف نگار در نظارت و راهنمایی این پروژه حضور داشته اند. برای آشنایی بیشتر با این اثر مقدمه و چند مقاله آن را به عنوان نمونه ذیلأ تقدیم می کنیم. به زودی کار تألیف دائرهالمعارف نابینایان و معلولیت جسمی و ذهنی توسط همین گروه آغاز خواهد شد. بخش هایی از کتاب دانشنامه ناشنوایان (دانا): مقدمه در سه دهه اخیر، سیر دایرتالمعارف نگاری در ایران، پیشرفت چشمگیری داشته و آثار سودمندی تألیف و منتشر شده است. جریان مرجع نگاری و نهادهای تولیدکننده دایرتالمعارف، با اتکاء بر تجارب دهه های گذشته و با استفاده از سرمایه های فکری و مادی موجود در لایه های جامعه، تدوین و عرضه آثار مرجع متعدد و متنوع را برعهده داشته اند. دایرتالمعارف هایی چون دایرتالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه جهان اسلام و دانشنامه ادب فارسی از افتخارات فرهنگی ما در دو دهه گذشته در عرصه مرجعنگاریاند. دایرتالمعارفنگاری، پدیدهای است که پس از بلوغ فرهنگ در هر جامعه تحقق میپذیرد. هنگامی که اطلاعات انبوه شود و دانشها به درجه بالایی از زایش و بالندگی رسند، میتوان به دایرتالمعارفنگاری روی آورد. به دیگر سخن، پیش زمینه تألیف دایرتالمعارف در هر رشته علمی، تکامل آن رشته علمی است؛ به گونهای که کثرت و فراوانی اطلاعات به اندازهای شود که فشردهسازی اطلاعات و تنظیم مطالب در قالب مدخلها و مقالات دایرتالمعارف ضرورت پیدا کند. در عرصه ناشنوایان، شاهد چنین وضعیتی بودیم. جامعه ناشنوایان ایران در سده اخیر، سیر سه مرحلهای داشته است: مرحله اول با تلاشهای مرحوم جبار باغچهبان و دیگر تلاشگران پیرو او آغاز شد. در این مرحله، فرهنگ عمومی ناشنوایان ارتقا و تکامل یافت و ناشنوایان از بیسوادی رهایی یافتند. با ورود شاگردان باغچهبان به موسسات آموزش عالی و ادامه تحصیل آنان در رشتههای تخصصی، مرحله دوم که دستیابی ناشنوایان به فرهنگ تخصصی بود، آغاز شد. دستاورد این مرحله، تألیف آثار به قلم ناشنوایان در رشتههای گوناگون، از داستان کودکان تا آثار روانشناختی و پزشکی بود. خود ناشنوایان در دانشهای مختلف فعال شدند و آثار مختلف از خود برجای گذاشتند. امّا نهادینه شدن مرحلههای سوادآموزی و تحصیلات عالی، زمینه دیگری را گشود و ضرورت گام نهادن در مرحله سوم را پیش روی جامعه ناشنوایان نهاد. در این مقطع، جامعه ناشنوایی تعامل با دیگر جوامع ناشنوایی در خارج از کشور را به عنوان یک نیاز احساس نمود؛ و اطلاعرسانی در حوزه پیشرفتها و فعالیتهای خود را ضروری پنداشت و درصدد برآمد تا با بهرهگیری از ابزارها و شیوههای مدرن، با معرفی خود به جهان، جایگاه مناسب شأن خود را به دست آورد. به همین دلیل به روزنامهنگاری و انتشار مجلات تخصصی، تأسیس پایگاههای اطلاعرسانی، نشر کتابشناسی و بالاخره تدوین دایرتالمعارف روی آورد. همه اینها در دنیای جدید، آثار مرجعاند که برای توسعه تعامل ارتباطات و اطلاعرسانی به کار گرفته میشوند. ناشنوایان ایران چند سالی است به شدت به پایگاه های اطلاع رسانی روی اینترنت، نشریات تخصصی، دایرتالمعارفهای تخصصی، کتابشناسیهای موضوعی و امثال اینها احساس نیاز میکنند. از سوی دیگر تفاهم همه جانبه بین آنها و سازمانهای دولتی و مسئولان نظام اداری جریان نداشته؛ یا به تعبیر بهتر در مجموعه ادارات دولتی، سازمانی که با نگاه جامع و کارشناسانه پاسخگوی نیازهای آنها باشد وجود نداشت. البته گاه نخبگانی مثل جناب آقای احمد مسجد جامعی بوده اند که به دلیل درک اقتضائات این قشر فراوان تلاش کرده اند. با حمایتهای ایشان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شورای اسلامی شهر تهران، پروژههای ناشنوایان در مرحله سوم تسریع شد. الآن فرهنگ و مدنیت ناشنوایی به بلوغی رسیده که با تلاشهای خود ناشنوایان امید میرود، شاهد تحول جدی در عرصههای زیربنایی فرهنگ ناشنوایان در سالهای نه چندان دور باشیم. طرح تألیف دانشنامه ناشنوایان (دانا) متعلق به این دوره است که پس از بررسیهای فراوان، در خرداد ماه 1382 تأیید و تصویب شد؛ این طرح یکی از فعالیتهای زیربنایی فرهنگی است که راه را برای رهپویان و نیز گامهای بعدی در زمینه ناشنوایان هموارتر خواهد ساخت. افزون بر آن، تجارب جهانی و تاریخی را به آسانی در اختیار ناشنوایان و پژوهشگران امور ناشنوایی قرار میدهد. مطابق سرشماری سال 1375 پراکندگی ناشنوایان در ایران، بین 2 تا 3 در هزار نفر است. شمار جمعیت ناشنوایان در ایران در 1380 حدود 250هزار نفر برآورد شد. البته با احتساب ناشنوایان عارضی، مانند سنگینی گوش یا ناشنوایی صوتی یا موجی این آمار به یک میلیون و پانصد هزار میرسید. یک مسئول در سازمان بهزیستی در دیماه 1383 خبر داد: سالانه در ایران، 8000 کودک دارای اختلالات شنوایی متولد میشود (روزنامه جام جم، شماره 1341). از این رو، کرولالها، قشر بزرگ و قابل توجهی از جامعه ایران را تشکیل میدهند. آمارهای جهانی نیز نشانه کثرت جمعیت آنان است. مسئولان فدراسیون جهانی ناشنوایان، کل جمعیت ناشنوایان و سختشنوایان را هفتاد میلیون نفر اعلام کردهاند. برخی آمارها گویای وجود دوازده میلیون ناشنوا در جهان اسلام است. به رغم کثرت آمار این قشر، توجه و اهتمام کمتری به مسائل آموزشی، معیشتی، فردی و اجتماعی آنان شده است. اما در زمانهای که عموم مردم، نخبگان و مدیران دولتی به نوعی با غفلت از کنار مسائل این قشر عبور می کردند، رخداد تاریخی و بزرگی فضا را عوض کرد چون ارادهای در دولت با پی گیری های وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پیدا شده بود و همین عزم در مرکز تصمیمگیری مثل شورای شهر تهران تداوم و تعمیم پیدا کرد و امیدهای جدیدی در ناشنوایان دمیده است. موسسه فرجام جام جم، ویژه پژوهش و ارائه خدمات علمی به ناشنوایان، که خود ثمره وضعیت دوره جدید است، با برپایی چند نشست و پس از بررسی اولویتها، تدوین دایرتالمعارف ناشنوایان را از ضرورتها و نیازهای عاجل نسبت به دیگر طرحها اعلام کرد. این باور که این دایرتالمعارف از دیگر طرحها زیربناییتر است، در همین بررسیها به دست آمد. زیرا اطلاعات ناشنوایان را گردآوری و در قالب مقالات در اختیار عموم و متفکران قرار میدهد. از این رو به افزایش آگاهی و شناخت همگانی خواهد انجامید و در پی آن، افقهای نوینی گشوده خواهد شد. در عین حال، مشکلات نیز شناسایی و راهکارهای رفع آنها عرضه میشود. جهان پیشرفته در چند دهه اخیر، پس از رشد علمی ناشنوایان و دستیابی آنان به مدارج بالای علوم و تحصیلات عالی دانشگاهی و در پی آن، نیاز آنان به کتابهای مرجع، مانند فرهنگنامهها، آثار مرجعی را تدوین کرده و در اختیار ناشنوایان گذاشته است. البته پژوهشگران غیرناشنوایی که در این زمینه کار میکنند نیز به دلیل نیازهای علمی خود، روند پژوهش و تألیف در مرجعشناسی ناشنوایان را تسریع کردهاند. از این رو چند دایرتالمعارف درباره ناشنوایی در غرب تألیف شده است که از آن جمله است: دایرتالمعارف ناشنوایی و اختلالهای شنیداری (The Encyclopedia of Deafness and Hearing Disorders)، که به همت دو پژوهشگر امریکایی در سال 2000 میلادی منتشر شد و مهمتر از آن، دایرتالمعارف گالودت ناشنوایان و ناشنوایی (Gallaudet Encyclopedia of Deaf People and Deafness)، به سرویراستاری جان وان کلود است که برای نخستین بار در سال 1987 از سوی انتشاراتی مک گروهیل در امریکا منتشر شد. دایرتالمعارفهای ناشنوایی و ناشنوایان دیگری نیز در کشورهای اروپایی منتشر شد، اما همه آنان، بازگوی دیدگاهها و نیازهای غربیان است و نمیتواند نیازهای پژوهشی و اطلاعاتی ایرانیان و مسلمانان را تأمین کند. گفتنی است دهها پایگاه اطلاعرسانی در زمینههای مختلف، در کشورهای غربی مسائل ناشنوایان را پوشش میدهند; صدها مرکز آموزشی و پژوهشی و نیز نشریات تخصصی فراوانی درباره ناشنوایان به کار مشغولاند، اما متأسفانه در ایران، تلاشها و فعالیتها در این زمینهها بسیار اندک بود. ولی به دلیل پیدایش روحیه امید به آینده و عزم جدی برای تغییر شرائط موجود و ایجاد حیات مطلوب، نیز حمایتهای عملی برخی مدیران و نخبگان، همگی زمینه-های تدوین این دایرتالمعارف را ایجاب میکرد. برنامهریزی از نخست این گونه بود که بیشترین حجم دانا به مسائل و موضوعات ناشنوایان ایران و جهان اسلام اختصاص یابد. اما در عمل با موانع و کمبودهای فراوان مواجه شدیم و مجبور شدیم حداقل در این چاپ به سراغ موضوعات جهان بهویژه کشورهای پیشرفته برویم. علت این رویکرد، عرضه تجارب جهان پیشرفته در عرصه ناشنوایی در این مرحله بود. اما موسسه فرجام جام جم درصدد چاپ دوم دانا با رویکرد به موضوعات و مسائل ناشنوایان ایران و جهان اسلام است. برنامهریزی برای تدوین این دانشنامه، در پی دستیابی به این مقاصد صورت گرفت: تبادل تجربههای جهانی با اطلاعرسانی کارهای انجام یافته در عرصه ناشنوایی; گسترش و ارتقای فرهنگ عمومی و تخصصی ناشنوایان; توسعه پژوهشهای مربوط به ناشنوایان با گشودن افقهای نوین; ارائه منابع و اطلاعات برای پژوهشگرانی که در زمینه مشکلات ناشنوایان تلاش میکنند. با توجه به اهداف فوق، خط مشی علمی دانا به گونهای طراحی شد که سازگار با ضوابط دایرتالمعارفنگاری باشد و با فرهنگ اسلامی، نیازهای ملی و ضوابط جهانی نیز باشد و بر این اساس، گروه مدخلگزینی آغاز به کار کرد؛ سپس مقالهنویسی آغاز شد. مدخلهای دانا، هفت گروه مهم را تشکیل میدهند: شخصیتها; رویدادهای تاریخی و رخدادهای علمی; اماکن و موسسات پژوهشی، آموزشی و خدماتی; سازمانها و جمعیتها; آثار کاغذی، الکترونیکی، موضوعات علمی و بالاخره پایگاههای شبکه جهانی. فهرست نهایی مدخلها در شورایی مشتمل بر پژوهشگر در مسائل ناشنوایان و متخصص در مرجعنگاری تصویب گردید. نظام مدخلها و تعیین اعم و اخصها، ارجاعی و اصلیها نیز در همان شورا به سامان رسید. خطمشی اصلی این دانشنامه، گزینش مدخلها بر پایه تقسیمات خرد است؛ یعنی هر موضوعی که اطلاعات قابل توجهی درباره آن وجود دارد، یک مدخل به شمار آمده است. از این رو از گزینش مدخلهای بسیار کلی، پرهیز شده است. به طوری که این دانشنامه به فرهنگنامه نزدیک شده است. گروه مدخلیابی، نخست یک فهرست با پانصد مدخل پیشنهاد کرد؛ اما در جریان کار و دستیابی به اطلاعات بیشتر، گام به گام، مدخلهای پیشین ویراستهتر و مدخلهای جدید شناسایی و تصویب شد. این روش در عمل، کارآیی و اتقان بیشتر و هزینهبری کمتری داشت. مدخلگزینی در جهان تابع قواعدی است؛ مثلاً در نامها و اصطلاحات، جزء اشهر ابتدا قرار میگیرد. در این دانشنامه هم، واژگان مشترک با ویرگول، پس از جزء خاص میآید; همه این ضوابط رعایت شد. گروه مقالهنویسی، با اولویت بکارگیری خود ناشنوایان، کار سفارش مقالات و تا حد ممکن تألیف در گروه را سامان دادند. گروهی هم به ترجمه برخی مقالات مشغول شدند. گروه وارسی مقالات، پس از تألیف هر مقاله، به ارزیابی، بررسی محتوا، تعیین ضعفها و کاستیهای مقالات و تذکر به نویسنده مشغول کار شد. در کنار این گروهها، افرادی به گردآوری اطلاعات و منابع از سراسر جهان مشغول بودند و اطلاعات خود را در اختیار مولفان و مترجمان قرار میدادند. مقالات فراهم آمده دو گونهاند: یک دسته مقالاتی است که در دیگر دایرتالمعارفها و منابع معتبر یافت نمیشد و باید تألیف میشد; دسته دیگر، مقالاتی بود که در دیگر منابع اصیل و معتبر مندرج بود. این مقالات یا ترجمه یا بازنویسی و تغییر ساختار، به مقالات دایرهالعارفی تبدیل شد. مهم این است که مقالات دسته دوم باید هم در شکل و ساختار صوری و هم در محتوا و مطالب، ویرایش و دستکاری میشد و بر اساس اقتضائات فرهنگی جامعه ایرانی، کم یا افزوده میشد. نیز برای یکدستسازی ساختار مقالات، به ناچار شاکله مقالات ترجمهای تغییر مییافت. از این رو، نباید انتظار داشت که ترجمه مقالات حرف به حرف بوده باشد; اساساً در دایرتالمعارفنگاری، این گونه ترجمه غیرممکن است. زیرا هر اثر مرجع، از جمله دایرتالمعارف، در چارچوب فرهنگ یک ملت تدوین میشود و در ترجمه باید اقتضائات فرهنگ ملت مقصد را در نظر گرفت. گاه یک مقاله در چند منبع موجود بود که با ترجمه همه آنها و حذف اطلاعات مشترک، و با ویرایش یکپارچه، سامان داده میشد. به دلیل فقر مطالعاتی و پژوهشی در عرصه ناشنوایی در ایران و جهان اسلام، مشکلات جدی در تألیف این دانشنامه وجود داشت؛ برخی از این مشکلات عبارت بودند از: پارهای از اطلاعات به صورت مکتوب موجود نیست و نیاز به تحقیقات محلی و میدانی و آمارگیریهای موردی هست. برای نمونه، وضعیت فرهنگی و سازمانهای اجتماعی افغانستان، به گونهای بود که منابع کتابخانهای نمیتوانست آمارها و اطلاعات دقیقی به دست دهد. از این رو از استاد امینی، مشاور آقای کرزای، کمک گرفتیم. ایشان آقای نصرالله کویر را برای تألیف مقاله ناشنوایان افغانستان پیشنهاد کرد و او بر اساس اطلاعات محلی، مقاله ناشنوایان افغانستان را نوشت. برای دستیابی به منابع جهانی، ارتباط با موسسات و شخصیتهای خارجی و گرفتن اطلاعات از آنها کاری دشوار است و گاه نیاز به مسافرت دارد. البته با تلاش فراوان و تماسهای مکرر، اطلاعات گردآوری شد. نام کسان سهیم در تألیف هر مقاله در پایان مقاله آمده است. بعضی مقالاتی که از برخی منابع انگلیسی اخذ و ترجمه شده، به دلیل این که تمامی کتاب را یک چند نفر نوشتهاند، و تکرار این نام در پایان هر مقاله بر حجم میافزود، نام نویسنده فقط در بخش اختصارات، اول کتاب آمده، و در پایان نیامده است. بنابراین مقالاتی که نام نویسنده در پایان آنها نیامده است، برای آگاهی به اختصارات دانا مراجعه گردد. گاه یک مقاله از دو منبع اخذ شده، یکی نام مولف در پایان مقاله داشته ترجمه فارسی شده است. منبع دیگر نام مولف در پایان هر مقاله نیامده، بلکه به صورت کلی روی جلد یا در شناسنامه آمده است که این نام در پایان مقاله نیامده است. در این گونه موارد با مراجعه به اختصارات میتوان به نام نویسنده پی برد. کتابخانه و آرشیو تخصصی ناشنوایان در ایران و بسیاری از دیگر کشورها وجود ندارد و در این زمینه ضعف و فقر جدی حاکم است. از این رو، مولفان و مترجمان مجبور بودند برای هر مورد به کتابخانههای فراوان مراجعه کنند. سعی شد، از پیشرفتهایی که در عرصه دایرتالمعارفنگاری در ایران و جهان وجود داشت، استفاده شود و در مدت محدود یک ساله و با حداقل هزینه، اثری با کیفیت عالی عرضه شود. همه این دستاوردها مدیون افرادی است که از سر وظیفه و درایت در بخشهای مختلف مشغول بودند. در پایان، از همه آقایان و خانمها که در بخشهای مختلف این دانشنامه، ما را یاری رساندند و مشکلات فراوانی را از پیش رو برداشتند؛ نام بردن از همه آنها در اینجا موجب تطویل کلام خواهد شد؛ با اینکه نامهای همه کسانی که در پیدایش این مجموعه مشارکت داشتهاند، در فهرست پدیدآورندگان آمده است. همه اینان با دلسوزی و تلاش بر سرعت تألیف مقالات و استحکام مطالب افزودند و فرض است از زحمات همگان قدردانی و سپاسگزاری شود. محمد نوری ایران، وضعیت ناشنوایان و ناشنوایی در این کشور. وضعیت آموزشی، رفاهی، اجتماعی و حقوقی ناشنوایان در ایران در دهههای اخیر همواره رو به بهبود و بهتر شدن بوده است. امروزه ناشنوایان ایران, نسبت به حدود چهل سال پیش و مقایسه این روزها با آن سالها, نشان میدهد که وضعیت بسیار مناسبتری پیدا کردهاند. پیشینه آموزش کودکان ناشنوا در جهان ثبت و نوشته نشده است؛ از این رو اطلاع چندانی از ناشنوایان قرون خیلی دور در دست نیست. تنها هری بست(Harry Best), در کتاب خود، از کوششهای درباره ناشنوایان در ایران و مصر قدیم, نیز رُم و یونان به ویژه در زمینه آموزش کودکان ناشنوا گزارش داده است. دوره مشروطیت و اندیشه آموزش ناشنوایان: همزمان با پدید آمدن موج تجددخواهی در ایران, نواندیشان به نقد و ارزیابی ساختار آموزش و پرورش مکتبخانهای پرداختند. آنان با رد روشهای سنتی, دیدگاههای نو درباره آموزش و پرورش کودکان پیشنهاد کردند. با کوشش دانشپژوهان و اندیشمندانی که با اندیشههای نوین آموزش و پرورش غرب آشنایی داشتند, آموزهها و روشهای نو آموزشی به ایران انتقال یافت. قشرهای خاص مثل ناشنوایان جامعه ایرانی به تدریج تحت تأثیر این تحولات قرار گرفت و طولی نکشید روشها و آموزشهای جدید به این قشر تعمیم یافت. صحبت از مدرسه کرولالها برای نخستین بار در سخنان میرزا مصطفی افشار مشاهده میشود. وی به همراه هیئت عذرخواهی به سرپرستی شاهزاده خسرو میرزا (فرزند عباس میرزا نایبالسلطنه) روانه پترزبورگ گردید تا امپراتور روسیه را از قصد انتقام خون ریخته شده گریبایدوف سفیر روسیه، که در سوم شعبان 1244 در تهران کشته شده بود و حمله مجدد به ایران، بازدارد. این سفر از شانزدهم شوال 1244 تا سوم رمضان 1245 یعنی نزدیک به یازده ماه طول کشید. هیئت ایرانی در این فرصت از مکانهای آموزشی روسیه بازدید کرد. کتاب احمد (1307 ق/ 1890م) نوشته عبدالرحیم طالبوف که جزء رسالههای مشروطیت محسوب میشود, برای اولین بار به ضرورت تأسیس مدرسه کرولالها پرداخت. از این رو این نوشته را میتوان اولین سند رسمی دانست که لزوم تأسیس مدرسه برای کرولالان (ناشنوایان) ایران را مطرح میکند. طالبوف با پیشرفتهای آموزشی در کشورهای پیشرفته به خوبی آشنا بود و در زمینه آموزش کوران (نابینایان) و کرولالان (ناشنوایان) مطالعات خوبی داشت. اطلاعات و دستاوردهای پژوهشی او در این کتاب درج شده است. او طی سفر به استانبول از مدرسه ویژه آموزش ناشنوایان که در روزگار سلطان عبدالحمید عثمانی (1299ق/1882م) تأسیس شده بود, بازدید به عمل آورد. این بازدید در اندیشه او موثر بود و به سوی تأسیس مدرسه برای قشر ناشنوایان در ایران گرایش پیدا کرد. بطوری که در سال بعد آن را در جلد اول کتاب احمد مطرح کرد. خوشبختانه آرزوی طالبوف بعد از 35 سال در اواخر سال 1303ش. به تحقق پیوست؛ زیرا جبار باغچهبان در تبریز به فکر تأسیس کلاسی برای آموزش کودکان کرولال افتاد. بعد از این, تاریخ آموزش و پرورش ناشنوایان ایران با همه دشواریها و موانع آغاز شد. به این ترتیب اندیشهای که از قرن پنجم قبل از میلاد در یونان باستان برای آوردن ناشنوایان در عرصه قشرهای فعال جامعه مطرح بود. پزشکان و مربیان تعلیم و تربیت در آن دوره تلاشها میکردند تا به جامعه تفهیم کنند که ناشنوایان همانند آنها استعداد علمآموزی و پیشرفت دارند. اما قرنها طول کشید تا مردم این اندیشهها را پذیرفتند؛ حداقل در اروپا در قرن نوزدهم با استقبال عمومی مواجه شد. در ایران تا سال 1303 قشر عظیم ناشنوا مورد بیمهری و حتی طرد از طرف پدران و مادران و مورد استهزاء همنوعان و قضاوتهای غیرمنصفانه نخبگان قرار میگرفتند. تا اینکه در قرن بیستم, دیدگاه طرفدار توانمندیهای ناشنوایان و تأثیر مستقیم آنها در ساختار اقتصادی و اجتماعی و حتی مدیریتی جامعه, پیروز شد و راه برای آموزش و پرورش آنها فراهم شد. تحولات تاریخی: پس از مشروطیت و آشنایی ایرانیان با نهادها و موسسات جدید در عرصه آموزش و پرورش، زمینههای بازسازی نظام آموزشی ایران فراهم آمد. پیدایش این زمینهها در حوزه ناشنوایی هم موثر بود و گاه نظریاتی بیان میشد. اما پیشینه آموزش و پرورش کودکان ناشنوا در ایران, به طور رسمی به اولین دهه 1300 بازمیگردد. در این زمان, جبار باغچهبان مدرسه ناشنوایان را به عنوان نخستین مرکز آموزشی ناشنوایان در ایران بنیانگذاری کرد. نام ذبیح بهروز (1269-1350) را در مورد آغاز آموزش به ناشنوایان و به ویژه انتشار مطالبی درباره ناشنوایان, نباید فراموش کرد. در اینکه کدام یک از این دو, در زمینه آموزش و پرورش ناشنوایان, کار را آغاز کردند، اختلاف نظر وجود دارد. ذبیح بهروز, اولین متفکر ایرانی بود که در این زمینه, سالها تحقیق کرد و مطالبی علمی درباره آموزش ناشنوایان, منتشر کرد. مسلم است مطالب بهروز, اولین مطالب مکتوب در این باره است و نشان میدهد که وی, سالها در زمینه آموزش ناشنوایان, مشغول بوده و تحقیقات و تجربیاتی کسب کرده است. حتی نامبرده, چندین ناشنوا را به طور خصوصی، برای کسب تجربه به آموزش گرفته است. بهروز, در آن زمان, در توجیه فعالیتهای خود, یادآور شده که در ایران, حدود چهل هزار ناشنوا وجود دارد و اینان, مشکلات پر شماری دارند که ایجاب میکند افرادی به پژوهش و مطالعه درباره آنها بپردازند. گرچه باغچهبان, نخستین مدرسه ناشنوایان را بنیان گذارد, ولی ذبیح بهروز نیز، نخستین کسی است که مطالبی را درباره ناشنوایان و شیوه آموزش آنان به صورت علمی و مکتوب, ارائه کرده است. شباهت زیادی نیز بین آنچه بهروز نوشته و آنچه در مدرسه باغچهبان از نظر آموزش انجام میگردد, وجود دارد و این شباهت, در برخی موارد, از جمله استفاده از تصاویر و علایم است. اینها تأثیر یکی را بر دیگری به خوبی آشکار میسازد. به هر حال، هر دو در تاریخ آموزش و پرورش ناشنوایان ایران و وضعیت کنونی آن ایران, سهیم بودهاند. اهمیت آنان, در این است که جبار باغچهبان, به عنوان بنیانگذار نخستین مدرسه ناشنوایان در ایران, در دورهای کار را آغاز کرد که آموزش و پرورش آن روز, وضع قابل قبولی نداشت و بهروز, کار پژوهشی را هنگامی آغاز کرد که تحقیقات اینگونهای ناشناخته بود. چند دهه تلاش باغچهبان و یاران و شاگردان او، نظام آموزش و پرورش ناشنوایان را پایهریزی کرد و چهل سال پس از ایجاد نخستین مدرسه کرولالها در ایران, پیشرفتها بسیار مشهود بود. مدارس تبریز، گلبیدی اصفهان، منصوره، نظام مافی و مجتمع آموزشی ناشنوایان نیمروز در تهران, از جمله مدارسی بودند که پس از باغچهبان و پیش از ایجاد دفتر برنامهریزی آموزش استثنایی شکل گرفتند. پس از ایجاد مرکز آموزش کودکان ناشنوای نیمروز در 1344 و به دست محمود پاکزاد کوششهای گستردهای که در زمینه آموزش ناشنوایان انجام گرفت، وزارت آموزش و پرورش, ایجاد دفتر مستقلی را که مسئول آموزش دانشآموزان استثنایی باشد, حس کرد و پس از تشکیل جلسات متعدد, در 1347, دفتر برنامهریزی آموزش کودکان استثنایی شکل گرفت. دفتر یاد شده، آموزش کودکان ناشنوا و سایر گروههای کودکان استثنایی را به دو صورت ایجاد کلاس در مدارس عادی و ایجاد مراکز مستقل آموزشی, آغاز کرد. خوشبختانه, وجود مراکز آموزشی ناشنوایان نیمروز در زمان تشکیل دفتر مزبور و بهرهگیری از تجارب ارزنده و نیروی انسانی متخصص این مراکز، کار دفتر یاد شده را آسان ساخت و سبب شد که این دفتر با همکاری ادارات آموزش و پرورش, بتواند آموزش و پرورش گروههای مختلف استثنایی از جمله ناشنوایان را به بیش از یکصد نقطه کشور, گسترش دهد. در شهر مشهد نیز اولین کلاسهای ناشنوایان در دو اطاق انباری اداره کل آموزش و پرورش دایر شد و از آن روز به بعد هر جا برای کلاس درس نامناسب بود و یا اضافی, به کودکان استثنایی منجمله ناشنوایان اختصاص مییافت و گهگاه که فضایی مناسب بر حسب تصادف به کودکان ناشنوا مثل دبیرستان هاجری مقابل هتل هما واگذار میشد به محض نیاز مدارس عادی, این مظلومان, آواره میشدند و تا سال 1367 این نگرش که کودکان استانی منجمله ناشنوایان باید در محلهای اضافی و بلااستفاده نگهداری شوند حاکم بود. دفتر آموزش کودکان استثنایی, تا 1370 به کار خود, ادامه داد و در 1371, بر اساس به ماده واحده مصوب مجلس شورای اسلامی به «سازمان آموزش و پرورش کودکان استثنایی» تغییر نام یافت. این ماده واحده و تبصرههای آن, اختیارات گستردهای به این سازمان داد. آموزش و پرورش: حدود چهل سال پیش در تهران, تنها یک مرکز آموزش اطفال کرولال, و در سایر نقاط کشور هم دو موسسه آموزش از این دست وجود داشت. امروز, این قبیل موسسات, هر چند نسبت به تعداد فعلی ناشنوایان ناکافی است، تقریباً در سرتاسر کشور, وجود دارد. در گذشته جامعه با آموزش ویژه ناشنوایان آشنایی نداشت. اما در دهههای اخیر به کمک رسانههای عمومی، مردم توجیه شدهاند؛ آگاهی و اعتقاد به مسائل و ابعاد آموزش و پرورش ناشنوایان همگانی شده است. لزوم آموزش پیشدبستانی کودکان ناشنوا شناخته نبود؛ اما امروز از لحاظ نظری, لزوم و اهمیت آموزش پیشدبستانی کودکان ناشنوا, مورد قبول است و در عمل, دو سازمان دولتی, یعنی سازمان آموزش و پرورش استثنایی و سازمان بهزیستی, متصدی ساماندهی آموزش پیشدبستانی شدهاند. پیش از تأسیس این نهادها، آموزش کودکان ناشنوا, تابع نظر و سلیقه شخصی مدیریت مراکز آموزشی بود، اما امروز نظام آموزشی با اصول و روشهای ویژه نهادینه شده است و تصمیمگیریها در صلاحیت یک شورای دولتی به نام شورای عالی سازمان آموزش و پرورش استثنایی به ریاست وزیر آموزش و پرورش است. در نظام آموزشی جدید, والدین نقش مهمی دارند و باید توجیه شوند تا برقراری ارتباط کودکان را با استفاده از گفتار و لبخوانی و اشارات طبیعی آسان کنند. توسعه موسسات آموزشی به ویژه دوره پیشدبستانی برای کودکان ناشنوا در همه نقاط دور و نزدیک و حتی در روستاها بخشی از راهکار برای نهادینهسازی نظام آموزشی نوین است. آموزش کودکان ناشنوا, از مهمترین موضوعاتی است که باید به آن پرداخت. کودک ناشنوا با طی آموزش در خانه و مراکز پیشدبستانی تا پایان دوره راهنمایی قادر میشود برای گذراندن امور عادی زندگی خود, از گفتار نسبتاً واضح و قابل فهم و یا لااقل سواد خواندن و نوشتن مناسبی استفاده کند. برای تأمین این هدف، این برنامهها از سوی مراکز ناشنوایی در چند سال اخیر, مورد توجه قرار گرفته است: اصطلاح تلفظ و گفتاردرمانی ارزان در مورد کودکانی که استعداد و توان گفتار قابل توجهی دارند؛ آموزش خواندن و فهمیدن و نوشتن زبان فارسی؛ تهیه کتب آموزش زبان فارسی مثل یک زبان بیگانه در حدود امور جاری زندگی روزانه؛ تهیه یک فرهنگ لغت فارسی با اِعراب و تصویر. غیر از آموزش، ناشنوایان, نیاز به پرورش نیز دارند. از این رو، برنامههایی برای کمک به تأمین سلامت روحی و جسمی، تقویت شخصیت و اعتماد به نفس و ارتقای فرهنگی آنها در نظر گرفته شده است. اجرای برنامههای بازدید از مراکز مهم صنعتی یا محلهای طبیعی, نیز گردش و ورزش ناشنوایان, به عنوان روشهای پرورشی مطرح شده است. در شرایط کنونی ایران، اولویت با اصلاح توسعه متون درسی و به کارگیری شیوههای جدید تربیتی با استفاده از تجربیات کشورهای پیشرفته است. روابط اجتماعی: در گذشته تنها راه ارتباط ناشنوایان, روبهرو شدن با آنان و مشاهده اشارات طبیعی و شنیدن صداهای نامفهوم آنان بود. ولی امروز, شمار ناشنوایان با گفتار نسبتاً واضح و قابل فهم, قابل توجه است و افزون بر این, ناشنوایان به آسانی میتوانند با بهرهگیری از دستگاه دورنگار با هر نقطه از جهان, ارتباط کتبی داشته باشند. دیگر وسایل و روشهای جدید به کمک ناشنوایان آمده تا آنها ارتباطات خود را به آسانی انجام دهند. دیدگاههای عمومی این بود که ناشنوایان, موجودات نگونبختیاند که در بدترین حالت, مورد تمسخر, و در بهترین حالت, مورد ترحم دیگران باید قرار گیرند؛ اما با توجیه عمومی، دیدگاه مردم عوض شد و امروزه شخصیت و حقوق انسانی آنها پذیرفته و محترم شمرده میشود. خود ناشنوایان, با تحصیلات دانشگاهی و کسب موفقیت در رشتهها و مشاغل مختلف ثابت کردهاند که میتوانند با بهرهگیری از استعدادهای خود و آموزش مناسب, عناصر مفیدی برای اجتماع باشند. تمام این پیشرفتها مدیون مساعدت فرهنگی مردم، و کوشش و تلاش مداوم اشخاص علاقهمند و مسئولانی است که بعضاً از این دنیا رفتهاند و بعضاً در بازنشستگی به سر میبرند و یا هنوز, اشتغال دارند. با وجود این پیشرفتها، هنوز ناشنوایان و مراکز ناشنوایی درصدد رسیدن به وضعیت بهتراند و گاه در رسانهها مشکلات, نارساییها, نیازها و خواستههای خود را مطرح میکنند, تا با نقد حال, به پیشرفتهای بیشتر برای آینده دست یابند. تأمین اجتماعی: چند دهه گذشته، جامعه و دولت, در زمینه آموزش و رفاه بهزیستی ناشنوایان و سایر معلولان, برای خود, مسئولیتی قائل نبود. با تأسیس سازمان رفاه و بهزیستی در سالهای گذشته و تأسیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور در سالهای اخیر، امروز, این دو سازمان به موجب قانون، مسئول همه امور ناشنوایان شدهاند. استفاده از سمعک به عنوان ابزار ضروری برای برخی از ناشنوایان در گذشته معمول نبود یا قدرت مالی خرید آن را نداشتند، ولی با تأمین بودجه توسط این سازمانها سمعکهای نسبتاً قویتر و پیشرفتهتر، در اختیار بسیاری از ناشنوایان گذاشته شد و آنها میتوانند صداها را بشنوند. بعضی از کارشناسان مسائل ناشنوایان برای رفع معضلات یا کاستن از حجم مشکلات کنونی, توصیه کردهاند: همه نوزادان، سنجش شنوایی شوند. حتی والدین با آموزش مختصری بتوانند با وسایل عادی تشخیص دهند نوزادانی که به صدا واکنش نشان نمیدهد, تحت مراقبتهای پزشکی قرار گیرند تا درمان شوند یا از ابتدا برخورد مناسبی با آنها بشود. به نظر میرسد با تأمین یک دستگاه پیشرفته سنجش شنوایی نوزاد در مرکز هر استان, شناسایی کودکان ناشنوا در زمان نزدیک به تولد آنها در تمام سطح کشور, ممکن شود. رسانهها: یکی از فعالیتها که در دهههای اخیر همواره رو به رشد بوده است، تخصیص ساعاتی از رسانههای دیداری ـ شنیداری همگانی به ناشنوایان است. رادیو و تلویزیون مهمترین آنها است. اما رادیو به دلیل ماهیت صوتی آن نمیتواند مورد استفاده همه ناشنوایان قرار گیرد. ولی تلویزیون با تلاشهای خود ناشنوایان و موسسههای ناشنوایی رشد خوبی در این زمینه داشته است. در بخشهای خبر، گزارش، فیلم و سریال زبان اشاره و زیرنویس بیشتر و گسترش یافته، از این رو، استفاده ناشنوایان از این رسانه افزونتر شده است. در تلویزیون سالهاست که در روزهای جمعه، برنامه اخبار برای ناشنوایان با اشاره، اجرا میشود و افزون بر این، چند سال است که مستمراً بعضی برنامههای تلویزیونی را یک اشارهگر برای ناشنوایان ترجمه میکند. با این همه، حق ناشنوایان در استفاده از اشاره، کاملاً رعایت نشده و بهبود کیفیت و زندگی ناشنوایان توسعه استفاده از اشاره را ایجاب میکند. در عرصه روزنامهنگاری، اولین نشریه ناشنوایی به دست باغچهبان منتشر شد، هم اکنون مجله مجله سکوت به دست ناشنوایان مشهدی منتشر میشود. مجله تعلیم و تربیت استثنایی هم مقالات و گزارشهایی در زمینه مسائل ناشنوایان دارد. در عرصه اینترنت، موسسه فرجام جام جم در صدد تأسیس پایگاه اینترنتی و بانک اطلاعات ناشنوایان در این پایگاه است. موسسهها و نهادها: رشد و توسعه امور ناشنوایان در ایران مقارن با تأسیس نهادها و مراکز ناشنوایی بوده است. این موسسهها به دو دسته تقسیم میشوند. دولتی و خصوصی. مراکز غیردولتی را افراد نیکوکار برای اهداف غیرانتفاعی تشکیل دادهاند. این مراکز دارای کارنامه حجیمی از کارهای خدماتی و آموزشی و … برای ناشنوایان ایراناند. کانون ناشنوایان ایران, یکی از نخستین موسساتی است که در جهت امور رفاهی و اجتماعی ناشنوایان قدم برداشت. این کانون در 1339, به همت خود ناشنوایان ایجاد گردید و حمایت از تمام ناشنوایان را در تمام مراحل, به عهده گرفته است. از آنجا که همه اعضای اصلی و همچنین هیئت مدیره این کانون (غیر از دبیر کل) را ناشنوایان تشکیل میدهند، یکی از موسسات کمنظیر, نه تنها در ایران، بلکه در جهان است. جمعیت حمایت از کودکان کرولال, دیگر موسسهای بود که برای خدمت به ناشنوایان به وجود آمد. این جمعیت, گرچه نام کلی حمایت از کودکان کرولال را بر خود نهاده بود؛ ولی منحصراً کمک مالی به مدرسه خاصی را انجام میداد و امروزه فعالیتی ندارد. سازمان ملی رفاه ناشنوایان ایران نیز، از جمله موسسات رفاهی بود که در 1350, برای انجام دادن امور رفاهی و کاریابی ناشنوایان, ایجاد گردید. فعالیت این سازمان که در آغاز, زیر نظر وزارت بهداری و بهزیستی انجام میگرفت, بعدها با ایجاد سازمان بهزیستی کشور، که وظیفه کمک به تمام کسان استثنایی را به عهده داشت, در سازمان بهزیستی ادغام گردید. نهادهای ناشنوایی, در سالهای اخیر با کارشناسیها به طرحها و تدبیرهایی رسیده و اجرا کردهاند. برخی از این اصول که در سالهای اخیر, جدی گرفته شده عبارتاند از: پذیرش ناشنوایی و آمادگی مقابله با مشکلات؛ پرهیز از شرم به دلیل ناشنوا بودن؛ مشروعیت ارتباط کامل, یعنی استفاده از همه وسایل تفهیم و تفاهم؛ الزام به تلاش و کوشش شخصی برای کسب توانایی بیشتر و زندگی بهتر؛ اتکا به خداوند با امید و اطمینان به نتایج حاصل از پیشرفتهای علمی. این نهادها، طرحهای اجرایی و تصمیمگیریهای خود را مبتنی بر اصول فقه به انجام میرسانند. توسعه فعالیتها: ناشنوایان ایران در دو دهه اخیر گامهای بلندی در عرصههای جهانی برداشتند و با جدیت فرصتها و امکانات موجود جهانی را شناسایی و از آنها بهره گرفتهاند. مثلاً در عرصه ورزش، ناشنوایان، در سالهای اخیر, اقدامات موثر و ارزندهای انجام دادهاند. تشکیل المپیک مخصوص ورزشهای ناشنوایان در عرصه بینالمللی، و ایجاد فدراسیون ورزشهای ناشنوایان در داخل کشور، از جمله اقدامات موثر قرن در امر ورزش ناشنوایان ایران است. تیمها و گروههای ورزشی آنان در داخل در رشتههای مختلف ورزشی توسعه یافته و در خارج هم به موفقیتهای چشمگیر دست یافتهاند. در حوزه پژوهش و آموزش نیز به مدارج عالی دست یافتهاند. حقوق اساسی و اجتماعی: با شکلگیری نظام حقوقی در ایران در دوره جدید، قوانینی هم مربوط به ناشنوایان تصویب شده است. این حقوق, به اختصار این گونه است: در عرضه حقوق اساسی, این قوانین تصویب شده است: با توجه به بند چهارده اصل سوم و اصول نوزدهم و بیستم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران, ناشنوایان مانند سایر افراد ملت, در برابر قانون, برابرند, در حمایت قانون قرار دارند و از حقوق مساوی برخوردارند و هیچ یک از اصول قانون اساسی, ناشنوایان را از حقوق اساسی مقرر برای سایر افراد ملت, محروم نکرده است. اما در برخورداری عملی ناشنوایان از حقوق اساسی, سه مورد مهم زیر, قابل توجه است: حق برخورداری از آموزش ویژه: چون ناشنوایی مانع آموزش کودکان ناشنوا از راه عادی است, برای تأمین آموزش کودکان ناشنوا و ایجاد فرصت برابر برای استفاده آنها از حق آموزش، ماده واحده قانون عادی تشکیل سازمان آموزش و پرورش استثنایی مصوب 21 آذر 1369 مجلس شورای اسلامی میگوید که با توجه به اهمیت و ویژگیهای توانبخشی، آموزش و پرورش کودکان و دانشآموزان استثنایی, اعم از نابینایان، نیمهبینایان، ناشنوایان، نیمهشنوایان و…, تأسیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی را مقرر داشته و اساسنامه این سازمان, در 29 مرداد1370 به تصویب کمیسیون آموزش و پرورش مجلس شورای اسلامی رسیده است و با توجه به مجموع مقررات یاد شده, آموزش ویژه کودکان ناشنوا در مدارس مخصوص ناشنوایان و یا در کلاسهای مخصوص ناشنوایان در مدارس عادی, حق مسلم کودکان ناشنواست. حق برخورداری از آموزش عالی: با وجود اینکه چند سال است شمار قابل توجهی از جوانان ناشنوا به موسسات آموزش عالی راه یافته و دانشآموخته شدهاند و یا به تحصیل در این موسسات, اشتغال دارند, ولی در نظر گرفتن مشکلات این قبیل دانشجویان در رقابت و مسابقه ورودی با دانشجویان شنوا و نیز در دوره آموزش عالی، جا دارد که برای تأمین فرصت علمی آموزش آنان در برابری با دانشجویان شنوا در ورود به موسسات عالی آموزش، برای داوطلبان ناشنوا, سهمیهای مقرر گردد و برای برخورداری از این سهمیه, مسابقه ورودی بین ناشنوایان باشد و افزون بر این, آموزش دانشجویان ناشنوا در کلاسهای خاص و یا یک موسسه خاص یا قسمت خاصی از موسسات موجود, متمرکز شود که مشکل ارتباطی آنها در استفاده از دروس استادان با استفاده از تعداد کمی رابط زبانِ اشاره, مقدور گردد. حق اشتغال و استخدام: تبصره یک قانون الزام دولت, برای استخدام ده درصد از پرسنل مورد نیاز خود از بین جانبازان انقلاب اسلامی و بستگان, مصوب سوم بهمن 1364 است. در قانون دیگری فرصت اشتغال معلولان از جمله ناشنوایان با سایر افراد ملت در نظر گرفته شده و یک سهمیه سه درصدی برای تأمین پرسنل مورد نیاز موسسات دولتی را به معلولان, اختصاص داده است. ولی در مورد اجرای این قانون, هیچ اطلاع و آماری منتشر نشده است و به نظر میرسد آییننامه اجرایی این قانون, نیازمند تجدیدنظر باشد. برای تأمین فرصت اشتغال ناشنوایان در بخش خصوصی هم هیچ تمهیدی وجود ندارد. حق تشکیل جمعیت: ناشنوایان با تشکیل کانونهای خاص خود در نقاط مختلف کشور, از حق تشکیل سازمان (موضوع اصل بیست و ششم قانون اساسی) برخوردارند. حق انتخاب شدن به نمایندگی مجلس شورای اسلامی: به موجب بند شش ماده 28 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی, مصوب هفتم آذر 1378, نابینایی و ناشنوایی و ناگویایی, مانع ثبتنام برای انتخاب شدن به نمایندگی مجلس شورای اسلامی است. بعضی حقوقدانان به دفاع از ناشنوایان برخاسته و نوشتهاند: اگر نابینا یا ناشنوایی واجد شرایط مورد اعتماد اکثریت رأیدهندگان یک حوزه انتخابیه باشد, نابینا با کمک یک منشی, و ناشنوا با کمک یک رابط زبان اشاره, خواهد توانست وظایف نمایندگی خود را انجام دهد و اگر با وجود این امکان, نمایندگی آنها برای انتخابکنندگان رضایتبخش نباشد, به آنها رأی نخواهد داد. بنابراین نادیده گرفتن این حق اساسی ناشنوایان و نابینایان, لزومی نداشته است؛ زیرا به موجب شرط سه ماده 27 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی, انتخابکنندگان باید عاقل باشند. در عرصه حقوق مدنی, این موارد مهم, تصویب شده است: به موجب ماده 956 قانون مدنی, اهلیت برای دارا بودن حقوق, با متولد شدن انسان, شروع و با مرگ او تمام میشود و طبق ماده 957 قانون مدنی, حمل مدنی متمتع از حقوق مدنی خواهد بود, لیکن هیچ کس نمیتواند حقوق خود را اجرا کند, مگر اینکه برای این امر, اهلیت قانونی داشته باشد. طبق ماده 1207 قانون مدنی, اشخاص محجور (یعنی: صغار، اشخاص غیررشید و مجانین) از تصرف در اموال و حقوق مالی خود, ممنوع هستند و به مستفاد از مجموعه مواد یاد شده, مسلم است که ناشنوایان هم از تمام حقوق مدنی, متمتعاند و هم اهلیت اجرای حقوق خود را دارند و از جمله, از حقوق مدنی ذیل برخوردار: حق انواع علاقه به املاک و اموال، حق انعقاد قرارداد خصوصی، حق انواع عقود و معاملات و ایقاعات, حق وراثت، حق انتخاب همسر و ازدواج، حق ولایت و حضانت، حق داشتن حساب بانکی، حق امضا و ثبت سند رسمی. حق گرفتن گواهینامه رانندگی: ناشنوایانی واجد شرایط, حق دارند گواهینامه رانندگی بگیرند و با مشخص کردن وسیله نقلیه خود با آرم مخصوص ناشنوایان, رانندگی کنند. حق استفاده از زبان اشاره: در تاریخ قانونگذاری کشور ما برای اولین بار مواد 192 و 194 قانون مدنی, اشاره را به عنوان وسیله تفهیم و تفاهم, به رسمیت شناخته است. مواد یاد شده که جزء جلد اول قانون مدنی در تاریخ 1207 توسط مجلس قانونگزاری وقت, به تصویب رسیده به شرح زیر است: ماده 192 قانون مدنی: «در مواردی که برای طرفین یا یکی از آنها تلفظ ممکن نباشد، اشاره که مبین قصد و رضا باشد, کافی خواهد بود». ماده 194 قانون مدنی: «الفاظ و اشارات و اعمال دیگر که متعاملین به وسیله آن, انشای معامله مینمایند, باید موافق باشد, به نحوی که احد طرفین, همان عقدی را قبول کند که طرف دیگر, قصد انشای آن را داشته است؛ والا معامله باطل خواهد بود»، و بعد از مواد یاد شده به موجب ماده 64 قانون ثبت اسناد و املاک مصوب سال 1310 در تنظیم و ثبت اسناد اشاره به عنوان وسیله تفهیم و تفاهم, مورد قبول و تأکید قرار گرفت. ماده 64 یاد شده که تا کنون به قوت خود باقی است, به این شرح است: «در صورتی که طرفین معامله و یا یکی از آنها, کور یا کر و گنگ, بیسواد باشند, علاوه بر معرفی هر یک از اشخاص یاد شده باید به معیت خود, یک نفر از معتمدین خود را حاضر نماید. معتمد مزبور. در مورد اشخاص کر و گنگ, باید از جمله اشخاصی باشد که بتواند به آنها به اشاره, مطلب بفهماند…». استفاده از رابط زبان اشاره, در مواردی که شاکی یا متهم, ناشنوا باشند, در مراجع انتظامی و قضایی به عنوان یک اصل, مقبول و معمول است. بر اساس همین حق است که تلویزیون، در سالهای اخیر برنامههایی برای ناشنوایان با اشاره, پخش میکند. مآخذ: باغچهبان، ثمینه، بهره ناشنوایان، تهران، امیرکبیر، بیتا؛ بهروز، ذبیح، «خط و فرهنگ»، ویژهنامه نشریه ایران کوده, ش 8؛ پاکزاد, محمود, هیاهو در دنیای سکوت, چاپ دوم, تهران، سازمان چاپ و انتشارات, 1375, ص 35-38؛ تعلیم و تربیت استثنایی، شمارههای مختلف؛ شکست سکوت, ش 2و3 (پاییز 1381), ص 40؛ ش 26 (تابستان 1382), ص 28ـ29؛ فصلنامه کانون ناشنوایان ایران، شمارههای مختلف؛ Best, Harry, The Deafness and Deaf in the U. S. A., Macmilan com, 1943. باغچهبان، جبار (عسکرزاده)، از پیشگامان فرهنگ و ادبیات کودکان، مبدع روش آموزش ناشنوایان در ایران و پایهگذار آموزش و پرورش پیشدبستانی. در 1264ش. در ایروان، از ایالات قفقاز، به دنیا آمد. پدر بزرگش از اهالی تبریز بودند. پدرش قناد، معمار و مجسمهساز بود و در نقل داستانهای کهن و اشعار شاهنامه, تبحر داشت و مادربزرگش، بنفشه، زنی باکفایت، طبیب محل و شاعر بود. این دو، نقش مهمی در پرورش استعدادهای هنری و خلاقیت جبار داشتند. تحصیلات جبار به شیوه سنتی و مکتبخانهای بود. او در پانزده سالگی مجبور به ترک تحصیل شد و به حرفههای پدرش روی آورد. در 1284 به دلیل درگیریهای مذهبی، به زندان افتاد. در آنجا، هفتهنامه ملانهیب و سپس ملاباشی را منتشر میکرد و به کمک همبندش برای فروش به خارج از زندان میفرستاد. زندان, در افکار و معتقدات او تغییرات بنیادی پدید آورد و از آن پس، با عشق به آرمان صلح و انساندوستی، فعالانه, وارد زندگی فرهنگی و اجتماعی شد. باغچهبان, آموزش و پرورش زنان و کودکان را مهم میشمرد و به رغم مخاطرات موجود، پنهانی به تدریس سرِخانه دختران میپرداخت. از نخستین آثار او برای کودکان، داستانهای منظوم قیزیللی یاپراق (برگ زراندود) و بایرامچلیق (مژدهرسانی عید) است. این آثار با نام جبار عسکرزاده، متخلص به «عاجز»، در 1290ش در ایروان, چاپ شد. وی در این دوران، با نوشتن مقالات و سرودن اشعار، همکاری خود را با روزنامه فکاهی ملانصرالدین, آغاز کرد و در 1291ش به انتشار هفتهنامه فکاهی لکلک در ایروان پرداخت. با آغاز جنگ جهانی اول و کشمکشهای خونین میان مسلمانان و ارامنه، وی ناگزیر به ترکیه مهاجرت کرد. در آنجا، نخست تحویلدار و سپس فرماندار شهر ایگدیر شد؛ ولی چندی بعد, ناگزیر به قفقاز بازگشت. وی در 1297 در شهر نوراشین، از توابع ایالت ایروان، مدرسهای تأسیس کرد که به علت آشفتگی اوضاع, دیری نپایید. باغچهبان در سال 1298 بر اثر شدت گرفتن خونریزیها در قفقاز، با خانواده خود به ایران آمد. باغچهبان, خدمات فرهنگی خود را به عنوان معلم کلاس اول، در مدرسه احمدیه مرند, آغاز کرد و دیری نگذشت که شیوه کار و پیشرفت شاگردانش جلب توجه کرد. نخستین ا |
تاریخ ثبت در بانک | 17 بهمن 1394 |
فایل پیوست |