چکیده |
در این بررسی سعی بدان است که با آگاهی از نگرش والدین کودکان عقب مانده ذهنی، در جهت برنامهریزی به منطور اطمینان از عامل مطلوب بین والدین و ایندسته از کودکان و برخورداری آنان از خدمات مورد نیاز، اقدام گردد. این مطالعه به روش مشاهدهای و با رویکرد تحلیلی مقطعی انجام شده است. جمعیت مورد مطالعه والدین کودکان مبتلا به عقب ماندگی ذهنی بودند که در طول مدت گردآوری اطلاعات این بررسی به مراکز توانبخشی دانشکدههای علوم توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی ایرا و شهید بهشتی، آرمان، ساعی و شیرخوارگاه آمنه در شهر تهران مراجعه کردهاند. گردآوری اطلاعات برای پژوهش حاضر از اسفندماه سال 1376 آغاز شد و در اسفندماه سال 1377 به پایان رسید گردآوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه تدوین شده توسط محقق با مراجعه به پرسشنامههای پژوهشگران داخلی و خارجی و همچین با اصلاح و تایید استاد راهنما و اساتید مشاور انجام گرفت این بررسی حول سه محور آگاهی، نگرش و پذیرش انجام گرفته است. یافتهها نشانگر آن است که، الف: سطح آگاهی والدین در مورد مسایل کودک مبتلا به عقب ماندگی ذهنی با عوامل زیر ارتباط معنی دار دارد: با پذیرش کودک از سوی خانواده با ارتباط مناسب اعضاآ خانواده با توجیه واقع بینانهتر علت عقب ماندگی کودک با سطح فعالیتهای اجتماعی والدین با نظر والدین در مورد برخورد جامعه با فرزندانشان: از نظر خوشبینی یا بدبینی ب: نگرش مطلوب به عقب ماندگی ذهنی کودک از طرف والدین با عوامل زیر همبستگی دارد: با واکنشهای هیجانی مطلوبتر از طرف والدین با سیر عادی در روال زندگی والدین با روابط تناسب افراد خانواده ج: همچنین پذیرش مناسب عقب ماندگی ذهنی کودک با عوامل زیر مرتبط میباشد: با ارتباط مطلوب بین اعضاآ خانواده با توجیه مناسب عقب ماندگی ذهنی کودک از طرف خانواده با ارزیابی مطلوب افراد جامعه و با عدم کاهش سطح فعالیت های اجتماعی والدین همچنین براساس این پژوهش ویژگیهای دموگرافیک والدین رابطه معنیداری با نگرش، آگاهی و پذیرش آنان نسبت به کودک مبتلا به عقب ماندگی ذهنی ندارد از آنجا که چگونگی آگاهی در مورد یک مسئله میتواند در شکلگیری نوع نگرش نسبت به آن موضوع موثر باشد و در بروز واکنش رفتاری ویژهای نقش داشته باشد، میتوان با ارایه اطلاعات کافی و مناسب، نگرشی مطلوب ایجاد کرد که پیامد آن میتواند رفتار مناسب باشد که به نوبه خود این رفتار بوجودآورنده محیطی سالم و زمینه ساز سلامت روانی افراد است سازمانهای دست اندرکار مسائل افراد مبتلا به عقب ماندگی ذهنی باید خدمات مشاورهای را جزآ جدایی ناپذیری از اصول کار خود دانسته و در جوار مراکز توانبخشی معلولین ذهنی، کلینیکهای راهنمایی و مشاوره والدین نیز دایر کنند. هدف از آموزش و مشاوره با والدین، ایجاد زمینهای است که باعث کاهش فشارهای حاص از وجود کودک معلول در خانواده گردد. اینکار از راه افزایش معلومات و تصحیح اطلاعات نادرست والدین در محیط عاطفی مناسب میتواند صورت گیرد. نکته حائز اهمیت تاکید روی آگاهی خانواده در مورد عقب ماندگی ذهنی کودک و بالا بردن سطح پذیرش آنان از طریق از بین بردن نگرشهای نامطلوب و جایگزین نمودن طرز تلقی مناسب و منطقی نسبت به عقب ماندگی ذهنی میباشد واضح است که یک مشاوره خوب در بهبود وضع خانوادهها نقش بارزی ایفا میکند ولی زمانی میتوان انتظار یک مشاوره مطلوب و نتیجه بخش را داشت که مشاور علاوه بر دارا بودن صلاحیتهای حرفهای، آگاهی کافی نسبت به نگرشهای نوعی والدین کودک عقب مانده با توجه به ویژگیهای فرهنگی جامعه نیز داشته باشد. در صورتی که خدمات درمانی به طور صحیح و کامل در اختیار والدین قرار گیرد و نگرش مطلوب در آنها ایجاد شود، مشکلات مربوط به ناتوانی کودک به حداقل میرسد و فشارهای ناشی از سردرگمی و آشفتگی فکری و هیجانی والدین کاهش یافته و بهداشت روان خانواده بهبود مییابد
|