چکیده |
زمینه: مفهوم رهاسازی با ظهور مدل اجتماعی به ادبیات ناتوانی راه یافت. با وجود اهمیتی که این مفهوم در مدل اجتماعی و بهبود کیفیت زندگی افراد دارای ناتوانی دارد تاکنون فرایند رهاسازی در افراد با ناتوانی جسمی تبیین نشده است. لذا این مطالعه باهدف تبیین چگونگی فرایند رهاسازی در افراد با ناتوانی جسمی انجام گرفت. روش تحقیق: این تحقیق کیفی با رویکرد گرندد تئوری در سال 1397 انجام گرفت. شرکتکنندگان در این مطالعه افراد فعال با ناتوانی جسمی، خانواده آنان، تیم توانبخشی و مدیرات توانبخشی بودند. دادههای پژوهش با 18 مصاحبه فردی و دو مصاحبه گروهی با 11 فرد دارای ناتوانی جسمی به اشباع نظری رسید. دادهها بر اساس رویکرد کوربین و استرواس (2008) مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتهها: شش طبقه ی اصلی شامل؛"رویارویی با موانع و محدودیت های متعدد"،"مهارت های فردی"، "انگیزش"،"ساختار محیطی"،" نیل به خود رهاییبخش" و"اعتلای کیفیت زندگی" از دادهها استخراج شد. بر اساس تجربیات عمیق مشارکت کنندگان، چالش اصلی فرایند رهاسازی در افراد با ناتوانی جسمی، رویارویی با موانع و محدودیتهای متعدد بود. مشکلات ناتوانی و قرارگیری در چتر پیامدهای ناتوانی از مشخصه های این مفهوم می باشند. مهارت های فردی با دو زیر طبقه ی ذهن پویا و عملکرد اثربخش و انگیزش با دو زیر طبقه ی محرک های درون زا و برون زا نیز نقش تسهیل کننده در این فرایند دارند. ساختار محیطی نیز به دو شکل ساختار نامناسب و بستر مشارکت جو بر فعالیت و رهاسازی افراد ناتوان جسمی تاثیر گذار بود. بستر مشارکت جو از طریق "محیط منعطف "، "برنامه های حمایتی " و "خانواده رهایی بخش " موجب پرورش رهاسازی و ساختار نامناسب در غالب "خانواده منفعل"،" مبلمان شهری نامناسب"، "عملکرد ناموثر رسانه ها"، "جامعه ی غیر حمایتی"،" نقص قوانین و مقررات" و " سازمان های ناکارآمد " مانع تحقق رهاسازی می گردید. "نیل به خود رهایی بخش" شامل استراتژی هایی بود که فرد در برابر موانع و محدودیت های متعدد و در ساختاری از موانع و تسهیل کننده ها در جهت رسیدن به رشد و تعالی و رهاسازی بکار می برد. این طبقه محوری شامل دو زیر طبقه با نام های "هدایت عملی و هدفمند بارقه های رهاسازی "و " بکارگیری رویکردهای توانمندسازانه" مشخص گردید. پیامدهای نگرش ها و رفتارهای رهاسازانه در افراد ناتوان جسمی، اعتلای کیفیت زندگی بود که شامل زیر طبقات"رشد و تعالی"، سلامت عملکردی"و"تحقق مشارکت اجتماعی"بود. ساماندهی یادآورها، رسم دیاگرام ها و نگارش خط داستان منجر به نمایان شدن طبقه ی مرکزی" توانایی توجه رهگشا و کارآمد" گردید. بحث و نتیجهگیری: یافتهها نشان داد افراد با ناتوانی جسمی از توانایی توجه رهگشا و کارآمد برخوردار بودند که به آنان در شناخت بیشتر موانع و محدودیتها، توانایی و استعدادهای فردی و تحقق ایدههای رهاسازانه کمک میکرد. محرک های درونزا و برونزا در کنار مهارت های فردی در افزایش توانایی توجه رهگشا و کارآمد افراد با ناتوانی نقش مهمی داشتند. علاوه بر این ساختار محیطی نیز بر معطوف سازی توجه افراد با ناتوانی و رهاسازی آنان تأثیرگذار بود. افراد با ناتوانی جسمی از راهبرد نیل به خود رهاییبخش که شامل هدایت عملی و هدفمند بارقههای رهاییبخش و بهکارگیری استراتژی های توانمندسازانه بود به منظور عملی کردن ایدهها و به چالش کشیدن موانع و محدودیتها استفاده میکردند. پیامد نیل به خود رهاییبخش منجر به اعتلای کیفیت زندگی در ابعاد رشد فردی، سلامت عملکردی و تحقق مشارکت اجتماعی میگردید بنابراین مدیران و سیاستگذاران توانبخشی می توانند در بیدارسازی توجه افراد معلول در بستر خانواده، مدارس و جامعه اقدام نموده، نیروهای برانگیزاننده و پتانسیل و استعدادهای افراد ناتوان را به رسمیت شناخته و تجارب آنان را در فرایند بروز رهاسازی در جامعه درک نمایند. دیگر افراد با ناتوانی جسمی نیز می توانند با شناخت فرایند رهاسازی و استراتژی های مربوطه در جهت بهبود کیفیت زندگی خود گامی مهم بردارند.
|