کد ts-24210  
عنوان اول مقایسه رضایت زناشویی و عملکرد خانواده در مادران دارای فرزند نابینا و ناشنوا و عادی  
نویسنده سمانه حاجی‌علیزاده  
استاد راهنما فرنگیس دمهری  
اسناد مشاور محسن سعید منش  
نوع کاغذی  
دانشگاه دانشگاه علم و هنر یزد، دانشکده علوم انسانی  
مقطع کارشناسی ارشد  
رشته روان‌شناسی - روان‌شناسی عمومی  
سال دفاع 1397شمسی  
زبان فارسی  
چکیده الف) تعریف موضوع(تعریف مسأله، هدف از اجرا و کاربرد نتایج تحقیق): از بدو پیدایش انسان بر روی کره زمین، همواره زنان و مردان با تشکیل کانونی به نام خانواده عمری را در کنار یک‌دیگر گذارنیده و فرزندانی در دامن پر مهر خویش پروریده و از این جهان رفته‌اند. صمیمی‌ترین شکل خانواده، همین است که هیچ عاملی به جز مرگ نتواند پیوند زناشویی را پاره کند و میان زن و شوهر، جدایی بیفکند. کوشش مصلحان جامعه، مخصوصاً پیامبران خدا این بوده است که نظام خانواده یک نظام مستحکم و پایدار باشد و هیچ عاملی نتواند این کانون سعادت را متلاشی گرداند. اما دنیای امروز که دنیایی مضطرب و پریشان است، علی‌رغم پیشرفت‌های حیرت‌انگیز علمی و صنعتی، ولی در زمینه مسائل خانواده هم‌چنان با مشکلات بزرگی روبه رو است(نوابی نژاد،1386). امروزه زندگی انسان‌ها در تمامی ابعاد دستخوش تغییرات سریع و شگرفی بوده است. بازتاب ماهیت پیچیده این تغییرات و تحولات در زندگی فردی و اجتماعی افراد کاملاً محسوس و ملموس است. زندگی زناشویی نیز از این قاعده مستثنی نیست. زن و مرد به دلایل متعدد از جمله شناخت ناکافی از یک‌دیگر، انتظارات و توقعات غیرواقعی از ازدواج و همسر، مشکلات اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی؛ مشکلات تربیت فرزند لاجرم می‌بایست مسائل و مشکلات بسیاری را در ایجاد و حفظ و بقای زندگی زناشویی و روابط نزدیک و صمیمیانه با یک‌دیگر تجربه کنند. این حقیقت تلخ که در طبقه‌بندی‌های تشخیصی روان‌پزشکی مسائل و مشکلات زناشویی و خانوادگی یکی از بالاترین علل رجوع به کلنیک‌های و مراکز مشاوره‌ایی است، گواه این مدعاست(موسوی،1395). یکی از عواملی که می تواند رضایت زناشویی و عملکرد خانواده ها را تحت تأثیر قرار دهد، تولد فرزند دارای معلولیت حسی-حرکتی و یا حتی ذهنی می باشد. انسان همواره وابسته به حواس خود است و از طریق حواس به دریافت های حسی مختلف که پایه تجربیات، وی را تشکیل می دهد، دست می یابد. انسان براساس اطلاعاتی که از حواس خود دریافت می کند. دنیای ادراک و فهم، حافظه و تخیل و منطق را می سازد. لذا نقص در یکی از حواس، خصوصاً در حس شنوایی و بینایی منجر به نقص در کارکردهای عالی مغز شده و پیامدهای روانی مربوط به این حواس بیشتر از اختلالات حسی دیگران است (بافنده قراملکی،1391). بینایی و شنوایی، دروازه کسب دانش است؛ حس بینایی و شنوایی ما را از حوادث و وقایع محیط اطرافمان مطلع می کند و با استفاده از آن به رفت و آمد می پردازیم و همچنین ما را از خطر مصون می دارد. برخی افراد تصور می کنند که بین افراد نابینا و عادی از نظر حسی-حرکتی، رفتاری و شناختی تفاوت های بسیاری وجود دارد و حتی گاهی خود نابینایان نیز چنین می پندارند که در دنیای تاریک و سیاهی به سر می برند(ترابی میلانی، حیات روشنایی و نامنی، 1384). کودکی با مشکلات خاص حسی-شناختی، فعالیت روزانه تمام اعضای خانواده به ویژه فعالیت های مادر را تحت تاثیر قرار می دهد. بر اساس گزارش های نظرسنجی(رضایی، 1385)، مادران بیش از سایر اعضای خانواده درگیر مراقبت، نگهداری، توانبخشی و دیگر مشکلات کودک با معلولیت های جسمی-ذهنی هستند و از این رو فضای زندگی و کیفیت زندگی مادران بیشتر متأثر از حضور کودک معلول هست و همواره بیش از دیگر اعضای خانواده نیازمند مراقبت های روان شناختی برای تأمین کیفیت زندگی است(رضایی،1396). بر اساس بررسی های انجام شده، گزارش شده است که وقتی فرزندی با ویژگی های جسمی و ذهنی متفاوت از همسالان عادی به دنیا می آید، برای همیشه یا حداقل برای مدتی آهنگ زندگی را به هم می ریزد و کیفیت و عملکرد زندگی خانواده را محدود و حتی مختل می کند(هاستیلینگ ، 2014). بر اساس گزارش های والدین، معلوم شده که کمتر متغیری به اندازه تولد فرزند، آهنگ و تعادل خانواده را بهم می ریزد و حالات عاطفی- روانی والدین را دگرگون می کند. حال اگر این عضو جدید نارسایی حسی، جسمی یا ذهنی هم داشته باشد، وضعیت را از آنچه انتظار می رود، بدتر می کند(رضایی، 1394). معمولاً واکنش های فوری و قابل پیش بینی در برابر تولد کودکی با ناتوانی، ضربه روحی است که با احساس ناامیدی، غمگینی یا افسردگی، تنهایی، ترس، خشم، ناکامی، ناباوری، تباهی، بهت زدگی، تردید و احساس در تله افتادن مشخص می شود. هم مادران و هم پدران داشتن این گونه موارد یا احساس های مشابه را به صورت تکراری در طول عمر فرزندشان گزارش کرده اند ولی با گذشت زمان، مهارت های مقابله بسیاری از والدین رشد می کند و از این رهگذر حس بهزیستی و ظرفیت آن ها برای مقابله با فشارهای تنش زای کودک با ناتوانی خاص افزایش می یابد(رضایی،1396). فرزندان معلول تأثیر معناداری بر عملکـرد خـانواده دارنـد. خانواده های دارای فرزند معلول نسبت به خانواده های دیگـر در معرض استرس های بزرگتری قرار دارند (ثنایی، علاقه بند و هومن،2000)، و به طـور قابل توجهی به منابع حمایتی بیشتری نیاز دارند. هزینه هـای مالی برای خرید وسایل ﻻزم و داروها و سایر مایحتاج فرزند معلول و همچنین صرف زمان برای پیگیری هـای درمـانی، حمایت های مناسب و کمک در کارهای شخصی و روزانـه به فرزند معلول، از جمله مواردی اسـت کـه در ایـن گونـه خانواده ها وجود دارد(احمدی،2006). والدین فرزندان معلول احساساتی از قبیل درماندگی، عزت نفس پـایین و خشـم را گـزارش می کنند(ثنایی و همکاران،2000). از سویی دیگر تﻼش برای والد خـوب بـودن ممکن است خانواده را به فعالیت هـای بـیش از حـد تـوان بکشاند تا آن ها بتوانند فرصت های مشـابه کودکـان عـادی برای فرزندان معلول خود فراهم سازند. نقش هـای جنسـیتی نیز در درون خانواده های دارای فرزند معلول متفاوت اسـت. مادران ممکن است از این که سرکار می روند یا فرزند معلول خود را به کسی دیگری می سپارند احساس گنـاه کننـد در حالی که پدران ممکن است از این که به خاطر فرزند معلـول خود، سرکار نمی روند احساس گناه کنند. بنابراین اگر پدر و مادر در ارتباط با فرزند معلول متفاوت عمل کنند پس ً
 
تاریخ ثبت در بانک 6 شهریور 1398