کد ts-19722  
عنوان اول تحلیلی بر مفاهیم انتزاعی آثار نابینایان بر اساس نظریه لیکاف  
نویسنده عالیه حبیب اللهی یان  
استاد راهنما نصرالله تسلیمی  
اسناد مشاور شهلا رقیب دوست  
نوع کاغذی  
دانشگاه دانشگاه علم و هنر یزد  
مقطع کارشناسی ارشد  
رشته پژوهش هنر  
سال دفاع 1395شمسی  
زبان فارسی  
چکیده طبق نظریه دکارت ذهن فراتر از جسم قرار دارد و آنچه را که ذهن به خود متبادر می کند جسم بدان عمل می کند. جان دیویی وبعد از آن لیکاف به نقد این نظریه و نظریه های مشابه پرداختند. حال که آنها جسم را دومین و واپسین بعد از ذهن نمی دانستند بلکه به اعتقاد ایشان جسم خود اصل است و ذهن و شناخت با تجربه های محیطی جسم و حواس به اندوخته ها و مسائل درونی خود عینیت میبخشد.این تئوری نه تنها دال بر وجود رابطه بین جسم وذهن است بلکه ذهن را متأثر از جسم می داند . لیکاف یکی از شاگردان برجسته چامسکی است .او بر خلاف چامسکی که ذهن را وسیله غایی شناخت می پنداشت ،معنا را بر آمده از جسم و تجربه فیزیکی انسان با محیط اطراف خویش قلمداد می نمود.در استعاره های مفهومی به نوعی مفاهیم انتزاعی و ذهنی در قالب مفاهیم عینی تر هستومند می شود . در واقع اندیشه انتزاعی به طور کامل استعاری است و مفاهیم انتزاعی بدون استعاره ها کامل نیستند. لیکاف با در نظر داشتن این مباحث الگوی بدیعی را ارئه داده است .. بر اساس این الگو مفاهیم متعلق به حوزه مبدأ و مفاهیمی دیگر متعلق به حوزه مقصد هستند. مفاهیم حوزه مبدأ تجربه پذیرند و بر مبنای آنها می توان مفاهیمی را در حوزه مقصد درک کرد.. انسان هنگام عینی کردن مسائل انتزاعی مانند شادی، شگفت زدگی، غم، خشم، ترس و حسادت که عواطف ساده و مبنا هستند به ناچار به استعاره هایی زبانی روی می آورد تا از این رهگذر بتواند این مسئله ی انتزاعی ذهنی را عینی کرده و منظور خود را انتقال دهد. اساس ادراک آدمی از محیط دو نوع تصویر سازی ذهنی: دیداری و تصویر سازی صوتی کلامی وجود دارد که تصویر سازی ذهنی دیداری به صورت عینی و تصویر سازی ذهنی صوتی کلامی به صورت انتزاعی و رمز گونه ذخیره می گردد.لیکاف آنجایی که مدعی" ذهن متجسم" است استدلال می کند که تقریبا تمام شناخت انسان حتی انتزاعی ترین تفکرات، وابسته به تجهیزاتی درجه پایین و عینی می باشد و از این تجهیزات به عنوان نظام سازواره ای و عواطف استفاده می کند.کودک بینا به لحاظ شنوایی،لامسه ای، بویایی و بینایی تحریک می شود و این فرصت را دارد تا با محیط بیرون به صورت آزادانه تعامل پیدا کند. کودکی که به لحاظ بینایی اختلال دارد این مزیت را ندارد بنابراین "بدن فورا منبع و هدف انگیزش می گردد" پایان نامه حاضر برآن است تا ادراک جسمی شده را برای نخستین بار در مورد نابینایان استفاده کند.پژوهش حاضر بر اساس این نظر به دنبال آزمون فرضیه ای است که بیان می دارد که انسان همانگونه که با استفاده از استعاره ها و جسمی کردن به عینی ساختن مبانی ذهنی و انتزاعی می پردازد، این موارد انتزاعی ذهنی را چگونه با زبان تصویر و استفاده از خطوط و رنگ و فرم ارائه می دهد. ممکن است فردی همیشه برای ارائه ی خشم خود ابراز دارد که "خونم به جوش آمد" ولی برای ارائه ی چنین مفهومی به صورت تصویری گاهی گاوی خشمگین را تصویر کند و گاهی دندان تیز و یا تنها چند خط شکسته. این پژوهش در نتیجه به دنبال آزمودن این فرضیه بین افراد بینا و نابینا بوده است. ابتدا به بررسی این فرضیه بین افراد بینا پرداخته و سپس بین افراد نابینای مطلق که به علت حادثه نابینا شده اند و همچنین افراد نابینای مطلق مادر زاد خواهد پرداخت و نتیجه ی این آزمون را طبق نظر لیکاف بررسی می کند. و مسئله این است که نابینایان برای شناخت مفاهیم انتزاعی تا چه اندازه از استعاره های مفهومی (عواطف) بهره می برند؟ و اساسا کارکرد این درک در آنها برای معنا سازی چگونه است؟
 
تاریخ ثبت در بانک 30 اردیبهشت 1397