چکیده |
دریافت ما از محیط تابع مراحل خاصی است که با دریافت اندامهای حسی از محیط شروع میشود و به ادراک خاتمه مییابد. توجه معماری امروز به آن چه از بنا دیده می شود، ما را بر آن داشت تا با انگیزه طراحی بنایی برای نابینایان، به جنبه های غیربصری معماری توجه کنیم و به عوامل تعادل، ریتم، بافت، تناسبات و هندسه، به گونه ای که مرتبط با تمامی حواس انسان است، بپردازیم. برای رسیدن به طراحی مطلوبی این چنین، در گام اول می بایست با زندگی و نوع نگاه نابینا به محیط اطراف آگاه می شدیم و دریافت اطلاعات و مطالعه زندگینامه ها، مصاحبه ها و فیلم های مستند از زندگی نابینایان در شرایط سنی، جنسی و جغرافیایی مختلف در رسانه ها، یاری مان کرد تا نیازها و مطلوبیات دنیای آن ها را بدانیم. حوزه ی دیگر مطالعاتی، در خصوص معماری و ارتباط آن با سایر حواس بود. در خلال این مطالعات بود که تدابیر طراحی معماری پاسخگوی نیازها، در ذهن شکل می گرفت و بر کاغذ پیاده می شد. این مطالعات، در کنار بررسی کارهای انجام شده در ایران و نبود مهدکودکی مناسب نابینایان، ضرورت طراحی چنین فضایی را به اثبات رساند و حوزه ی جدیدی از مطالعات در خصوص کودکان پیش رو، گسترده شد. این پژوهش ها، به روش کیفی پیگیری شده و شاکله ی برنامه دهی برای پروژه را ایجاد کرد. با ادامه ی این مسیر، به روش پژوهش موردی، نمونه کارهای انجام شده در هر یک از این سه حوزه مورد مطالعه قرار گرفت و کانسپت های برنامه دهی برای هریک از اهداف طراحی، یعنی برقراری ارتباط کودکان با فضا، آموزش در فضاها و استقلال آنان در حضور، استخراج و دسته بندی گردید. در گام بعدی، پس از مراجعه به سازمان بهزیستی کل کشور، آمار حضور نابینایان و پراکندگی آنان در شهر تهران مورد بررسی قرار گرفت و بوستان قزل قلعه به عنوان سایت طراحی انتخاب شد تا به علت نبود تمرکز نابینایان در منطقه ای خاص، دسترسی آسانی از نقاط مختلف این شهر، بدان وجود داشته باشد. در محله ی نهایی، طراحی، یا شناخت بستر طرح به عنوان بخش تاثیرگذار و هویت بخش به پروژه از نظر ادراکات حسی، و پیش بینی رفتارهای شکل گیرنده در آن، پی گرفته شد. مسیر انجام این طراحی، با امید به آن که میان معماری و نابینا، پیوند و دوستی ایجاد شود، مسیری رفت و برگشتی از کل به جزء و از جزء به کل بود تا توجه ما به جزئیاتی که به معماری روح زندگی می بخشید و فضارا برای نابینا، معنادار می ساخت، ما را از لزوم یکپارچگی و وحدت عناصر غافل نساخته و از سوی دیگر، تمرکز ما بر کل پروژه، ارتباطات و سیرکلاسیون فضاها، جزئیات طراحی را برایمان بی اهمیت تلقی نکند؛ با این هدف که به اجتماعی از ساختمان، طبیعت، نور و موسیقی برسیم که کیفیت زندگی را بالا می برد و به انسان، احساس زنده بودن می دهد
|