کد | pr-9098 |
---|---|
نام | محمد رضا |
نام خانوادگی | برزگر خالقی |
وضعیت جسمی | نابینا |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی |
زبان | فارسی |
تحصیلات | دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران |
مهارت | استاد دانشگاه بین المللی امام خمینی شهر قزوین درجه علمی دانشیاری تدریس در دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) از سال 1366 تاکنون/ رائه 22 عنوان مقاله در نشریات علمی مختلف/ ارائه 7 عنوان مقاله در کنگره ها |
کشور | ایران |
استان | قزوین |
توضیحات |
محمد رضا برزگر خالقی،استاد دانشگاه بین المللی امام خمینی شهر قزوین است . او ابتدا در دبیرستان های تهران تدریس می کرد . وی صاحب آثار مهمی در حیطه زبان و ادبیات فارسی است. برزگر خالقی در همایش های پژوهشی شرکت داشته و مدتی نیز در هندوستان و ارمنستان به تدریس پرداخته است . گروه : علوم انسانی رشته : زبان و ادبیات فارسی تحصیلات رسمی و حرفه ای : کارشناسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران - 1362 کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس - 1366 دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران -1368 مشاغل و سمتهای مورد تصدی : تدریس در دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) از سال 1366 تاکنون چگونگی عرضه آثار : ارائه 22 عنوان مقاله در نشریات علمی مختلف ارائه 7 عنوان مقاله در کنگره ها آثار : 1 . 2 برگزیده متون ادب فارسی 3 تصحیح دیوان خاقانی 4 تصحیح دیوان سنایی ویژگی اثر : این دیوان به کوشش و تصحیح برزگر خالقی و مجتبی امیری کرمانشاهی به چاپ رسیده است 5 تصحیح مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز ویژگی اثر : این کتاب تالیف شمس الدین محمد لاهیجی است که برزگر خالقی به اتفاق عفت کرباسی آن را تصحیح کرده وبرآن مقدمه و تعلیقات نوشته اند . 6 تصویرها و توصیف ها در شعر معاصر ایران ویژگی اثر : این کتاب به کوشش برزگر خالقی و کامیار عابدی به چاپ رسیده است 7 تصویرها و توصیف ها در شعر معاصر ایران 8 دیوان کامل حافظ به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی همراه با مقدمه، درستخوانی ابیات، تلفظ واژگان دشوار 9 شاخ نبات حافظ ، شرح غزلها همراه با مقدمه 10 شرح دیوان حکیم ناصرخسرو قبادیانی 11 شرح کلیله و دمنه انشای ابوالمعالی نصرالله منشی 12 شرح گلشن راز ویژگی اثر : این کتاب تالیف الهی اردبیلی است که به کوشش برزگر خالقی و عفت کرباسی چاپ شده است . 13 شرح گلشن راز ویژگی اثر : این کتاب تالیف وثوق الحکمای سبزواری است که به کوشش برزگر خالقی و کامیار عابدی به چاپ رسیده است 14 قصص العلماء ویژگی اثر : این کتاب تالیف محمدبن سلیمان تنکابنی است و به کوشش برزگر خالقی وعفت کرباسی به چاپ رسیده است 15 گلبانگ سربلندی 16 گلشن عشق ویژگی اثر : این اثر گزیده شرح گلشن راز لاهیجی است که به انتخاب و توضیح برزگر خالقی و عفت کرباسی چاپ شده است . 17 مثنوی معنوی بر اساس صحیح ترین متن نسخه قونیه 677 و مقابله با مثنوی نیکلسن 18 مثنوی معنوی بر اساس نسخه رینولد الین نیکلسن 19 مرثیه خوان مداین، گزیده و شرح قصایدی از خاقانی 20 مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، عزالدین محمود کاشانی 21 یک فروغ رخ ساقی ویژگی اثر : این کتاب برگزیده متون عرفانی در ادب پارسی است که باشرح وتوضیح برزگر خالقی و مجتبی امیری کرمانشاهی چاپ شده است |
متن زندگی نامه |
دکتر محمدرضا برزگر خالقی، سعدی پژوه و استاد ادبیات دانشگاه بین المللی امام: قزوین پایتخت موسیقی و ادبیات مشروطه بوده است چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 قصد اول مان از گفتگو با محمدرضا برزگر خالقی، سعدیپژوه و استاد ادبیات دانشگاه بینالمللی امام، معرفی معلمی پژوهشگر و هماستانی خستگیناپذیری بود که شهرت و ارج و قرباش در خارج از استان به مراتب بیشتر از قزوین است. قرار بود این گفتگو در مناسبتی مثل روز بزرگداشت سعدی یا روز معلم منتشر شود و ضمن صحبت دربارهی تعلیم و تربیت یا شعر سعدی، یکی از ظرفیتهای انسانی و علمی استان به مردم معرفی شود؛ اما در همان ابتدای مصاحبه، گفتگوی ما به نوعی محکمه برای ادبیات فارسی بدل شد. وضعیت کتابخوانی و اقبال نسل جوان به فرهنگ و ادب فارسی، چالشهای پیش روی ادبیات و علوم انسانی و مسایل هویتی در دنیای جهانی شده امروز از جمله موضوعاتی بود که دربارهشان گفتگو کردیم و بخشهایی از آن در این شماره منتشر میشود. خالقی، علاوه بر دانشگاه بینالمللی قزوین، مدتی هم در دانشگاههای هندوستان و ارمنستان به تدریس زبان و ادبیات فارسی پرداخته است. او صاحب تالیفات و تحقیقات فراوانی است که اگر بخواهیم فهرستوار تنها مهمترین آثارش را نام ببریم، باز هم بیش از 20 اثر بزرگ و قابل اعتنا هست که نمیتوان از آنها چشم پوشید؛ آثاری از قبیل برگزیده متون ادب فارسی، تصحیح دیوان خاقانی، تصحیح دیوان سنایی، تصحیح و نگارش مقدمه و تعلیقات بر مفاتیحالاعجاز فی شرح گلشن راز، تصویرها و توصیفها در شعر معاصر ایران، دیوان کامل حافظ به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی همراه با مقدمه، درستخوانی ابیات، تلفظ واژگان دشوار، شاخ نبات حافظ؛ شرح غزلها همراه با مقدمه، شرح دیوان حکیم ناصرخسرو قبادیانی، شرح کلیله و دمنه انشای ابوالمعالی نصرا... منشی، شرح گلشن راز الهی اردبیلی، شرح گلشن راز وثوق الحکمای سبزواری، قصص العلماء محمدبن سلیمان تنکابنی، گلبانگ سربلندی، گلشن عشق، انتخاب و توضیح گزیده شرح گلشن راز لاهیجی، مثنوی معنوی بر اساس صحیح ترین متن نسخه قونیه 677 و مقابله با مثنوی نیکلسن، مثنوی معنوی بر اساس نسخه رینولد الین نیکلسن، مرثیه خوان مداین؛ گزیده و شرح قصایدی از خاقانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی، یک فروغ رخ ساقی؛ شرح و توضیح برگزیده متون عرفانی در ادب پارسی و.... زحمت هماهنگی و همراهی این گفتگو با محمد آخوندی بود و استاد با وجود بیماری و کسالت دوران نقاهت پس از عمل جراحی، با رویی گشاده و طبعی گرم به پرسشهای ما پاسخ داد. چطور شد که دنبال ادبیات و تدریس رفتید؟ ـ بیش از 30 سال پیش بود، زمان جنگ و آن دوران موشک پرانی تهران و اینها، من آن زمان دانشجو بودم و گاهی وقتها که نیاز به پول داشتم، میرفتم حق التالیفی کار میکردم و مینوشتم یا در دبیرستانهای تهران تدریس میکردم. اولین کتابم را دادم به مرحوم زوّار که مرد بسیار شریفی بود و به من گفت تا جوانی دنبال پول و کسب و کار برو و دلخوش این چیزها نشو! من گفتم آقای زوّار شما با یک مشت دیوانه سر و کار داری. گفت این به چه معناست؟ گفتم دیوانه به معنای عاشق! ما دیوانه و عاشق این کار بودیم و هستیم وگرنه پدرم آن زمان در بازار بود و خیلی هم دوست داشت من پیشش بروم و پیشه او را ادامه دهم که اگر میرفتم الان شاید وضع مادیام چندین برابر الان میبود، ولی خب الان هم راضی هستم. البته بعضیها همه چیز را به حساب خدا مینویسند؛ من نه آقا، به خاطر دل خودم؛ چون دوست دارم. کاملا راضی؟ یعنی هیچ خواستهای ندارید؟ ـ خواسته که چرا، دارم؛ اما هیچ توقع و انتظاری از هیچ شخص و نهاد و ارگانی ندارم. اصلا کسی توجه بکند یا نکند، مورد محبت قرار بدهد یا ندهد، در مورد درخواست از دیگران من بیخواست بیخواستم. میگویند دانشجو مثل بچه آدم است. حالا که مدتی است از درس و دانشگاه دور افتادهاید، رفتار بچههایتان با شما چطور است؟ ـ دانشجوهایی که علاقمندند، میآیند؛ چه ما دانشگاه باشیم و چه نباشیم، بالاخره در این خانه به رویشان باز است. من یادم میآید دانشجوی بسیار موفقی داشتم به نام کامیار عابدی که کلید خانهی من را هم داشت. هر موقع میخواست حتی وقتی من نبودم، خودش میآمد در را باز میکرد و در کتابخانهام مینشست و میخواند و بعد هم قفل میکرد و میرفت. الان همین آقای عابدی به دعوت دولت ژاپن در دانشگاه توکیو زبان و ادبیات فارسی تدریس میکند و جزو افتخارات کشور و استان و شخص بنده است. آنهایی که موفقاند راه خودشان را پیدا میکنند. آب خود بگوید که راه کجا است. دانشجویان ایران از باهوشترین و بااستعدادترین دانشجویان دنیا چیزی کم ندارند؛ علاوه بر این، با نان حلال و معنویتی که در خانوادهها داشتهاند، درواقع چیزی بیشتر هم دارند و اگر مدیریت صحیح در امور آموزش، پژوهش و عدالت اجتماعی موجود باشد، این دانشجوها میتوانند کارهای بسیار بزرگتری بکنند و میهن و زبان و فرهنگ غنی ما را بالاتر از اینها ببرند. با وجود تالیفات و تحقیقات نسبتا زیادی که در زبان و ادب فارسی از شما موجود است، بیشتر در کشور شناخته شدهاید تا قزوین. جریان چیست؟ ـ خدا حفظ کند استادمان را؛ محمدرضا حکیمی که از چهرههای برجستهی ادبیات هستند. در خانه که هستند، در را قفل میکنند و پریز تلفن را هم میکشند (با خنده) دانشجوهای خاص خاصاش که میدانند خانه است از دیوار میروند. همین استاد در جواب سوال ما میگویند: مگر ما چقدر عمر داریم که بخواهیم صرف کارهای بیهوده و باطل بکنیم؟ من نیاز و علاقهای به این شهرت و شناخته شدن ندارم و فکر میکنم چنین چیزهایی بیهوده و باطل است. قزوین از دیرباز مهد پرورش ادیبان و نویسندگان بزرگ بوده است؛ اما امروز به نظر میرسد کمی از جایگاه گذشتهاش فاصله گرفته است. از استعداد ایرانیان گفتید و خودتان هم که مدتهاست در قزوین تدریس میکنید؛ امروزه همهی استادان میگویند اقبال جوانان به علم و ادب دیگر مثل سابق نیست. ـ تا وقتی عدالت اجتماعی حداقلی حاکم نشود، اکثر جوانان به جای علم و دانش سراغ کاسبی و بازار و واسطهگری و... میروند. چون در سنین جوانی معمولا عقل آدم به چشمش است. بلافاصله وقتی دید یک نفر دیپلم هم ندارد یا دیپلمه است و در بازار و کسب و کار به اصطلاح جوانان وضعش توپ است اما دکتر ما با اینهمه درس و علم بیکار است یا یک حقوق بخور و نمیر از دانشگاه میگیرد، شیفته بازار میشوند و از دانش و مطالعه دور میشوند. من امیدوارم که این شعارهای زیبای عدالت اجتماعی تحقق یابد. اگر مشکلات معیشتی برطرف شود جوانان ما استعداد و علاقهاش را دارند و حتما دنبال دانش میروند و از این یاس و سرخوردگی فعلی رها میشوند. سوالی که در این سالها خیلی پرسیده شده و معمولا بیجواب مانده این است که ادبیات به چه درد جوان میخورد و اصلا چرا باید ادبیات خواند؟ ـ اجباری در خواندن شعر یا ادبیات نیست و میشود نخواند. دستور دادن به جامعه کار ما نیست. ما ترغیبی صحبت میکنیم نه امری! سوال را طور دیگری میپرسم؛ فایدهی خواندن ادبیات چیست؟ ـ اشعار ما و آثار ادبی ما بسیار عمیق و تفکر برانگیزند. مثلا شخصی یک بیت شعر میخواند و میبینید چقدر آرام میشود و لذت میبرد. یک روز من سر کلاس به بچهها گفتم که شما فکر نکنید این حرفها کهنه شده و الان عصر اینترنت و... است. نخیر، جامعه امروز ما و به کلی جهان امروز ما بیش از هر زمانی نیاز به ادبیات و هنر دارد. الان و در آماج تهاجم فرهنگهای بیگانه ما بیشتر از هر زمانی به حافظ و مولانا نیاز داریم. خود مولوی در مثنوی میفرماید «این بگو که ناطقه جو میکَنَد / تا به قرنی بعد ما آبی رسد» فکر میکنید چرا ترجمه مثنوی و آثار ادبی ما پرفروشترین آثار اروپا میشود؟ مگر در حرف حافظ و مولوی و سعدی چه چیزی هست؟ انسان عصر حاضر به دنبال هویت است و آثار ادبی شاعران ما انسان را به آن هویت خود نزدیک میکند. بهانهی برخی از جوانان برای نخواندن شعر و ادبیات این است که شاعران ما همگی مال قدیم بودهاند. ـ ببینید ما خورشیدی به نام مولانا در آسمان ادب ایران داریم که ستارگان دور و اطرافش را تحت تاثیر قرار میدهد. در دورهی معاصر هم شاعران بسیار خوبی داریم؛ سهراب و فروغ و شاملو و... همگی شاعران بسیار خوب و تاثیرگذاری هستند که زبان و جهانشان کاملا امروزی است. فایدهی خواندن ادبیات این است که به انسان آرامش میدهد. اروپا امروز به این واقعیت رسیده که برای پیشگیری و حل مشکلات روانی، نیازی به هزینههای هنگفت و بیمارستان روانی نیست؛ ادبیات و شعر و هنر با آرامشی که به روح انسان میدهد از آسیبهای روانی و خشونت های لفظی و فیزیکی کم میکند. من میگویم ادبیات درمان جایگزین است برای مشکلات روانی؛ مثلا اضطراب دارید؟ شب به شب یک لیوان غزل حافظ و یک قرص مولانا بخورید. آموزههایی که در این اشعار هست، واقعا انسان را به ساحل آرامش میرساند و مست میکند. اصلا ملتی که حافظ و قرآن و مثنوی و نهجالبلاغه دارد، اگر اینها را بد تبلیغ نکرده بودند، چرا باید اینهمه معتاد و الکلی و شیشه و کراک داشته باشد؟ میخواهید مست شوید؟ اینها مستی ماندگاری است که رایگان است، ضرری هم ندارد و انسان را یک گام به انسانیت و مقام الوهیت اش نزدیک میکند. زبان بسیاری از این آثار برای فردی که زیاد نمیداند، سنگین است. ـ یکی از وظایفی که ما قلم به دستان داریم این است که باید کتابها و آثارمان را به روز کنیم. الان مثلا دورهای نیست که بنشینیم کتاب 10 جلدی برای حافظ بنویسیم. الان عصر DVD و MP3 است. اینها چکار میکنند؟ فشرده میکنند و در یک شکل تصویری جذاب حرف میزنند. تا به حال نتوانستهایم و شاید ارادهاش نبوده اما اگر بتوانید کمترین جمله را بگویید و بیشترین مفهوم را برسانید... یعنی به لفظ اندک و معنای بسیار...؟ ـ بله، دقیقا همین است. اگر آن مقاله 15 صفحهای را در 5 صفحه خلاصه کنیم، اگر آن سخنرانی مطوّل یک ساعته را در 10 دقیقه خلاصه کنیم، حتما افراد بیشتری رغبت نشان میدهند چرا که در جهان سریعالسیر امروز دیگر کسی حوصلهی زیادی ندارد که بخواهیم یک ساعت درگیرش کنیم. فشردهگویی بسیار خوب است و با اقبال مردم مواجه میشود. مثلا من وقتی شاخ نبات را برای نسل جدید نوشتم، قصدم همین فشردهگویی بوده است. برای هر غزل 2 صفحه توضیح کافیست تا خوانندهی امروزی بداند حافظ در این شعر چه میخواسته بگوید. اصلا هدف من این بود؛ ترغیب نسل جدید به خواندن حافظ! البته میشد و جا داشت که آن را در 5 جلد نوشت. الان رقیب کتاب اینترنت است و برتری اینترنت ایجاز و کم گویی آن است که جذابیت دارد. این بحث چقدر به سرانهی مطالعه اندک ایرانیان ربط مییابد؟ ـ کاملا مرتبط است؛ ببینید ما باید بنشینیم و کتاب را برای مخاطب جذاب بکنیم. تا میتوانیم ساده بنویسیم و ساده بگوییم. رمز جذب مخاطب سادگی اثر است. طرح جلد کتاب زیبا و جذاب باشد، خود چاپ کتاب خوش دست و زیبا باشد، کاغذ و مرکب باید طوری باشد که چشم را خسته نکند و نویسنده هم سعی کند خلاصه بگوید و با جملات زیبا و شسته و رفته حرف بزند. اگر اینطور باشد مخاطب خود را پیدا میکند. حالا هر چه پیش میرویم انسان آزرده از ملالتهای عصر فناوری به ادبیات بیشتر گرایش مییابد و اگر ما این نیازش را با کتابهای فاخر تأمین نکنیم، سراغ چیزهایی میرود که خیلی با فرهنگ و دین و جامعه ما جور در نمیآید. ادبیات جامعه را از دردهای امروزش پالایش میکند. چطور؟ ـ مثلا در جمعی نشستهاید، آن کجا که یکی از حافظ بگوید یکی از مولانا و دیگری از شاملو یا فروغ و سهراب و آن کجا که به بحثهای سیاسی بی نتیجه و غیبت و... بگذرد. ادبیات متعلق به همه است و این هنر ادبیات است که جاذبه دارد و همه را میتواند جذب کند. اینقدر پندهای زیبا در ادبیات کلاسیک خود داریم که اگر همین صداوسیمای ما اینها را به فیلم دربیاورد، پویانمایی های زیبا از اینها بسازد، دیگر اسطوره کودکان ما جومونگ و مردعنکبوتی نمیشود! در مباحث جهانی شدن می گوییم عصر حاضر، قرن «افزونگی داده» است؛ انسان امروز با دریایی از دادههای نامربوط مواجه است و پیدا کردن دادههای مفید میان این دریا به پیدا کردن سوزن در انبار کاه میماند. بسیاری از جوانان بر همین مبنا گزینه های زیادی برای انتخاب دارند. وقتی هم که گزینه ها زیاد شد، برای کتاب بحران مخاطب به وجود میآید. برای این مشکل چه باید کرد؟ ـ بحران مخاطب به نظر من چند عامل دارد. یکی از دلایل اش فقر مالی است و نه فقر فرهنگی؛ مثلا در سبد کالای خانواده ما کتاب نقش آخر را دارد. وقتی فرد زندگی و خوراک و پوشاکاش تامین نشود، سراغ کتاب نمیرود. هزینههای چاپ بالاست و کتاب گران درمیآید. هر صفحه کتاب حدود 40 ـ 50 تومان درمیآید. یکی دیگر از عوامل این بحران مخاطب شتابزدگی برخی از همکاران و نویسندگان ماست که بدون دقت و تحقیق کافی کتاب را منتشر میکنند و اینها به اعتماد عمومی ضربه میزند. (با خنده) عوامل دیگری مثل ممیزی و... هم هست که بماند. وضع کشور و استان را از نظر تالیفات علمی و ادبی چطور میبینید؟ ـ به این اوضاع 2 جور میشود نگاه کرد؛ نگاه من این است که زیاد کتاب چاپ کردن هنر نیست. الان ادعا میشود که ایران در ردیف چندم است از نظر چاپ مقالات ISI و این را به منزله نقطه قوت جلوه میدهند، اما مهمتر از تعداد این است که چند درصد به این مقالات ارجاع داده می شود؟ خیلی کم! این مهم است. یک مولف ممکن است بگوید من 50 جلد کتاب دارم اما مهمتر از تعداد این است که چند درصد این کتابها ماخذ است؟ اگر موافق باشید به ادیبان قزوین بپردازیم؛ کدام یک از آنها را بیشتر میشناسید؟ ـ قزوین خوشبختانه یکی از مراکز علمی و ادبی بوده است. اگر آن کتاب 4 جلدی «التدوین» را ببینید که یک زمانی من دوست داشتم این کتاب را ترجمه کنم، اما بیماری و مشکلات مجال نداد و وقت نشد. این کتاب التدوین از آغاز تا قرن هفتم آمده تمام بزرگان این قزوین را معرفی کرده و دوست داشتم همین ارشاد قزوین بانی میشد و این کتاب را ترجمه می کرد. بعد یک عده را مامور میکرد که به سبک و سیاق همین کتاب از قرن هفتم تا دورهی معاصر را بنویسند. نه حالا شهر قزوین، تمام این کوره دهاتهای اطراف قزوین که بودهاند بزرگان بینظیری داشتهاند که مغفول و ناشناخته باقی ماندهاند. از هر حیث؛ نجوم، ریاضی، فلسفه، شعر و ادب، طنز، خوشنویسی و... از تمام اینها فقط معدودی مثل میرعماد را شناختهایم و میگوییم قزوین پایتخت خوشنویسی ایران است. در حالی که اینطور نیست؛ علمای بسیاری داشتهایم و فکر میکنید چرا به قزوین میگویند مینودر یا یکی از دروازههای بهشت؟ بسیاری از عرفای نامی جهان اسلام میآمدند در قزوین سیر و سلوک میکردند و میرفتند. میدانستید شخصیتی مثل امام قشیری، صاحب رساله قشیریه، برای سیر و سلوک به قزوین آمده و رفته؟ یا احمد غزّالی، شاید یکی از دلایلش برای آمدن به قزوین، شاگردش عین القضات بود که نزدیک به همدان باشد، اما قزوین مرکز عرفان اسلامی بود و غزالی برای سیر و سلوک به قزوین آمد و ماندگار شد. با این حال متاسفانه گمنام هم هست. به خیلی از همین ادبیاتیها اگر بگویی احمد غزالی، اصلا نمیشناسند و نمیدانند کجا است و چطور بوده و... در دوران معاصر چطور؟ ـ در قزوین علمایی مثل علامه دهخدا را داریم که در ادبیات و جامعه و سیاست بسیار تاثیرگذار و تاریخساز بودهاند. همین استاد خود بنده، آقای دکتر دبیرسیاقی، که کسالت هم دارند و امیدوارم زودتر بهبود یابند، یکی از افتخارات قزوین هستند. قزوین هنوز هم این توانمندی بالقوه را دارد که نه تنها از ادبیات و شعر و خطاطی، از همه حیث سرآمد باشد. متاسفانه به قزوین خیلی ظلم شده و عقب نگه داشته شده در حالی که یکی از حسنهای قزوین نزدیکیاش به تهران است و علاقمندان میتوانند برای استفاده از محضر استادان به تهران بروند و برگردند؛ اما با این حال قزوین رشدی را که باید بکند نکرده است. یکی از شخصیتهای قزوین که فکر میکنید بیشترین تاثیر را داشته است معرفی کنید. ـ من عارف قزوینی را بسیار دوست دارم به خاطر تصنیفها و شعرهای زیبا و عمیقی که دارد. تصنیفهای زیبای عارف هم در زمان خودش تاثیرگذار بوده و هم در زمان ما طرفدار زیاد دارد. کسان دیگری هم هستند که نام بردنشان در این مجال نمیگنجد. به خاطر وجود همین عارف، قزوین پایتخت موسیقی و ادبیات مشروطه بوده است. مردم استان قزوین اساسا اهل ذوقاند و از نظر موسیقی نیز همیشه سرآمد بودهاند. هنوز هم موسیقیدانان خوش ذوق و خوش پنجهای در قزوین داریم که متاسفانه قدرشان شناخته نشده است. یکی از دوستان من، استادی که از تهران آمده بود، میگفت چه شهر زندهای است. این نشاندهندهی روحیه خوب و ذوق بالای مردم این استان است. عارف قزوینی را از چه جنبههایی میشود بررسی کرد؟ ـ یکی از جنبهی ادبی، دیگری از نظر تاثیری که بر انقلاب مشروطه داشته است، روشنگری ای که عارف داشته است قابل مطالعه است. غزلها و تصنیفهای زیبای عارف؛ همین مرغ سحر را که استاد شجریان میخواند، هنوز هم زنده است. عارف یکی از هنرمندان متعهد به اجتماع بوده است. درد جامعه را میشناخته و دغدغهی مردم را داشته است. البته تنها هم نبود و در کنارش فرخی یزدی را میتوانیم مثال بزنیم. همین تصنیف «خون جوانان وطن» را که سروده و اجرا کرده شما ببینید همین امروز چقدر تاثیرگذار است. به خاطر همین دغدغههای اجتماعی هم تبعید میشود به همدان و همانجا در جوانی فوت میکند. سنی هم نداشته است. چه چیزی در تصنیفهای عارف هست که آنها را بیزمان میکند، به طوری که انسان امروز هم از آنها لذت میبرد؟ ـ ببینید عارف قزوینی یک معلم بوده؛ معلمی دلسوز که روشنگری میکرد و به درد مردم می پرداخت. نوآوری و شناختی که داشته؛ بگذارید اینطور بگویم که انقلاب مشروطه با انقلاب اسلامی ما اشتراکات زیادی داشته است. شما همین تصنیف مرغ سحر را که گوش میکنید، میبینید دقیقا تازه است و همان حرفهای مشروطه است. حرف عارف هنوز هم زنده است. شخصیتهای دیگری هم داشتهایم مثل محمد تنکابنی، که در دورهی ناصرالدین شاه، اوایل جنبش مشروطه کار زیبایی کرد که این را من چاپ کردم؛ تاریخ معاصر زمان خودش را گفته و اولین کتاب رجال شیعی به زبان فارسی است. کتابهای رجال ما پیش از این همه به زبان عربی بوده اما محمد تنکابنی آمده از ابنسینا و مقدس اردبیلی و... آمده تا زمان خودش که این قسمت زمان خودش بسیار مهم است. کتابی است به نام قصص العلما که آمده در زمان خودش دربارهی بهاییت در قزوین، یا نحوهی قتل شهید ثالث را توضیح میدهد و بسیار روشنگرانه است. علمای زمان خودش، صالحیه و محمد برغانی و همین شهید ثالث و بعد از سید کاظم رشتی و شیخ احمد احصایی صحبت میکند و میرسد به محمد باب و جریان بابیه و... که این کتاب بسیار ارزشمند است و حدودا قزوین شناسی اوایل مشروطه است که در قالب قصه نوشته است. خدا حفظ کند استادم، آقای دکتر شفیعی کدکنی، را که سال 58 بود در دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران به من گفت خالقی! قزوینی هستی؟ گفتم بله استاد، گفت برو این کتاب قصصالعلمای تنکابنی را چاپ کن. یک نسخه محمد قزوینی را که چاپ سنگی بود و حاشیه داشت و... به من داد و اولین کار تحقیقی من همین بود. بعد که کمی شروع کردیم به نوشتن، من فوق لیسانس قبول شدم و ماند تا پایان نامه فوق لیسانس و بعد آمدیم شروع کنیم که دکتری قبول شدیم. این کتاب همینطور ماند و رساله دکتری را هم نوشتیم و خیلی دلم میخواست غزل های حافظ را کار کنم و به روز کنم تا سال 82 ـ 83 و اینها که دیدم این کتاب مانده هنوز و آمدیم آن کتاب را کار کردیم. اهمیت این کتاب آن است که علمای قزوین را در زمان معاصر خودش دارد توضیح میدهد و میبینیم چه شخصیتهای بزرگی بودهاند. در تاریخ معاصر مشروطه ایران یکی از مرجعهای عالی همین کتاب است که تقریبا 154 نفر از عالمان را توضیح داده و بعد از چاپ خیلی خوب هم از آن استقبال شد. ایشان اصالتا اهل تنکابن بوده و من هم بسیار گشتم تا خانوادهاش را پیدا کردم که ببینم نسخهی خطیای از این کتاب در دست دارند یا نه. چون دوره چاپ سنگی بود دیگر دست نوشته پیدا نمیشد. از دلیل این کارش هم چیزی میدانید؟ به عنوان اولین نفری که کتاب رجال به فارسی مینوشته باید انگیزه قویای داشته باشد. ـ تنکابنی چون خودش شیعه بوده و دوست داشته علمای شیعی را به فارسی بنویسد، شروع کرده از آغاز و اثر سترگی خلق کرده که آفرین دارد. به خاطر همزمانی تاریخی دوره زندگی و تالیف محمد تنکابنی با گسترش بهاییت در قزوین، در این کتاب حدود 200 صفحه دربارهی بهاییت میخوانیم که بسیار روشنگرانه است. بالاخره تنکابنی شیعه بوده و به این موضوع توجه خاص داشته است. دربارهی طاهره قره العین که ظاهرا برادرزاده برغانی هم بوده توضیح میدهد و رد میشود که شاعر بوده و میگویند قبرش در خیابان 30 تیر است. او هم قزوینی بوده و دستی در ادبیات و علوم دینی داشته که البته بعدا بهایی میشود و... تنکابنی در این کتاب دربارهی قتل شهید ثالث در همین مسجد شهید قزوین هم توضیح میدهد که بهاییان آمدند با نیزه به گردن او زدند و از این کتاب بیشتر اوضاع سیاسی اجتماعی قزوین در آن دوران به دست میآید که علمای آن زمان چه کسانی بودند و چطور فکر میکردند و چه نقشی در تاریخ مشروطه داشتند |
تاریخ ثبت در بانک | 15 تیر 1395 |
فایل پیوست |