کد | pr-9083 |
---|---|
نام | ادریس |
نام خانوادگی | فتحی |
وضعیت جسمی | نابینا |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی ، ورزشی |
زبان | فارسی |
تحصیلات | دانشجوی دکتری مدیریت آموزشی دانشگاه تهران |
مهارت | در کنکور کارشناسی، رتبهی 2000 را کسب کردم. در کنکور کارشناسی ارشد هم رتبهام زیر 100 شد؛ پذیرفته شده در آزمون سراسری دکتری سال 96 با کسب رتبه ی 1 ؛ فعال علمی، فرهنگی و آموزشی. در کانون آموزش قلم چی فعالیت میکند. ورزش گلبال کار میکرده که بعلت ضربه به چشم منع شده است. |
کشور | ایران |
استان | تهران |
توضیحات |
گفتوگو با ادریس فتحی، از نابینایی تا دانشگاه تهران مدتها بود تصمیم داشتم با ادریس فتحی گفتوگو کنم؛ جوان سختکوشی که به گفتهی خودش صبوری را از مادر و سختکوشی را از پدر یاد گرفته است. او روزهای بینایی را تجربه کرده بود که به نابینایی رسید؛ اما نایستاد و متوقف نشد؛ حرکت کرد و به دانشگاه تهران رسید و اکنون دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران است. ادریس فتحی این روزها تلاش میکند تا همتایانش در مسیری که او قدم گذاشته است، حرکت کنند منبع : http://www.rotbesazan.ir - رتبه سازان |
متن زندگی نامه |
لطفاً خودتان را معرفی کنید. من ادریس فتحی، مشاور و راهنمای دانشآموزان نابینا و کمبینای کشور در کانون فرهنگی آموزش هستم. همچنین در حال حاضر در مقطع کارشناسی ارشد در رشتهی مدیریت آموزشی در دانشگاه تهران درس میخوانم. از سالهای تحصیل خود برایمان بگویید. من در دوران دبستان مشکل بینایی نداشتم. حتی اول راهنمایی را هم در مدرسهی عادی درس خواندم اما از سال دوم راهنمایی بهتدریج مشکل بینایی من شروع شد تا اینکه بعد از دو ماه که از سال گذشت دیگر قادر به دیدن خطوط کتاب نبودم. یادم میآید روزی معلم عربی از من خواست که متن کتاب را بخوانم و چون نتوانستم بخوانم تصور کرد که درس را بلد نیستم و مرا به خانه فرستاد. از آن به بعد به مدت 4 سال ترک تحصیل کردم. یک سال اول به کارهای درمانی گذشت اما چون خانوادهام اطلاع نداشتند که افراد نابینا هم میتوانند درس بخوانند من سه سال دیگر هم از رفتن به مدرسه محروم شدم تا اینکه از طریق اطرافیان متوجه شدیم که این امکان برای من هم وجود دارد و دوباره درس خواندن را از سر گرفتم. تا دوم دبیرستان در شهر بیجار درس خواندم و برای سال دوم دبیرستان به تهران آمدم و در مجتمع نابینایان شهیدمحبی درس خواندم و آنجا بود که تازه خط بریل را یاد گرفتم. سال 89 سال کنکور من بود. در خوابگاه همه نابینا بودند و ما فقط درسها را به صورت تشریحی میخواندیم و کسی نبود که برای ما تست بخواند. من دانشآموز زرنگ آن مدرسه بودم و از اینکه نمیتوانستم تست بزنم ناراحت بودم. با راهنمایی مدیر مدرسه، با کانون فرهنگی آموزش آشنا شدم و از آن پس، سیدیهای صوتی کانون را برای تست زدن دریافت میکردم و در خوابگاه بدون نیاز به کمک، تست میزدم. در کنکور نیز موفق شدم در رشتهای که اولویت اولم بود، یعنی علوم تربیتی دانشگاه تهران، قبول شوم. از تحصیلات پدر و مادرتان بگویید. آنها اکنون چه احساسی نسبت به موفقیتهای شما دارند؟ یک فرد نابینا هر مشکلی داشته باشد از خانواده شروع میشود و اگر قرار باشد مشکلی را از میان بردارد باز هم نقش خانواده حرف اول را میزند. خانوادهی من اوایل با ادامهی تحصیل من موافق نبودند و از سر دلسوزی تصور میکردند که ممکن است موفق نشوم و دچار شکست روحی شوم. حتی وقتی برای ادامهی تحصیل میخواستم به تهران بیایم پدرم مخالف بود اما من در این چند سال با زحمت و تلاش و البته حمایتهای مادرم توانستم تواناییهای خودم را ثابت کنم و اکنون پدرم مرا باور کرده است و حتی در برخی از کارهایش با من مشورت میکند. من در دوران تحصیل خیلی سختی کشیدم. سال اول بعد از ترک تحصیل تصور میکردم مشکل بینایی، توجیه مناسبی برای ترک تحصیل است اما هر چه میگذشت از اینکه همسن و سالانم را میدیدم که از من پیشی گرفتهاند و در برخی موارد نزد آنها احترام سابق را ندارم ناراحت میشدم. متوجه شدم که تنها راه نجات من در درس خواندن است و من اگر درس نخوانم در آینده هیچ شغلی نخواهم داشت. از طرف دیگر در خانه منفعل شده بودم. آن سالها آنقدر اذیت شدم که باعث شد انگیزهام برای درس خواندن بهشدت زیاد شود. معدل من قبل از ترک تحصیل حدود 16 بود اما بعد از اینکه درس خواندن را دوباره شروع کردم معدلم هیچگاه کمتر از 18 نشد. برخی نابینای مادرزادی هستند اما شما دورهای از زندگی را در بینایی گذراندید. تجربهی این دو دنیای متفاوت چه واکنشهایی را در شما به وجود آورد؟ من به هر حال در دورهای بینا بودم و این موضوع در صورت ذهنی و تصورات من نسبت به اشیا خیلی موثر بوده است. اکنون نیز این تصورات در جهتیابی و تحرک، به من کمک میکند و باعث میشود گاهی مانند یک فرد بینا عمل کنم. دلیل اینکه توانستم با این موضوع سازگار شوم، نابینایی تدریجی من بود. اگر به طور ناگهانی نابینا میشدم باور و سازگاری با آن برایم سخت بود. رتبهی شما در کنکور چند شد؟ در کنکور کارشناسی، رتبهی 2000 را کسب کردم. در کنکور کارشناسی ارشد هم رتبهام زیر 100 شد. انتظار شما از خودتان چه رتبهای بود؟ با توجه به تلاشی که در سال کنکور داشتم انتظار چنین رتبهای را داشتم و پیشبینیام درست بود. در سال کنکور چگونه درس میخواندید؟ من بعد از دوران ترک تحصیل همیشه دوست داشتم جزء بهترینها باشم و خوب درس میخواندم. زمانی که به سال چهارم رسیدم خیلی جدی گرفتم و در برنامهریزیها دقیق و حساس بودم. اواسط سال تستهای کانون به دستم رسید. در ماه خرداد نیز روزانه 12 ساعت مطالعه داشتم و همهی اینها باعث شد به رشته و دانشگاهی که هدفم بود دست پیدا کنم. انگیزهی شما برای همکاری با کانون چه بود؟ من کار با دانشآموز و تعلیم و تربیت را خیلی دوست داشتم. قصد داشتم به دانشآموزان با آسیبهای بینایی کمک کنم. من وضعیت آنها را در دوران تحصیل از نزدیک دیده بودم و دوست داشتم کارهایی را که خودم انجام داده بودم در یک چهارچوب منظم در اختیار آنها بگذارم. سال اول دورهی کارشناسی یکی از دوستانم میخواست در کانون ثبت نام کند و از من خواست که با او همراه شوم. به کانون که آمدم خانم خویی- مدیر گروه نابینایان کانون- به من پیشنهاد کار دادند. من هم پذیرفتم و پیگیر کار شدم و اشتیاق زیادی از خود نشان دادم. علاقهام به کمک به نابینایان و علاقهام به تعلیم و تربیت باعث شد تا با جدیت این فعالیت را شروع کنم. باید بگویم دانشآموزان نابینا تا چند سال گذشته خیلی بهسختی درس میخواندند البته اکنون نیز در مناطق محروم هنوز این مشکلات وجود دارد. مثلاً ما کتابهای صوتی یا کتابهای با خط بریل را در اواسط سال دریافت میکردیم. وقتی همکاری با کانون را شروع کردم ایدههایی ارائه دادم که باعث شد قسمتی از مشکلات نابینایان حل شود. یکی از ایدهها این بود که غیر از کتابهای کمکدرسی که به صورت صوتی عرضه میشود کتابهای درسی مدرسه را نیز به صورت صوتی تهیه کنیم و اول سال در اختیار آنها بگذاریم. ما توانستیم کتابها را در قالب دو دیویدی آماده کنیم و اول مهرماه به مدارس سراسر کشور ارسال کنیم. عملکرد گروه نابینایان در کانون را چگونه ارزیابی میکنید؟ کانون فرهنگی آموزش تنها موسسهای در کشور است که برای افراد با آسیبهای بینایی خدمات ویژه دارد. از سال 86 تمام دانشآموزان استثنایی شامل نابینا، ناشنوا و معلولان جسمی حرکتی، بورسیهی کانون میشوند و به صورت رایگان از خدمات کانون استفاده میکنند. ما غیر از این، آزمونها را برای آنها ضبط میکنیم و روز آزمون به آنها میدهیم تا بتوانند در خانه، آن را ارزیابی کنند. کار دیگری که انجام دادهایم این است که اغلب کتابهای کمکدرسی شامل تست و خلاصهدرس را به صورت صوتی تهیه کردهایم که شامل کتابهای آبی، سبز و نوروز است. این کتابهای صوتی را در طول سال مرحله به مرحله در اختیار آنها میگذاریم. کار دیگر، ضبط برنامهی راهبردی برای دانشآموزان است که در ابتدای سال تحصیلی در اختیار آنها قرار میگیرد. ما برای دانشآموزان استثنایی کانونی علاوه بر در نظر گرفتن پشتیبان، از تهران مشاورههای ویژه در نظر گرفتهایم. من به همراه 4 نفر دیگر عملکرد این دانشآموزان را تحت نظر داریم. آقای منوچهر نیکونژاد مشکل بینایی ندارند اما در این سالها کاملاً با روشهای مشاوره به افراد استثنایی آشنا شدهاند. آقای علیاصغر عنبری نابینا هستند و در مقطع سال سوم مشاورهی ویژه میدهند. امسال کار جدیدی کردیم. در کنار همهی اینها خانم خویی مدیر این گروه هستند و تمام کارها تحت نظر ایشان انجام میشود. ما همچنین حوزههای ویژهای برای دانشآموزان نابینا در بعضی از شهرها برای آزمونها در نظر گرفتهایم. این حوزهها منشیهای مخصوص دارند که سوالات را برای دانشآموزان میخوانند و دانشآموزان پاسخ میدهند. ما در این سالها نتوانستیم در زمینهی خط بریل کاری انجام دهیم؛ اما کاری که انجام دادیم این است که سوالات کنکورهای سالهای گذشته را به صورت خط بریل تهیه کردیم و این دفترچهها را در اردیبهشتماه در اختیار دانشآموزان قرار میدهیم. این خدمات چه نتایجی را در کنکور به همراه داشته است؟ ما هر سال خدمات خود را گسترش دادهایم و توجه و تمرکز خود را بیشتر کردهایم؛ بنابراین هر سال نتایج بهتری نیز در کنکور شاهد هستیم و این موضوع نشان میدهد که دانشآموزان از این خدمات استفاده میکنند. در سال 90 یک نفر رتبهی زیر 1000 داشتیم. در سال 91، تعداد آنها به 7 نفر رسید. در سال 92 که به طور مستقیم مشاور دانشآموزان سال چهارم شدم، تعداد قبولیهای زیر 1000 به 23 نفر رسید. از این بین، خانم سوگل سودبر، رتبهی 8 آورد و چهار نفر دیگر هم رتبههای دورقمی کسب کردند. در سال 93 تعداد آنها به 14 نفر و در سال 94 به 17 نفر رسید. هدفگذاری ما برای هر سال این است که تعداد رتبههای زیر 1000 نابینایان را افزایش دهیم. شما در مجتمع شهیدمحبی درس خواندید. چند درصد آنها انگیزهای مانند شما داشتند؟ آیا نابینایی میتواند انگیزهای برای پیشرفت بیشتر باشد و تلاش را دوچندان کند؟ داشتن انگیزه برای موفقیت به خصوصیات فردی و تجربیات شخصی او بستگی دارد. تمام موفقیتهای گذشته میتواند روی جهانبینی فرد برای آینده موثر باشد. این مهم است که یک فرد چه تصوری از آیندهاش دارد و با توجه به آن تلاش میکند. در آن سالها همه چیز برای من هیجان داشت و نمیگذاشتم انزوا و کسالت در من راه پیدا کند. چه کسی بیش از همه در زندگی شما تأثیرگذار بوده است؟ در هر مقطعی کسی را داشتم که مرا تحت تأثیر قرار میداد ولی در این پنج سالی که در کانون فعالیت میکنم سالهای تأثیرگذاری برای من بوده و کانون فرهنگی آموزش دانشگاه دوم من برای یادگیری است. هر چه در دانشگاه تهران به صورت تئوری یاد میگیرم آن را در کانون به صورت عملی میآموزم. در این سالها آقای قلمچی الگوی موثری در کار و تحصیل من بودهاند. البته خانوادهام هم نقش تربیتی خود را داشتهاند. من تحمل و صبوری را از مادرم و دقت و سختکوشی را از پدرم آموختهام. خاطرهای از دوران فعالیت در حوزهی نابینایان دارید؟ آقای سلمان کعبامیر در سال 84 در شهر اهواز دیپلم گرفته بود و میخواست بعد از 8 سال در کنکور شرکت کند اما امیدی به قبول شدن نداشت. من با ایشان تماس گرفتم و از آن به بعد پیگیر کارهای او بودم. من در طول یک سال تماسهای زیادی با او داشتم و خودش میگفت این پیگیریها نقش زیادی در انگیزه و تلاش او داشته است. او توانست در کنکور رتبهی سهرقمی کسب کند. دانشآموز دیگری به نام آقای آرش حمرایی از شیراز در همان سال رتبهی دورقمی آورد. من در طول یک سال با او مشاورههای زیادی داشتم؛ به گونهای که آخر سال میگفت دوست دارد این کار را در آینده ادامه دهد و بتواند به دیگران کمک کند. او اکنون به مدت سه سال است که به دانشآموزان شیراز مشاوره میدهد و ما هر سال از شیراز رتبهی سهرقمی در کنکور داریم. اهل ورزش هم هستید؟ بعد از آنکه دوباره درس خواندن را شروع کردم آن قدر انرژی داشتم که علاوه بر درس خواندن به دنبال ورزش هم رفتم و همان سال توانستم در تیم گلبال سنندج بازی کنم و مقام سوم کشوری را کسب کنیم. عضو تیمهای باشگاهی کرج، ارومیه و تهران نیز بودم اما در سال 90 اتفاقی برای چشمم افتاد که پزشکان مرا از ادامهی این ورزش منع کردند. آینده را چگونه میبینید؟ من قصد دارم تحصیل را تا مقطع دکترا ادامه دهم و بتوانم از این رشته در زمینهای که فعالیت میکنم استفاده کنم. به عنوان سخن آخر چه صحبتی دارید؟ هیچ معلولیت جسمی نمیتواند مانعی بر سر موفقیت باشد. حتی به نظر من کسانی که شرایط سخت دارند بهتر میتوانند رشد کنند. منبع : Www.kanoon.ir |
تاریخ ثبت در بانک | 15 تیر 1395 |
فایل پیوست |