کد | pr-9073 |
---|---|
نام | مهتاب |
نام خانوادگی | علی محمدی ملایری |
سال تولد | 1358 |
وضعیت جسمی | نابینا ، ناشنوا |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی ، هنری |
زبان | دیگر زبان ها ، فارسی ، انگلیسی |
تحصیلات | دانشجوی ارشد زبان انگلیسی |
مهارت | شاعر نویسنده و پژوهشگر مسلط به سه زبان انگلیسی، اسپانیایی، ایتالیایی معروف به هلن کلر ایران |
کشور | ایران |
استان | ملایر |
شهر | گنبد |
توضیحات |
مهتاب علی محمدی ملایری نویسنده، شاعر وپژوهشگر روشندل و ناشنوا. اول فروردین 1358 خورشیدی در یکی از روستاهای اطراف ملایر به نام گنبد به جهان پای نهاد .او فرزند چهارم خانواده است سه خواهر و چهار برادر دارد پدرش کشاورز است ومادرش خانهدار که به عنوان سرگرمی و همچنین تأمین بخشی از درآمد خانواده فرش بافی نیز میکند. مهتاب سالهای اولیه خود را در روستای گنبد گذراند وسپس به همراه خانواده نقل مکان کردند در ابتدا زندگی عادی داشت ولی اندک اندک بیماری عصبی مادرزادیاش آشکار گشته و از هشت سالگی سیر کاهش بینایی و شنواییاش آغاز شد وادامه یافت تا جایی که اکنون برای برقراری ارتباط با او باید با انگشت کف دستش بنویسند به فارسی انگلیسی ایتالیایی وحتی اسپانیایی. اوایل کسی متوجه مشکل او نمیشد وندیدن ونشنیدن او را به حساب بیدقتیاش می گذاشت در سال اول ابتدایی مشکل خاصی نداشت ولی در سال دوم معلمش متوجه شد که نمیتواند نوشته های روی تخته را حتی از فاصله نزدیک ببیند معلم موضوع را با خانوادهاش در میان گذاشت ولی هیچ کس متوجه عمق فاجعه نشد چون اوحتی نمیتوانست درست هم بشنود . مشکل او به سرعت پیش رفت تا اینکه در بدو ورود به دبیرستان فقط میتوانست سایهها را ببیند و فریادهای نزدیک گوشش را بشنود ولی علیرغم مخالفت بعضی از پزشکان با ادامه تحصیلش با این استدلال که تحصیل روند بیماریاش را تسریع میکند. مهتاب هرگز تسلیم نشد و عاشقانه درس خواندن را ادامه داد دبیرستان را بدون هیچ گونه امکانات کمک آموزشی خاصی به پایان رساند آن هم با کتابهای که با کمک برخی از معلمینش روی ورقه های A4 پیاده شده بود به این شکل که روی هر ورقه یک کلمه نوشته شده بود او باید آن ورقه ها را جلو چشمهای کم بینایش میگرفت تا بتواند مطالب درسی را بیاموزد هر کتاب درسی برای مهتاب دهها کتاب بزرگ در قطع A4 است . وی با انگیزه وپشتکار فراوان درسش را خواند و با معدل 5/18 پیش دانشگاهی را به اتمام رساند ودر همان سال (1376)با رتبه 477 در رشته زبان وادبیات ایتالیایی دانشگاه تهران پذیرفته شد لیسانس را با همان شیوه خواند و مرارت زیادی متحمل شد تا زبانی را یاد بگیرد که هیچ آشنایی با آن نداشت وآن همه آوا و ساختار را با شیوه خودش خواند و یاد گرفت. مهتاب آنقدر خوب ایتالیایی مسلط شد وآنقدر قابل تحسین گام برداشت که از دانشگاه ورونای ایتالیا برای کاشناسی ارشد پذیرش گرفت و با نمره کامل از آنجا فارغ التحصیل شد و در رسانه های خبری ایتالیا پوشش داده شد و چندی بعد از یک ناشر پیشنهاد انتشار پایاننامهاش را گرفت موضوع تز او "بررسی هفت وادی وسیمرغ عطار نیشابوری در ادبیات ایتا لیا" بود حیطه مورد علاقه وتحقیق او عرفان استودر ایتالیا او را به "هلن کلر ایران"لقب داده اند. مهتاب اکنون نیز دانشجوی رشته زبان انگلیسی و اسپانیایی در مقطع کار شناسی ارشد در همان دانشگاه است او شاعر خوبی است خودش می گوید: هشت سال نعمت بینایی، شنوایی و تنفس در هوای روستا و بهرهمندی از آن همه زیبایی خلقت روح او را پرورش داده است. او به زبان فارسی و ایتالیایی شعر میگوید به شدت به پدر و مادر وخوانوادهاش عشق میورزد و نگاه روشنی به پیرامون خود دارد. مهتاب در حال جنگیدن با سختیهاست ودر تلاش است برای دوره دکتری از یک دانشگاه پذیرش بگیرد به نظر مهتاب دو مسئله به او کمک شایانی کرده است: نخست اعتقاد تزلزل ناپذیر به یاری خداوند ودیگر باور توانایهای درونیاش برای پیشرفت مهتاب نمادی است واقعی از جمله خواستن توانستن است. |
متن زندگی نامه |
اول فروردینماه 1358 در قریهای به نام «گنبد»، یکی از توابع استان همدان، از مادر زاده شدم. پدرم کشاورز بود. سالهای آغازین زندگیام را در همین دهکده گذراندم. خیلی وقتها پیش میآمد که ظرف آب سر راهم را بیآنکه متوجه شوم، میریختم یا با برخورد به چراغهایی که برای گرم کردن اتاق به کار میرفت، موجب بروز آتشسوزیهای کم و بیش خطرناک میشدم. خانوادهام همه این مسائل را به حساب بیتوجهی من میگذاشتند و هیچ کس به وجود بیماری ژنتیکی من پی نبرد. سرانجام معلم کلاس دوم ابتداییام به وجود نوعی بیماری در من پی برد، اما او هم فقط به ضعف بینایی من پی برده بود و اینکه من از نظر بینایی و شنوایی ضعف داشتم، مدتها برای اطرافیانم مبهم و پوشیده ماند. وقتی به دوره دبیرستان رسیدم، همه چیز روشن شد و من با ضعف خیلی شدید و ناگهانی این دو حس ارتباطی مواجه شدم. من این دوران را با هدفمندی، اعتقاد به تلاش، توکل به خدا و با نهایت خلوص نیت در راه رسیدن به هدف مقدسم سپری کردم. برای خواندن مطالب، از آنجا که از دو حس محروم بودم، سختیهای زیادی را متحمل گردیدم، دوستانم در این زمینه و صد البته اساتید محترم دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه تهران که دوره کارشناسی زبان و ادبیات ایتالیایی را در آن دانشگاه آغاز کرده بودم، مرا در این راه بسیار یاری دادند. ایشان با توجه به اینکه از مقدار کمی از بینایی برخوردار بودم، مطالب درسی را برایم با خط درشت مینوشتند و با وجود اینکه حضور در کلاسها فایدهای برایم نداشت، در منزل مطالب درسی را مطالعه میکردم و در امتحانات شرکت میکردم. یکی از مهمترین مشکلات من در زمینه تحصیل، علاوه بر آنچه در بالا ذکر آن رفت، عدم دسترسی به فرهنگ ایتالیایی بود و این امر به واقع مرا آزار میداد و روند پیشرفت مرا کند میکرد، اما آن هم با همت دوستانم کم و بیش مرتفع میشد. با تمامی سختیها، دوره کارشناسی را با معدل عالی به پایان رساندم و با همت موسسه احیای کودکان استثنایی به دنبال یافتن دانشگاهی به منظور ادامه تحصیل در این رشته در خارج از کشور شدم، چرا که امکان ادامه آن در کشور مقدور نبود، آن هم به واسطه این که این رشته در کشور تا مقطع کارشناسی تدریس میشود. این پیگیریها و تلاشها نتیجه داد و برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات ایتالیایی، در مقطع دکترا در مهرماه 1383 در یکی از دانشگاههای ایتالیا پذیرفته شدم. منبع: نابینایی و زندگی مستقل، مریم اصغری، تهران، آوای نور، 1391، ص135-136 |
تاریخ ثبت در بانک | 15 تیر 1395 |