کد pr-47027  
نام محمد  
نام خانوادگی طیبی جبلی  
وضعیت جسمی نابینا  
نوع فعالیت هنری  
زبان فارسی  
اهم فعالیت ها رئیس هیأت مدیره انجمن آرپی، نوازنده سازهای سه‌تار و کمانچه، و مدرس ساز تنبک  
کشور ایران  
متن زندگی نامه محمد طیبی جبلی – آوای تلاش 20
پیاده شده به تاریخ 27 تیر 1400

مجری: مهمان امروز برنامه آوای تلاش کسی نیست جز جناب آقای محمد طیبی جبلی.
«آقای طیبی جسارتاً چند سالتان است؟
طیبی: پنجاه و سه سال و چهار ماه.

مجری: درمورد نابیناییتان خیلی کوتاه توضیح بدهید.
طیبی: مشکل بینایی من بر اثر بیماری آر‌پی است. آر‌پی یک بیماری‌ای است که اول شخص بینایی دارد، به مرور زمان بیناییش را از دست می‌دهد و شبکیه را درگیر می‌کند، و در نهایت به نابینایی منجر می‌شود. من الآن فقط نور را تشخیص می‌دهم و نور فقط اذیتم می‌کند. روشن و خاموش شدن نور را متوجه می‌شوم، ولی بیش از این را نمی‌بینم.

مجری: بگوییم «بیماری آر‌پی» درست است؟ خیلیها می‌گویند بیماری نگویید، اینها مثلاً بیمار نیستند و اینها.
طیبی: دقیقاً بیماری آر‌پی درست است. خب مسلماً یک ژن معیوبی باعث این اتفاق می‌شود، بیشتر هم از ازدواجهای فامیلی اتفاق می‌افتد، و به نظر من بیماری است. در هر صورت انسانهایی که در این جامعه دارند زندگی می‌کنند هرکدامشان یک نوع بیماری‌ای را دارند. پس ما نمی‌توانیم به این بگوییم بیماری نیست، چون ما را از یک سری فعالیتها و تلاشهایی که می‌خواهیم بکنیم دور می‌کند و مانع ما می‌شود. پس خب بیماری است.

مجری: شما تحصیلاتتان را در مدارس عادی سپری کرده‌اید، درست است؟
طیبی: بله، من در مدارس عادی تحصیل کرده‌ام، و متأسفانه اصلاً با بریل آشنا نیستم. ولی هنوز با اینکه مشکل نوشتن دارم، ولی هنوز به شکل عادی مطالبم را می‌نویسم.

مجری: دانشگاه چه خوانده‌ای؟
طیبی: دانشگاه نخوانده‌ام. بخاطر اینکه یک فعالیتهایی را شروع کردم. ما متأسفانه در کشور با یک سری مشکلات روبرو هستیم. یکی از این مشکلات این است که برای جامعه نابینایان، منی که حوزه فعالیتم موسیقی است، دانشگاه آن تلاشی را که باید بکند برای ماها نکرده، و وقتی که آدم وارد محیط دانشگاه می‌شود با یک مشکلاتی روبرو می‌شود که مانع حرکت و سرعتش می‌شود. بخاطر این حرکت و سرعت من دانشگاه نرفتم.

مجری: این علاقه به موسیقی در شما از کجا شروع شد؟
طیبی: از بچگی بوده. پیکانهای مدل قدیم اتاقش آلیاژ خوبی داشت. راجع‌به پیکانهای جدید این را نمی‌گویم. آلیاژها خیلی خوب بود، گوشه درواقع سقف یک صدای تیریقّی داشت، وسطش یک صدای باسی داشت، من با این سقفها تمپو می‌زدم. بعد اینها یک لذتی ایجاد می‌کرد، ما جای اینکه برویم میدان بهارستان تمپو تهیه کنیم برای تولد امام زمان، یک ماشین پیکان می‌آوردیم، با سقف این شروع می‌کردیم تمپو زدن، و یک حس خوبی را ایجاد می‌کرد. این علاقه به ریتم از بچگی در وجود من بوده. بعد خیلی جالب است که به شما بگویم پدربزرگ من همیشه با یک کوزه‌ای که روی سرش می‌گذاشته می‌رقصیده، و یک دایره‌ای هم در دستش بوده. یعنی دقیقاً این عشق به ریتم ژنتیک ژنتیک است، عین درواقع بیماری آر‌پی.

مجری: حالا صرف نظر از مسئولیتتان در موسسه آر‌پی، و کارهای دیگر مثل کشاورزی، تخصص اصلیتان موسیقی است، درست است؟
طیبی: من به سازهای کوبه‌ای کلاً از بچگی علاقمند بودم. خانواده‌های مذهبی متأسفانه یک نیروی بازدارنده برای موفقیت بچه‌ها بودند، و یکی از مشکلات بزرگ من این بوده که خانواده آنجوری که من را باید درک بکند درک نمی‌کرده، و همین درک نکردن یک عامل شد برای موفقیت. چون همیشه دنبال راهی بودم که یک سری چیزها را بدست بیاورم. من خیلی علاقمند به موسیقی بودم، به ساز کوبه‌ای علاقه داشتم، پول هم نداشتم. خانه ما آن موقعها در خیابان نیروی هوایی بود، می‌رفتم سر خیابان چهارراه کوکاکولا، روزنامه اطلاعات و روزنامه کیهان می‌گرفتم، دور خیابانها می‌فروختم، و از پول آن می‌رفتم شهریه کلاس می‌دادم و می‌رفتم کلاس و ساز یاد می‌گرفتم. یعنی اصلاً به دنبال این نبودم که درواقع حالا خانواده کمکم نمی‌کنند، پس من بنشینم غصه بخورم. یک راهی را برای اینکه بتوانم نتیجه بگیرم و بتوانم یک روند رو به رشد داشته باشم را پیدا می‌کردم.
من شاگرد یکی از بهترین استادهای موسیقی ایران بودم، استاد ناصر فرهنگ‌فر که روحشان شاد. استاد ناصر فرهنگ‌فر هم در حوزه شعر هم در حوزه خط و هم در حوزه ساز تمبک نخبه بودند، و اصلاً اسمشان نابغه تمبک است. ایشان کارهای برجسته‌ای را با استاد شجریان استاد پرویز مشکاتیان و خیلی از اساتید برجسته دارند، که من شاگردی ایشان را کرده‌ام.
بعد از آن وقتی می‌رفتیم سر اُرکستر خب یکی از مشکلاتمان کمبینایی و نابینایی بود و اشاره رهبر را نمی‌شناختیم، و به همین دلیل نیاز داشتم بخاطر اینکه بتوانم این ارتباط را برقرار بکنم بتوانم موسیقی را بهتر شروع کنم. از آبان سال 1367 نوازندگی سه‌تار را شروع کردم، از سال 1371 1372 نوازندگی کمانچه را شروع کردم، ردیفهای آوازی را کار کردم، و به مرور زمان پیش آمدم. گروه موسیقی عرفان را پایه‌گذاری کردم، و سال 1372 در جشنواره مقام آوردیم، و با هشت تا ساز کوبه‌ای که سه تا گروه ریتمیک پُلی‌ریتمیک کارها را تنظیم کرده بودم کار را روی صحنه بردم. به مرور زمان با شبکه جهانی ارتباط برقرار کردم. زمانی که هنوز شبکه جهانی آنالوگ بود کارهای بسیار زیادی را ما ضبط کردیم. که بعد دیجیتال شد، دیگر خب ساز هم نشان دادنش گناه بود، و ما دیگر فعالیتهایمان تا سال تقریباً 1378 با شبکه جهانی ادامه داشت، و بعد متوقف شد.
دیگر هم به کار آموزش پرداختم، هم به کار اجرا پرداختم در حوزه موسیقی.

مجری: الآن شما چند ساز را می‌نوازید؟
طیبی: من سازهای سه‌تار و کمانچه را می‌زنم، ولی فقط ساز تمبک را درس می‌دهم.
بیشترین حوزه تلاشم روی موسیقی بومی ایران بوده. یک سی‌دی صوتی دارم که سال 1383 قبل از اینکه گروه رستا بیاید بیرون دادم بیرون. بعد از آن یک دی‌وی‌دی تصویری موسیقی شادمانی نواحی ایران بود که سال 1391 سروش و تلویزیون داد بیرون. و خب اجراهای صحنه‌ای بسیار زیادی را در همان حوزه موسیقی نواحی ایران داخل و خارج از ایران داشتم.

مجری: برویم سراغ یک اتفاقی که در زندگی شما افتاد، و شما پیوند داده شدید به موسسه آر‌پی. الآن شما بعنوان مدیر موسسه مشغول هستید، درست است؟
طیبی: بله، رئیس هیأت‌مدیره موسسه هستم. سال 1397 بود، بعضی از دوستان به اشتباه یا درست، که من خودم می‌گویم به اشتباه، من را انتخاب کردند. در بین جامعه نابینایان و کمبینایان و در بین بچه‌های آر‌پی اینقدر نخبه و آدمهای توانمند داریم که من انگشت کوچک آنها هم نمی‌شوم. در خیلی از جاها این دوستان معلمهای خیلی خوبی بودند برای من، و انگیزه‌های خیلی خوبی را برای من ایجاد کردند.
در سال 1367 یک مستندی را از زندگی من تهیه کردند در خصوص تلاشهایی که کرده بودم. این باعث شد که من درواقع بعد از پنجاه سال یک ارتباط نویی را با بچه‌های نابینا و کمبینا پیدا کردم، و درواقع می‌شود گفت که با موسسه آر‌پی پیوند خوردم.
یکی از مشکلات بزرگ ما این است که ما با آدمهایی در ارتباطیم که ما را نمی‌فهمند. و چون ما را نمی‌فهمند، در این یک سال و خرده‌ای که من در موسسه آر‌پی بودم، حرفهایی که از بچه‌ها شنیدم حرفهای خوشایندی نبود. ولی خوشبختانه این حرفهایی که در این پنج شش ماه گذشته از زبان بچه‌ها شنیدم پیامهای خیلی خوبی را داشته، و فقط دلیل و علتش هم این بوده که من بعنوان یک آر‌پی توانسته‌ام این بچه‌ها را حسشان کنم و درکشان بکنم، و یک جاهایی حتی با آن انرژی منفی‌ای که ایجاد می‌کردند مقابله کردم و آن منفی را سعی کردم به مثبت تبدیل بکنم.

مجری: موسسه آر‌پی چند سال سابقه فعالیت دارد؟
طیبی: موسسه آر‌پی توسط خانم دکتر وسمقی در سال 1380 پایه‌گذاری شده. ایشان بسیار خانم توانمندی هستند، معلم بسیار خوبی هستند، من عاشق ایشان هستم. ایشان تا سال 1388 فعالیت می‌کردند، و بنا به دلایلی ارتباطشان با موسسه ضعیف شد.
خب هفت هشت سالی موسسه آنجور که باید فعالیت بکند فعالیت نکرده. ما شروع کردیم به بازسازی موسسه. اتفاقات بسیار خوبی افتاده، که من از همینجا می‌توانم یک سری پیغامهای خوب برای بچه‌های کمبینا بدهم. نمی‌توانم به نابینایان قول بدهم، ولی برای کمبینایان فعالیتهای خیلی خوبی را شروع کرده‌ایم، که یک گزارشی الآن به شما خواهم داد.
ما برای اینکه این بچه‌ها توانمند بشوند، آمده‌ایم زیربنایی عمل کرده‌ایم. این زیربنایی عمل کردن به چه شکل بوده؟ من اول باید اعتماد به نفس پیدا بکنم. پس اول باید خودم را بشناسم. ما به روانشناس خوب نیاز داشتیم. خوشبختانه یکی از اساتید محترم جناب آقای دکتر بهپژوه که اصلاً حوزه فعالیتشان نابینایی و کمبینایی بوده که صاحب چندین جلد کتاب در این حوزه هستند را ما آمده‌ایم در جایگاه هیأت‌امنا نشانده‌ایم. ایشان {رئیس هیأت علمی دانشکده روانشناسی} دانشگاه تهران هستند. از دانشجوهایشان جناب آقای دکتر شاهمرادی ما در خدمتشان هستیم که ایشان هم آر‌پی هستند. ما می‌خواهیم در این حوزه فعالیت بکنیم و مشکلات بچه‌ها را حل بکنیم، که با مدیریت آقای بهپژوه اتفاقات خوبی دارد می‌افتد.
بعد یک سری فعالیتها شروع کردیم. الآن یکی از فعالیتها موسیقی است. ما برای بچه‌های آر‌پی حوزه موسیقی را در موسسه آر‌پی فعال کردیم، که از بچه‌های خیلی خوب دارند آنجا تلاش می‌کنند معلم هستند. ما برای آشنا شدن بچه‌ها با حقوق خودشان آقای اصفهانی را آوردیم. آقای اصفهانی در حوزه حقوق معلولین دارد آنجا فعالیت می‌کند. بطور کل می‌خواهم به شما بگویم که تمام تلاشهایی که داریم انجام می‌دهیم، این است که بستر فعالیت بچه‌های نابینا و کمبینا، چون موسسه ما آر‌پی است، آر‌پی را به یک شکلی فعال بکنیم که بچه‌ها بتوانند حق خودشان را از اجتماع بگیرند. ما الآن یکی از مشکلات بزرگمان این است که بچه‌ها حتی با حقوق خودشان آشنا نیستند.
یکی از کسانی که دارد با ما همکاری می‌کند جناب آقای دکتر پیوندی هستند. آقای دکتر پیوندی فوق دکترا دارند از انگلستان. ایشان دارند در حوزه توانمندسازی بینایی فعالیت می‌کنند، که ما احتمالاً تا اواخر تابستان همین امسال با تلاشهایی که آقای دکتر پیوندی با همکاری دانشگاه شریف دارند انجام می‌دهند، می‌خواهیم بعضی از اینپلندهای چشمی، بعضی از عینکهای که می‌تواند در حوزه بینایی به بچه‌ها کمک بکند را از آن رونمایی بکنیم. خود دانشگاه بعضی از این عینکها را می‌خواهد رایگان به این بچه‌ها هدیه بکند.

مجری: بیشتر فعالیتهایتان در حوزه کمبینایان است، درست است؟
طیبی: خیر، نابینایان و کمبینایان.

مجری: خب در حوزه نابینایان چکار کرده‌اید؟
طیبی: ببینید، در حوزه نابینایان اولین اتفاقی که باید بیفتد این است که باید وارد اجتماع بشوند. به قول آقای بهپژوه ما از صددرصد چنددرصد را نداریم؟ ما تواناییهای بسیار زیادی را داریم که می‌توانیم از آنها استفاده بکنیم. ما به دنبال این هستیم که بچه‌هایی که حالا کمبینا و نابینا هستند، اتفاقاً ما با بچه‌های نابینا کمتر مشکل داریم. بیشترین مشکلمان در حوزه بچه‌هایی است که به مرور دارند بیناییشان را از دست می‌دهند، و اعتماد به نفسشان را از دست می‌دهند. ما می‌خواهیم یک کاری را انجام بدهیم که بگوییم که «طیبی، شما که این مشکل آر‌پی را داری، می‌توانی در جامعه یکی از افراد موفق جامعه باشی، و می‌توانی وارد اجتماع بشوی.»
من یک شعار دارم، در آن مستندم هم این شعار را استفاده می‌کنم. شعارم این است: ما اینقدر باید تلاش بکنیم که وقتی دستمان را روی دوش کسی می‌گذاریم، آن طرف مقابلمان این احساس به او دست ندهد که ما به شانه او نیاز داریم. اینقدر تلاش می‌کنم که دیگران وقتی دستم را روی دوششان می‌گذارم احساس کنند آنها به دست من نیاز دارند.
یکی از مشکلات بزرگی که ما داریم، ارتباط برقرار کردن با بچه‌هاست، که بسیار سر این قضیه درگیر هستیم. مثلاً من می‌خواهم یک پیغامی را به شما بدهم، الآن گوشیهای همراهی که وجود دارد و لپ‌تاپ‌هایی که وجود دارد کامپیوترهایی که وجود دارد برای ما آنقدری که باید راحت باشد راحت نیست. چون آن نرم‌افزارهایی که باید کار ما را راحت بکند در بازار سخت بدست می‌آید. الآن شدیداً من و آقای دکتر پیوندی به دنبال این هستیم که نرم‌افزارهایی را تهیه بکنیم که بچه‌های نابینا و کمبینا بتوانند حرفهای ما را بشنوند. وقتی حرفهای ما را بشنوند در حوزه روانشناسی می‌توانند خیلی از مشکلاتی که دارند را به ما بگویند. شاید خیلیها حضوراً نمی‌توانند ارتباط برقرار بکنند و مشکلاتشان را بگویند. ولی اگر در قالب یک وُیس یا در قالب یک متن اگر بتوانند برایمان بفرستند، به راحتی می‌توانیم به آنها کمک بکنیم. یک خطی را ثابت گذاشته‌ام که بچه‌ها مستقیم با من در ارتباط باشند. خیلی‌هایشان نمی‌توانند تلفنی حتی حرفهایشان را بزنند. اگر مثلاً در قالب یک نرم‌افزاری که بتوانند کار نگارش بکنند و بتوانند پیغامشان را به ما برسانند، راحتتر می‌توانند حرفشان را بزنند.
یک مخاطبی داشتم که برادرش مشکل داشته، و ناراحتیهای خیلی زیادی را در رابطه با مسأله آر‌پی‌اش داشته، و نمی‌خواست با من صحبت بکند. خواهرش این مطالب را نوشته، برای من فرستاده، بعد دوباره من با یک سختی‌ای این را تایپ کرده‌ام و برایش فرستاده‌ام تا بتوانم این آدم را به آرامش دعوت کنم. پس اولین مشکلی که ما داریم مشکل ارتباط برقرار کردن است. در حوزه نابینایان پنج درصدشان می‌توانند با ما ارتباط برقرار بکنند.

مجری: خیلی از شنوندگانی که دارند صدای ما را می‌شنوند ممکن است بگویند «بابا داری چه می‌گویی؟! اشتباه می‌کنی. ما راحت می‌توانیم با خیلی از شبکه‌های اجتماعی کار کنیم.» ولی واقعاً هستند در جامعه. ببینید، نگاه به خودمان نکنید که مثلاً خیلی از کارها را می‌توانیم انجام بدهیم. ما تلاش کرده‌ایم، هدفمان بوده، رفته‌ایم دنبالش، یاد گرفته‌ایم و داریم انجام می‌دهیم. ما باید یک کاری بکنیم که اصلاً جامعه نابینایان به این سمت برود.
طیبی: ببینید، الآن نود‌و‌پنج درصد از جامعه نابینایان با درواقع حوزه ارتباطات اجتماعی آشنا نیستند، چه فضای مجازی، چه ارتباطات اجتماعی جامعه.

مجری: خب چرا آشنا نیستند؟
طیبی: بخاطر اینکه، الآن نمی‌خواهم کسی را مقصر بکنم، ولی به جرأت می‌توانم بگویم که سرمایه‌گذاریهایی که در جهت رشد و اطلاع‌رسانی در این حوزه باید فعال باشد متأسفانه فعال نیست.

مجری: من یک مقدار گره از حرفهای شما باز کنم. درواقع من فکر می‌کنم سیستم اداره کننده جامعه نابینایان، چه سازمان بهزیستی، چه انجمنها و تشکلها، برای اینکه نابینایان را از سر خودشان باز کنند و آن خاصیت مطالبه‌گری افراد نابینا را رویش سرپوش بگذارند، فقط اکتفا کرده‌اند به اینکه «آقا شما بیایید مثلاً هر شش ماه یکبار ما یک سبد امنیت غذایی به شما بدهیم، شما بروید شش ماه با آن حال بکنید.» دیگر کاری به این نداشتند که آقا شما بیا مثلاً کار با اینترنت را یاد بگیر، کار با سیستم‌عامل اندروید را یاد بگیر، کار با کامپیوتر را یاد بگیر، کار با فضای مجازی را یاد بگیر.
طیبی: در تأیید حرف شما الآن آمده‌اند مشغول کرده‌اند درواقع معلول را با یک مستمری اندک. مثلاً دارند چهل‌و‌پنج هزار تومان یارانه می‌دهند، صد‌و‌هشت هزار تومان هم مستمری می‌دهند، به قول شما شش ماه یکبار هم یک سبد کالایی می‌دهند. این گداپروری است. من صددرصد با این مسیر مخالفم. من می‌گویم انسانها توانمندند. اگر من توانسته‌ام امروز زندگی خودم را بدون هیچ پشتوانه‌ای شکل بدهم، همه معلولین در جامعه معلولین و نابینایان و کمبینایان می‌توانند به زندگی خود شکل بدهند.
ببینید، الآن یکی از کارهایی که در موسسه آر‌پی داریم انجام می‌دهیم، نوع حمایتمان فکر بوجود آوردن و اندیشه بوجود آوردن است. وقتی که ما فکر و اندیشه بوجود بیاوریم می‌توانیم به رشد کمک بکنیم. الآن که من می‌گویم ما یکی از مشکلاتمان مشکلات ارتباط است، هنوز ما داریم با تلفن با این بچه‌ها تماس می‌گیریم. شما تهران را نگاه نکنید که حالا بچه‌ها به یک سری امکانات دسترسی دارند. شما وقتی وارد محیط شهرستانها می‌شوید، هیچ امکاناتی برای این بچه‌ها درواقع فراهم نیست. الآن این امکانی که ما باید فراهم کنیم این است که از طریق رسانه بیاییم بگوییم که چنین نرم‌افزاری وجود دارد که شما بچه‌های نابینا از طریق درواقع واتساپ از طریق تلگرام از طریق اینترنت می‌توانید با همدیگر رابطه داشته باشید.

مجری: الآن مشکل شد دو تا. یکی می‌خواهد رسانه ما را آگاه بکند. من خودم نابینا هستم، برنامه ساز هستم، در رادیو تهران برنامه «شش نقطه» را صد‌و‌پنجاه قسمت ساخته‌ام، حالا شبکه‌های دیگر هم کار کرده‌ام، در این مدت هنوز در رسانه کشورمان به تعداد انگشتان دو دست آدمی که فکر باز و نگرش خوبی داشته باشد در رسانه پیدا نکرده‌ام.
طیبی: «جناب آقای ماسوله» مقصر خود ما هستیم.

مجری: از چه جهت؟
طیبی: از اینکه ما مطالبه‌گر نیستیم.

مجری: خب آن خاصیت مطالبه‌گری ما را سرکوب کرده‌اند.
طیبی: بازهم مقصر ما هستیم. من همیشه هر چیزی را مطالبه کرده‌ام بدست آورده‌ام، چون در آن سماجت کرده‌ام. چطور دوستان عزیز در گرفتن سبد کالا مطالبه‌گر هستند، چرا در گرفتن فکر و اندیشه مطالبه‌گر نیستند؟ ببینید، من انتخابهایی که کرده‌ام برای اعضای هیأت‌مدیره، انتخاب آدمهایی بوده که اهل فکر و اندیشه هستند، به دنبال خلاقیت هستند، به دنبال نوآوری هستند، به دنبال نبوغ هستند. ما چون همه‌اش نشسته‌ایم که یکی یک چیزی را به ما بدهد، یکی بیاید من را ببرد، یکی به من کمک بکند، این باعث شده هرروز از روز پیش بیشتر انزوا را تجربه بکنیم. در مسیر موسسه آر‌پی ما به دنبال به حرکت درآوردن بچه‌ها هستیم، که بتوانند از حق و حقوق خودشان دفاع بکنند. به دنبال اینکه سبد کالا پخش بکنیم، یا به دنبال این باشیم که مستمریشان را چجوری بروند بگیرند، به دنبال این باشیم که چجوری عضو بهزیستی بشوند که برخورد زشتی که متأسفانه بهزیستی با معلولین می‌کند، و متأسفانه آن کسانی که بعنوان مددکار با ما روبرو می‌شوند، خودشان آنقدری که باید با مشکل ما آشنا نیستند، و بیشتر ما را سرکوب می‌کنند، اینجا مقصر ما هستیم، مطالبه‌گر نبوده‌ایم، از حق و حقوق خودمان دفاع نکرده‌ایم، و هر روز دیگران بوده‌اند که از حق و حقوق ما استفاده کرده‌اند. شما وقتی الآن وارد حوزه‌های معلولین می‌شوید، آدمهایی که درواقع هیچ حق و حقوقی ندارند بیشتر دارند از حق ما استفاده می‌کنند تا خود ما که صاحب حق هستیم.

مجری: شما دارید این کارها را می‌کنید، دمتان هم گرم، کارتان هم درست است. ولی اگر فرض بکنیم شما یک از صد باشید، نود‌و‌نه مورد دیگر کار شما را مشکل می‌کنند و کار شما را واقعاً خراب می‌کنند. این را قبول دارید؟
طیبی: خیر. من چون کشاورزی می‌کنم، وقتی که آدم یک دانه گندم در زمین می‌کارد، این دانه وقتی بالا می‌آید، آن خوشه‌ای که شما می‌بینید چندین دانه دارد. پس ما اگر درست بکاریم، شما آن نود‌و‌نه درصدی که راجعبش دارید صحبت می‌کنید، وقتی آن دانه را می‌کاریم یکی رویش راه می‌رود، یکی به آن آب نمی‌دهد، ما به دنبال این هستیم که آن دانه کاشته بشود و به یک خوشه تبدیل بشود، و وقتی که آن بار و محصول دیده بشود آن نود‌و‌نه درصد هم جذب می‌شوند. بار و محصولی دیده نشده که جذب نشده‌اند.

مجری: الآن شما چقدر تا بار و محصول دادن فاصله دارید؟
طیبی: اگر موانعی که سر راهمان است، ببینید یکی از موانعی که سر راه ماست ما الآن پنج ماه است که داریم برای روزنامه رسمی تلاش می‌کنیم. نیروی انتظامی که موظف است به ما کمک کند، چون ما داریم به معلولین خدمت می‌کنیم، به نابینایان و کمبینایان داریم خدمت می‌کنیم، هیچ همکاری‌ای نمی‌کند. هر روز یک مشکلی، یک روز کارت معافی نیست، یک روز بهانه می‌گیرند که فلان برگه را نیاورده‌ای، فلان چیز پایش انگشت زده نشده، جلوی عمل و سرعت ما متأسفانه گرفته شده. ما داریم تلاش می‌کنیم که بتوانیم به این روندها سرعت بدهیم.
کلاَ در اجتماع بچه‌های معلولمان بچه‌های نابینا و کمبینا در کنار همدیگر نیستند، به دنبال پشتیبانی کردن همدیگر نیستند. اگر این اتفاق بیفتد ما می‌توانیم از حق خودمان دفاع بکنیم.

مجری: خب چطوری باید این اتفاق بیفتد؟
طیبی: باید یک جا یک اتفاق خوب بیفتد، از حرفهای خاله‌زنک بازی دوری بکنند. این حرفهای خاله‌زنکی مانع حرکت ما می‌شود. ببینید، هر قدمی که طیبی بردارد، هر قدمی که آقای ماسوله و دیگران بردارند که بتواند به ما کمک بکند، باید روی آن تبلیغ بشود. امروز من وقتی وارد این استودیو شدم گفتند «ما داریم در ارتباط با سینما این فعالیتها را می‌کنیم، تا این بچه‌ها بتوانند راحت فیلم ببینند.» ما اگر این را یاد بگیریم که از کارهای خوب همدیگر استفاده بکنیم و کارهای خوب همدیگر را تبلیغ بکنیم، این خودش باعث می‌شود به مرور زمان یک گلستان بزرگ بوجود بیاید. ما باید اینقدر تلاش بکنیم تا بتوانیم حوزه‌های مختلفی که فعال هستند را معرفی بکنیم، تا بچه‌های ما به مرور زمان از لاک خودشان بیرون بیایند. ما الآن یکی از کارهایی که در موسسه داریم انجام می‌دهیم این است که آدمهایی که دردمان را نمی‌شناسند را داریم حذفشان می‌کنیم. الآن در حوزه موسسه آر‌پی بچه‌هایی که آنجا پاسخگویی تلفنها را انجام می‌دهند یا فعالیت دیگری می‌کنند در این شش ماه گذشته از خود بچه‌های آر‌پی بوده. از این امکان بچه‌های خود ما باید استفاده بکنند. امروز یکی از راههایی که ما باید در آن قدم برداریم این است که امروز آقای ماسوله بعنوان یک کمبینا یا نابینا یا طیبی، اینها باید در حوزه‌های خودشان فعالیت بکنند که درد همدیگر را بفهمند، نه یک آدمی که درواقع فقط به دنبال این است که بگوید «من مدیر فلان‌جا هستم، من مدیرعامل فلان‌جا هستم» و از ما بعنوان یک ویترین برای تابلوی تبلیغاتی استفاده بکند. باید جلوی این گرفته بشود.

مجری: چیزی که در سوینا مطمئنم داریم به خوبی انجامش می‌دهیم. یعنی هدف همیشه در سوینا این بوده که افراد نابینایی که دارند کار می‌کنند بُلد بشوند، و این ارزشمند است. وقتهایی که خانم گلاره عباسی تشریف می‌آورند سر برنامه ما، یکی از بزرگترین چالشهای من با ایشان این است که من وقتی که ایشان را می‌بینم خودم را نماینده یک جامعه بزرگی تحت عنوان جامعه نابینایان می‌دانم که خیلی ایشان را دوست دارد، و خیلی دوست دارد بخاطر زحمتی که می‌کشد از او تشکر بکند، اما خانم عباسی به شدت مقابل من می‌ایستد و می‌گوید «این کار را نکن. سوینا جایی است که شما نابیناها باید در آن نشان داده بشوید و مطرح بشوید.» و این طرز‌تفکر طرز‌تفکر خیلی خوبی است. در مقابلش داریم جایی را که چند میلیون هزینه می‌کند برای برگزاری مثلاً یک مراسمی به مناسبت روز جهانی نابینایان، که در آن مراسم فقط باید مدیران آن مرکز دیده بشوند و به چشم بیایند.
طیبی: در تأیید حرف شما مثلاً پارسال یک اتفاقی افتاد که من خیلی انتقاد کردم. ببینید، همین چیزی که شما می‌گویید، بیشتر الآن متأسفانه از ما برای خودشان استفاده می‌کنند، نه برای ما. مثلاً آن دوست عزیزمان از مجلس آمده رفته نشسته روی ویلچر، دارد روی پیاده‌روهایی که درواقع ناهموار است حرکت می‌کند که مثلاً بیاید نشان بدهد که معلولیت چقدر سخت است. خب او دارد خودش را تبلیغ می‌کند. یا مثلاً دوست عزیزمان آمده در همین تالار ایوان شمس عصا را دستش گرفته جاهای مختلف، که نابینایان چقدر درواقع مشکل دارند. دوست عزیز اگر تو نیتت خدمت کردن به جامعه معلولین است مشکلاتشان را حل بکن، نیا تبلیغات بکن.

مجری: بی زحمت بگو آن کسانی که اطرافت هستند و دارند فیلم می‌گیرند دوربینهایشان را خاموش بکنند. بازهم این کار را می‌کنی؟
من همه جا گفته‌ام اینجا هم می‌گویم، من اشکان آذرماسوله بعنوان برنامه‌ساز نابینای این جامعه آماده‌ام هر انجمنی هر تشکلی هر مجموعه‌ای که بخواهد مرتبط با نابینایان و معلولین کار اصولی انجام بدهد، بروم همکاری بکنم، تبلیغش را بکنم، و راجعبش در برنامه‌هایم گپ بزنم و این فرصت را در اختیارش بگذارم. برنامه من آوای تلاش یا شش‌نقطه مختص به گروه خاص مجموعه خاص و نهاد خاصی نیست، مختص به یک جامعه بزرگ است تحت عنوان جامعه نابینایان و جامعه معلولان.
طیبی: من هم تمام تلاشم این است که بچه‌ها را از بعضی از افکاری که باعث انزوایشان می‌شود دور بکنم. مجموعه شما قابل ستایش و قابل احترام است. نتنها مجموعه شما، هر جایی که بتواند به جامعه نابینایان خدمت بکند، ما در موسسه آر‌پی آن موسسه را تبلیغش را خواهیم کرد، تا بتوانند بچه‌های نابینا و کمبینا از آن مجموعه‌ها بهتر استفاده بکنند، و بتواند به لحاظ روحی و به لحاظ اجتماعی تأثیر بهتری روی زندگیشان بگذارد.  
تاریخ ثبت در بانک 30 مرداد 1400