کد pr-45976  
نام فرزانه  
نام خانوادگی نکو  
سال تولد 1355  
نوع فعالیت علمی-فرهنگی ، اجتماعی  
زبان فارسی  
تحصیلات کارشناس حسابداری – کارشناسی ارشد منابع انسانی - کارشناسی حقوق  
مهارت نویسنده  
کشور ایران  
استان تهران  
توضیحات ایشان دارای محدودیت حرکتی هستند  
متن زندگی نامه این مصاحبه در تاریخ 26 خرداد 1400 توسط دفتر فرهنگ معلولین انجام شده است.

* لطف کنید خودتان را معرفی کنید.
ـ من فرزانه نکو هستم متولد سال 1355 هستم. در 6 ماهگی به دلیل حادثه‌ای دچار دررفتگی لگن شدم از همان روزها پدر و مادرم مرتب به پزشکان متخصص سرشناس مراجعه کردند اما نهایتاً نتوانستند مشکل مرا تشخیص دهند در سال 1357 پزشکی که اقدام به جراحی پایم کرد و بعد از اتفاقات سیاسی سال 57 و تغییر رژیم، مرا در گچ پلاتین به حال خود رها کرد و کشور را ترک کرد و من مدت‌ها بلاتکلیف ماندم و روز به روز شدت ضعف عضله و کوتاهی استخوان‌ها زیادتر شد و بعد از آن هم جراحی‌های اشتباه، پایم را بدتر کرد و بعضی از جراحی‌ها نیز وضعیت پایم را بهتر کرد. خلاصه اینکه برآیند جراحی‌های موفق و ناموفق دکترهای ارتوپد ایرانی نوعی بیماری خاص و بسیار دردناک برایم به یادگار گذاشت که خودشان نیز در حال حاضر از اینکه من بتوانم این درد سنگین را تحمل کنم و مراحل زندگی‌ام را به این شکل گذرانده باشم برایشان جای تعجب دارد. هیجده ساله بودم که بعد از عمل جراحی سنگینی در کنکور تجربی دانشگاه دولتی شرکت کردم اما به دلیل شکستگی لگن نتوانستم 4 ساعت مستمر روی صندلی چوبی بنشینم و بعد از آن عضو سازمان بهزیستی شدم و در کنکور همان سال با کارت بهزیستی در رشته حسابداری تهران مرکز قبول شدم
کارشناس حسابداری دارم و بعد از آن کارشناسی ارشدم را در رشته منابع انسانی گرفتم و سال 1399 هم مجدد کارشناسی حقوق شرکت کردم و با رتبه ممتاز و معدل دروس تخصصی 19/91 این مقطع را نیز به پایان رساندم.
سابقه کاری بسیار متنوعی دارم با حسابداری و کارشناس دفتر مدیریت و مدیر مالی، تدریس در آموزشگاه‌ها و مرکز آموزش عالی در مقطع کاردانی شروع کردم و در این اواخر با عنوان مدیر مالی و حقوقی در شرکت‌های بزرگ و کوچک دولتی و خصوصی کارم را به پایان رساندم. در حال حاضر سه سال است که از کار اداری کناره گرفتم و مشغول تحصیل و نویسندگی هستم.

* در چه دانشگاه‌هایی تحصیل کرده‌اید؟
ـ همه در دانشگاه آزاد.

* در حال حاضر کجا شاغل هستید؟
ـ الآن دو سال است که در استخدام جایی نیستم و مستقلاً کار مشاوره حقوقی و مالی انجام می‌دهم و با دو انتشارات نیز قرارداد نویسندگی دارم. دو سال در گمرک مسئول سپرده بودم و در دوره آقای احمدی‌نژاد و طرح مسکن مهر در وزارت مسکن مسئول واگذاری بودم؛ که از هر دو استعفا دادم.

* می‌توانیم دلیلش را بدانیم، یا شخصی است؟
ـ نه، شخصی نیست. به دلیل شغل همسرم و انتقال از تهران به شهر شاهرود از گمرک به سازمان مسکن و شهرسازی منتقل شدم و آن روزها به دلیل سوابقم و شرایط حق انتخاب داشتم. سازمان امور مالیاتی و بهزیستی و مسکن و شهرسازی با استخدام من موافقت کردند اما من با توجه به اینکه آقای احمدی‌نژاد طرح مسکن مهر را مصوب کرده بود با هدف کمک به خانه‌دار شدن اقشار کم درآمد کار در مسکن و شهرسازی را ترجیح دادم و با انتخاب خودم در این سازمان مشغول به کار شدم، با فرض اینکه وقتی که طرحی به این بزرگی دارد در دولت انجام می‌شود، من هم هر کاری از دستم برمی‌آید بتوانم انجام بدهم و در واقع کاری بود که به نظرم انجام شدنش می‌توانست اثر خیر زیادی داشته باشد. زمانی که ما کار واگذاری قطعات زمین را انجام دادیم کار خیلی خوب پیش رفت. واحد ما برای واگذاری یکی از موفق‌ترین واحدهای واگذاری طرح مسکن مهر بود، به خاطر اینکه زمانی که مراجعین برای مسکن مهر ثبت نام کردند، من آمدم آنها را بر اساس تحصیلات و موقعیت اجتماعی تقسیم کردم. به این شکل که مثلاً خانواده‌هایی که نظام خانوادگی و اخلاقی مشابه داشتند را در یک گروه گذاشتم تا به عبارتی به زبان و ادبیات یکدیگر آشنا باشند مثلاً زمین‌های نزدیک به خیابان اصلی را به زنان سرپرست خانوار واگذار کردم به خاطر اینکه مسیر پیاده‌روی‌شان با توجه به اینکه منطقه آباد نشده بود زیاد نباشد و چون اکثراً ماشین ندارند به مشکل نخورند و افرادی که تحصیل کرده بودند را هم گروه می‌گذاشتم افرادی که کار آزاد داشتند نیز همین‌طور کار بسیار سختی بود اما شدنی بود و خیلی خوب پیش رفت اما متأسفانه رئیس سازمان مسکن و شهرسازی وقت به خاطر زد و بندهایی که کرد و به خاطر اتفاق‌هایی که برایش افتاد؛ مرتباً دستور به تغییر قراردادها می‌داد و فرضاً خانه‌ای را که من به یک سرپرست خانوار خانم سپرده بودم را می‌گفت «این قرارداد را باطل کن، بده به این آقا» این آقا که بود؟ مثلاً پسر رئیس اداره آب بود. ما باهم جر و بحثمان شد کار به جاهای باریک کشید و من درخواست دور کاری دادم تا از این اوضاع و احوال دور باشم نپذیرفتند و درخواست مرخصی بدون حقوق دادم و آنها مرا مجبور به استعفا کردند. هرچند ایشان از ادامه کار دولتی خلع شد اما فشارهای کاری و تبعات مدیریتی ایشان شامل حال من هم شد.

* دیگر بعد از آن هم جایی شاغل نبودید؟
ـ در شرکت‌های راه‌سازی و سازمانی و آموزشگاه خلبانی به کار مالی حقوقی اشتغال داشتم

* تمایل نداشتید تحصیلاتتان را در رشته حقوق ادامه بدهید، به طور مثال در زمینه وکالت؟
ـ در زمینه وکالت نه. در جامعه ما هنوز فرهنگ وکالت جا نیافتاده است. در کشورهای پیشرفته هرکس می‌خواهد اقدامی انجام دهد که در آن زمینه تخصص ندارد از مشاور حقوقی کمک می‌گیرد یعنی هنوز اقدام اجرایی نکرده در مسائل حقوقی کار راهنمایی می‌گیرد اما در کشور ما وقتی کار از کار گذشت و مشکل حقوقی ایجاد شد به سراغ وکیل می‌رود تا خرابکاری‌هایشان را آباد کند! از آنجایی که درگیری‌های بین افراد بسیار ذهنم را مشغول می‌کند هیچ علاقه‌ای به وکالت ندارم؛ اما از دانش حقوقی لذت می‌برم و به رشته حقوق بسیار علاقه‌مندم و مطالعاتم در این زمینه هنوز ادامه دارد و امسال هم ارشد شرکت کرده‌ام. البته چون ممتاز بودم، همان سال می‌توانستم بدون کنکور ادامه تحصیل دهم؛ اما از آنجایی که حضورم در خانواده و در کنار بچه‌هایم به خاطر شرایط سنی‌شان ضروری بود مدتی از تحصیل فاصله گرفتم تا به بچه‌هایم برسم.

* فرمودید دو سالی است که شروع کرده‌اید به نویسندگی، انگیزه‌تان چه بوده و علت اینکه رو به نوشتن آوردید چیست؟
ـ از قبل می‌نوشتم، اما تفریحی. در واقع هیچ‌گاه نتوانستم که ننویسم. گاهی نیمه شب‌ها از خواب بیدار می‌شدم و شروع به نوشتن می‌کردم. گاهی باید کارم را کنار می‌گذاشتم و آنچه در ذهن و دلم بود روی کاغذ می‌ریختم تا به توانم به کارم برسم. نوشتن راه نجات روح من است کلید قفس جانم است. زمانی که می‌نویسم از دغدغه‌ها و دل مشغولی‌ها فارغ می‌شوم. نوشتن روحم را جلا و قلبم را تسکین می‌دهد.
در دوره‌ای نوشته‌هایم را در اختیار روزنامه‌ها می‌گذاشتم و در دوره‌ای برای سایت‌ها می‌نوشتم. در دوره‌های اشتغالم در تمام سمینارها و همایش‌هایی که مطلع می‌شدم شرکت می‌کردم و دوست داشتم دستی هر چند مختصر بر آتش داشته باشم. آخرین بار وقتی دانشجوی حقوق بودم در مسابقه ادبیات و داستان‌نویسی دانشگاه آزاد شرکت کردم و رتبه اول داستان‌نویسی را کسب کردم.
بعد هم نشر جام جم مسابقه‌ای با عنوان «خودنویس» برگزار کرد که آنجا هم برنده شدم به عنوان خودنویس طلایی برگزیده شدم. اینها باعث شد انگیزه‌ای بشود، به خاطر اینکه در این زمینه جدی‌تر فکر کنم و منی که تا آن روز کتاب علمی و تخصصی و انگیزشی می‌خواندم علاقه‌مند به کتاب رمان شدم و از آن روزبه طور مستمر در دوره‌های داستان‌نویسی شرکت می‌کنم و تلاش می‌کنم آن‌گونه بنویسم که درجان و دل مخاطب بنشیند و خواندن نوشته‌هایم نوش روح و روانش شود. دوست دارم تجربیات زندگی‌ام را در اختیار علاقه‌مندان قرار دهم و به دنیایی که در آن زندگی می‌کنم بیافزایم.

* موضوع سوال بعدی من همین بود «موضوع نوشته‌های شما چیست»؟
ـ اجتماعی می‌نویسم و بیشتر سعی می‌کنم گره‌های اجتماعی را دست‌مایه قرار دهم و در قالب تخیل به رمان تبدیلش کنم و هدفم از نوشتن ایجاد امید و زندگی بر اساس عامل بودن شخصیت اصلی داستان است؛ یعنی من داستان سیاه نمی‌نویسم. داستانی که شخصیت اصلی منتظر تغییر وضعیت خود بر اساس اقدام دیگری است در نوشته‌های من دیده نمی‌شود. یکی از اصول زندگی من فحوای آیه 11 سوره رعد است که خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه خودش بخواهد. من با رمان‌هایی که فرد با نیش یک عنکبوت و یا داشتن یک دستبند یا کتیبه‌ی جادویی به آرزوهایش می‌رسد یا شاهزاده‌ای با اسب سفید او را از سختی و بدبختی نجات می‌دهد مخالفم. اینها باعث می‌شود مخاطب ما چشمش به دست دیگران باشد. من دوست دارم مخاطبم بعد از خواندن رمان من دست به زانوی خودش بگذارد و با توکل به خدا و باور توانستن اقدام کند.

* تا کنون اثری هم از شما چاپ شده و اگر چاپ شده عناوین‌اش را بفرمایید.
ـ من تا امروز داستان‌های کوتاه می‌نوشتم که حدود پانزده، شانزده عنوان آن در روزنامه‌ها چاپ شده مثل خوشبختی، داغ نان، دوست داشتنت را ابراز کن، کنار سفره عقد، روزگار بر می‌گردد اگر خدا بخواهد. خسته اما در آغوش خوشبختی، آن روز خورشیدی و...؛ اما به عنوان کتاب در حال حاضر سه رمان دارم که مراحل چاپ را می‌گذراند. کتاب جسارت هیوا به‌زودی چاپ خواهد شد و امیدوارم مورد اقبال عموم قرار بگیرد.

* در زمینه‌های دیگر چه فعالیت‌هایی داشته‌اید؟
ـ من بسیار اهل چالش و رقابتم و بسیار علاقه‌مند به محک زدن خودم هستم. آخر بودن در یک مجموعه اول را به اول بودن در یک مجموعه آخر ترجیح می‌دهم. معمولاً در تمام همایش‌ها و سمینارها مسابقات آزمون‌ها شرکت می‌کنم، عموماً رتبه می‌آورم و این انرژی بسیار خوبی برای ادامه راه به من می‌دهد. به جز مدارک دانشگاهیم بیشتر 530 ساعت دوره‌های آموزشی در مراکز معتبر و نهادهای آموزشی دولتی دارم و فکر می‌کنم تا آخرین لحظه عمرم باید یاد بگیرم و یاد بدهم و آخرین اقدامم هم شرکت در آزمون استخدامی انرژی اتمی بود که در دو مرحله آن قبول شده‌ام و مرحله سوم به زودی برگزار می‌شود.

* مراحل نهایی استخدام را هنوز نرفته‌اید؟
ـ هنوز مرحله آخر انجام نشده است. اینکه به سرکار بروم یا نه هنوز تصمیم نگرفته‌ام، ولی خب می‌خواستم خودم را محک بزنم ببینم که آیا می‌توانم در آزمون قبول می‌شوم یا خیر که شرکت کردم قبول شدم و برایم خیلی خوشایند بود.

* توصیه‌ای برای دوستان دارید؟
ـ دست از تلاش نکشید. کائنات بی‌نهایت سخاوتمند است هر چه بخواهید دارد ما همه ثروتمندیم. خدایی داریم که از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است و اجابت آرزوهای ما را بر خود واجب کرده است کافی است شرط بندگی را رعایت کنیم تا از همه خلایق بی‌نیاز شویم و به آرامش برسیم.
هرکس درجایی قرارداد که خودش را لایق آن می‌داند و در واقع ما انتخاب بودنمان هستیم اگر از جایی که هستید راضی نیستید بجنبید؛ جایتان را عوض کنید و در جای دلخواهتان قرار بگیرید به دنیایی که در آن پا گذاشته‌اید بیافزاید ما برای گدایی از مخلوقات آفریده نشده‌ایم ما خلیفه‌الله‌ایم و باید شایسته این مقام باشیم. خلیفه به دارالحکومه‌اش می‌افزاید و آرامش و رشد خلق می‌کند.

* می‌توانم بپرسم علت معلولیت شما چه بوده و از چه سنی معلول شدید؟
ـ از سن شش ماهگی بر اثر حادثه؛ یعنی دررفتگی لگن بوده که متوجه نمی‌شوند. سال 1357 که به قول پدرم پولدارها داشتند فرار می‌کردند، دکتری که مرا عمل می‌کند قبل از اتمام معالجه فرار می‌کند از کشور و طولانی شدن گچ و پلاتین روی پای من باعث می‌شود که پایم دچار زخم شود و مشکل روی پای من می‌ماند، بعد از آن هم عمل اشتباه و می‌شود وضعیتی که الآن دارم.

* در پایان اگر صحبتی باقی‌مانده برای ما بفرمایید.
ـ هر کدام از ما در زندگی رسالتی داریم رسالت خود را پیدا کنید و نگذارید لحظات عمرتان بیهوده از دستتان برود. عمر گران‌مایه‌تان را قدر بدانید و هیچ آرزویی و هیچ خواسته‌ای را محال ندانید. تنها محال زندگی نتوانستن است.

* از شما برای وقتی که در اختیار ما گذاشتید تشکر می‌کنیم.
ـ من هم از تلاش شما برای رونق فرهنگ جامعه تشکر می‌کنم و امیدوارم سعی‌تان مقبول درگاه الهی باشد و خیر و برکت آن در زندگی‌تان جاری.
 
تاریخ ثبت در بانک 6 تیر 1400  
فایل پیوست
تصویر
 
تصویر