کد | pr-45747 |
---|---|
نام | معصومه |
نام خانوادگی | رئیسی |
سال تولد | 1365 |
وضعیت جسمی | کم بینا |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی |
زبان | فارسی |
تحصیلات | کارشناسی تاریخ، کارشناسی ارشد فرهنگ و تمدن اسلامی – کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی |
مهارت | مترجم – موسیقی |
کشور | ایران |
استان | اصفهان |
متن زندگی نامه |
این مصاحبه در خردادماه 1400 توسط دفتر فرهنگ معلولین انجام شد * لطفاً مختصری از زندگینامه خودتان بفرمایید؟ ـ من متولد 1365 هستم. ساکن اصفهان هستم، و دوران تحصیل را هم در اصفهان گذراندهام. تحصیلاتم کارشناسی ارشد فرهنگ و تمدن اسلامی است از دانشگاه اصفهان. یعنی کارشناسیم را هم رشته تاریخ خواندهام. بعد کارشناسی ارشد را خب دیگر همان دانشگاه روزانه قبول شدم و در رشته فرهنگ و تمدن اسلامی ادامه تحصیل دادم. بعدش سال اول که دکترا شرکت کردم یک سری اتفاقات افتاد که دیگر قبول نشدم، و بعدش تغییر رشته دادم و رشته مترجمی زبان انگلیسی خواندم. از همان اول خیلی علاقه داشتم که کتاب ترجمه کنم. بعد دیگر یک کتابی را ترجمه کردم دو جلدی در حوزه {شیمی}. بعد چند تا کتاب دیگر هم ترجمه کردم، که البته آنها را برای بقیه ترجمه کرده بودم، یعنی مربوط به خودم نبود. بعد از آن خب چون من خیلی به زبان علاقه داشتم رفتم سراغ زبان آلمانی. بعد تا الآن هم نزدیک پانزده ترم است که زبان آلمانی میخوانم. از دوران نوجوانی به موسیقی هم علاقه داشتم، و بخاطر همین خب بحث موسیقی را هم همزمان دنبال میکردم. بعد در این مراکزی که برای بچهها کلاس موسیقی میگذاشتند شرکت میکردم. همچنین کلاسهای هنری یا کلاسهایی که به درد معلولین بخورد را هم شرکت میکردم. * نوع معلولیتتان چیست؟ و علت آن چیست؟ ـ من کمبینا هستم. من ابتدا بیناییم خوب بود، یعنی در حدی که خط کتاب را میتوانستم بخوانم و هیچ مشکلی نداشتم. ولی چون مشکل چشمانم بیماری آرپی بود، به مرور بیناییم کم شد، و در سن هجده سالگی به شدت بیناییم کم شد. الآن هم که سیوچهار سالم است بیناییم خیلی کم شده، در حدی که بتوانم روزها بروم بیرون و برگردم. * خب اگر اینطور باشد احتمالاً تا دیپلم را در مدارس عادی درس خواندهاید، درست است؟ ـ بله. * خب در زمینه موسیقی میفرمایید چه نوع سازی کار میکنید، و دقیقاً از چه سالی شروع کردید؟ ـ من بیستوسه سالم که بود شروع کردم، بعد دو سال گیتار کار کردم، و بعد از آن ضرب را کار کردم. یعنی ساز تخصصیم الآن ضرب است. ولی گیتارم بصورت حرفهای نبوده. * اساتیدتان چه کسانی بودند؟ ـ استاد گیتارم آقای اهورا کرباسی بود. ضرب را هم دو تا استاد داشتم، اول آقای قاضی عسگر بودند، و بعدش هم خانم سهیلا بنی نجار. * شما عضو گروههای موسیقی هم بودهاید و در جشنوارههای موسیقی تا حالا حضور داشتهاید؟ ـ خیر. برای خودم میزنم. * در زمینه ترجمه کتاب با توجه به کم بینا بودنتان به مشکل خاصی برنخوردید؟ ـ چرا خب، بخصوص مثلاً وقتی که متنهایی برای ما میفرستند، یک سری متنهایی میفرستند که با فرمت عکس است. بعد تبدیل کردن این عکسها و کار کردن با نرمافزارهای مربوطه نیاز به دید دارد که از این جهت برای من مشکل است. بجز این مشکل خاصی ندارم. * شما شاغل هم هستید؟ ـ خیر، من کار ترجمه انجام میدهم. * در زمینههای دیگر اگر حالا مهارتی دارید بفرمایید ما میشنویم، یا صحبت خاصی باقی مانده که من نپرسیده باشم و نیاز است شما اشاره بکنید. ـ در مورد خانوادهام بگویم. ما پنج فرزند هستیم، که یک خواهر و یک برادر دیگر من هم مشکل بینایی دارند. برادرم که مشکل بینایی دارند کارشناسی ارشد جامعه شناسی خواندهاند، و خیلی فعال هستند، و در کتابخانه ولیعصر مشغول به کار هستند، و همکار آقای رضایی هستند. ایشان ازدواج کردهاند و دو فرزند دارند. خواهرم که مشکل بینایی دارند هم ازدواج کردهاند، و در کتابخانه دانشگاه نجف آباد مشغول به کار هستند، ولی بصورت قراردادی. ایشان هم کارشناسی ارشد زبان انگلیسی خوانده، شوهرش هم نابیناست. یعنی دامادمان نابیناست، و ایشان هم بصورت تخصصی گیتار کار میکند، و او هم زبان خوانده و مترجم است. * مشوق شما در به دست آوردن این جایگاه علمی چه چیزهایی یا چه کسانی بودهاند؟ ـ پدر و مادرم، و پشتکار خودم. پدرم یک جورهایی نسبت به فرزندان سالمش به ما بیشتر سخت میگرفت. بیشتر دوست داشت که مستقل باشیم، دستمان توی جیب خودمان باشد، و بتوانیم در جامعه حقمان را بگیریم، و بتوانیم برای خودمان درآمد داشته باشیم. برای همین از بیست و دو سه سالگی که دانشجو بودیم به بعد تأکیدش این بود که «دیگر باید خودتان کار بکنید.» شاید اول یک مقدار برایم سخت بود این حرف، ولی بعدش فهمیدم بزرگترین لطفی بود که در حق من کرد، بخاطر اینکه یک جورهایی مستقل باشم برای خودم، و بتوانم امورات خودم را بگذرانم. یعنی اینکه جوری نباشد که وابسته به یک کس دیگری باشم. * توصیهای دارید برای دوستانی که شرایطی مشابه شما را دارند؟ ـ من خیلی از بچههایی که میبینم مثلاً هجده سالشان است هفده سالشان است و میخواهند بروند دانشگاه، بعد میپرسم که چه رشتهای میخواهید بروید؟ بعد یک رشتهای را میگوید که چندان کارایی ندارد در جامعه. مثل رشتههای انسانی که بیشتر بچهها خب میروند. من بیشترین تأکیدم و پیشنهادم برای کسانی که میخواهند وارد دانشگاه بشوند، و بعد از آن بلافاصله باید وارد بازار کار بشوند، این است که رشتهای را انتخاب بکنند و مسیری را درنظر بگیرند برای خودشان که حتماً به نتیجه برسد، و بعد از یک مدتی نخواهند تغییر رشته بدهند. چون من واقعاً خودم این مسیر را تجربه کردهام. من در زمینه تاریخ واقعاً نتوانستم کاری بکنم. بخاطر اینکه خب آموزش و پرورش امتحان دادم، خب خیلی محدودیتها است. نمیدانم ماجرایش را شنیدید که سال 1398 ما یک تعدادی از معلولین بودیم که امتحان دادیم برای آموزش و پرورش، که همه ما را بخاطر مشکل بینایی رد کردند، و اصلاً نگذاشتند مصاحبه برویم. رشتهای و کاری را انتخاب بکنند که وابسته به این نباشد که فقط یک جای دولتی استخدام کنند آنها را تا به اشتغال برسند. جوری مهارت پیدا کنند که اگر کار دولتی هم پیدا نشد بتوانند خودشان ایجاد اشتغال کنند. یک مهارتی را کسب بکنند که بتوانند از آن استفاده بکنند، بتوانند در آن تخصص پیدا بکنند، و بتوانند از آن درآمد کسب بکنند، و همین باعث میشود که فرد مستقل بشود، و اینکه عضو موثر جامعه باشد. برای نمونه اگر کسی برود به تخصص کامپیوتر یا مثلاً ترجمه، یا هر تخصص دیگری، (که حالا خدا را شکر خیلی موضوعات هستند که بچههای نابینا تخصصی دارند در آن کار میکنند) در یکی از این زمینهها اگر تخصص کسب کند و در آن کار بکند، میتواند واقعاً برای خودش یک آینده خوب داشته باشد. مثلاً بچههایی هستند اینجا که نیمهبینا هستند، موسیقی کار کردهاند، خب یک سرمایهای هم داشتهاند، بعد رفتهاند آموزشگاه موسیقی زدهاند، و الآن اینقدر معروف و معتبر هستند، که مثلاً بزرگترین آموزشگاه موسیقی در اصفهان مربوط به یکی از بچههای خودمان است که چندین استاد، شاید مثلاً پنجاه شصت استاد در آموزشگاهش رفت و آمد دارند و حقوق میگیرند، خلاصه که موفق هستند در کار خودشان. * اگر مطلبی باقی مانده خوشحال میشوم بفرمایید. ـ من هم در زمینه تاریخ مقاله کار کرده ام، هم در حوزه زبان. علاوه بر آن کتابی که ترجمه کردهام، مقالاتی هم از آن درآوردهام. در حوزه زبان نزدیک به چهار پنج تا مقاله چاپ کردهام که در مجلات داخلی و خارجی بوده. بعد در حوزه تاریخ هم همینطور خیلی فعال بودهام، و اینکه مقالاتی نوشتهام، که مثلاً یکی از آنها در فصلنامه علمی پژوهشی چاپ شده، بقیه هم علمی تخصصی و علمی ترویجی چاپ شدهاند. * با تشکر از شما برای حضور در این مصاحبه. |
تاریخ ثبت در بانک | 31 خرداد 1400 |