کد | pr-45739 |
---|---|
نام | محمد |
نام خانوادگی | دهقاننصیری |
سال تولد | 1360 |
وضعیت جسمی | فقدان حرکتی |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی ، اجتماعی |
زبان | فارسی |
تحصیلات | دیپلم کامپیوتر و اف سی زبان انگلیسی |
مهارت | نویسنده |
کشور | ایران |
استان | تهران |
متن زندگی نامه |
محمد دهقان نصیری توضیح محمد دهقان نصیری در سال 1360 متولد شد. ویژگی شخصیتی مثبتی دارد، سختکوش، پرتلاش و خودجوش است و همین ویژگیها موجب موفقیت او در عرصههای مختلف شده است. به همین دلایل قابلیت الگو شدن را دارد. معلولیتاش جسمی حرکتی است. ویژگیهای شخصیتی او چنین است: نام پدر: علی معلولیت: جسمی حرکتی کد ملی: 0384757529 شماره شناسنامه: 5036 محل تولد: قم جسمی حرکتی آدرس: تهران، ولیعصر زعفرانیه، خیابان آسف، کوچه اکبری، پلاک 72 همراه: 09127019142 متن مصاحبه * لطف کنید خودتان را معرفی بفرمایید. - من محمد دهقان نصیری هستم، فرزند سوم یک خانواده شش نفره، تحصیلات دیپلم کامپیوتر و اف سی زبان انگلیسی. * لطف کنید از مهارتها و فعالیتهایی که دارید برای ما بیشتر بیان کنید. - دیپلم کامپیوتر دارم. سپس به دنبال مدرک زبان رفتم و تا مقطع اف سی که میشود اولین مدرک بینالمللی، مدرک زبان را گرفتم. چند سالی بازاریاب بودم، برای همین دنبال کار و تجربه آموزی رفتم و نسبتاً موفق بودم، اما چون که بازاریابی حقوق پایه ندارد از آن کار بیرون آمدم. مدتی در کار املاک بودم، اما املاک هم به دلیل اینکه بازارش الآن زیاد جالب نیست بیرون آمدم. سپس مدتی به شرکت فیروز رفتم و بنا به دلایلی از آنجا هم بیرون آمدم. در شرکت LC Man دو سال انباردار بودم، سپس با شرکت داستان پردازان وُنا که کار کامپیوتری و کار تبلیغات میکنند کار کردم، تا همین اواخر و قبل از کرونا مشغول بودم ولی در دوره کرونا خانهنشین شدم، و شروع به نوشتن داستان کردم. الآن پنج تا داستان نوشتهام. اولیش داستان زندگی خودم است، چون اتفاقات زیادی در زندگی من رخ داده، و میخواستم به جامعه معلولین نشان بدهم که میشود از جا بلند شد، اگر که خودت را قبول داشته باشی میتوانی از جایت بلند شوی بیایی بیرون، و مثل یک آدم سالم زندگی کنی؛ و الآن هم مشغول نوشتن چند تا داستان دیگر هستم. * میتوانم بپرسم معلولیت شما چه است؟ - من در سن سه سالگی از پشت بام به پایین افتادم و معلول شدم. معلولیت جسمی حرکتی دارم. اما اولش خیلی داستانها داشتم، مثلاً کج راه میرفتم، نصف بدنم فلج بود. اما الآن در حال حاضر درست است بنام معلول جسمی حرکتی هستم، اما مثل یک آدم سالم دارم کارهایم را انجام میدهم، و عصا و هیچ وسیله دیگری استفاده نمیکنم. * خب این بهبود شرایط شما از چه طریقی بود؟ کاردرمانی یا ورزش خاصی انجام دادید؟ - قبل از هر چیز خودم را باور داشتم که نباید خانهنشین باشم، و نباید مثل یک آدم معلول به من نگاه بشود. بعد کاردرمانی بود؛ نیز ورزش خیلی به من کمک کرد. اما من یک دوره پیش یک خانمی رفتم که کار انرژی درمانی میکرد، و ایشان خیلی از مشکلات من را حل کرد. و الآن مثل یک آدم سالم دارم کار میکنم، حتی بهعنوان انباردار LC Man کار میکردم. خیلی کار سخت و دشواری حتی برای خیلی از افراد سالم است، به خاطر اینکه تایم کاریاش بالاست، ولی آنجا به آسانی داشتم کارم را انجام میدادم. * فرمودید انباردار کدام شرکت بودید؟ - شرکت LC Man که برند لباس است؛ در سراسر ایران شعبه دارد، به اصطلاح پاکاری آن زیاد است. بعضی وقتها در 72 ساعت، یک بار به خانه میآمدیم. یعنی ساعات کاری آن زیاد است. * انگیزه شما از نوشتن داستان چه بود، و داستان نویسی را چرا شروع کردید؟ - اول درصدد بودم، داستان زندگی خودم را بنویسم. چون چند سال پیش در یک شرکتی به اسم آماژ فراگستر کار میکردم که برای توانمندسازی معلولین کلاسهایی برگزار میکرد. مادری که فرزند معلول داشت و معلولیتش ذهنی بود یک کتابی برای بچهاش نوشته بود، و این برای من انگیزه شد که چرا من این کار را انجام ندهم؟ سپس شروع کردم. و از آنجایی که هم دبیر کانون معلولین سرای محله زعفرانیه هستم، دنبال این هستم که یک سری بچههای معلول که الآن در خانه هستند و خودشان را باور ندارند. حتی خانوادههایشان هم آنها را باور ندارند، و خانهنشین شدهاند. حتی آنها را به هیچ کس نشانش هم نمیدهند، اینها را بیاورم در سطح اجتماع و به آنها بفهمانم، میتوان پیشرفت داشت. حتی با همین. بعضیها هستند به من میگویند که «ما گُلدنتایممان گذشته.» اما من که در سه سالگی برایم این اتفاق افتاد، گُلدنتایم من از سه سالگی به بعد تازه شروع شد، و من تازه از سال 1399 خودم را پیدا کردم و الآن شروع کردهام نویسندگی دارم انجام میدهم، داستانهای جالبی هم نوشتهام. دو داستان جنایی (پلیسی) نوشتم. پنج داستان برای بچهها هم نوشتم، که حالا رفته رفته اینها چاپ میشود و به دست شما هم میرسد. * آیا آموزش نویسندگی دیدهاید و در دوره خاصی برای نویسندگی شرکت کردهاید؟ - با مطالعه کتاب درباره نویسندگی و استفاده از تخیل خودم داستاننگاری را تجربه کردم. * در زمینه مهارتهای کامپیوتری با چه برنامههایی آشنایی دارید؟ - فتوشاپ بوده، وُرد بوده، اکسل و اکنون اتوکت یک مقداری دورههایش را رفتهام، اما به دلیل اینکه چند سال است که کار نکردهام، مجدد باید بنشینم کار کنم تا دستم بیاید. * در زمینه ورزش رشته خاصی را دنبال نکردهاید؟ - نه، من خودم بیشتر کار میکنم، میروم پارک با دستگاهها کار میکنم، یا با وسیلههایی که در خانه است از آنها استفاده میکنم. * در زمینههای دیگر اگر مهارت خاصی دارید بفرمایید. - زمینه دیگر خیر، مهارت خاصی ندارم. * هدفتان از نویسندگی را لطفاً بیشتر توضیح دهید؟ - هر کسی باید در این اجتماع حرفهای که به دردش میخورد و در آن استعداد دارد را پیدا کند. من حرفهای که در آن استعداد دارم، و متأسفانه این در هیچ دانشگاهی به ما آموزش داده نشده که برویم استعدادمان را پیدا کنیم، حتی نه فقط در ایران، حتی در کل دنیا هم این استعدادیابی آموزش داده نمیشود. من دیدم که استعدادم در این کار است و دارم این کار را جلو میبرم، و خب حالا کسب درآمد بخشی از هدف است، و گاهی رساندن به بقیه اجتماع بخش دیگر است. هدف دیگری ندارم. * چرا تحصیلات دانشگاهی را ادامه ندادید؟ - من اصلاً دنبال تحصیل نبودم یعنی هدفم کسب و کار بوده تا درس خواندن. اما الآن فکرم عوض شده و میخواهم بروم دنبال تحصیل. وقتی کرونا تمام شود، تصمیمم این است که زبانم را به صورت دانشگاهی تکمیل کنم و مدرک مترجمی زبان را بتوانم بگیرم. * توصیهای دارید برای دوستانی که حالا صحبتهای شما را میخوانند، و به صورتی که حالا بخواهید انگیزه بهشان بدهید؟ - تنها چیزی که من میتوانم بگویم این است که خودت را باور کن. یعنی هیچ کسی بهتر از خودت به خودت نمیتواند کمک کند. اگر که تو باور داری که این خانهنشینی و معلولیت برای تو حصر است بنشین، و اگر که باور نداری پس بلند شو و سعی کن تلاش کن، و مطمئن باش که میتوانی از جایت بلند شوی، میتوانی بیایی بیرون، میتوانی موفق باشی. حالا شاید مثلاً مثل خیلی از افراد سالم دیگر ماها نباشیم. من مثلاً مثل خیلیها نیستم که یک کار را پیش بردم، اما چون نمیشناختم دیگر میخواهم این کار را پیش ببرم. اما بچههای دیگر میتوانند بنا به آن استعدادی که دارند پیش بروند. ما مثل افراد سالم نیستیم که بتوانیم بدویم، اما میتوانیم از ماشین استفاده بکنیم، میتوانیم از امکانات دیگر استفاده بکنیم. و این خانهنشینی بدترین چیز است. چون اولاً باعث افسردگی آن فرد میشود، و اینکه سربار خانوادهاش میشود، و این خیلی بد است. * به نظر شما نقش خانواده و جامعه در پیشرفت یک فرد دارای معلولیت چقدر میتواند باشد؟ - خانواده باید فرزندشان را باور کنند، استعدادش را بشناسند و به او روحیه بدهند و او را راهنمایی کنند. اما اگر هرچقدر هم خانواده بگوید و خود آن فرد معلول قبول نداشته باشد نمیتواند پیش برود. من خودم کاری که در زندگی خودم انجام دادم، فعل «نه» و «نمیشود» را از بین بردم، و به تمام دوستانم، و به تمام همنوعان خودم توصیه میکنم که این فعل را در زندگیشان از بین ببرند، و مطمئن باشند که میشود. * با تشکر از شما که در این مصاحبه شرکت کردید. |
تاریخ ثبت در بانک | 31 خرداد 1400 |