کد pr-44724  
نام علی  
نام خانوادگی امیدوار  
سال تولد 1358  
وضعیت جسمی نابینا  
نوع فعالیت هنری  
زبان فارسی  
تحصیلات لیسانس کامیپیوتر  
مهارت استاد موسیقی  
کشور ایران  
استان خراسان رضوی  
شهر مشهد  
توضیحات علی امیدوار در چند زمینه به ویژه در موسیقی برای نابینایان اقدامات مهمی انجام داده است. از این‌رو درصدد بودیم تا با اجرای مصاحبه‌ای، جامعه هدف و اقشار مختلف مردم بیشتر با او آشنا شوند. این مصاحبه توسط مریم قاسمی اجرا شد و آقای سعید محمدیاری آن را پیاده و آماده نمود و در فروردین 1400 انجام شد.  
متن زندگی نامه متن گفت‌وگو
* لطف کنید مختصری از زندگینامه خودتان را بفرمایید.
ـ در سال 1358 متولد شدم و در زمینه موسیقی نابینایان کار می‌کنم، ولی در ابتدا چون در واقع رشته تحصیلی من رشته کامپیوتر بود و در واقع من در دانشگاه رشته کامپیوتر را در مقطع لیسانس خوانده بودم، ولی از آنجایی که در سال‌های قبل، قبل از اینکه مشکل بینایی برایم ایجاد بشود، موسیقی را به صورت خط معمولی برای افراد بینا کار می‌کردم. همان زمان که شروع به تدریس موسیقی کردم؛ یعنی در دوران دانشجویی و بعد از آن، به صورت خط بینایی کار می‌کردم. ولی بعد از دوران دانشگاه و با تشدید مشکل بینایی، مجبور شدم با خط بریل آشنا شوم. نیز روش کاری خودم را به خط بریل تغییر دادم و از آن به بعد آموزش موسیقی را با خط بریل برای نابینایان انجام داده‌ام.

* آیا می‌توان گفت شما مخترع این نُت نویسی به روش بریل بوده‌اید؟
ـ خیر. این روش تدریس موسیقی به خط بریل پیشینه خیلی زیادی دارد. من خودم در واقع فقط به این روش کار کردم. ابتدا موسیقی را با خط بینایی یاد گرفتم ولی بعد از نابینا شدم رفتم و با این خط بریل آشنا شدم. همکارهای خودم که اساتید موسیقی بودند، قبل از من با خط بریل با هنرجوهایشان کار می‌کردند. من هم خط بریل را یاد گرفتم و بعداً هم هنرجوها را با خط بریل آموزش دادم.
روش نت‌نویسی موسیقی برای نابینایان سابقه طولانی‌ای دارد؛ یعنی شاید برگردد این موضوع به شصت یا هفتاد سال پیش از این و من در واقع فقط خودم از این روش برای کار تدریس استفاده کردم.

* می‌توانم بپرسم علت نابینایی شما چیست؟
ـ من بیماری مادرزادی‌ای به اسم بیماری آر‌پی داشتم. مبتلایان به این بیماری ابتدا مشکل بینایی شدیدی ندارند، یعنی بینایی تقریباً عادی‌ای دارند و بعد از سن بلوغ و دوران نوجوانی و جوانی کم‌کم مشکل بینایی شدید می‌شود و دید فرد کم می‌شود و بینایی به نحو شدیدی خیلی کم می‌شود، برخی از افراد نابینای مطلق می‌شوند. البته من نابینای مطلق نشدم، ولی بینایی من فقط در حد درک نور است؛ یعنی فقط نور را از تاریکی می‌توانم تشخیص بدهم که این در طول مثلاً پنج شش سال اتفاق افتاد؛ یعنی به صورت ناگهانی من بیناییم را از دست ندادم.

* در بیماری آر‌پی، شبکیه چشم دچار آسیب می‌شود؟
ـ بله. در بیماری آر‌پی شبکیه چشم به تدریج از بین می‌رود و نازک می‌شود سلول‌های حساس به نور شبکیه از بین می‌رود و این بیماری‌ای بود که من داشتم و این اتفاق پیش آمد.
همان‌طور که عرض کردم تا قبل از اینکه این بیماری شدت بگیرد، با خط بینایی کار می‌کردم، هم در زمینه تدریس موسیقی، هم در زمینه درس خودم در دانشگاه. ولی با شدت گرفتن این بیماری به هر صورت با این خط آشنا شدم و کار خودم که همین کار موسیقی بود را با این سیستم ادامه دادم.

* شما خودتان از چه سالی موسیقی را ابتدا شروع کردید، نزد چه اساتیدی و چه سازی را کار می‌کنید؟
ـ من تقریباً از مقطع اول راهنمایی، یعنی پنجم دبستان را که تمام کردم، آن زمان خانواده یک اُرگ کوچک برای من تهیه کردند. این اُرگ به عنوان هدیه‌ای برای معدل آن سال من بود؛ چون معدل خوبی گرفته بودم. بعد از آن به خاطر داشتن این ساز اُرگ و علاقه‌ای که ذاتاً به یادگیری موسیقی داشتم از آن زمان شروع کردم.
استادان من که با من خصوصی کار می‌کردند، آقای مقدم بود. همان زمان یک کلاس پیانویی بود که من در آن شرکت می‌کردم و اگر اشتباه نکنم فامیلی استاد آن کلاس آقای طوفان بود. بعد از آن در کلاس‌های جهاد دانشگاهی وارد شدم. در آنجا موسیقی را به صورت آکادمیک کار می‌کردند؛ یعنی از ابتدا با تئوری موسیقی و دوره‌های سولفژ آشنا شدیم. چند ترم در آنجا کلاس‌های گروهی بود که گذراندیم و بعد مدرک پایانی دوره جهاد را دریافت کردیم. کلاس ساز از آنجا به بعد ادامه پیدا کرد. اساتید من در جهاد دانشگاهی آقای شکیب سروش، خانم سمانه المیراد، آقای سروش صادق‌زاده، آقای مهایی بودند. در زمینه سولفژ و تئوری آقای همدانچی، آقای هومن جلیلی بودند. اینها از اساتید بسیار خوب موسیقی بودند. دوره‌های پیانو را تقریباً در حدی که می‌توانستم و در توانم بود سعی کردم بگذرانم. بعد از آن به تدریج وارد مرحله تدریس ساز پیانو شدم.

* تدریس را از چه سالی شروع کردید؟
ـ در زمان دانشگاه و تقریباً پایان دوره دانشگاه یواش یواش تدریس پیانو را شروع کردم. البته همان زمان هم بیشتر برای افراد کم‌بینا، افرادی که به صورت درشت‌نمایی نُت‌ها را کار می‌کردند، با آن دوستان کار می‌کردم و همچنین هنرجوهای بینا هم داشتم، ولی چون بینایی خود من داشت یواش یواش ضعیف‌تر می‌شد بیشتر با هنرجویان کم‌بینا کار می‌کردم؛ و تقریباً همان دوران پایان دانشگاه و بعد از دوره دانشگاه بود که در واقع یواش یواش وارد تدریس شدم. همچنین برای کودکان، مثلاً دوره‌هایی برای خردسالان کار می‌کردم که در واقع بچه‌هایی که تازه می‌خواستند وارد موسیقی بشوند، در واقع پیانو را برای کودکان هم از آن زمان شروع کردم.

* با توجه به اینکه شما هم با افراد عادی و هم نابینا در زمینه موسیقی کار کرده‌اید، به نظر شما چه مشکلات و سختی‌هایی وجود دارد که اساتید بخواهند با افراد نابینا در زمینه موسیقی کار کنند؟
ـ افراد نابینا در زمینه موسیقی بسیار با استعداد هستند؛ یعنی حتی از افراد بینا هم به نظر من واقعاً استعداد یادگیری‌شان بیشتر است و دلیلش هم این است که چون افراد نابینا از طریق گوش فقط با هنر موسیقی ارتباط برقرار می‌کنند و شنوایی قوی‌ای دارند و ارتباط چشمی دیگر وجود ندارد، این است که فرآیند یادگیری بسیار سریع‌تر طی می‌شود نسبت به هنرجویان عادی که برای یادگیری ساز پیانو و کلاً موسیقی وابسته به چشم هستند.
اما واقعیت این است که هنرجویان نابینا گاهی اوقات یک مقاومتی نشان می‌دهند در برابر یادگیری خط بریل برای موسیقی. حتی نابینایان مطلق که خط بریل را از قبل یاد گرفته‌اند، زمانی که به این هنرجویان می‌گوییم برای یادگیری ساز پیانو یا اصولاً موسیقی باید خط بریل را یاد بگیرید، مقاومت نشان می‌دهند و امتناع می‌کنند و می‌گویند که «نه، ما می‌خواهیم این هنر را فقط از طریق گوش یاد بگیریم.» که این کار لطمه می‌زند به این هنرجوها. چون به تجربه ثابت شده که اگر هنر موسیقی را کسی بیاید و علمی یاد بگیرد با خط خودش، حالا افراد بینا با خط بینایی، افراد نابینا با خط بریل، آن یادگیری‌شان خیلی عمیق‌تر می‌شود تا اینکه بخواهند ساز را فقط از طریق گوش یاد بگیرند. این تنها موردی است که می‌توانم به عنوان یک چالش بگویم. هنرجویانی که در برابر یادگیری موسیقی با خط بریل مقاومت می‌کنند در واقع، فرآیند آموزش و یادگیری را سخت می‌کنند.

* پس تفاوت چندانی ندارد. فقط حالا اساتید بینا نیاز هست که خط بریل را بدانند حتی اگر خودشان نابینا نیستند و از این طریق آموزش را داشته باشند و تفاوت دیگری در آموزش وجود ندارد، درست است؟
ـ در واقع حتی هنرجویان نابینا که پیش اساتید بینا هم کار می‌کنند آن‌قدر علاقه‌مند هستند که باز استادشان که از روی خط بینایی تدریس می‌کند، آن هنرجوها با خط بریل برای خودشان از روی کتاب خط می‌برند و می‌خوانند. چون اکثر کتاب‌های بینایی خوشبختانه به خط بریل هم تبدیل شده و کتاب‌ها در اختیار نابیناها است. البته متأسفانه هنوز مشکلاتی داریم؛ یعنی در موسیقی نابینایان کتاب خیلی کمتر است نسبت به افراد بینا و محدودیت منابع بسیار وجود دارد برای نابینایان از جهت کتاب‌هایی که برای پیانو و سایر سازها وجود دارد. ولی به‌طور کلی نابینایان محدودیتی به نظر من ندارند برای یادگیری پیانو و هر ساز دیگری، به شرط اینکه این خط را یاد گرفته باشند و با این خط کار بکنند و امتناع نکنند در واقع از یادگیری این خط. چون واقعاً این خط کمک می‌کند به یادگیری بهتر و عمیق‌تر.

* شما آموزشگاه موسیقی هم دارید؟
ـ من و آقای امیدوار که پسرعموی من هستند در آموزشگاهی هستیم به اسم آموزشگاه امیدوار که در این آموزشگاه که خود پسرعموی من آقای امیدوار مدیر آموزشگاه هستند، در آنجا ما پذیرای هنرجویان نابینا هستیم. در همین آموزشگاهی در خدمت بچه‌ها هستیم و من خودم در خدمتشان هستم و خیلی دوست داشتیم که برای سازهای دیگر هم از همکارهای نابینا که برای نابینایان کار می‌کنند دعوت کنیم که به ما بپیوندند که بتوانیم در واقع برای سازهای دیگر هم بچه‌ها را بپذیریم و در همان‌جا در خدمتشان باشیم.

* در این مدتی که شما در زمینه موسیقی نابینایان به طور ویژه‌تر فعال هستید، استقبال افراد نابینا به چه صورتی بوده است؟
ـ ببینید واقعاً علاقه‌مندند؛ یعنی بچه‌ها بسیار دوست دارند. یک شوق و ذوق زیادی وجود دارد بین بچه‌های نابینا و کم‌بینا برای یادگیری موسیقی، حالا نه تنها فقط در همین ساز پیانو که من کار می‌کنم، در سازهای دیگر و بسیار هم پیشرفت می‌کنند. فقط خیلی وقت‌ها چون بچه‌ها می‌روند پیش اساتید بینا و آن اساتید بینا هم شاید نتوانند خوب ارتباط برقرار کنند با هنرجویان نابینا و این باعث می‌شود که یک مقداری گاهی اوقات بچه‌ها علاقه‌شان را از دست بدهند و دلسرد بشوند. ولی من امیدوارم واقعاً یک مقدار اطلاع رسانی بشود بین بچه‌ها و بدانند که می‌توانند مثلاً پیش افرادی بروند که با همین خط با همان سیستم خودشان می‌توانند با آنها کار بکنند، حالا نه لزوماً آموزشگاه ما، جاهای مختلف دیگر اساتید و همکاران دیگر که کارشان هم بسیار خوب است در سازهای مختلف.
ولی بله، بسیار علاقه‌مندند، بسیار بااستعدادند و استقبال بچه‌ها خیلی خوب بوده است.

* آیا فقط شما در خانواده مشکل بینایی دارید؟
ـ بله، من تنها این مشکل را داشتم و بقیه اعضای خانواده خوشبختانه بینایی‌شان سالم است و مشکل بینایی ندارند.

* پسرعمویتان چطور، ایشان هم مشکل بینایی دارند؟
ـ خیر، ایشان بینا هستند و این مشکل فقط در من بروز کرده است.

* شما گروه موسیقی هم دارید که در این سال‌ها در جشنواره خاصی شرکت کرده باشد و حائز رتبه‌ای شده باشد؟
ـ به آن شکل نبوده است. فقط در مدرسه نابینایان تقوا و امید ما برنامه‌ای را داشتیم و اجرای گروه موسیقی بود که در واقع یک مناسبتی بود که فکر می‌کنم سال 1397 و 1398 دو سه سال پیش بود، در حضور مسئولین آموزش و پرورش استثنایی که آمدند، در آنجا ما یک اجرای برنامه‌ای داشتیم برای گروه نابینایان که این بچه‌ها زیر نظر خود من کار کرده بودند و من از ابتدا با آنها کار کردم و یک اجرای گروه سرود داشتیم برای بچه‌ها و این برنامه را ما آن سال اجرا کردیم. ولی به صورت جشنواره خیر، به آن صورت ما برنامه‌ای نداشتیم.

* اگر شما بخواهید توصیه‌ای داشته باشید برای دوستانی که مثل شما مشکل بینایی دارند، برای پیشرفت در جامعه و شناساندن خودشان به افراد جامعه، چه توصیه‌ای می‌کنید؟
ـ به دلیل اینکه این اتفاقی که برای من پیش آمد و تجربه شخصی است، من از جانب خودم می‌توانم این موضوع را بگویم و تجزیه و تحلیل کنم. وقتی که یک اتفاقی پیش می‌آید و انسان یکی از حواس پنج‌گانه خودش را از دست می‌دهد که حالا در مورد من بینایی بوده، پذیرش این موضوع بسیار دشوار است و وقتی که انسان می‌بیند فعالیت‌هایی که از قبل انجام می‌داده حالا دچار اشکال شده و دچار چالش شده، این به خودی خود یک ضربه روحی برای انسان ایجاد می‌کند. البته واقعیت این است که انسان باید دنبال یک راه حل باشد و راه حلی را پیدا بکند که با شرایط جدیدی که پیش آمده بتواند از آن حالا مهارتی که به دست آورده بوده یا در واقع تخصصی که حالا داشته بتواند بهره‌گیری کند و استفاده کند. به هر صورت خیلی از نابیناها هستند که بااستعدادهای بسیار خوبی که دارند با تحصیلات بسیار خوبی که دارند، وقتی که دچار نابینایی می‌شوند، دچار افسردگی می‌شوند و کلاَ از فعالیت‌های خودشان دست می‌کشند که این اشتباه است. به هر صورت باید تا زمانی که انسان زندگی می‌کند بتواند این فعالیت‌ها را ادامه بدهد و نباید دست از امید برداشت.

* در پایان اگر صحبتی باقی مانده که نیاز است بیان کنید می‌شنویم.
ـ خیلی سپاسگزارم. فقط از آنجایی که شما اشاره کردید که با مراکز مختلف در ارتباط هستید، این موضوع را خواهش می‌کنم شما به گوش مسئولین ذیربط برسانید که کتاب‌های نابینایان در حوزه موسیقی بسیار اندک هستند؛ یعنی کتاب‌هایی که نابینایان نیاز دارند برای یادگیری ساز پیانو و همچنین سازهای دیگر محدود است و اگر این امکان را بتوانند فراهم کنند برای گسترش منابع کتاب‌های نابینایان، بسیار من از این موضوع خوشحال می‌شوم و بسیار مفید خواهد بود. این خواسته من است. چون واقعاً حیف است این همه بچه‌های با استعداد و منابع کتاب این‌قدر محدود است. در مرکز رودکی تهران و در مرکز موج نور اصفهان که کتابخانه نابینایان وجود دارد، منابع کتاب‌های نابینایان برای موسیقی بسیار محدود است و این به نظر من اشکالی است که باید برطرف بشود.

* با تشکر از شما در این مصاحبه شرکت کردید.
 
تاریخ ثبت در بانک 2 اردیبهشت 1400