کد | pr-44529 |
---|---|
نام | نعیمه |
نام خانوادگی | محمدزاده وطنچی |
سال تولد | 1362 |
مرتبط با معلولان | عمومی |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی ، هنری |
زبان | فارسی |
تحصیلات | کارشناسی حسابداری |
مهارت | استاد موسیقی |
کشور | ایران |
استان | خراسان رضوی |
شهر | مشهد |
توضیحات |
چند کتاب آموزشی به روش بینایی (کاغذی) و بریل از خانم وطنچی به دستمان رسید، گزارش و چکیده آنها را نوشتیم و منتشر کردیم، همچنین چند بار در شبکههای اجتماعی با صدا معرفی کردیم. پس از آن چندین نفر تماس گرفتند و اطلاعاتی درباره نویسنده این آثار میخواستند. پس از آن بود که تصمیم گرفتیم با خانم وطنچی مصاحبهای داشته باشیم. این مصاحبه توسط خانم مریم قاسمی در اول بهمن 99 برای بانک جامع اطلاعات معلولان اجرا و توسط سعید محمدیاری تبدیل به متن مکتوب شده است. |
متن زندگی نامه |
* لطف کنید خودتان را برای ما معرفی کنید. ـ من اگر بخواهم خیلی دقیق بگویم سنم 37 سال است، متولد 1362 هستم. تحصیلاتم کارشناسی حسابداری است، ولی در زمینه رشته تحصیلیم خیلی کار نکردهام، چون موسیقیام قدمتش خیلی بیشتر از درسم بود. برای پیانو ده سال کلاس رفتهام، از 1380 تا 1390. سابقاً دیگر رفتم دنبال کارهای صلاحیت تدریسم و بیمه هنرمندان و صندوق هنر، اینها را همه را من عضو هستم. یعنی هرچه انجمن بگویید از موسیقی، من همان زمان سال 1390 خانه موسیقی اینها همه را گرفتم. دیگر شروع به آموزش کردم. در آموزش هم از 1391 جدیتر شدم. در پیانو و سازدهنی و سولفژ و تئوری، اینها از سال 1390 تا 1391 کارم شروع شد. کتابها را هم همان موقع به نوشتن شروع کردم. کتب بریل را هم از 1395 شروع کردم و در 1396 مجوز گرفتم. * شما از چه زمانی وارد آموزش موسیقی به نابینایان شدید؟ ـ از سال 1395 تدریس به نابینایان را شروع کردم. کتابها که چاپ شد و در 1396 که مجوزم را گرفتم. چون خیلی طول کشید و مجوز نشر خیلی دیر آمد؛ یعنی من مشکل نداشتم، مراحل اداریاش طول کشید. * چه تجاربی در این زمینه به دست آوردید؟ ـ من موسیقی را که بلد بوده و بعد زبان ایتالیایی را یاد گرفتم. تمام اصطلاحات موسیقی بیشتر ایتالیایی است. یک مقدار من چون از قبل اصطلاحات را بلد بودم، ولی چون دیگر خودم هم میخواستم زبان ایتالیاییام هم الآن نزدیک سه سال میشود. اینها را هرچه بلد بودم با هم مربوط کردم. کسی که واقعاً ببینم اهلیت دارد همه اینها را به او میگویم. ولی کسی که برای دلخوشی بیاید ساز یاد بگیرد معمولاً نمیگویم. افراد باهم فرق دارند، هم خوب داریم، هم افرادی که در سن بالا که میآیند به آنها نمیشود هر چیزی را آموزش داد، چون نتخوانیها ضعیف است. یکی از کارهایم، این بود که کتابهای نتخوانی را برگرداندم. کتابهایی در جهاد دانشگاهی به اسم آقای خجسته و آقای صحاف بود که اینها را با هم تلفیق کردم. کتابهایی هم به خط بریل بود، آن را هم تدریس کردهام. البته آن را یادم رفت و از قلم انداختم و برای شما نفرستادم. * فرمودید نتخوانی هم یاد میدهید، نتخوانی در چه مرحلهای از آموزش است؟ ـ اول که میآیند نتخوانی یاد میگیرند، ببینید آن کتاب نغمههای لذتبخش، معمولاً افرادی که وارد موسیقی میشوند و حوصله نتخوانی معمولاً ندارند، این در اصل برای آنها نوشته شده است. اینها میآیند یک صدایی میشنوند و یک ببخشید حالی میبرند و اینها، بعد میگویند حالا بیا این را به ما بگو، این را بهشان میگویم، میگویم من بیشتر از این نمیتوانم به شما بگویم، باید نتخوانی را یاد بگیرید، دیگر باز قبول میکنند. باز بعضیها نه، حوصله ندارند، با همین پیش میروند، حالا یک آهنگی هم میزنند و رها میکنند. واقعاً افراد متفاوتاند. * استقبال نابینایان چطور بوده است؟ ـ نابینایان خوبند، دوست دارند یاد بگیرند، فقط خیلی از لحاظ مالی ضعیف هستند. یعنی همهاش میگویند خودت کتابها را به ما بده، ما هزینه نمیکنیم، برای کلاس هزینه نمیدهیم. میآیند، خوب هستند، ولی در حد افراد عادی نیستند، بیشتر هم به خاطر همین هزینههایش است. یعنی الآن کلاس عادی آموزشگاه هر جلسه پنجاه هزار تومان هزینه برایشان دارد، و این مراکزی هم که من با آنها در ارتباط بودم خیلی همکاری نکردند. * شما چه تجربههای جدیدی در مورد کار با نابینایان در زمینه موسیقی به دست آوردهاید؟ ـ در خط بریل برای من خوب بود. چون هم خواندن عادیش را یاد گرفتم و مجبور شدم در سال 1395 یاد بگیرم. اول خودم دورهاش را دیدم، مقدار کمی رفتم، بعد موسیقیاش را باز رفتم پیش کسی که موسیقی بلد بود، هر دورهاش را یک مقدار کتابها را گشتم پیدا کردم و خودم دست گرفتم. یک زمانی گذاشتم، یعنی یک چند ماهی قشنگ وقت من را گرفت. تابستان بهار که شروع کردم، فکر میکنم تا زمستان من درگیر این مسأله بودم. * کدام کتاب شما بیشتر توسط بچههای نابینا استقبال شد؟ ـ کتاب تئوری موسیقی خیلی استقبال شد با همین کتاب نغمهها. این دو تا دیگر بیشتر بود. باز سازدهنی آن نتخوانی هم چرا، آن هم خوب بود. آن را من به گروهها دادم، خودم هم یک چندتایی تدریس کردم. ولی بیشتر تئوری موسیقی بود چون برای ورودشان باید یاد بگیرند. یعنی هم خط بینایی هم به خط بریل سودمند بوده است. * شما خودتان نزد کدام اساتید پیانو و موسیقی را یاد گرفتید؟ ـ اول کلاسهای جهاد دانشگاهی و بعد کلاس آقای فریفته و بعد کلاس هنگامه عظیمی رفتهام. * از چه زمانی شما جذب تحقیقات مربوط به نابینایان شدید، به ویژه موسیقی؟ ـ از سال 1395. از قبلش یک چنین فکری داشتم، ولی چون کار میکردم خیلی وقت نداشتم. دیگر دیدم نمیشود، باید دیگر این را انجام بدهم. زبان ایتالیایی هم خیلی کمک کرد، ایتالیاییام را تابستان 1397 بود، یعنی دو سال بیشتر است. * مشخصاً بخواهید اشاره کنید، شما چه تجاربی را برای خودتان اندوختید که بتوانید برای دیگران بگویید و سودمند باشد؟ ـ من وقتی خودم کلاس موسیقی را میرفتم میخواستم کنکور بدهم. زمان قدیم مثل حالا نبود که بچهها اینجور راحت کنکور قبول میشوند. من گیرم خیلی در کنکور بود. آمدم موسیقی را شروع کردم با هدف اینکه درس را کنار بگذارم. اما دقیقاً موسیقی باعث شد که درس بخوانم، خیلی هم بهتر از سابق، چون کسی که واقعاً ادامه بدهد، موسیقی مغز را واقعاً فعال میکند. خیلی کم هم هستند افرادی که موسیقی را ادامه میدهند. ما چندتایی داریم که خیلی خوبند و ادامه میدهند. یعنی انگشت شمار پیش میآید. چون پیانو که میزنید دو تا دست درگیر است، چشم هم دو تا خط را میبیند و واقعاً در لحظه شما چهار تا کار را دارید انجام میدهید و خیلی ذهن را فعال میکند. * به نظر شما مشکلات و موانع مهمی که بر سر راه موسیقی نابینایان وجود دارد و به طور کلی موسیقی معلولان، چیست و چه راهکارهایی برای این مشکلات دارید؟ ـ هزینهها و چاپ کتاب برای بچهها خیلی سخت است، سر چاپش خیلی اذیت میشویم و واقعاً از بابت هزینههایش اذیت میشوند و دستگاهها گاهی اوقات واقعاً اذیت میکنند. من اوایل خودم یک دستگاه کوچکش را میخواستم بخرم اوایل چهارده تومان بود خیلی گران بود، الآن دیگر نمیدانم چهل پنجاه تومان هستند. هزینههایش خیلی زیاد است. * پس مهمتریناش همان توانایی مالی دوستان است؟ ـ توانایی مالی دوستان و امکان چاپ کتابهایش، هزینههای کاغذش و همین دستگاهی که باید این کتاب را چاپ کند، مشکلاتی که در چاپش پیش میآید، من خیلی مسأله داشتم. برای همین زیاد معمولاً چاپ نمیکنم. برای همین شما هم که گفته بودید پولش را میدهم به خاطر این بود که آماده نداشتم. من هرچه برایم لازم میشود همان موقع چاپ میکنم، چون خیلی سر چاپاش مسأله دارم. * پس میشود گفت که در یادگیری خیلی از افراد بینا عقب نیستند. ـ نه، نه، خوب هستند، چند تا آمدند خیلی خوب بودند. کسی که میآید سمت موسیقی و نابیناست معمولاً خوب است. * به نظر شما این موسیقی چه تأثیرات و کاراییهایی میتواند در جامعه نابینایان بگذارد؟ ـ ذهن را خیلی فعال میکند، و باعث میشود که از آن گوشهگیر بودن و افسردگی کمی خارج شوند، ولی اگر واقعاً کسی باشد که درست برای اینها وقت بگذارد و بهشان یاد بدهد. ما مدرسهایی داشتیم و من خیلی تشویقشان میکردم بیایند بریل یاد بگیرند، گفتند اصلاً حوصله نداریم با اینها سر و کله بزنیم. * آیا در مشهد فقط شما مدرس نابینایان هستید یا شخص دیگری هم هست؟ ـ آقای امیدوار هستند، ایشان هم خوب هستند، و خودشان از افرادی هستند که به مرور زمان نابینا شدهاند. یعنی از اول بینا بودهاند و بعد نابینا شدهاند. من موسیقی بریل را اول با ایشان شروع کردم، از آن پس با ایشان همکاری دارم. آموزشگاه آنها امیدوار است و فکر کنم در خیابان احمدآباد باشد. آنها دو تا پسرعمو هستند که یکیشان نابیناست و پسرعموی دیگر هم نویسنده کتابهای موسیقی است. افراد دیگر هم هستند که من خیلی شناختی از آن دوستان ندارم. * در پایان اگر نکته یا تحلیلی در این زمینه دارید برای ما بفرمایید. ـ نه، همه همینهایی بود که گفتم. حرف خاصی نیست. * با تشکر از حضور شما در این مصاحبه. |
تاریخ ثبت در بانک | 29 بهمن 1399 |