کد pr-42038  
نام مهسا  
نام خانوادگی رادان  
سال تولد 1369  
وضعیت جسمی نابینا  
تحصیلات کارشناسی ارشد حقوق  
مهارت وکیل پایه یک  
کشور ایران  
استان اصفهان  
شهر نجف آباد  
توضیحات یکی از دوستان پرونده‌ای در دادگستری شهرستان نجف‌آباد (استان اصفهان) داشت و پس از پرس‌وجو برای وکیل، خانم مهسا رادان را به او معرفی کرده بودند. ایشان وقتی شنیده بود، خانم رادان نابینا است، بسیار تعجب کرده بود و گفته بود غیر ممکن است وکیل پایه یک و مشهور در یک شهر نابینا باشد. ولی پس از ملاقات با او متوجه نبوغ و کاردانی او شده بود و هر جا می‌نشیند از مهارت‌ها و محاسن نابینایان می‌گوید.
ما هم با شنیدن این خبر با خانم رادان تماس گرفتیم و خانم مریم قاسمی با ایشان مصاحبه‌ای انجام داد که متن آن ذیلاً آمده است. این مصاحبه در آبان ماه 1399 انجام شد.
 
متن زندگی نامه متن گفت‌وگو
* اگر ممکن است مختصری خودتان را برای کاربران معرفی کنید؟
ـ من متولد 27/8/1369 هستم و از ده سالگی تقریباً بیناییم را از دست دادم؛ یعنی از شش سالگی مشکل بینایی داشتم، اما از ده سالگی بیناییم را از دست دادم.

* آیا علت نابینایی شما آر‌پی بوده است؟
ـ خیر، یک اشتباه پزشکی عامل نابینایی من شد. من آب‌مروارید داشتم، در سن شش سالگی دکتر مرا عمل کرد و برایم لنز دائمی گذاشت؛ اما در ده سالگی متوجه شدند که نباید این کار را می‌کردند، چون من التهاب چشمی داشتم و این لنز تشدید کننده التهاب بوده است. بعد عمل کردند و لنز چشم چپم را درآوردند و در عمل به خاطر اینکه لنز چسبندگی پیدا کرده بود شبکیه چشمم آسیب دید و پزشک دیگری حاضر نشد لنز چشم راستم را دربیاورد. بعد لنز چشم راستم ماند و فاسد شد، الآن چشم راستم مطلق است و چشم چپم بعد از چند سال خودبه‌خود باز شد و الآن یک مقدار خیلی کمی، در حدی که در مسیر آشنا بتوانم رفت و آمد کنم، یعنی در حد کم‌بینایی بینایی دارم؛ اما در حدی که بتوانم بخوانم و بنویسم، نیست. البته الآن از نظر پزشکان این هم معجزه است.
این جریان معلولیت من بود. از ده سالگی نابینا شدم و دیگر مجبور شدم از کلاس چهارم به بعد را بریل کار کنم و کتاب‌های صوتی و اینها را استفاده کنم.

* چه رشته‌ای تحصیل کرده‌اید؟
ـ رشته دبیرستانیم ادبیات و علوم انسانی بود، دانشگاه هم که حقوق خوانده‌ام. کارشناسیم را در دانشگاه آزاد نجف‌آباد خوانده‌ام. البته در مقطع کارشناسی در رشته فلسفه در دانشگاه دولتی تهران قبول شده بودم، اما نرفتم، چون به خاطر شرایط بیناییم و آن موقع هم سنم کم بود و وابستگیم به خانواده‌ام زیاد بود، از این‌رو ترسیدم. از طرف دیگر مرا از تهران هم خیلی ترساندند. به همین خاطر ترجیح دادم در همین نجف‌آباد حقوق بخوانم. لیسانسم را نجف‌آباد خواندم، بعد از آن برای وکالت سرمایه‌گذاری کردم؛ یعنی تصمیمم این بود که وکالت بروم. تصمیمی برای ارشد خواندن نداشتم. بعد سال اول وکالت قبول نشدم. رتبه خوبی آوردم، رتبه‌ام 190 شد، ولی قبول نشدم، چون 110 نفر بیشتر در استان اصفهان نمی‌گرفتند. سال اول با توجه به نخواندن، چون رتبه‌ام 190 شده بود، به همین دلیل خیلی به خودم اطمینان داشتم و سال بعد اصلاً نخواندم و رتبه‌ام خیلی بدتر یعنی 240 شد. خیلی برایم باعث سرشکستگی بود و یک نقطه عطفی شد و باعث شد به خودم بیایم و بنشینم درس بخوانم؛ بنابراین شروع به مطالعه و خواندن کردم و خدا را شکر سال بعدش با رتبه 54 قبول شدم. وکالت سال سوم قبول شدم، بعد همان سال آزمون وکالت، نمی‌دانم آذر بود یا آبان، بعد از آن اردیبهشت من دفترچه ارشد هم گرفتم. ولی دیگر از آبان تا اردیبهشت من هیچ درس نخواندم؛ یعنی داشتم استراحت بعد از وکالت را می‌کردم.
بعد ارشد شرکت کردم و چون درس‌ها را خوانده بودم تصمیم گرفتم همه گرایش‌ها را بزنم. حالا به ترتیب زدم، از جزا و اینها شروع کردم، مدنی‌ها را نرسیدم کامل بزنم. برای همین رتبه جزایم بهتر از خصوصی شد. خصوصی هم مجاز شدم، اما رتبه‌ای نبود که با آن بتوانم دانشگاه دولتی قبول بشوم. ولی جزا را دانشگاه دولتی کاشان قبول شدم. دو سال هم همزمان با کارآموزی وکالتم کاشان بودم. فوق‌العاده سخت بود، چون مجبور بودم هر هفته بیایم اصفهان و برگردم کاشان. این مسافت برای من با این شرایطم سخت بود، اما به رغم این مشکلات، خدا را شکر گذشت.

* سال سوم آزمون وکالت را قبول شدید، درست است؟ با چه رتبه‌ای؟
ـ بله، با رتبه 54 قبول شدم. دوره کارآموزیم هم هجده ماه بود، همزمان با آن ارشدم هم تمام شد، اما پایان‌نامه‌ام دو ترم طول کشید. چون در رشته ورزشی گلبال فعالیت می‌کردم و مجبور بودم تمرین‌ها را شرکت کنم، به همین دلیل یک مقدار پایان‌نامه‌ام وقفه پیدا کرد. بعد مسابقات گلبال شرکت می‌کردیم، برای همین هم خدا را شکر توانستم از آن مقامی که در گلبال آورده بودیم از آن حکم‌های قهرمانی استفاده کنم و سنوات را به دانشگاه پرداخت نکنم. بله، خدا را شکر پذیرفتند، با اینکه می‌گفتند ما ورزشکارهایی را می‌پذیریم که ورزشکار خود دانشگاه باشند؛ یعنی دانشجویانی که در تیم‌های دانشگاهی شرکت کنند، آنها می‌توانند سنوات را پرداخت نکنند. بعد من به آنها گفتم مگر دانشگاه کاشان چقدر معلول بینایی آن هم خانم می‌تواند داشته باشد که یک تیم گلبال تشکیل بدهد؟ بعد دیگر پذیرفتند و خدا را شکر معاونت آموزشی قبول کرد و سنوات را به من بخشید؛ یعنی به دلیل اینکه یک ترم دیر دفاع کرده بودم، باید مبلغی می‌پرداختم، ولی معاف از پرداخت شدم.

* چه سالی دفاع کردید؟
ـ فکر کنم سال 1397 دفاع کردم. دیگر از سال 1397 بعد از اتمام دوره کارآموزی دفتر برای خودم تأسیس کردم، با اینکه خیلی از بچه‌هایی که مشکل بینایی داشتند و قبلاً وکالت خوانده بودند و کار کرده بودند مخالف بودند با این قضیه.

* چرا مخالف بودند؟
ـ چون شرایط خاص است و به هر حال ما در یک شهر کوچک هستیم و نجف‌آباد یک شهر کوچکی است، شرایط خاص من و معلولیتم، بعد اینکه خانم هستم و به هر حال اعتماد به آقایان در این حرفه خیلی بیشتر است، بعد شرایطم که این‌طوری است دیگر مزید علت می‌شود که مردم کمتر اعتماد کنند. ولی به خدا توکل کردم و دفتر وکالت را دایر کردم. حالا دفتر آنچنانی‌ای نبود، با توجه به شرایط اقتصادی‌ای که داشتم خیلی سعی کردم هزینه‌هایم مختصر بشود که بتوانم با وامی که می‌گیرم دفتر را راه‌اندازی بکنم. البته کانون هم برای مجوز مبلغی می‌خواست که هزینه خیلی زیاد بود، اما خدا را شکر توانستم با آن وامی که گرفتم، آن را هم بپردازم. هرچند الآن هنوز هم هر ماه قسط همان وام را می‌دهم؛ اما در مجموع راضی هستم.

* الآن از دفتری که زده‌اید راضی هستید؟ پرونده‌های خوبی دارید یا نه؟ اعتماد می‌شود؟ آن جایگاهی که مردم باید در ذهنشان اتفاق بیفتد شما پیدا کرده‌اید؟
ـ درست است، بله، این‌جوری است. ولی هنوز هم هستند آدم‌هایی که می‌آیند دفتر و می‌روند؛ یعنی وقتی متوجه می‌شوند که من دارای معلولیت هستم و نمی‌توانم بخوانم و بنویسم می‌روند؛ اما من تا الآن راضی بوده‌ام. خیلی پرونده داشته‌ام، خدا را شکر خیلی از پرونده‌هایم موفقیت‌آمیز بوده و الآن پرونده‌هایی که دارم پرونده‌هایی است که موکل‌های قبلیم معرفی می‌کنند؛ یعنی یک جوری جلب اعتماد برایشان شده است.
ولی در کل اینجا یک شهر کوچک است، عرض کردم، جدای از بحث معلولیتم، جنسیتم هم برای اعتماد مردم تعیین کننده است. امیدوارم که دیدگاه مردم تغییر کند و بتوانند اعتماد کنند و اوضاع کار بهتر بشود.

* شما جنسیت یعنی خانم بودن و معلولیت یعنی نابینایی را دو مانع برای پیشرفت شمردید، ممکن است توضیح دهید؟
ـ اولاً اینها مانع مطلق نیستند یعنی در همه موارد و در همه جا مانع نیستند بالاخره من پرونده‌های زیادی داشته‌ام که نشان می‌دهد در کارم موفق بوده‌ام. ولی عده‌ای از مردم فکر می‌کنند یک خانم نابینا نمی‌تواند در دعاوی حقوقی یا کیفری از حقوقشان به خوبی دفاع کند و حق آنها را احیا کند و از ظلم بر آنان جلوگیری نماید. در حالی که احقاق حق و دفاع از حقوق یک نفر ربطی به نابینایی ندارد و نیز ارتباطی با زن بودن ندارد. اتفاقاً در مواردی یک خانم نابینا در دادگاه بهتر می‌تواند حقوقی را احیا کند چون هم قاضی و هم طرف دعوا که به پاک دستی و درستکاری نابینایان و خانم‌ها اعتماد و اعتقاد بیشتر دارند، حرف این وکیل خانم و نابینا را بهتر و زودتر قبول می‌کنند، از این‌رو کارآیی وکلای نابینا معمولاً بیشتر است.
به هر حال وکالت مثل رانندگی نیست که نیاز به بینایی داشته باشد، اگر در جایی مثل مطالعه پرونده هم نیاز به بینایی بود، دستیار و منشی دارم و به راحتی و با اتکا بر تکنولوژی روز می‌توانم از موکل‌های خودم دفاع کنم.

* اصلاً چرا رشته حقوق را انتخاب کردید و بعدش هم به سمت وکالت رفتید؟
ـ من علاقه خاصی به حقوق داشتم قبل از اینکه اصلاً وارد دانشگاه بشوم. هرچند که دو ترم اول با توجه به ناآشنایی که داشتم و به هر حال در آشناهایمان حقوقدان نداشتیم، حقوق خوان حداقل نداشتیم، یک مقدار برایم سخت بود. حالا با توجه به اینکه من منابع درسی هم نداشتم؛ یعنی نمی‌دانستم از کجا باید تهیه کنم. حالا دانشگاه اصفهان داشت این منابع را، اما آن موقع هنوز کتابخانه نجف‌آباد این‌قدر وسعت نداشت که کتاب‌های حقوقی را داشته باشد، این‌قدر ارتباطات خوب نبود. دو ترم اول را بدون منبع درس خواندم و یک مقدار برایم سخت بود؛ یعنی یک جورهایی می‌توانم بگویم پشیمان شده بودم. ولی از ترم سه به بعد خدا را شکر با آقای هادیان دانشگاه اصفهان آشنا شدم و منابع را از آنجا گرفتم، همچنین با آقای قربعلی ارتباط پیدا کردم و منابع را از ایشان گرفتم. پس از آن یاد گرفتم دانشگاه می‌توانم دستگاه ضبط صدا (رکوردر) بگذارم و ضبط بکنم. از ترم سه به بعد کلاً مباحث شیرین‌تر می‌شود؛ یعنی هر کسی که می‌رود رشته حقوق و زنگ می‌زند از من مشورت می‌گیرد، به او می‌گویم ترم یک و دو خیلی توقع نداشته باش که مطالب حقوقی برایت جذاب باشد. ولی از ترم سه واقعاً برایم جذاب شد و هرچه بیشتر خواندم، بیشتر علاقه‌مند شدم. الآن هم خیلی علاقه‌مندم که یک شرایطی پیش بیاید تا بتوانم ادامه بدهم.

* به نظر شما یک فرد نابینا در این رشته با چه موانع و مشکلاتی مواجه است؟
ـ کلاً وکالت خیلی شغل سختی است. فارغ از معلولیت، یعنی برای افراد بدون معلولیت هم کلاً شغلی است که دردسرهایش خیلی زیاد است، حالا ما هم که معلولیتمان بینایی است. حالا یک وکیل تخصصش این است که بتواند از ادله‌ای که موکلش به وی ارائه می‌دهد بهترین استفاده را بکند و در دادگاه بهترین دفاع را ارائه بدهد، این است که ادله هم اکثراً مکتوب هستند و حالا یک وکیل نابینا باید بتواند به یک نفر دیگر اعتماد کند که این مدرک را کامل دارد برایش می‌خواند. این شرایط واقعاً برای یک فرد با معلولیت بینایی خیلی سخت است. وکالت کار کردن برای یک نابینا سخت است و حتماً باید یک آدم مورد اعتماد کنارش داشته باشد که بتواند به قول یکی از قضات دادگاه نجف‌آباد که من کارآموزی خدمتشان بودم، می‌گفت که «باید یک جفت چشم استخدام کنی»، واقعاً بتواند به اندازه چشمش به او اعتماد کند.

* شما الآن چنین کسی را کنارتان دارید؟
ـ بله، من خدا را شکر مادرم از دوره کارآموزی با من بودند؛ اما غیر از مادرم الآن یکی از دوستان دوره کارشناسی ایشان هم در دفترم هستند. چون حالا مادرم به خاطر سن و سالشان، جو دادگاه برایشان خوشایند نیست، من جلسات دادگاهم را با منشی‌ام می‌روم. ولی مادرم در دفتر حضور دارند و ادله و مدارک و اینها را برایم می‌خوانند و غیر از اینکه کارها و نوشتنی‌ها را منشی‌ام انجام می‌دهد، البته در آخر با مادرم هم یک سری چکشان می‌کنم.

* برای موفقیت افراد نابینا چه روش و راهکاری را پیشنهاد می‌دهید؟
ـ روش و راهکار که جز پشتکار چیز دیگری فکر نمی‌کنم نتیجه بدهد. ماها چون شرایطمان خاص است، یک فرد غیر معلول هرچقدر که انرژی می‌گذارد، ما باید چندین برابرش انرژی بگذاریم تا بتوانیم همان کار را انجام بدهیم، حالا چه از لحاظ تحصیلاتی و دوره تحصیلی، چه از لحاظ کار کردن. در مورد معلولیت بینایی مثال می‌زنم، مثلاً یک نفر که بینایی دارد خودش مدارک را یکبار می‌خواند، می‌تواند راحت بررسیش کند و جاهایی که برایش مهم است را همان قسمت‌ها را باز بخواند و لازم نیست دوباره کامل همه آن قسمت‌ها را گوش بدهد؛ یعنی واقعاً مستلزم این است که پشتکار داشته باشد و حوصله اینکه به اندازه چندین برابر یک آدم غیر معلول انرژی صرف کند را داشته باشد.

* آیا شما تألیف مقاله یا کتاب هم داشته‌اید؟
ـ نه متأسفانه.

* مردم در برخورد با شما چه نظر و دیدگاهی دارند؟ و به نظر شما چطور این نظر مردم را می‌توانیم اصلاح کنیم؟
ـ راستش خیلی از ارباب رجوع‌های من اصلاً متوجه معلولیتم نمی‌شوند؛ یعنی فکر می‌کنند که همان یک چشمم که الآن خیلی کم بینایی دارد، فکر می‌کنند بیناییم کامل است؛ و خیلی وقت‌ها موکل‌ها اصلاً متوجه نمی‌شوند که من معلولیت بینایی دارم و بعد از انعقاد قرارداد شاید متوجه بشوند. ولی وقتی هم که متوجه شدند، چون شیوه کاریم را دیده‌اند، رفتار خاصی نداشته‌اند و ندارند خدا را شکر؛ یعنی حالا خیلی رفتارهای عجیب و غریبی که بچه‌ها تعریف می‌کنند نیست. ولی حالا معدود افرادی هم هستند که حالا دیدگاه‌های خاصی دارند.
یادم است آزمون ارشد که شرکت کردم، به آن منشی گفته بودند که یک نفر می‌آید با معلولیت بینایی و شما باید برایشان بنویسید. این منشی این‌قدر دست من را سفت گرفته بود، بعد دستش هم فوق‌العاده می‌لرزید. به او گفتم خانم من دارم کنارتان راه می‌آیم، چرا این‌قدر می‌ترسید؟! یعنی فکر می‌کردند که حالا چون من مشکل بینایی دارم، حالا در راه رفتنم هم ممکن است مشکلی داشته باشم. عرض کردم، هستند معدود افرادی که این‌طور برخورد می‌کنند و خیلی کم‌توان‌تر از آن چیزی که ما هستیم ما را می‌بینند. ولی اکثراً نه، خدا را شکر رفتار معمولی و عادی دارند.

* از شما بسیار تعریف کرده‌اند و اطرافیان شما را یک فرد موفق می‌دانند. این ارتباطی که با مردم دارید که باعث شده شما را به‌عنوان یک فرد موفق بدانند، چگونه است؟
ـ نمی‌دانم. من خدمت آقای نوری هم عرض کردم، من موفقیت خیلی خاصی نداشتم که شما حالا بخواهید با من مصاحبه کنید. از خودشان باید این را بپرسید. من نمی‌دانم.

* درکل ارتباط خوبی با اطرافیان و حالا مردم جامعه دارید، درست است؟
ـ بله، من ارتباطم کاملاً شبیه یک فرد عادی است. آن‌جوری که بقیه دوستان حالا در باشگاه ارتباط دارند با بچه‌های نابینا یا کم‌بینا، آن‌جوری که تعریف می‌کنند واقعاً من رفتارهای آن‌قدر خاص ندیده‌ام.

* به نظر شما اصلی‌ترین مشکل معلولان و نابینایان ایران چیست؟
ـ واقعاً اصلی‌ترینش همان دیدگاه مردم نسبت به آنها است. اگر این دیدگاه تغییر کند، یعنی بتوانند اعتماد کنند. عرض کردم خدمتتان، ما در هر زمینه هر کاری بخواهیم انجام بدهیم باید هزینه چند برابر داشته باشیم، چه از لحاظ اقتصادی، چه از لحاظ صرف انرژی، وقت، هر چیزی. فارغ از این، دیدگاه مردم هم خیلی تأثیر دارد. اینکه بتوانند اعتماد کنند، اینکه به عنوان یک آدم ناتوان به معلولین نگاه کنند.

* در پایان صحبتی باقی‌مانده که من نپرسیده باشم؟
ـ نه، عرضی ندارم.

* با تشکر از اینکه وقت خودتان را در اختیار ما قرار دادید.
 
تاریخ ثبت در بانک 25 آبان 1399