کد pr-41607  
نام زهرا  
نام خانوادگی خان اف  
سال تولد 1341  
وضعیت جسمی فقدان حرکتی  
نوع فعالیت اجتماعی  
زبان فارسی  
کشور ایران  
استان تهران  
توضیحات https://radiotavan.com/%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%81-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D8%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%A7/  
متن زندگی نامه زهرا خان اف
این پرونده شامل چند بخش است:
1. زندگینامه (تألیف)
2. زهرا خان اف هستم، زندگی با دوست مهربانم ام اس(مصاحبه)
رادیو توان (مصاحبه)

زندگی‌نامه
زهرا خان اف در 1341 در تهران متولد شد. کلمه اف اصالتاً اهل روسی است و به معنای زاد یا زاده یا پور است. از این‌رو حسین اف یعنی حسین‌پور یا حسین‌زاده؛ اما تبار و اصالت زهرا روسی نیست و نسل‌های پیشین او شاید از کلمه «اف» خوششان آمد و فامیل خود را خان اف انتخاب کرده‌اند. یا مأمور ثبت احوال به دلیل خان بودن نسل‌های پیشین این خاندان کلمه خان اف یعنی خان‌زاده را به عنوان نام خانوادگی برایشان برگزیده است. او را در خانه پروانه صدا می‌زنند.
تبار زهرا از اصفهان است ولی خودش در تهران متولد و رشد یافته است. در هجده سالگی ازدواج کرد. اما چند ماه پس از ازدواج به تشخیص پزشک متوجه بیماری ام اس او شدند. پس از این، زندگی زهرا دگرگون شد. در نوزده سالگی فرزندی به نام پیمان به دنیا آورد و پس از زایمان حملات ام اس شدت گرفت و بیش از گذشته او را زمین‌گیر کرد و روی ویلچر رفت. از نظر روحی هم بسیار افسرده و غمگین بود. به ویژه وقتی فهمید شوهرش قصد دارد از او جدا شود و در عمل هم این کار را انجام داد. زهرا به خانه پدرش بازگشت و در پناه پدر و مادرش زندگی کرد.
سال‌ها به این روال گذشت و زهرا با ام اس زندگی می‌کرد تا اینکه روزی تصمیم گرفت تغییری در زندگی‌اش ایجاد کند. ویلچر را کنار گذاشت و تلاش کرد روی پاهایش ولی با کمک عصا راه برود. برای رفتن به دانشگاه کوشید. رشته کامپیوتر و نرم‌افزار و بعداً IT خواند. در بخش اطلاع‌رسانی و روابط عمومی با مجتمع رعد همکاری‌اش را شروع کرد و از نظر اشتغال با کار کردن در مجتمع رعد، تأمین مالی می‌شد و به سمت خودکفایی رفت.
زهرا خان اف علاقه داشت در حوزه معلولین کار کند، دوست داشت از طریق اطلاع‌رسانی جامعه هدف را رشد دهد، تجارب جدیدی به آنها منتقل کند و مسیر نو در زندگی آنها را بگشاید. به همین دلیل «رادیو توان» را شروع کرد. این رادیو ویژه معلولان و اولین رادیو اینترنتی معلولان است؛ که در سال 1396 راه‌اندازی کرد. مشخصات این رادیو را و سیر تحولات آن را در مصاحبه با خبرنگار دفتر فرهنگ معلولین مطرح کرده است.

مآخذ
«رادیو توان، مصاحبه با زهرا خان اف»، سایت دفتر فرهنگ معلولین، آبان 1400.
«زهرا خان اف، زندگی با دوست نامهربانم ام اس»، سایت ایران آنلاین.
https://radiotavan.com
--------------------------------

زهرا خان اف هستم، زندگی با دوست نامهربانم ام اس
توضیح
این مصاحبه ابتدا توسط خبرنگار سایت ایران با زهرا خان اف انجام شد، بعد از چند بار با ویرایش‌های جدید توسط تحریریه رادیو توان روی آنتن رادیو توان رفت و نیز در سایت رادیو توان درج شد. آخرین ویرایش را تحریریه رادیو توان در 14 تیر 1398 انجام داد.

متن مصاحبه
* درباره تولد، نام، ازدواج و بیماری؟
- زهرا خان اف هستم؛ یعنی خان‌زاده؛ تبارم از روس نیست و اصلیتم به اصفهان برمی‌گردد. سال 1341 در تهران به دنیا آمدم. تا 18 سالگی مثل همه دخترهای هم سن و سالم یک زندگی عادی داشتم و پر از سرخوشی. حتی با ازدواج هم محدود نشدم. تازه 19 سالم تمام نشده بود که مادر شدم اما باز هم خودم را سرخوش‌تر از قبل می‌دیدم. تا اینکه حمله‌های یک بیماری روال زندگی من را بی‌‌‌مقدمه تغییر داد.

* دوست نامهربان یا بیماری ام اس؟
- بیماری‌ام دوست نامهربانی است ولی از وقتی «‌ام اس» را پذیرفتم و دیگر کاری به کارش ندارم، از چنگ آن رها شده‌ام.
در گذشته همه هوش و حواسم معطوف، شیرینی‌های زندگی بود، اما بعد از ابتلا به این بیماری کم‌کم برای خودم زندگی جدیدی و سرشار از محبت ساختم. به بیماری توجه نکردم، از این‌رو بیماری من خاموش شده چون من مانع پیشرفت آن شدم. البته اوایل این توانایی را نداشتم، یعنی بهتر است بگویم خیلی تلاش کردم تا این توانمندی را پیدا کنم. اگر پدر و مادرم و همراهی‌های خانواده‌ام نبود این‌طور نمی‌شد».

* زهرا خان اف و موفقیت‌هایش؟
- خانواده و دوستان مرا پروانه صدا می‌کنند، پس از چند سال که بیماری به سراغم آمده بود، برای ساختن این روزهای زندگی‌ام باید «نمی‌شود»‌ها را نادیده می‌گرفتم و به موفقیت‌های کوچک دل می‌بستم. همین موجب شد، حالا به یکی از افراد موفق در زمینه باز نشر و انعکاس اخبار مربوط به افراد دارای معلولیت بشوم و اولین رادیوی اینترنتی معلولان را راه‌اندازی کنم.
هم تلاشم این است که با انتشار موفقیت‌ها، مطالبات و نیازمندی‌های این گروه از افراد جهان، کسانی را که به هر دلیلی دارای معلولیت هستند به زندگی امیدوارتر سازم. محل کارم خانه پدری‌ام است و دورکاری می‌کنم. البته از وقتی همکاری با واحد روابط عمومی مجتمع رعد را شروع کردم، مشغله‌هایم بیشتر شده است. از آنجا که به تنهایی از پس کارها بر نمی‌آیم، مجبورم چندین نفر را به کار بگیرم و برای آنها فرصت اشتغال فراهم شده تا در کنار هم به جامعه معلولان کمک کنیم.

* خانه پدری و آغوش خانواده؟
- اینکه چرا در خانه پدری‌ام زندگی می‌کنم ماجرا دارد. بعد از ازدواج متوجه بیماری شدم. بر اساس تشخیص پزشکان در سن 18 سالگی یعنی همان زمانی که به خواستگارم جواب مثبت دادم به این بیماری دچار شدم. اما بعد از تولد پسرم پیمان، حمله‌های این بیماری به سراغم آمد. با وجود اینکه فقط دو سال و 8 ماه از زندگی مشترک ما گذشته بود، شوهرم دیگر نخواست به زندگی با من ادامه دهد. اما شوهرم این تصمیم را رو راست با من در میان نگذاشت. به من گفت مدتی به سفر کاری می‌رود و برای اینکه من و پیمان تنها نباشیم تا وقتی از سفر برگردد برویم خانه پدرم. من که از همه جا بی‌خبر بودم و قبول کردم، نگو که او نقشه جدایی در سر داشت. من موقعی متوجه این موضوع شدم که کار از کار گذشته بود. آن‌قدر حالم خراب بود که کسی انتظار نداشت به زندگی برگردم، اما در تقدیر من چیز دیگری نوشته شده بود. کم‌کم و با کمک خانواده‌ام یاد گرفتم زندگی را با شکل و شمایل تازه‌اش قبول کنم. خیلی‌های دیگر را هم به باور خود و زندگی‌شان دعوت کنم. حتی با پیشرفت بیماری قدرت راه رفتن را از دست داده و ویلچر نشین شده بودم. البته از حضور در جمع گریزان و همیشه در گوشه‌ای، پریشان خاطر بودم. هیچ وقت پسرم را به مدرسه نمی‌برم تا نگاه معنادار مردم آزارم ندهد. البته پیمان در همان سن و سال کم با واقعیت زندگی مادرش کنار آمده بود. خودش را یک عضو تحمیل شده به خانواده تلقی می‌کرد، در حالی که خاطر خانواده فقط وقتی آسوده بود که دختر ته تغاری‌شان با آنها زندگی کند.

* لحظه برخاستن؟
- در پذیرش این واقعیت ناتوان بودم تا اینکه یک روان درمانگر توانست حضور آدم‌های تأثیر‌گذار زندگی‌ام را به او یادآوری کنم و زندگی‌ام را تغییر دهد.
از وقتی خودم را مغلوب ام اس دیده بودم برای زندگی تلاش نمی‌کردم.
اما بعد از دوره‌های روان درمانی تکه‌ها پازل زندگی‌ام تصویر زیباتری را ساختند و با کنار نهادن ام اس و فراموش کردن آن راهی جدید در زندگی‌ام به وجود آمد. با کمک پدرم بعد از 15 سال ویلچر را کنار گذاشتم و راه رفتن به کمک عصا را تمرین کردم. مسیر زندگی من از همان وقتی که دوباره روی پاهایم ایستادم عوض شد. 45 سالم که شد فکر دانشگاه به سرم زد. فوق دیپلم نرم افزار را که گرفتم، نظرم برای رشته تحصیلی عوض شد و رفتم سراغ رشته IT. همان وقت‌ها اخبار حوزه معلولان نیز برایم اهمیت پیدا کرد.
مدت کوتاهی را با یک انجمن کار کردم و اخبار معلولان جهان را توی سایت آن انجمن منتشر کردم. تا اینکه انجمن رعد از کارم استقبال بیشتری کرد و وارد رعد شدم. کارم خوب پیش می‌رفت و اخبار معلولان ایران و جهان را بدون وقفه منتشر می‌کردم. تا اینکه از سال 90 قرار شد با بخش روابط عمومی همکاری کنم به اضافه اخبار انگیزشی که به‌صورت صوتی در رادیو توان منعکس می‌شود.
الآن در شرایط کرونا و به ‌واسطه دورکاری حسابی سرم شلوغ شده، انتشار اخبار را به یکی از همکارهایم سپرده‌ام. او فردی است که با دو پای مصنوعی به اندازه چند آدم سالم فعالیت می‌کند. علاوه بر این برای چند نفر دیگر هم زمینه اشتغال در همین زمینه را فراهم کرده او باور دارد کافی است «اعتماد» برای افرادی با شرایط مشابه خودش به‌درستی معنا و پذیرفته شود تا موفقیت بسازند.

مآخذ
ایران آنلاین
https://radiotavan.com

---------------------------------------

رادیو توان
توضیح
خانم زهرا خان اف از شیر زنانی با تدبیر ایرانی است که به رغم بیماری شدید و معلولیت و به رغم ضربه‌های روحی که متحمل شده، با اراده و تلاش خستگی ناپذیر، همواره در خدمت جامعه بوده و اقداماتی در سطح ملی برای آنان برداشته است. از جمله رادیو توان را تأسیس کرد. اهمیت و کارآمدی این رادیو دفتر فرهنگ معلولین را واداشت تا در این باره مصاحبه‌ای اختصاصی با خانم زهرا خان اف داشته باشد. این مصاحبه توسط مریم قاسمی اجرا و توسط سعید محمدیاری پیاده و نهایی شده است. تاریخ مصاحبه آبان 1400 است.

متن مصاحبه
* رادیو توان به عنوان یک رادیوی اینترنتی، گویا اولین رسانه رادیویی در زمینه معلولین ایران است، درست است؟
- بله.

* آیا قبل از این رادیویی فعالیت داشته است؟
- ما ندیده بودیم. یعنی آن موقع که ما این رادیو را درست کردیم، اولین رادیو اینترنتی در رابطه با معلولین بود.

* در مورد رادیو توان توضیح می‌دهید که چگونه شکل گرفت و چه مدتی دایر است؟
- سال 1396 بود که من و یکی از دوستان درواقع کارشناسی‌مان را تمام کردیم و بعد از کارشناسی گفتیم یک کاری برای خودمان دست و پا بکنیم، مثلاً حالت استارتاپ و اینها درست کنیم. البته ما چهار تا چیز در نظر داشتیم، ولی بیشتر روی این فوکوس کردیم و آنها را درواقع خیلی اهمیت ندادیم؛ یعنی من خودم بیشتر رادیو توان را درواقع به خاطر اینکه خیلی برای معلولین احساس می‌کردیم، در رابطه با اینکه یک سرگرمی داشته باشند، البته ما هنوز نتوانسته‌ایم به آن هدف اصلی‌مان برسیم، ولی می‌خواستیم در واقع روحیه برای معلولین باشد، شاد باشند. از این‌رو و به همین دلایل، شروع کردیم رادیو اینترنتی توان را پایه‌گذاری کردیم. اول اسمش را گفتیم رادیو بهزیستی، اما در اختتامیه توان پیک آقایان نوری هردو حضور داشتند و به ما گفتند اگر شما اسم بهزیستی را بگذارید، دیگر باید تمام چیزش را در اختیار بهزیستی قرار بدهید و بهزیستی امکان دارد از شما شکایت بکند. به خاطر همین ما اسم را برگرداندیم و گفتیم که رادیو توان باشد و اسمش را رادیو توان گذاشتیم.

* پس ابتدا «رادیو بهزیستی» بود، بعد تغییر نام به «رادیو توان» داد.
- بله، ابتدا قرار بود اسمش را رادیو بهزیستی بگذاریم، ولی بعد دیدیم که ممکن است مشکل برایمان پیدا بشود، اسمش را گذاشتیم رادیو توان.

* در حال حاضر به‌جز رادیوی شما، آیا رادیوی مشابهی وجود دارد؟
- من اطلاع ندارم.

* هزینه‌های شما از چه منابعی تأمین می‌شود؟
- درواقع اگر راستش را بخواهید از جیب بنده.

* پس تماماً خصوصی است؟
- تا به حال کسی ما را حمایت نکرده. اما در سه تا رویداد شرکت کردیم، که در هر سه رویداد مقام آوردیم و جایزه گرفتیم. الآن مثلاً یک جایزه ده میلیونی گرفتیم، یک بیست میلیونی، یکی هم سی میلیون.

* ممکن است این رویدادها را توضیح بدهید؟
- یکی رویداد رویش بود که از طرف شهرداری برگزار شده بود. یکی هم اولین رویداد استارتاپی صنعت توانبخشی بود. سومی هم الکام استارز بود.

* نویسندگان دارای معلولیت و حالا موسسات مردمی و دولتی چطور با شما ارتباط برقرار می‌کنند؟
- ارتباط با ما برقرار نکرده‌اند اینها. هیچ کس ما را درواقع حمایت نکرده تا به حال. فقط الآن ما برای دوازده آذر یک مسابقه گذاشته‌ایم که برای این مسابقه {همیار مکانیک} اسپانسر ما شده و دارد ما را حمایت می‌کند.

* حالا اگر افراد بخواهند با شما ارتباط داشته باشند، راه ارتباطی شما به چه صورت است؟
- راه‌های ارتباطی ما یکی کانالمان است، یکی اینستاگراممان است و یکی اینکه با خانم رستگاری که گوینده ما هستند از طریق تلگرام می‌توانند ارتباط بگیرند.

* شما تا الآن در مورد بانک جامع اطلاعات معلولان و حالا انتشارات توانمندان صحبتی داشته‌اید، معرفی کرده‌اید در مواردی که داشته‌اید؟
- حقیقتش نه. البته خودمان چند تا از معلولین را معرفی کرده‌ایم، ولی نه، این کار را نکرده‌ایم.

* در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.
- ما خیلی خوشحال می‌شویم که مسابقه ما را اطلاع رسانی بکنید. مسابقه ما به این صورت است که یک ویدئو یا یک عکس از کارشان در زمانی که دارند کار می‌کنند برای ما بفرستند. نقاش هستند، معرق کار هستند، یا یک گوینده هستند و صدای خوب دارند، شعر می‌گویند، هر چیزی، در این مسابقه شرکت کنند و ما اینها را به رأی مردم می‌گذاریم و جایزه هم دارد، نفر اول یک میلیون تومان، نفر دوم پانصد هزار تومان و نفر سوم دویست هزار تومان.

* با تشکر از اینکه توضیحاتی درباره رادیو توان فرمودید.

آدرس‌ها و راه‌های ارتباطی با رادیو توان:
093991140414 رستمی
09102015291 خانم خان اف
تلگرام: @usefrostami @khkarf

 
تاریخ ثبت در بانک 21 مهر 1399  
فایل پیوست
تصویر