کد | pr-37891 |
---|---|
نام | محمد مراد |
نام خانوادگی | دارابی بختیار |
سال تولد | 1328 |
وضعیت جسمی | نابینا |
نوع فعالیت | هنری |
زبان | فارسی |
کشور | ایران |
استان | اصفهان |
توضیحات |
محمد مراد دارابی بختیار در سال 1328 در مسجد سلیمان متولد شد، در هفت سالگی قدم به مدرسه میگذارد و در سیزده سالگی با دریافت مدرک پایان دوره ابتدایی جذب موسیقی محلی شده و به صورت خودجوش و با تلاش و کوشش شخصی موسیقی را فرا میگیرد، چند سالی در مسجد سلیمان به اجرا موسیقی مشغول بود؛ سپس به اصفهان رفت و به استخدام اداره فرهنگ و هنر درآمد. این اداره پس از انقلاب به نام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در شهرها به نام اداره ارشاد و فرهنگ اسلامی تبدیل شد. آقای دارابی در اصفهان درخشید و علاوه بر اجرای موسیقی به آموزش افراد علاقهمند میپرداخت حتی مدتی سرپرست موسیقی امور تربیتی شد. وقتی تواناییهای او را دیدند، وی را به عنوان سرپرست اداره فرهنگ و هنر مسجد سلیمان اعزام کردند و چند سال به زادگاه خود رفت. اما پس از انقلاب و کم رونق شدن امور موسیقی در آنجا، درخواست بازگشت به اصفهان کرد و در سال 1362 به اصفهان بازگشت. او تا سال 1385 مشغول به فعالیت بود و در این سال بازنشسته شد. پس از بازنشستگی تمام وقت در آموزشگاهی که مجوز گرفته بود و دایر کرده بود مشغول آموزش مهارتهای نوازندگی و خوانندگی به نوجوانان و جوانان شد. آقای دارابی از نابینایانی است که در عرصه موسیقی خوب درخشیده و مشهور شده است؛ از اینرو درصدد بودیم با ایشان گفتوگویی داشته باشیم تا اینکه در تیرماه 1399 توسط خانم مریم قاسمی این مصاحبه انجام شد. |
متن زندگی نامه |
متن گفتوگو * به منظور آشنایی جامعه با جنابعالی لطف کنید خودتان را معرفی کنید. ـ من محمد مراد دارابی بختیار، نابینا، متولد استان خوزستان شهرستان مسجدسلیمان هستم. به تاریخ 5 تیر 1328 متولد شدم. تحصیلاتم لیسانس موسیقی است. * علت نابینایی شما چه بوده است؟ ـ آن موقع که ما بودیم امکانات چیزی نبود، دیگر حالا طی یک فعل و انفعالاتی این مسأله به وجود آمد. مریضی نبود. * شما دوران ابتدایی و راهنمایی را کجا درس خواندهاید؟ ـ چون به صورت خط بریل بود تا پنجم ابتدایی در مسجد سلیمان خواندم. سپس موسیقی هم آنجا یاد گرفتم. * جناب دارایی شما چگونه و کجا و نزد چه کسانی در مسجد سلیمان موسیقی یاد گرفتید. زیرا در آن دوره، وسایل مدرن آموزشی نبوده و نیز در آن منطقه آموزشگاه و امکانات پیشرفته نبود؟ ـ سیزده سال داشتم که به موسیقی علاقه پیدا کردم و با اینکه هیچگونه مربی و استادی در مسجد سلیمان نبود ولی با تلاش و به صورت خودجوش شروع به زدن سازهایی که در دسترس بود و خواندن اشعاری کردم. با شنیدن کارهای کسانی که به روش محلی مینواختند و میخواندند، تلاش کردم من هم یاد بگیرم که ساز بزنم و بنوازم و چون استعداد این کار را داشتم موفق شدم. بنابراین چند سال برنامهام نوازندگی و خوانندگی در مسجد سلیمان بود و چند سال قبل از انقلاب به اصفهان آمدم و با مشاهده هنرم، در اداره فرهنگ و هنر استخدام شدم. * یعنی فعالیت شما در این مدت یعنی از سیزده سالگی تا وقتی بیایی اصفهان و استخدام شوی به روش خودجوش کار میکردید؟ ـ درست است، البته در آن منطقه گروههایی بودند که در مراسم، در عروسی و حتی در عزا و تعزیه موسیقی اجرا میکردند و سبکهایی از موسیقی عامیانه و مردمی رواج داشت. در واقع من هم تحت تأثیر این صداهای زیبا و دلنشین جذب موسیقی شدم. * شما مدارس عادی درس خواندهاید؟ ـ تا پنجم مدرسه عادی، ولی خط بریل بود. * یعنی خط بریل را هم در دوره ابتدایی یاد گرفتید و بعداً در همان مسجد سلیمان به موسیقی رو آوردید؟ ـ بله. سپس از پنجم ابتدایی موسیقی را یاد گرفتم و همراه با گروهی که داشتیم به اجرا میرفتیم. * فرمودید که آمدید هنرستان اصفهان، آنجا مخصوص افراد عادی بود یا نابینایان؟ ـ نه، من دیگر آنجا درس نخواندم، کار موسیقی انجام میدادم. در اصفهان در اداره فرهنگ و هنر مشغول به کار شدم و علاوه بر آموزش موسیقی، اجرا هم داشتیم و مدتی مسئولیت اداری هم داشتم. * پس در اصفهان خودتان تدریس و آموزش داشتید. ـ البته همانطور که گفتم در اصفهان برنامههای متنوع و زیادی داشتیم؛ حتی مدتی سرپرست موسیقی امور تربیتی در اداره فرهنگ و هنر بودم ولی همه کارهایم در قلمرو موسیقی بود و شامل آموزش به افراد و اجرا و امور اداری میشد. * شما یک بار مأمور به خدمت شدید و به زادگاهتان رفتید. چرا؟ ـ بله در اصفهان کارم خوب است، بنابراین مرا به عنوان رئیس یا سرپرست اداره فرهنگ و هنر مسجد سلیمان به آنجا فرستادند. در دوره انقلاب در آنجا بودم ولی در سال 63 یا 1362 درخواست بازگشت به اصفهان کردم و برگشتم. * از چه زمانی در هنرستان موسیقی مشغول شدید؟ ـ بعد از اینکه به اصفهان برگشتم، از سال 1363 به درخواست هنرستان موسیقی در آنجا مشغول شدم و به آموزش جوانان پرداختم. * شما با چه مدرکی عضو کادر آموزشی شدید؟ ـ من مدرک پنجم ابتدایی را داشتم ولی برای تدریس باید لیسانس میداشتم، اما چون کار موسیقیام خوب بود و تکنیکها را میدانستم و تجربی یاد گرفته بودم، از اینرو ریاست عالی آموزش و پرورش به من لیسانس موسیقی (درجه سه هنری) دادند و با این مدرک مشغول به تدریس شدم. * چه سالی بازنشسته شدید؟ ـ در هنرستان موسیقی در بخش روزانه درس میدادم و در 1385 بازنشسته شدم یعنی بیست و دو سال در هنرستان موسیقی بودم. * شما آموزشگاهی هم تأسیس کردهاید، در چه سالی دایر کردید؟ ـ در سال 1382 مجوز گرفتم و در سال 85 پس از بازنشستگی، عملاً راهاندازی شد. * چه سازی را کار میکنید؟ ـ ساز خودم ویولن است. * فرمودید که به صورت خودآموز یاد گرفتهاید، استادی هم نداشتید. ـ در مسجد سلیمان هیچ چیز نداشتیم. اصلاً یک سیم ویولن هم که میخواستیم باید از آنجا میآمدیم اهواز میخریدیم. * پس از ابتدا خودتان به طور تجربی آموزش دیدهاید. ـ البته بعد به اصفهان آمدم و اطلاعاتم را اینجا بالا بردم و کتابهای چهار جلد مقدماتی ویولن را کار کردم و بعد ردیفها را کار کردم، دیگر اینجا شاگردهای خصوصی هم درس دادم. الآن همه آنها به جایی رسیدهاند. * در آموزشگاهتان به افراد عادی تدریس میکنید، یا نه، نابینایان هم هستند؟ ـ به نابینایان آموزش نمیدهیم و فقط به افراد عادی آموزش میدهیم. * چرا برای نابیناها آموزش یا یک آموزشگاه مستقلی ندارید؟ ـ چون مشکل است، خط بریل میخواهد. اینها عملاً باید هوشی کار بکنند. چون ولو بریل هم باشد، خب اگر صفحه بریل را بگذارند جلویشان، آن وقت مکرر باید ساز را نگهدارند و با دست نتها را بخوانند که نمیشود، چنین چیزی مشکل است. * شما خودتان با گروه موسیقی خاصی همکاری داشتهاید؟ ـ فراوان. من گروههای زیادی داشتهام، به خارج از کشور هم رفتهام. همین چند سال پیش یک فستیوالی بود در شهر تونس، که از طرف بهزیستی رفتم و آنجا هم تمام شرکتکنندههایش نابینا بودند. ده روز آنجا بودیم و برنامههایی اجرا کردیم، و خلاصه بعداً به اصفهان برگشتم. * از این فعالیتهایی که با این گروههای موسیقی داشتید و حالا درباره شرکت در جشنوارهها بیشتر برای ما توضیح میدهید؟ ـ جشنوارهها را من خیلی رفتهام. سال 1368 هم از طریق هلال احمر به کشور امارات رفتیم و ده روز هم آنجا بودیم، و اکثر شهرهای امارات رفتیم و اجرای برنامه داشتیم. بعد دیگر متمرکز شدیم روی شهرستانهای ایران، و ارکسترهای بسیاری داشتیم. دو تا خواننده داشتیم که جداجدا با آنها کار میکردیم. گروهمان هم هفت هشت نفر بود. بعد دیگر داوری مسابقات آموزشگاهی را هم من داشتم، که سرود مدارس راهنمایی و دبیرستان را میرفتم داوری میکردم. خودم هم گاهی برای مدرسهها آهنگ میساختم. بعد آهنگهای دیگری هم میساختم که از طریق رادیو و تلویزیون هم پخش شده است. بعد اجرا هم در شهرستانهای ایران بیشمار داشتهایم. * آیا برای اجرا یا برای جشنوارهها هم به شهرها رفتهاید؟ ـ نه، من برای جشنواره و مسابقه نرفتهام. اجرا داشتهایم، اجرای صحنهای داشتهایم. اولین جشنوارهای که در ایران برگزار شد سال 1364 در تهران بود که من آنجا شرکت کردم. بعد در همین اصفهان هم اولین کنسرتی که بعد از انقلاب در سال 1364 برگزار شد بنده برگزار کردم. البته به اتفاق دوستان دیگر، من تنها نبودم. * اگر یک فرد نابینایی بخواهد به عرصه موسیقی وارد بشود شما چه پیشنهادی برایش دارید؟ از کجا باید شروع کند؟ ـ رشتهها مختلف است. معمولاً رشتههایی که حالت لمسی دارد پیانو است، تا حدی سنتور هم است. چون من اطلاع دارم که یکی از دوستان قدیمیمان که در اهواز بودند و الآن تهران هستند، ایشان هم نابینای مطلق هستند، ولی سنتور مینوازند. بعد دیگر سازهایی مثل تار و سهتار و ضرب و کوبهایها میشود کلاً. همه رشتهها را میشود کلاً کار بکنند. مثلاً ما یکی داشتیم «عارف ابراهیم پور» در ایران که حدود پنجاه شصت تا ساز را مینواخت. ایشان الآن آلمان است. یک آقای شیرینآبادی بود که ایشان هم نوازنده ویولن بودند و آهنگ ساز بودند، که الآن در آلمان به سر میبرند. البته من خودم با اینها برخورد نداشتم. * از دوستان نابینایی که به نوعی استاد موسیقی هستند مثل شما، کسانی را میشناسید به ما معرفی بکنید؟ ـ دوتایشان که متأسفانه در قید حیات نیستند، یکی آقای نحوی بود که ایشان الآن آموزشگاه هم دارد که بچههایش اداره میکنند. یک آقای رومیزاده بود. یکی دیگر که من اطلاع دارم که هستند، به نام آقای خسرو چناریان، که ایشان هم ساز اصلیش ویولن است. و دیگر کسی را نداریم در اصفهان، من نمیشناسم. * از شغلی که داشتید برای ما بیشتر توضیح میدهید؟ ـ عرض کردم، من تمام کارم مربوط به آموزش موسیقی بود، همین، چیز خاص دیگری نبود. عرض کردم، من استخدام وزارت فرهنگ و ارشاد بودم که بعد هم بازنشست شدم. * غیر از موسیقی در زمینههای دیگر مهارتی دارید که برای ما بفرمایید؟ مهارت ورزشی که ندارید؟ ـ خیر. * اگر توصیهای بخواهید برای دوستان داشته باشید میشنویم. ـ عرض کنم که کسانی که نابینا هستند و میخواهند موسیقی یاد بگیرند، اولاً در مرحله اول اینها باید عاشق موسیقی باشند. دوم اینکه باید بدانند به چه کاری میخواهند دست بزنند. بعد استعدادشان ازنظر شنیداری خیلی بالا باشد، و دست کم نگیرند. تمرینشان هم متمرکز باشد، و هر روز ساعتهای مختلف کار بکنند. بعد هم سازی را که انتخاب میکنند مطالعه کنند ببینند چه سازی برایشان سهولت دارد یادگیری و کارکردنش. همه سازها در نوع خودشان یک سری کارهایی دارند، یعنی یک سری فعالیتهایی در کنارش لازم دارد که باشد، از نظر تمرینهای مکرر و گوششان هم خوب باشد برای شناخت صدا. چون ویولن هم میدانید که یک سازی است که لمسی است. یعنی نت مشخصی ندارد. چهار تا سیم است که روی یک دسته کشیده شده، اینها کوک میشوند و هر نتش را باید با سر انگشت کوک کرد. همانجا را قرار بدهد که نتش مورد استفاده بشود و اگر یک مقدار بالا پایین باشد صدا فالش میشود. سنتور نه، سنتور کوک میشود. سهتار کوک میشود. تار هم البته برای پردهگیریهایش باید تسلط داشته باشد و اینقدر کار بکند تا بشود. چون مرحوم استاد نورعلیخان برومند تار میزد، نابینا هم بود. سازهایی مثل دف و ضرب، اینها کوبهای هستند. پیانو هم کوکی است. بعد نی هم است که نی هم باید اینقدر کار بکنند تا صدای اصلی نی را دربیاورد. اینها تمام چیزهایی بود که مربوط به یادگیری کل سازهاست. * اگر خاطرهای دارید از زمانهایی که موسیقی برگزار کردهاید یا تدریس داشتهاید آن را میشنویم. ـ کل زندگی من خاطره است. چیز خاصی ندارد که بخواهم تفکیکش کنم. به پاس علاقهای که داشتم اینها همهاش برای من خاطره است. * با تشکر از اینکه در این گفتوگو شرکت کردید. |
تاریخ ثبت در بانک | 26 مرداد 1399 |