کد | pr-3687 |
---|---|
نام | محمدجواد |
نام خانوادگی | خادمی |
وضعیت جسمی | نابینا |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی |
زبان | فارسی |
تحصیلات | کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی |
کشور | ایران |
استان | اصفهان |
شهر | اصفهان |
توضیحات |
آقای محمدجواد خادمی از نابینایان فعال در اصفهان است که در پیشبرد اهداف این جامعه موثر و کوشا بوده است. او در تشکلهای مردمی تلاش کرده و هم اکنون در انجمن روشنبین، رئیس هیئت امناء است. او توانسته در تحصیلات عالی موفق باشد و در رشته روانشناسی، کارشناسی ارشد دریافت کند و جذب بازار کار شود. به هر حال دارای تجارب و دیدگاههای سودمندی است. به همین دلیل درصدد برآمدیم با ایشان مصاحبهای داشته باشیم. پس از هماهنگی در 3 خرداد 1399 این مصاحبه اجرا شد. مسئول اجرای مصاحبه در بانک اطلاعات معلولین، خانم مریم قاسمی بود. این مصاحبه به همت آقای سعید محمدیاری و علی نوری پیاده و نهایی سازی و آماده شد و در سایت بانک به اشتراک گذاشته شد. |
متن زندگی نامه |
متن گفتوگو قاسمی: لطف کنید خودتان را معرفی کنید. خادمی: محمدجواد خادمی، متولد اصفهان به تاریخ 1 فروردین 1367 هستم. * تحصیلاتتان چیست؟ ـ کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی را از دانشگاه آزاد نجف آباد گرفتم. * دورههای ابتدایی راهنمایی و متوسطه چه مدارسی بودهاید؟ ـ ابتدایی و راهنمایی را مدرسه استثنایی ابابصیر بودم و متوسطه هم که من هنرستان درس خواندم، رشته کامپیوتر خواندم و بعد از آن پیشدانشگاهیم را خواندم و کنکور دادم. * آن موقع هنرستان برای شما مناسب سازی بود که در رشته کامپیوتر تحصیل کردید با توجه به اینکه نابینا هستید؟ ـ نه، مناسب سازی که نبود، یعنی هیچ امکاناتی نداشتیم، ولی علاقه فردی وجود داشت. سپس به توصیه دوستان و سایر کادر آموزشی دوباره برگشتم در پیش دانشگاهی، رشته علوم انسانی را انتخاب کردم و از کامپیوتر تغییر رشته دادم. بعداً هم که برای رشته روانشناسی در کنکور شرکت کردم و در این رشته قبول شدم. * به نظر شما مشکلات آموزش و پرورش نابینایان چه است؟ ـ اگر بخواهیم مشکلات آموزش و پرورش استثنایی را بررسی کنیم، خیلی زیاد هستند، شاید یک دنیا حرف است. ولی در مورد خود شهر اصفهان متأسفانه ما یک آموزشگاه خیلی بزرگ و مجهز داشتیم به نام ابابصیر که این آموزشگاه سرانجامش معلوم نشد که چه شد و از بین رفت. به رغم اینکه ما بارها در جلسات حتی از شخص استاندار هم خواستیم که این قضیه را پیگیری بکند، یعنی بالاترین شخصیت استان را ما از او خواستیم که این موضوع را پیگیری بکند، ولی هیچ موقع متوجه نشدیم که این آموزشگاه و تمام تجهیزاتی که آنجا بود و همهاش به نام نابینایان گرفته شده بود واقعاً کجا رفت. به هر حال این یک ضعف بزرگی واقعاً است که الآن بچهها واقعاً ندارند این تجهیزات را و معلمهایی که در حال حاضر تدریس میکنند متأسفانه آن جوری که من شنیدهام کادر نابینا را قبول ندارند، یعنی کادر نابینا و کم بینا را قبول ندارند و بیشتر سعی میکنند که نیروهای بینا را بگیرند و این من فکر میکنم باز هم یک ضعفی است. * آیا منظور شما مدارس استثنایی است؟ ـ بله، دقیقاً مدارس استثنایی منظورم است؛ مدارس استثنایی نیروهایی که به خدمت گرفتهاند. دقیقاً یکی از دوستانشان به من میگفت که دقیقاً همین تفکر است که باید مثلاً حالا از افراد عادی استفاده کرد، و از بچههای خودمان نمیتوانند استفاده بکنند. این یک جور ضعف است. * برعکس ابابصیر که شما استادانی داشتید که خودشان هم نابینا بودند، درست است؟ ـ بله، دقیقاً، هم مربیان نابینا و هم معلمهای کارآزموده، یعنی کسانی که با خط بریل آشنا بودند، با کارگاههای نابینایان آشنا بودند، تحصیلات داشتند در این حیطه و دوره دیده بودند، و خیلی مجموعه بهتری نسبت به حال حاضر. ولی متأسفانه آموزشگاه دچار مشکل شد، و ما هم هیچ موقع نتوانستیم به نتیجه برسیم که اصلاً سرانجامش چه شد. * الآن خود آموزش و پرورش استثنایی، از جهات مختلف مثل تجهیزات، مشکلات دارند؟ ـ بله، اداره استثنایی که الآن خیلی مشکلاتش به نظرم بیشتر از قبل هم شده و واقعاً باید بودجههایی اختصاص برای دانشآموزان داده بشود، با توجه به پیشرفتهایی که اتفاق افتاده که بتوانند تجهیزات کمک توانبخشی بخرند. الآن بزرگنماهایی وجود دارد که میتواند به بچههای نیمه بینا خیلی کمک بکند. دستگاهها و به هر حال وسایل مختلفی هست که به نابینایان مطلق کمک میکند. ولی خیلی در این حیطه اقدامات و حمایتهای خاصی اتفاق نمیافتد و این هم دوباره از لحاظ تجهیزات هم بخواهی حساب بکنی یک جور ضعف است. * شما با دوستان نسل جدید که در مدارس استثنایی آموزش دیدهاند و فارغ التحصیل شدهاند ارتباط داشتهاید که ببینید تفاوت آموزششان با شما چقدر بوده است؟ حالا پیشرفتی که شما در ابابصیر داشتید حالا آنها در مدارس استثنایی نداشتهاند قاعدتاً، و مشکلاتشان صددرصد بیشتر است، درست است؟ آیا با کسی از این افراد ارتباط داشتهاید؟ ـ نه، خیلی با این بچهها در ارتباط نبودهام و از کیفیت آموزششان اطلاع ندارم. * بعد از مسئولین خود ابابصیر هم کسی پاسخگو نبود؟ ـ به هیچ وجه. اصلاً نه آنها، نه مسئولین اداره استثنایی. من عرض کردم، حتی ما از شخص استاندار آقای دکتر زرگرپور خواستیم و از ایشان درخواست کردیم که موضوع را پیگیری کنند، چون به هرحال بالاترین شخصیت استان است. ایشان هم قول همکاری دادند و هیچ موقع هم پیگیری، یعنی حداقل به ما که اطلاع رسانی نکردند که چه اتفاقی افتاد و به چه نتیجهای رسید. * شما در سایر رشتهها چه مهارتهایی دارید؟ فعالیتهای ورزشی فرهنگی هنری؟ ـ من که هنر جزء علایقم بود. از همان دوران دبیرستان ساز گیتار را رفتم دنبالش و زدم. ورزش را نه، حرفهای دنبال نکردم و بیشتر خودم بهصورت تفریحی شنا و ورزشهایی از این دست را بهصورت تفریحی انجام میدادم. در زمینه ورزش کار رسمی انجام ندادهام. از زمانی که وارد دوره ارشدم شدم، فعالیتهای اجتماعی و کارهای تشکلی، اینها را بیشتر واردش شدیم. اما سعی کردم که از آن جهت یک مقداری آن خواستههای خودم را ارضاء کنم. * استاد موسیقی شما چه کسی بودند؟ ـ نزد آقای اهورا کرباسی موسیقی فرا گرفتم. * حالا با کنسرت خاصی همکاری داشتهاید، یا در برنامهای و گروهی اجرا داشتهاید؟ ـ بله، اجراهای زیادی بود. از آن موقع که دیگر تقریباً نیمه حرفهای شدم اجراهای زیادی بود. ولی بعدها دیگر بهصورت حرفهای دنبالش نرفتم. * پس بیشتر به خاطر همان علاقهتان بو که یاد گرفتید. ـ بله. دیگر پیگیریش نکردم. یعنی دیگر به خاطر اینکه فعالیتهای متعددی بود این به حاشیه رفت. * شما ظاهراً عضو هیئت مدیره انجمن روشن بین هستید. برای ما میفرمایید که این انجمن چه فعالیتهایی دارد، چه زمانی تأسیس شده است؟ ـ در حال حاضر که رئیس هیئت مدیره هستم. ولی انجمن از سال 1379 تأسیس شده و فعالیتهای ما بیشتر در حوزه آموزش را دربر میگیرد. به دنبال این هستیم که شاخههایی که خیلی رویش کار نشده و میتواند منجر به اشتغال بشود را شناسایی بکنیم و روی آن سرمایهگذاری بکنیم که بتواند منجر به اشتغالزایی بشود. حالا کارهایی مثل ماساژ را در دستور کارمان داشتیم که منجر شد حداقل به آموزش دیدن و وارد شغل شدن بیستوچهار پنج نفر از نابینایان. این افراد هم شامل خانمها و هم آقایان میشود. * الآن در چه زمینههایی فعال هستند؟ ـ بله. یعنی حتی بعضیهایشان سالن ماساژ زدهاند. در بیمارستانها، در استخرها، با جاهای مختلف همکاری میکنند و به هر حال برایشان زمینه اشتغال ایجاد کرد. هسته روانشناسی تشکیل دادیم و افرادی که در رشتههای روانشناسی و رشتههای مرتبط بودند را گرد هم آوردیم و یک سری آموزشهای تخصصی در اختیارشان گذاشتیم و همین دوره زمینهساز شد که حدود چند ده نفر از بچهها جاهای مختلف در قالب کمک کردن به موسسات به صورت خصوصی یا به صورت نیمه خصوصی به شکلهای مختلف، بعضیها برای خودشان مشاوره تلفنی راه انداختند. به هر حال با ایدههای مختلف که داشتند و در دستور کارشان بود، وارد حیطه شغلی شدند. الآن هم میخواهیم انشاءالله بخش پژوهشی آن را فعال کنیم و در روانشناسی به پژوهش بپردازیم. بعد از آن هم که به تازگی بحث بورس را رویش کار کردهایم، آموزشهایی در این حیطه دادهایم و درصدد هستیم به افراد نابینا حداقل کمک کنیم که با رعایت یک سری نکات از سرمایههای خودشان بتوانند کسب درآمد بکنند و حداقل اینکه ارزشش را حفظ کنند. البته کارهای زیاد آموزشی دیگر در کنارش انجام شده که شاخصترینهایش در یکی دو سال اخیر این مواردی بود که خدمتتان گفتم. * از چه نهادی مجوز دریافت کردهاید؟ ـ از وزارت کشور مجوز گرفتیم. * از نظر شما مهمترین مشکل تشکلهای نابینایی اصفهان چیست؟ ـ مهمترین مشکلشان شاید عدم اتحاد باشد دیگر. یعنی بین آنها هماهنگی در پیشبرد اهدافشان کمتر مشاهده میشود. یعنی اینکه دقیقاً ما نمیدانیم برای اینکه در مسائل کلان مثل مناسب سازی مثل مسائل کلان استان به نتیجه برسیم، هرکدام از تشکلها باید یک گوشه این قضیه را بگیرند. ولی اینکه ما کدام گوشهاش را باید بگیریم دقیقاً نمیدانیم. یعنی این هماهنگی هیچ موقع وجود نمیآید. در سطح استان علی رغم اینکه جلسات متعددی گذاشته شد؛ ولی همچنان به نتیجه نمیرسد و این اتحاد بین تشکلهای مختلف که معمولاً هم همهشان هم قوی هستند و کارآمد هستند، ولی در مسائل کلان این اتحاد به نتیجه نمیرسد. شاید این بزرگترین مشکل است. * به نظر شما مهمترین و موثرترین آسیب در جامعه نابینایان چه است؟ ـ مهمترین آسیب در جامعه نابینایان به نظر من عدم استقلال است. یعنی نداشتن استقلال، حالا از هر جهت که بخواهیم حساب بکنیم، استقلال مادی، استقلال در جهتیابی، استقلال در حتی میتوانیم بگوییم که مثلاً یک اندیشه متفاوت، این عدم استقلال خیلی آسیبرسان است که ما هنوز نتوانستهایم مستقل بشویم، ما هنوز نتوانستهایم خودمان را بهعنوان یک قشری که حالا خیلی نیازمند نیست به این طرف و آن طرف (علی رغم اینکه توانمندیهای زیادی دارد) معرفی بکنیم. به نظر میآید کل نابینایان میتواند خودکفا و مستقل باشد. * شما روی استقلال خیلی تکیه میکنید. به نظر شما عدم استقلال چه پیامدهایی دارد؟ ـ جامعه نابینایی وقتی روی پای خودش نایستد و خودکفا و مستقل نباشد، یعنی مثل کودک صغیر و محجوری است که اداره و مدیریتش به دست دیگران است. دیگران برای او تصمیم میگیرند، منافع و مضار این جامعه را دیگران میسنجند و برای آن برنامهریزی میکنند و نابینایان بدون اینکه نقشی داشته باشند فقط نظارهگر هستند و عواقب تصمیمها و اقدامات دیگران را باید تحمل کنند. در حالی که اولین گام برای فعال شدن و اصلاح یک جامعه این است که امور آن جامعه توسط خودشان اداره شود. در جامعه دمکراتیک همین گونه است و خود مردم سرنوشت خود را مدیریت میکنند و تصمیمها و اقدامات با مشارکت جمعی انجام میپذیرد و عقل جامعی و خرد اجتماعی حاکم است نه عقل یک نفر یک گروه خاص. به نظر من برای اصلاح جامعه نابینایی کشور اولین مسئله این است که حق حاکمیت و حق استقلال و خودکفایی نابینایان به رسمیت شناخته شود و تمامی امور به دست خودشان سپرده شود. البته نهادهای دولتی هم میتوانند ناظر باشند و در مقام نظارت، راهنمایی کنند و مشاوره بدهند. اما استقلال ما وقتی تحقق پیدا میکند که اولاً خود نابینایان با جدیت به آن باور داشته و پای آن بایستند یعنی در امور خودشان مشارکت و حضور جدی داشته باشند. بیخیال نباشند و امورشان را رها نکنند و به دست دیگران نسپارند. * در پایان اگر توصیه یا نکتهای باقی مانده است، بیان بفرمایید؟ ـ من به نظرم میرسد که اگر واقعاً بشود شبکه تشکلها را، شبکه تشکلهایی که مرکزش در تهران است یک مقدار تعامل بیشتری با تشکلها داشته باشد، گزارشی بدهد، گزارشات شفاف داشته باشد، ما بتوانیم نه فقط در مجمع عمومیهایش، بلکه بهصورت ماهیانه بهصورت حداقل فصل به فصل این گزارشها را داشته باشیم و بتوانیم بهشان پیشنهاد بدهیم، یعنی یک راهکار تعاملی ایجاد بشود، خیلی میتواند در پیشبرد مسائل کلان ما کمک بکند. چون شما خودتان هم میدانید، ما خیلی مشکل در مسائل کلان داریم، مثل مسائل بانکداری، مثل مسائل مربوط به محضر، مسائل حقوقی، مسائل مربوط به اشتغال، یعنی مسائل کلانی است که اینها باید بهصورت کشوری پیگیری بشود. یکی دو نفر حالا شاید کوششهایی کرده و یک کاری میکنند، ولی نهایتاً به نتیجه نمیرسد. من حالا کوچکتر از آن هستم که توصیه بکنم. ولی اگر بخواهم یک پیشنهادی بدهم، پیشنهادم این است که این شبکه تشکلها یک مجموعه وسیع و قویای در سراسر کشور به وجود بیاورد تا بشود این مسائل را بخصوص به شکل قانونی، یعنی اینکه ما همه بتوانیم به نمایندههای شهرها و استانهایمان فشار بیاوریم و قوانین تصویب بشود و قوانین بتواند زیربنایی را بگذارد برای اینکه واقعاً این مشکلات کلان حل بشود، این خیلی میتواند موثر باشد که شاید یکی از مهمترین آنها به نظر من اجرایی شدن همان بند قانون جامع حمایت از حقوق معلولین که میگوید حداقل حقوق را باید به نابینایان بیکار بدهند. یعنی واقعاً من فکر میکنم باید اجرایی بشود. چون خیلی از بچهها دارند آسیب میبینند و اذیت میشوند. البته این موضوعی است که دلم میخواست بگویم و شما انعکاس بدهید. * با تشکر از اینکه در این مصاحبه شرکت کردید. |
تاریخ ثبت در بانک | 19 اردیبهشت 1395 |
فایل پیوست |