کد | pr-32831 |
---|---|
نام | قاسم |
نام خانوادگی | شمس |
سال تولد | 1323 |
وضعیت جسمی | نابینا |
نوع فعالیت | خدماتی ، اجتماعی |
زبان | فارسی |
مهارت | دامپرور و چوبدار |
کشور | ایران |
استان | اصفهان |
شهر | اصغر آباد |
متن زندگی نامه |
قاسم شمس دفتر فرهنگ معلولین نابینا متولد 1323 ساکن اصغرآباد اصفهان شغل: دامپرور و چوبدار توضیح: در بسیاری از تحقیقات به ویژه پژوهشهای تاریخی، رخدادهای تاریخ معلولین در اروپا برای ایران هم نمونه برداری شده است. اینگونه پژوهشگران فکر کردهاند حوادث و تحولات تاریخ معلولین در اروپا عیناً در ایران هم جریان داشته است. چهار مرحله تاریخی که بر معلولان اروپا گذشته در ایران و در همه مناطق جهان هم همین چهار مرحله جریان داشته است. به دلیل فقدان تحقیقات تاریخی درباره معلولان ایران و سیر تحولات معلولیت در ایران، بسیاری چشم بسته، ادعاهای فوق را پذیرفتهاند. اما گاه به پارهای شواهد برخورد میکنیم که ادعای مزبور را زیر سوال میبرد و آن را نقض میکند. به هر شاهد و سند و مدرکی که برخورد میکنیم که مرتبط به سیر حوادث معلولیت در ایران است، تلاش میکنیم اینها را جمعآوری و به اشتراک بگذاریم. قاسم شمس یک نمونه از افرادی است که 75 سال قبل متولد شده آن هم در یک روستای دور افتاده در غرب اصفهان به نام اصغرآباد در پنج سالگی نابینا شده و چون در محیط کشاورزی و دامپروری بوده در چوبداری کسب مهارت و تجربه کرده و در جوانی یک چوبدار حرفهای بوده است. چوبدار در فرهنگ ایرانی سه معنا دارد، یکی به معنای کسی که مدیریت گله گوسفند یا گله گاو به او سپرده میشود؛ دوم به معنای کارشناس دامهای اهلی گفته میشود که میتواند بیماری یا سلامت یا انواع بیماری دام، وزن تقریبی، رشد مطلوب، حامله بودن و خلاصه شاخصهایی که در قیمت دام تأثیر دارد را تشخیص دهد؛ معنای سوم آن این است که به کسی چوبدار گفته میشود که کارش خرید و فروش دام است. چوبداری شغل بسیار مهم در بازار دام در ایران و حتی در اروپا بوده است و چوبدار را فردی با اعتبار، امین، کاردان و نظر او را قابل استناد میدانستهاند. شمس با اینکه نابینا است ولی در آن منطقه در شغل چوبداری معتبر و صاحب شهرت است. البته الآن، تواناییهای مختلف خود را از دست داده و نمیتواند مثل گذشته تشخیص دهد و هم اکنون چند گاو و گوسفند دارد و از طریق دامپروری کسب درآمد میکند. به محض اطلاع از آقای قاسم شمس، او را نمونه خوبی برای تحقیقات معلولیتی دانستیم و پس از هماهنگی در 26 دیماه 1398 به منزل ایشان در اصغرآباد رفتیم و مصاحبهای مفصل با ایشان انجام شد. در این مصاحبه محمد نوری، علی نوری از دفتر فرهنگ معلولین، منصور صلواتی و خانم زهرا شمس (این دو نفر از همکاران دفتر فرهنگ معلولین در اصفهان هستند) حضور داشتند. غیر از خود آقای شمس، پسرش محمدآقا شمس و یکی از اعضای شورای شهر اصغرآباد آقای حسین معینی هم حضور داشتند. متن گفتوگو با آقای قاسم شمس * حاج قاسم، شما چه سالی متولد شدید؟ ـ من 75 سالم است و میتوان حدس زد در سال 1323 متولد شدهام. * در اصغرآباد متولد شدید؟ ـ خیر، در کهریزسنگ متولد شدم و پنج ساله بودم که به اصغرآباد آمدیم. زیرا اصغرآباد به صورت یک دِه یا شهر نبود و بعداً توسط اصغر میرزا نوه ظل السطان تأسیس شد. وقتی متولد شدم اصغرآباد مجموعه مزرعهها و باغاتی بود که توسط خان یعنی خاندان ظل السلطان اداره میشد. پدرم یکی از عاملان و رعیتهای خان در اصغرآباد بود. * آیا شما از ابتدا نابینا بودید؟ ـ نه تا پنج سالگی بینایی داشتم. ولی بر اثر بیماری بیناییام را از دست دادم. * الآن چه کار میکنید، دامداری میکنید؟ ـ حالا دیگر سالخورده شدهام و توان کار ندارم. من قبلاً دامداری میکردم. چوبداری میکردم، مقنی بودم، آبیاری میکردم، علف میچیدم، همه کار میکردم. ولی الآن هفت هشت سال است قلبم مشکل دارد و چارهای ندارم. جز اینکه راهنمایی کنم. معمولاً مینشینم و به بچهها میگویم چه کار کنید. ـ پسر قاسم شمس: پدرم، دیشب ساعت 9 از بیمارستان مرخص شد. با دفترچه بیمه بهزیستی گفتند یک میلیون تومان باید بدهید تا مرخصش بکنیم. ولی گفتند فاکتور میدهیم. و بروید از بهزیستی بگیرید. البته هر دفعه به بهزیستی رفتهایم، معمولاً فاکتورها را بایگانی میکنند و میگویند اگر دولت چیزی به ما بدهد، ما هم به شما میدهیم. * ایشان در بهزیستی پرونده دارد؟ ـ پسر قاسم شمس: بله در بهزیستی پرونده دارد، اما در شرایط حاضر از بابت قرص و داروهایش و هزینه بیمارستان بهزیستی هیچ کمکی نمیکند. * چند وقت است که ایشان بیماری قلبی دارند؟ ـ پسر قاسم شمس: از ده تا پانزده سال پیش این بیماری را دارد، ولی شدید نبود. اما دو سه سال اخیر شدید شده است. * آیا از طرف بهزیستی، بیمه تکمیلی برایش درست کردهاند. ـ پسر قاسم شمس: نه، بیمه تکمیلی ندارد. فقط یک دفترچه خدمات درمانی سایر اقشار به ایشان دادهاند. * با توجه به اینکه ایشان در جوانی و میان سالی اهل کار و تلاش بوده و خودش میگوید مقنی و چوپدار و دامپرور و غیره بوده و به رغم نابینایی کارآفرین بوده است یعنی انسانی با تجربه است، آیا بهزیستی و دیگر نهادها به سراغ ایشان آمدهاند تا ایشان را به عنوان یک الگو برای جوانان مطرح کنند؟ ـ پسر قاسم شمس: ایشان مقنی بوده یعنی هر جا میخواستند چاه حفر کنند او را میبردند و نظر میداد و خودش هم چاه حفر میکرد یعنی با کلنگ و دیگر وسایل حفاری قدیمی چاه میکند تا به آب میرسید. توجه کنید. برای یک فرد بینا اینگونه کارها دشوار است مثلاً در عمق 30 متری زمین جلو برود و چاه بکند ولی ایشان به رغم نابینایی انجام میداد. کلاً در بحث آب و آبیاری و چاه تخصص داشت و تجربه دارد. تجربه دیگرش درباره علف برای تغذیه حیوانات است و بالاخره تجربه درباره چوبداری دارد. یعنی درباره اینکه حیوان بیمار است یا سالم؟ وزن آن چقدر است؟ آیا به درد نگه داشتن و به اصطلاح پرواری میخورد یا نه باید از گوشت آن استفاده کرد؟ پدرم با دست زدن به حیوان متوجه میشد و به عنوان یک کارشناس معتمد و امین مردم نظر میداد. همه اینها تجربه است و میتوانند او را به عنوان یک فرد پر تجربه و دارای مهارتهای مختلف معرفی کنند. حداقل جوانان بدانند افرادی با این وضعیت همواره در تلاش و کوشش بوده است. اگر او معرفی شود حداقل تأثیرش روحیه دادن به افرادی است که معلولیت دارند و افسرده و بیکار نشستهاند تا از جایی به آنها رسیدگی شود. افرادی مثل حاج قاسم میتوانند یک الگو باشند و با آنها الگوسازی شود. * آقای معینی، شما به عنوان یکی از مسئولین اصغرآباد تخصص ایشان را توضیح بدهید. ـ حسین معینی : حاج قاسم با اینکه صددرصد نابینا بود، الآن در سن 75 سالگی واقعاً دیگر نمیتواند کار بکند، اما قبلاً کشاورزی تخصصی خیلی خوب کار میکرد، دامداری خیلی خیلی خوب کار میکرد، به قول خودش چوبداری یا خرید و فروش دام را خیلی تخصصی و با علم کامل کار میکرد. اما یک چند سالی است متأسفانه به خاطر کهولت سن و بیماری قلبی کار را به پسرهایش سپرده است. اینگونه افراد کم هستند یعنی افرادی که در دوره خودشان یک کارشناس با تجربه و با مهارت بودهاند. با اینکه نابینا بوده ولی تلاش کرده دانشهایی در رشته کشاورزی و دامپروری را یاد بگیرد و با روش تجربه و آزمون و خطا به اوج مهارت برسد به نظرم ایشان افتخار ما است. * یعنی با اینکه نابینا بوده، کاملاً حیوانها را تشخیص میداده است؟ ـ حسین معینی: بله، حاج قاسم، شما در رشته کشاورزی و دامداری کاملاً تبحر دارد و میزان حاملگی حیوانها، وزنشان و سلامتشان را کامل تشخیص میداده و نه تنها برای اصغرآباد و منطقه ما بلکه برای ایران یک افتخار محسوب میشود. * منظور شما از افتخار چیست؟ ـ حسین معینی: کسی که در چند رشته مهارت و تبحر عالی داشته باشد به طوری که در پیشرفت مردم موثر باشد، اگر در یک کشور پیشرفته چنین فردی بود، چند مدرسه یا ورزشگاه یا خیابان و غیره به نام او میشد، با او مصاحبه میشد و نامش در رسانهها مطرح و او را به مردم معرفی میکردند. یعنی اینگونه افراد میتوانند مبدأ پیشرفت باشند و افرادی با ادامه راهش، دستاوردهای او را توسعه بدهند. اما در ایران نسبت به او اطلاعرسانی نشده و حتی او را معرفی نکردهاند. شما و دفتر فرهنگ معلولین اولین مرکزی هستید که آمدید و با او مصاحبه کردید. بالاخره اینگونه افراد مایه ابرو و اعتبار و موجب عزت و شرافت ملت ایران و مردم منطقه و اصغرآباد هستند و لازم است شهرداری اصغرآباد حداقل یک خیابان یا پارک را به اسم ایشان نامگذاری کند. * از نظر جمعیت شناسی و مردم شناسی، وضع اهالی اصغرآباد چگونه است؟ ـ حسین معینی: اصغرآباد حدود یکصد سال سابقه دارد، افرادی از سده (خمینی شهر)، اصفهان، نجف آباد، کهریزسنگ و جاهای دیگر به اینجا آمده و به مرور زمان بومی شدهاند. ولی ماهیت جمعیت اصغرآباد مهاجرتی است. فامیلهای بسیار مثل شمس، موحد، براتی و معینی در اینجا حضور دارند. البته جبر و اقتضاء روزگار، آنها را مجبور ساخته همدیگر را تحمل کرده و همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند. * شما به عنوان فرزند آقای شمس در مورد پدرتان و مشکلات و بیماریشان توضیح بدهید. ـ پسر قاسم شمس: پدرم متولد 17 دیماه 1317 است. الآن قلبش درد میکند، فشار دارد، انسولین میزند، این مشکلات را دارد. خودم هم متولد اول فروردین 1350 هستم. * شما چگونه به پدرتان کمک میکنید؟ ـ پسر قاسم شمس: اگر توفیق شامل حالمان بشود در خدمت پدر هستیم، غلام پدرم هستیم. دیشب تا ساعت 10 بیمارستان بودم، از بیمارستان آوردمش اینجا. * آقای معینی، لطفاً راجع به اصغرآباد هم توضیح میدهید؟ تاریخ پیدایش اصغرآباد و تحولات تاریخی آن؟ ـ حسین معینی: اصغرآباد سال 1303 توسط صارم الدوله پسر ظل السلطان تأسیس شد. همه اصغرآباد یک مزرعه بزرگ در یک دشت بزرگی بوده که برای خان کشاورزی میشده است. بر اساس گزارشهایی که در منابع هست این مزرعه بسیار حاصلخیز بوده و انواع جو و گندم و سیفیجات و به ویژه تریاک کشت میشده است. کارگران از نجفآباد، خمینی شهر (در آن زمان سده و بعداً خمینی شهر نامیده میشد) و کهریزسنگ میآمدند و کار میکردند، بعدها برای آنها چند خانه در همین مزرعه ساختند و خود خان هم یک خانه اربابی داشته است. این خانهها موقت بوده ولی بعدها خانه دائمی ساخته و اسکان داده شدند. بعداً صارم الدوله این ملک را به مناسبت تولد پسرش اصغر میرزا به او داد. سال 1316 پسرش اصغرمیرزا زمانی که آمریکا درس میخوانده و دانشجو بوده نقشه جامع و کامل بر اساس ضوابط شهرسازی در آمریکا میکشد، و میآید اینجا و اجرا میکند، سپس به تدریج و کمکم اینجا آباد میشود. اصغرمیرزا بعد از اتمام تحصیلاتش به اصفهان آمد و ساکن شد و گاهی هم سری به اصغرآباد میزده است. یک قسمت آن باغی زیبا برای خودش احداث کرده بود. گویا رفتارش با عوامل و کارگران و کشاورزان خوب بوده است. * آقای شمس آیا شما به یاد میآورید، اصغرمیرزا چگونه رفتار میکرده چه کار میکرد؟ ـ بله. من بچه بودم، یادم است، هر کس حتی بچهها وقتی به اصغرمیرزا سلام میکردند. اصغرمیرزا جواب سلام همه را میداد. اسب قشنگی داشت و به شکار میرفت. خاطره بدی از او نداریم. * شما چه کارهاش بودید؟ یعنی شغل شما چه بود؟ ـ من کارگر بودم و در مزرعه چاه میکندیم، شخم میزدیم، علف میچیدیم. * قبل از اینکه صارم الدوله اینجا را به پسرش اصغرمیرزا واگذار کند و به اصغرآباد مشهور شود، اسم اینجا چه بود؟ ـ پسر قاسم شمس: من از پیرمردهای قدیمی پرسیدم، گفتند قبل از اینکه اینجا اصغرآباد بشود، به آن صحرا سیاچی میگفتند و ملک اهالی کهریزسنگ بود. قلمرو وسیعی داشته و تا هفتصد دستگاه و منظریه و چشمه لادور، جزء اصغرآباد حساب میشده، و به آن میگفتند صحرا سیاچی. * آیا در اصغرآباد، آثار قدیمی و باستانی وجود دارد؟ اساساً هویت اینجا به چیست؟ ـ حسین معینی: یک حمام قدیمی داشتیم که بسیار زیبا بود. اما متأسفانه تخریبش کردند، تا مردم، در صبحی بیدار شدند خراب شده بود. یعنی تنها جایی که از قدیم مانده بود همین حمام بود که خرابش کردند. شناسنامه و هویت اصغرآباد، فقط باغات آن است. ویژگی آن سرسبزی و شادابی و آب داشتن است. از طرف دیگر نزدیک شهر اصفهان است و فاصله اندکی با خمینی شهر و نجفآباد دارد. اصغرآباد در مسیر شاهراه اصفهان به استان لرستان و استان خوزستان قرار دارد. مردم اصفهان که میخواهند باغ یا باغچهای داشته باشند و جمعهها و تعطیلات از آن لذت ببرند، معمولاً از باغهای اصغرآباد میخرند. یک ویژگی این باغها نظام حقوقی آبیاری و حق آبه است که با دقت اجرا میشود. * اصغرآباد الآن چقدر جمعیت دارد؟ و شغل آنها چیست؟ ـ حسین معینی: الآن حدود هشت هزار و دویست تا سیصد نفر جمعیت دارد. قبلاً اکثر کشاورز و دامپرور بودند ولی الآن علاوه بر کشاورزی، بخشی از جمعیت در کارگاهها و کارخانههای اطراف کار میکنند. * چه صنعتی در اصغرآباد رونق دارد؟ ـ حسین معینی: اکثراً کارشان صنعت چوب است که خیلی هم پیشرفت کرده است. البته الآن مسائل اقتصادی یک مقدار باعث رکود در این زمینه شده؛ اما حدود پنج سال پیش ما یک آمارگیری کردیم که فقط هشتاد تا کارگاه زهوار سازی بود، حدود بیست الی سی تا کارگاه خراطی چوب و تزیینی چوب بود، کارگاه دوبل زنی بود، و در کل اصغرآباد، حداقل دویست کارگاه صنعت چوب دایر است. * در مورد کار چوب در اصغرآباد بیشتر توضیح میدهید؟ چه هنرها یا حرفهای وجود دارد؟ ـ حسین معینی: چوب خام از بیرون یعنی از شمال یا از کرمانشاه یا از لردگان و باغ بهادران میآورند. در اینجا برش داده میشود و تبدیل به زهوار چوبی، پای نرده، پای مبل چوبی، چیزهای تزئینی میشود. چند کارگاه سنتورسازی و تنبک سازی داریم و منبت و خاتم کاری هم داریم. ویژگی این کارها این است که هنر با حرفه چوب ترکیب شده است. * تنبکسازی و دیگر وسایل هنر که با صنعت چوب سر و کار دارد چگونه وارد اصغرآباد شده است؟ ـ در صنابع تنبکسازی، سنتورسازی و ساخت دیگر وسایل هنری به دقت و حوصله و عشق به کار نیاز است، خوشبختانه مردم اصغرآباد، انسانهایی سخت کوش، صبور و عاشق کارشان هستند به همین دلیل در صنایع چوبی ـ هنری موفق بودهاند. اما این صنایع از اصفهان وارد شده است. اصفهان زادگاه انواع هنرها است. ابتدا یک یا چند نفر به سنتورسازی رو آوردند، کمکم مثلاً فرزندان یا اقوام و نزدیکان خود را آموزش دادند و به تدریج این صنعت فراگیر شده است. * آیا معلولین در این صنایع حضور دارند؟ ـ حسین معینی: آمار دقیقی از معلولان و عملکردشان در این صنایع ندارم ولی زمینههای حضور و یادگیری و مهارتآموزی در معلولان زیاد است. نکته مهم این است که سازمان متصدی امور معلولین باید در هر منطقه با توجه به شرایط آن منطقه برای معلولین برنامهریزی کنند و به آنان مهارت یاد بدهند. در اینجا صنایع چوب رواج دارد بهزیستی باید از حضور معلولین در این صنایع حمایت کند. تجربههای جهانی و تاریخی در مورد معلولین گویای همین نکته است. مثلاً در یک زمان نیاز به چوبداری بوده آقای شمس با اینکه نابینا بوده ولی این حرفه را یاد گرفته و در این رشته فعالیت کرده است. * غیر از صنایع چوب، آیا میتوان گفت اصغرآباد در صنعت باغداری هم قابل توجه است؟ ـ حسین معینی: به خاطر خشکسالی، کشاورزی اصغرآباد نابود شد، و فکر کنم الآن سی تا چهل درصد کارایی باقیمانده است. یک زمانی اینجا کامیون کامیون گلابی بارگیری میشد، کامیون کامیون سیب گلاب بود، آلو بود، اما همه خشک شد. یعنی شما الآن بروید بالا میبینید که تمام باغها خشک شده. حتی ما برنجکاری، گندم، جو زیاد داشتیم، یعنی هیچ وقت هیچ زمینی خالی نمیماند. پس از خشکسالی، مردم به باغداری تفریحی به جای باغداری تولیدی رو آوردند. کاربری باغات به مراکزی برای رفاه و تفریح خانوادهها تبدیل شد. مردم از اصفهان، تهران، خوزستان قطعهای میخرند تا چند روز هفته یا ماه را در آنجا استراحت کنند. * آیا خبر دارید معلولین و نابینایان در این تحولات حضور یا نقشی دارند یا نه؟ ـ حسین معینی: سازمانهای که متصدی امور معلولین هستند باید اطلاعات جمعآوری کنند و سپس برنامهریزی کنند ولی ما اطلاعاتی نداریم. البته معلولین میتوانند در این عرصهها وارد شوند و خدمات بدهند و کسب درآمد کنند. * عجیب است، اصغرآباد نه کتابخانهای دارد و نه فرهنگسرا؟ ـ حسین معینی: مسئولین مشغول برنامهریزی برای کتابخانه و فرهنگسرای اصغرآباد بودند و دوره قبلی شورای شهرداری داشتند کارهایی میکردند، بعد آمدند آنها گفتند نه، آن مجموعه نه، یک مجموعه دیگر. یک سری اختلافات و اقتصاد هم یک مقدار به ضرر تمام شد. اما ما دو سال پیش در همین اصغرآباد با همین وضعیت اقتصادی و اینها دو تا مدرسه خیّرساز مردمی داشتیم، که کامل مردم آمدند این دو مدرسه را، یکی را از صفر تا صد ساختند، و دیگری هم قدیمی بود و بازسازی کردند، و حدود دو میلیارد تومان هزینه همین دو تا مدرسه شد. اما هنوز فقر فرهنگی و فقر امکاناتی خیلی داریم، خیلی خیلی داریم. اصغرآباد در زمان جنگ با اینکه حدود سه هزار و خوردهای جمعیت داشت اما حدود 75 شهید و بیش از یکصد جانباز دارد. * از نظر مفاخر و شخصیت شناسی چی؟ آیا الآن پزشک و مهندس افراد مشهور هنرمند یا نویسنده یا روحانی مشهور دارید؟ ـ حسین معینی: مشاهیر و مفاخر داریم که تمامشان اصغرآبادی بودند، یعنی اینجا درس خوانده و اینجا کار کردند و از بچههای همینجا بودند؛ ولی آنها هم به شهرهای دیگر رفتند. حدود هفت هشت پزشک از اهالی اصغرآباد هست که در شهرهای دیگر سکونت دارند. * ممکن است تعدادی از آن وقت شخصیتهای مشهورتان را نام ببرید؟ - پسر قاسم شمس: بله. حاج آقا ابن رسول امام جمعه موقت اصفهان اصغرآبادی است. مرحوم آیت الله سید محمدتقی حجازی. قبل انقلاب هم یک حاج آقا سید مهدی داشتیم. حاج غلامرضا امینی شخصیت دیگری است که ایشان یکی از قضات سطح بالای کشور هستند. ایشان ساکن تهران و جانباز هفتاد هشتاد درصدی است. شیخ رمضانعلی مدنی بود که شاگرد امام خمینی و آقای منتظری بود. ایشان از دنیا رفته پدر شهید هم بود. حاج آقا مدنی رئیس کاروان حج و زیارت هم بود. به هر حال هر کسی به موقعیتی رسیده دیگر رفته سراغ کار خودش، و دیگر پیگیر این نبوده که به زادگاهش خدمتی بکند. ما چرا، دکتر داریم، متخصص اطفال داریم، دندانپزشک خیلی خوب داریم، ما وکیل داریم آقای اسماعیل عباسی که ایشان یکی از وکلای خیلی خوب کشور هستند. حتی رزمندگان و جانبازان اصغرآباد هم ناشناخته هستند. شخصیت دیگر حاج علی دویستی است که زادگاهش همینجا بوده است. دوره قبل کاندیدای نمایندگی بود و یکی از قضات سطح بالای استانی است. * توسعه و پیشرفت در هر منطقه به چند عامل بستگی دارد، یکی شخصیتهایی هستند که در هنر، فیلم، هنرپیشگی، یا در پستها و مشاغل دیگر به شهرت رسیده و میتوانند به عنوان حامی و پشتیبان، امکانات و استعدادها را تجمیع کنند و در جامعه تحرک و پیشرفت ایجاد نمایند. ـ پسر قاسم شمس: بله در اصغرآباد چهرههای گمنام بسیار هست اما شخصیتهایی هم هست که برای فعالسازی آنها، روی آنها کار نشده است. چهرهسازی هم در اینجا ضعیف است کسانی مثل پدر من زمینه دارند که مطرح شوند ولی تا الآن کاری روی آنها نشده است. * یک عامل در توسعه شهرها، نهادها مثل شهرداری، کتابخانهها، فرهنگسراها و امثال اینها است و عامل دیگر اماکن باستانی و تاریخی یا توریستی است. ـ حسینی معینی: در اصغرآباد زمینه همه اینها هست و امیدواریم اقدامات اساسی انجام شود. البته ما فقر فرهنگ خیلی داریم. در اصغرآباد مکان فرهنگی ورزشی، حتی استخر نداریم. دو تا سالن داریم، اما یک سالن درست حسابی، کتابخانه نداریم، فرهنگسرا نداریم، یک آمپلی فایر که برای به قول معروف یک جشنی، همایشی، یک مجموعهای باشد که تفریحی باشد ما نداریم، و حتی خود شهرداری هم نتوانست این کار را به ثمر برساند و یک چنین فضایی را درست بکند. از لحاظ فرهنگی خاصیتی که این اصغرآباد دارد این است که ساکنانش با هم تعامل دارند. یعنی لر، فارس و ترک همه در کنار هم با صلح و آرامش دارند زندگی میکنند. * امروز از دفتر فرهنگ معلولین به اصغرآباد آمدهایم تا اولاً به برخی معلولان سر بزنیم و ثانیاً زمینهها و عوامل عمومی و ویژه که در سرنوشت معلولان موثر است را شناسایی کنیم. بیشتر این گفتگو به بررسی این زمینهها گذشت. اما در پایان باید بگویم افرادی مثل آقای شمس یا آقای براتی که اینجا دیدیم در سراسر ایران بینظیر هستند، اینگونه افراد نشان دهنده این نکته هستند که اصغرآباد میتواند یک قطب قابل توجه برای معلولین شود. دفتر فرهنگ معلولین اعلام آمادگی میکند اگر محلی توسط مردم یا توسط شهرداری به کتابخانه معلولین اختصاص یابد تجهیز و کتابها و امکانات آن را میتوانیم تأمین کنیم. با تشکر از آقای حاج قاسم شمس و فرزند برومندشان و مهندس حسین معینی که در این سفر ما را یاری رساندند. *.م.ن |
تاریخ ثبت در بانک | 8 تیر 1399 |
فایل پیوست |