کد | pr-32830 |
---|---|
نام | عباس |
نام خانوادگی | براتی |
سال تولد | 1337 |
وضعیت جسمی | نابینا |
نوع فعالیت | خدماتی ، اجتماعی |
زبان | فارسی |
مهارت | تعمیر موتورسیکلت |
کشور | ایران |
استان | اصفهان |
شهر | اصغرآباد |
متن زندگی نامه |
عباس براتی دفتر فرهنگ معلولین نابینا متولد 1337 ساکن اصغرآباد اصفهان شغل تعمیر موتورسیکلت توضیح: پس از پخش فیلمی در شبکه اصفهان درباره آقای عباس براتی، پیگیر شدیم تا گفتوگویی با ایشان داشته باشیم. پس از پرسوجو با آقای حسین معینی آشنا شدیم. ایشان کسی است که در اصغرآباد او را میشناسند و او اطلاعات خوبی از مردم دارد. با آقای معینی تماس گرفته شد و ایشان افراد دارای معلولیت اصغرآباد را هماهنگی کرد تا از همه آنها مصاحبه اخذ کنیم. بالاخره در 26 دیماه 98 به اصفهان و اصغرآباد رفتیم و با چند نفر از معلولین به گفتگو پرداختیم. هدف معرفی تجارب و دستاوردهای زندگی این افراد و به اشتراک گذاشتن آنها است. دیگر افراد دارای معلولیت با مطالعه سرگذشت کسانی مثل عباس براتی متوجه خواهد شد که با اتکا بر تواناییهای خود، به کسب درآمد و زندگی مستقل خواهند داشت؛ بدون اینکه به تکدی رو آورند. این مصاحبه در منزل آقای عباس براتی در اصغرآباد در 26 دیماه 1398 انجام شد. در این مصاحبه محمد نوری و علی نوری از دفتر فرهنگ معلولین؛ زهرا شمس و منصور صلواتی همکاران این دفتر در اصفهان و نیز عفت شیخی همسر آقای براتی و آقای مهندس حسین معینی اهل اصغرآباد و فعال در امور مدنی حضور داشتند. مطالب درباره اصغرآباد در مصاحبه آقای شمس آمده و اینجا تکرار نمیکنیم. متن گفتوگو با عباس براتی * درباره اسم و تاریخ تولد و دیگر مشخصات فردی بفرمایید؟ ـ اسم من عباس براتی و در اصغرآباد در سال 1337 به دنیا آمدهام. ازدواج کردهام و دو دختر دارم که یکی از آنها ازدواج کرده است. * نوع بیماری چشمت و علت نابینایی شما چیست؟ ـ یک چشمم قبل از انقلاب به علت تصادف و آب سیاه آوردن، و پس از عمل نابینا شد. چشم دیگرم هم تا 25 سال خوب بود، آبمروارید آورد، عمل کردم، ولی فایده نداشت و نابینا شد. بعد هم که هر چقدر دکتر در شهرهای مختلف رفتیم، اما فایده نداشت. ده پانزده سال با یک چشمم نور را میدیدم که این هم از بین رفت. * درباره شغلت و اینکه در موتورسازی یا تعمیر موتورسیکلت مشهور هستی بگو؟ ـ در سالهایی که یک چشم داشتم در کنار برادرم تعمیر موتورسیکلت را یاد گرفتم. دکتر دائم میگفت نباید کار کنی و تعمیر موتورسیکلت موجب میشود آن چشمت را هم از دست بدهی و کاملاً نابینا شوی. اما مخارج زندگی شوخی بردار نبود و باید کار میکردم تا کسب درآمد داشته باشم. دورهای که یک چشم داشتم با تعمیر موتورهای مردم هم درآمد داشتم و هم تلاش میکردم اطلاعات و مهارتم را افزایش بدهم تا اگر روزی کاملاً نابینا شدم بتوانم روی پای خودم زندگی کنم. * لازم است توضیح دهم ما از دفتر فرهنگ معلولین آمدهایم تا حرفهای شما را بشنویم و بعداً شما را به مردم معرفی کنیم تا بهتر شما را بشناسند و شاید کسب و کار شما هم بهتر شود. ـ در اصغرآباد من را کامل میشناسند و مردم میدانند چقدر تجربه و مهارت دارم. * اهالی اصغرآباد شما را میشناسند ولی چند درصد از مردم اصغرآباد موتورهایشان را برای تعمیر میآورند؟ ـ آن زمان که تعمیرکار نبود و من تنها بودم، میآوردند و کارم بسیار رونق داشت. ولی الآن که دست زیاد شده و تعمیرکاران بسیاری مغازه باز کردهاند، کار من هم کم شده و گاهی اوقات میآورند. * آقای معینی فعال مدنی در اصغرآباد درباره مهارت آقای براتی توضیح بدهید؟ ـ حسین معینی]آقای حسین معینی فعال مدنی و دارای مشارکت مردمی در شهر اصغرآباد است[ آقای براتی سابقه دیرینهای در تعمیرات موتور دارد. ایشان خانوادهاش کلاً فنی هستند، و برادرانشان هم تعمیرات موتور و ماشین انجام میدهد. او در خانوادهای به دنیا آمد و بزرگ شد که کار و مهارتشان تعمیرکاری موتورسیکلت و ماشین است. عباس آقا هم فرصت را غنیمت شمرد و مهارت تعمیرکاری را یاد گرفت. این درس بزرگی برای معلولان و نابینایان است. آنان لازم نیست راه دور بروند و هزینه صرف مهارت آموزی کنند، به راحتی میتوانند از نزدیکان خودشان مهارت یاد بگیرند. * راجع به برادرانت توضیح بده؟ ـ سه برادر دارم که دو تایشان تعمیرکار هستند و برادر دیگری شغل دیگری دارد. * آیا آنها مشکل بینایی دارند؟ ـ حسین معینی: خیر، آنها سالم هستند. ایشان هم بر اثر تصادفی که برایشان پیش آمده باعث شده که بیناییشان را از دست بدهند. یعنی در اصل بینایی داشته و نابینایی او حادثهای است. * گویا در تعمیر موتورسیکلت توانمندی خاصی دارد؟ ـ یکی از تواناییهای ایشان این است که موتورهایی مثل کوبا روسی و ایژ را میتواند تعمیر کند. یعنی موتورهایی که دیگران نمیتوانستند تعمیر کنند ایشان تعمیر میکرد، و بسیار عالی. یعنی کارش خیلی خیلی خوب بوده و الآن هم هست. بحث اینکه ایشان میگویند بازار نیست، علتش این است که الآن تعداد تعمیرکارها زیاد شدهاند. قبلاً فقط آقای براتی بود و یکی دیگر به اسم آقای بهرامی که اتفاقاً ایشان هم معلول هستند و از ناحیه پا معلولیت دارند. قبلاً در اصغرآباد این دو نفر بودند، اما الآن چهار یا پنج تعمیرکار آمده و تعداد زیاد شده است. * اگر تبلیغ بشود که ایشان موتورهای مثل ایژ یعنی موتورسیکلتهای پیچیده را تعمیر میکند، حتماً کارش رونق مییابد؟ ـ درست است، من هر موتوری باشد برایم مهم نیست، تجربهاش را دارم و میتوانم تعمیر کنم. * روش کارش چگونه است و با اینکه نمیتواند ببیند، چطور موتور را تعمیر میکند؟ ـ حسین معینی: آقای براتی از نظر فنی واقعاً خیلی بالاست، هم خودش و هم برادرانش از نظر فنی مهارت کافی دارند. همانطور که نابینایان در تحصیل علوم و خواندن و نوشتن به جای بینایی از لامسه و شنوایی استفاده میکنند، در تعمیر هم از لامسه و شنوایی استفاده کرده و مثلاً متوجه عیوب میشود. اگر موتور روشن باشد و صدای آن مقداری متفاوت باشد، میگوید این فلان مشکل را دارد. اگر خاموش هم باشد که یک مقدار این هندل را پایین و بالا کند میفهمد مشکل از کجا است. حالا جالبتر این است که اگر موتور جدیدی هم باشد که تا حالا هم باز نکرده، اما با همان دست گذاشتن و لمس راحت میتواند، متوجه مشکلات شود. * در یک دهه اخیر موتور و ماشینها یک بخش دیجیتالی و کامپیوتری پیدا کردهاند و ساختار عملکرد آنها پیچیدهتر شده است؟ ـ درست است کار موتورها پیچیده شد و برقی و کامپیوتری شده است. به همین دلیل الآن زندگی به سختی میگذرد و زندگی برای ما سخت شده است. البته من تلاش کردهام موتورهای جدید را هم تعمیر کنم ولی به هر حال سیستم آنها پیچیدهتر شده است. * البته زندگی برای همه سخت شده ولی برای فردی مثل شما که هوش و درایت داری حتماً باید راه کار جدید وجود داشته باشد مثلاً شاگرد بگیری. ـ برای ما بیشتر. حالا مردم خب بالاخره میتوانند بروند بیایند. الآن ما یک جا بخواهیم برویم کاری بکنیم به یکی باید بگوییم. بالاخره سخت است. البته راجع به اینکه چگونه بتوانم کار کنم و مشکلاتم را رفع و حل کنم؛ مثلاً فکر کردهام اعلام کنم فقط موتورهای قدیمی را تعمیر میکنم. * شما در بهزیستی هم پرونده دارید؟ آیا کارت بهزیستی دارید؟ ـ بله، در بهزیستی خمینی شهر پرونده دارم. * معمولاً در کشورهای جهان ادارات دولتی یا افراد متنفذ (سلبریتی) به حمایت اینگونه افراد میشتابند. نه فقط کمک مادی بلکه به آنها مساعدت معنوی و اجتماعی میدهند. مثلاً به طرفداران خود میگویند، موتورهای خود را برای تعمیر نزد آقای براتی ببر. یا روحانیون در مساجد اعلام میکنند، هر کس تعمیر موتور دارد به فلان جا، مراجعه کند. نیز ادارات کارهای خود را به آنها میدهند. * آیا آنوقت بهزیستی امکاناتی هم به شما میدهد؟ یا کسی از شما حمایت کرده است؟ ـ نه بابا، چیزی به آن صورت نمیدهد. فقط بیمه و موارد کم و جزئی میدهد. اما آن مواردی که گفتید کسانی حمایت کند، خوب است اما فرهنگ آن را ابتدا باید ایجاد کرد. * درخواست وام دادهاید به بهزیستی؟ بهزیستی وام خود اشتغالی میدهد، مدرک فنی حرفهای میخواهد؟ ـ برای وام مراجعه کردم ولی میگویند نه، نمیدهیم. برای تعمیر خانه خواستیم، گفتند نمیتوانیم بدهیم. اگر بخواهید خانه بسازید وام میدهیم. * عجیب است که برای تعمیر خانه وام نمیدهند؛ شما باید مدیر و معاون بهزیستی را دعوت میکردید یک روز بیایند و خانه شما را از نزدیک ببینند. خانهای قدیمی که فقط یک اتاق آن هم مخروبه دارد. اگر روزی مسئولین بهزیستی استان اصفهان این مصاحبه را میخوانند، به آنان میگویم، هر کس وضع خانهای براتی را ببیند و بشنود شما حتی یک وام تعمیر خانه به او ندادهاید، ناسزایی به شما خواهد گفت. واقعاً زشت است که بهزیستی نتواند یک وام تعمیر بدهد تا نابینایی مجبور نباشد در خانهای که به خرابه بیشتر شبیه است زندگی کند. * اما آقای براتی شما زمین کشاورزی هم دارید؟ ـ خیر، چون الآن دیگر آب نیست. * همسر آقای براتی، خودتان را معرفی کنید. ـ عفت شیخی: عفت شیخی هستم. در سال 1379 با آقای براتی ازدواج کردم. یک بچه دارم و آقای براتی یک دختر هم از همسر سابقش دارد. * میشود یک خاطرهای بگویید که آقای براتی چه کار میکند؟ ـ عفت شیخی: همین که نابیناست و خیلی از این موتورها که کسی نمیتواند تعمیر کند را تعمیر میکند. اصلاً هر کس میفهمد واقعاً تعجب میکند و میپرسد «واقعاً ایشان کامل نمیبیند؟» میگویم بله کامل نمیبیند، اما خب تعمیر میکند، همه با شنیدن این خبر متعجب میشوند. خواهرم در تهران ساکن است، یکی در تهران به خواهرم گفته که یک موتور در نجفآباد بردم و کسی نتوانست تعمیر کند، و بردم اصغرآباد یک آقای نابینا تعمیرش کرد. و آنجا بچه خواهرم برگشته بود و گفته بود که آن شخص شوهر خاله من است. * آیا تا الآن با شما مصاحبه شده و شما را در رسانهها مثل صدا و سیما معرفی کردهاند؟ حسین معینی: وقتی صدا و سیمای مرکزی اصفهان متوجه شدند نابینایی با این توانمندی هست آمدند و فیلم کوتاهی گرفتند و چند بار نشان دادهاند. پانزده بیست سال پیش یک سری موتور روسی آمده بود، مینیکس و کوبا و اینها، موتورهایی بود که خیلی سیستم پیچیده و سخت داشت، یعنی مثل سیستم همین موتور ایژها واقعاً خیلی سخت بود، و اصلاً باز کردن و اوراق کردنش و تعمیرش خیلی سخت بود. اما این آقای براتی از نجفآباد از خمینی شهر و جاهای دیگر، میآورند اینجا و ایشان تعمیر میکرد. * آقای براتی شما مونتاژ هم میکنی؟ ـ مونتاژ میکردم، از وسایل دست دوم استفاده میکردم و همه چیزش را نو و درست میکردم. * مثلاً میتوانی موتور تصادفیها را بخری و سر هم کنی و یک موتور جدید تولید کنی؟ ـ آن هم باشد انجام میدهم. قبلاً این کارها را انجام میدادم. نواش هم باشد میتوانم سر هم کنم. ولی سخت است برایم، مشکلات دارم، ولی میکنم این کار را. * آیا بهزیستی کاری برایت انجام نداده، نه برای شغلت، یا شما را به یک کارخانه معرفی بکند؟ یا مساعدت به شما بدهد. ـ بسیار رفتیم آمدیم ولی کاری نکرد. حتی یک وام هم میخواستیم ندادند. عفت شیخی: حتی امسال دخترم دیپلم گرفت، دانشگاه آزاد قبول شد، پول نداشتیم، امسال گفتم نمیخواهد بروی دانشگاه، و نرفت. حسین معینی: بهزیستی اقدام جدی و موثر ندارد و اگر کاری هم برای بعضی انجام داده، بیشتر نوعی تبلیغات و نمایش بوده است. * با تشکر از همه شما و آقای براتی که وقتشان را در اختیار ما برای انجام این مصاحبه گذاشتند. *.م.ن |
تاریخ ثبت در بانک | 8 تیر 1399 |
فایل پیوست |