کد | pr-31674 |
---|---|
نام | جواد |
نام خانوادگی | مبینی |
نام دیگر | مهران مبینی |
سال تولد | 1356 |
مرتبط با معلولان | عمومی |
نوع فعالیت | هنری |
زبان | فارسی ، دیگر زبان ها |
تحصیلات | کاردانی عمران |
اهم فعالیت ها | استاد سرپرستان گروه تیام (گروه اجرای موسیقی و خوانندگی نابینایان) |
کشور | ایران |
شهر | کاشان |
متن زندگی نامه |
در جامعه هدف، گروههای هنری از دیگران ناشناختهتراند، حتی خود معلولین، شناخت کامل از آنها ندارند. دفتر فرهنگ معلولین از چند سال قبل درصدد برآمد تا این گروهها را معرفی کند و با بعضی از آنها گفتوگو داشته است. آذر 1396 بخت یار شد و با آقای جواد مبینی یا (مهران مبینی) مصاحبهای داشتیم که عیناً تقدیم میگردد. این مصاحبه توسط آقای مسعود باقری انجام شده است. مهران مبینی به عنوان استاد گروه تیام تلاش کرد تا این گروه از نابینایان را در جشنوارهها به موفقیت برساند. گروه تیام وابسته به انجمن نابینایان کاشان است. متن گفتوگو * لطفاً خود را معرفی فرمایید؟ ـ جواد مبینی متولد خرداد 1356 هستم. در امور و فعالیتهای هنری مرا به نام مهران مبینی میشناسند. از دوره نوجوانی علاقهمند به موسیقی و خوانندگی شدم. * شما بیشتر در حوزه هنر فعال هستید؟ ـ بله. من کارم الآن آموزش تخصصی آواز سنتی و پاپ است. یعنی بیشتر کارم آموزش است. چند سالی است با گروههای موسیقی افراد دارای معلولیت کار کنم. گروه تیام که وابسته به انجمن نابینایان کاشان است و در اجرای موسیقی به موفقیتهای بسیار رسیدهاند. چند سال است که به عنوان استاد این گروه هم فعالیت میکنم. * آیا سلفژ و ردیفهای آوازی کار میکنید؟ ـ بله، مبانی موسیقی، ردیفهای آوازی موسیقی سنتی و پاپ را آموزش میدهم. * چند سال است که در این حوزه فعالیت میکنید؟ ـ من اولین اجرایم را در کاشان سال 78 انجام دادم. یعنی به طور رسمی از سال 78 بوده، یعنی حدوداً هجده سال شروع به اجرای کنسرت کردهام. * چه شد که وارد عرصه موسیقی شدید، هنر انتخاب کردید، حالا با توجه به اینکه هیچ قرابتی هم با رشته تحصیلی شما ندارد؟ ـ این قضیه به قبلتر از بحث رشته تحصیلی برمیگردد. چون من از سن نُه سالگی در گروههای سرود و مسابقات اذان و قرآن و اینها شرکت میکردم. خب دیگر یک ته صدایی بود و تشویق میکردند. از سن تقریباً شانزده هفده سالگی بهصورت جدی برای یادگیری سراغ استادها رفتیم، و از سن بیستوسه بیستوچهار سالگی هم همان اجرا و کنسرت را بهصورت رسمی شروع کردم. این داستان برمیگردد به علاقهمندیهای دیگر از سن پایین. من اولین سرود را در سن نُه سالگی اجرا کردم که یادم است جلوی آیتالله یثربی خدا رحمتشان کند امامجمعه کاشان بود، یک برنامهای بود برای خانواده شهدا، من اولین سرود را آنجا اجرا کردم. * چه شد که شما آمدید ورود کردید به حوزه موسیقی معلولین؟ یعنی چه شد که با بچهها آشنا شدید، با بچههای نابینا فقط فعالیت داشتید درست است؟ ـ من با معلولین جسمی کار کردهام و همچنان مشغولم، معلولین ذهنی را کار کردهام و همچنان مشغولم. یعنی سه گروه از معلولین را من تجربه کار دارم. من سال 89 از طریق یکی از دوستان که آنجا تدریس میکرد به اصطلاح رفتم جامعه نابینایان و دیدم عشق و علاقه خاصی به خواندن دارند. الآن خواندن یک بحثی است که در همه دنیا بهعنوان یک راهکاری برای تخلیه روانی در یک سری جاهای خاص استفاده میشود. خودش یک راهکار درمانی است در اصل. بعد آنجا ما یک گروهی سال 89 تشکیل دادیم، همین گروه تیام بود که اولین گروه آوازی بهصورت مختلط در کاشان بوده، یعنی ما قبلش نداشتیم. یعنی چون به خاطر همان بحث دختر و پسر کنار هم اجرا کردن در شهرهای کوچک اجازه اجرا نمیدادند، و اول کار ما خیلی دشواری داشتیم. سال 89 شروع شد، استارتش خورد و ما چند سالی کار کردیم. بعد در جشنواره شمسه بچهها توانستند تهران رتبه دوم را کسب کنند. بعد در کاشان چون میدیدند من دارم با نابیناها کار میکنم، بعد موسسههای دیگر درخواست داشتند که با آنها هم همکاری بکنم. بعد با معلولین جسمی کارم را شروع کردم یکی دو سال بعد از این ماجرا، با موسسه کاشانه مهر همکاری داشتم. بعد از آن معلولین ذهنی پیش آمد، دو تا موسسه بود که الآن باهاشون کار میکنم، یکی موسسه هاجر، و موسسه شقایق که مربوط به کمتوانان ذهنی هستش. این تجربه من با موسسهها هست برای کارهای حوزه موسیقی معلولین. * اگر بخواهید بهطور خلاصه بگویید این تجربهای که به دست آوردهاید به نظر خودتان چه جور تجربهای بود، میشود گفت خاص بوده، با دیگر تجربههای زندگیتان متفاوت بوده یا نه؟ ـ مطمئناً خاص بوده. اگر من این را بخواهم تقسیمش کنم میتوانم به دو قسمت تقسیمش بکنم. یک قسمت بحث فنی است؛ و بحث آموزش، بحث دیگر قسمت احساسی ماجرا. خب مطمئناً به دلیل اینکه من خودم بحث معلمی را خیلی دوست دارم کار برای من بینهایت شیرین بود و بازخوردی که از بچهها میگرفتم و آن حسی که بچهها نسبت به آواز پیدا میکردند و حالشان خوب میشد. یعنی ما یک ساعت دو ساعت در هفته جمع میشدیم دور همدیگر و با همدیگر آواز میخواندیم همین که حال بچهها خوب میشد و احساس بهتری پیدا میکردند این برای من خیلی شیرین بود. این بحث احساسی ماجرا. ولی بحث فنی ماجرا برای من خب تجربههای شخصی که، من چون با گروههای مختلف کار کردهام. یک وقت بعضی آدمهایی که سالم هستند میآیند به ما میگویند چقدر سخت است و فلان، من میگویم این تمرین را با فلان معلول، مثلاً فرض کنید معلول ذهنی هم انجام دادم و او با تکرار توانسته به دستش بیاورد. بعد یک آدم عادی و معمولی تواناییهایش خیلی بیشتر از این است که نتواند از پس این تمرینها بربیاید. یعنی بحثهای فنی ماجرا برای خود من در طول این سالها یک تجربههایی بود برای کار خودم برای بحث آموزش و معلمی. * اجراهایی که با گروههای مختلف معلولین داشتید را چند تا از آن اجراها را میتوانید برای مثال بگویید؟ ـ ببینید اجراهایی که ما داشتیم در سطح کاشان خیلی زیاد بوده، و روی سایتها و شبکهها بعضاً هست. * حالت کنسرتی باشد ویژه گروه خودتان یا جشنوارههایی که بچهها مقام آورده باشند را بگویید. ـ جشنواره شمسه (جشنوارهای که شهرداری تهران برگزار میکند) که دومین دورهاش اگر اشتباه نکنم در تهران برگزار میشد و اختتامیهاش در برج میلاد بود، که بچههای گروه تیام در قسمت سرود فکر میکنم بین شاید بیش از دویست گروه رتبه دوم را کسب کردند. این بحث جشنواره بود برای بچههای نابینا. و خب بچههای معلول اجراهایی در تهران داشتند، توی نمایشگاه بینالمللی تهران و جاهای دیگر تهران، منظور این است که اجراهای بیرون از شهر زیاد داشتند. بچههای معلول ذهنی اجراهایشان بیشتر در خود شهر بوده، اجراهایی که در نهادها و سازمانها و ارگانهای خود کاشان انجام شده است. * به نظر شما در حوزه معلولین حالا این بحث موسیقی که کار کردهاید بهطور خاص، و بهطور عام که حالا شما با موسسات مختلف معلولین در کاشان در ارتباط هستید، و ارتباط آنها را با ارگانهای دولتی و خصوصی میبینید، به نظر شما چه مشکلاتی هست بر سر راه پیشرفت و رشد معلولین در ایران بهویژه در حوزه تخصصی شما، چه کمبودها و کاستیهایی را در این حوزه میبینید؟ ـ عرض کنم خدمتتان حالا مشکلات در شاخههای دیگر حالا از نزدیک با بچهها آشنا بودم وجود دارد. ولی در بحث کاری خودمان مهمترین مسأله امکانات هست. یعنی ما خیر زیاد داریم که مثلاً بیایند یک سری کارهایی را برای بچهها انجام بدهند، ولی وقتی میگوییم ما یک هزینهای میخواهیم برای ساخت موزیک یا خرید آلات موسیقی، معمولاً خیرین زیر بار نمیروند که ما مثلاً پول برای این چیزها خرج نمیکنیم. یعنی فراهم کردن امکانات به سختی برای ما انجام میشود. ما برای جشنوارهای جایی نیاز داریم یک موزیکی برای بچهها ساخته بشود که تمرین بکنند، خب این هزینههایش هم برای خود موسسهها دشوار است، و هم خیرینی که میتوانند، ولی به لحاظ تفکر میگویند چیز بیهودهای است. یعنی بحث اصلی ما بحث نبود امکانات است. البته من زمانی که در کاشان شروع کردم کار را، خیلی درگیری داشتیم سر اینکه چرا دختر و پسر کنار هم برنامه اجرا میکنند. به هر حال شهرهای کوچک است و داستانهای خودش. چند سال طول کشید تا من این فرهنگ را در این شهر جا بیندازم که آقا هیچ اتفاقی نمیافتد. اولاً اینکه این بنده خداها با این کار چقدر حالشان خوب میشود، چقدر اعتماد به نفسشان میرود بالا، و چقدر جذب اسپانسر میشود برای موسساتشان. وقتی مردم خب بالاخره این اجراها را میبینند تحت تأثیر قرار میگیرند. ولی خب این چند سال طول کشید. حتی زمانی که من شروع کردم در جامعه نابینایان خودشان میگفتند تماس گرفتیم با قم با یک مرجع تقلیدی که آقا اصلاً این داستان مشکلی ندارد که یک تعدادی دختر و پسر بخواهند کار بکنند، معلمشان مرد است و فلان. یعنی تا این حد این گرفتاریها را ما داشتیم. حالا اینها بحثهایی بود که در بین عامه مردم در شهرهای کوچک تقریباً همه جا وجود دارد. ولی بحث اصلی نبود امکانات و نبود اسپانسرینگ برای خرید لوازم موسیقی و تهیه موزیک برای بچههاست که بخواهند این قضیه را حرفهایتر پیگیری کنند. * با تشکر که در این گفتوگو شرکت کردید. |
تاریخ ثبت در بانک | 26 خرداد 1399 |