کد pr-2521  
نام محمدعلی  
نام خانوادگی ذاکری  
سال تولد 1340  
وضعیت جسمی نابینا  
نوع فعالیت علمی-فرهنگی  
زبان فارسی  
تحصیلات کارشناسی علوم اجتماعی  
مهارت قرائت/ در سال 1372 دارالقرآن سپاه را با همکاری برادران سپاه راه‌اندازی کردیم و من در آن مرکز مشغول کار شدم و الآن حدود دو سال است که باز نشسته شده‌ام. در مسابقات استانی که در استان فارس برگزار شده بود خاطرم هست 15 بار مقام اول را کسب کردم. من درسال 66 از طرف بعثه امام و 70 به عنوان قاری بین‌المللی از طرف بعثه آیت الله خامنه ای مشرف به سفر حج شدم. در مجموع مسابقات کشوری که شرکت کرده‌ام 10 بار مقام اول را کسب کردم که آخرین مسابقه من، مسابقات مشهد بود که با همه آمادگی که داشتم به دلیل بیماری دیابت مقام سوم را کسب کردم.  
اهم فعالیت ها رتبه سوم مسابقات کشوری بهزیستی سال 93 رشته قرائت تحقیق  
کشور ایران  
استان فارس  
شهر شیراز  
توضیحات قاری نابینای شیرازی در گفت‌وگوی تفصیلی با تسنیم:
اولین نوار قرائتم را با پول قرضی خریدم/ از حضور در حج خونین 66 تا قرائت قرآن در مسجدالنبی(ع)
خبرگزاری تسنیم: محمدعلی ذاکری، قاری نابینای بین‌المللی کشور گفت: سال‌هایی که تازه به عرصه قرآن وارد شده بودم امکانات مالی و رفاهی نداشتم، برای تهیه نوار عبدالباسط با پافشاری من، مادرم ناچار شد 12 تومان قرض کند تا هزینه نوار کاست فراهم شود.

محمدعلی ذاکری، قاری ممتاز و بین‌المللی کشور از آنجا در میان فعالان قرآنی شهرت یافت که توانست با وجود نابینایی‌اش تخصص ویژه‌ای در قرائت قرآن پیدا کند. او متولد سال 40 است و هم‌اکنون 52 ساله است. یک فرزند دختر دارد و بازنشسته سپاه پاسداران است. رتبه‌های متعدد قرآنی را طی سال‌هایی که به قرائت قرآن پرداخته، از آن خود کرده است. این قاری روشن‌دل بین‌المللی در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از فراز و فرودهای فعالیت‌های قرآنی‌اش می‌گوید که با خاطرات تلخ و شیرینی آمیخته است.

*تسنیم: شروع فعالیت قرآنی شما از کجا بود؟ چه شد که به سراغ قرآن آمدید؟

پدربزرگم در یکی از مناطق شمالی استان فارس تعزیه‌خوان بود. بعد از سال‌ها که من در شیراز به دنیا آمدم طبق سنت و راه پدر بزرگم با صدای ذکر، اهل بیت و قرآن آشنا بودم. از همان کودکی صدای پدر بزرگم در گوشم بود و انس الفتی دیرینه برایم به وجود آمده بود. مقطع دبستان را در یکی از مدارس شیراز خواندم اما از آنجایی که در شیراز مدرسه‌ای در مقطع راهنمایی برای نابینایان نداشت؛ سال 56 برای تحصیل در این مقطع به تهران آمدیم و من در مدرسه‌ای که اکنون «شهید محبی» نام گرفته، سه سال دوره راهنمایی را سپری کردم. در این مدت با تلاوت عبدالباسط آشنا شدم و قدم‌های نخستین قرآنی من برداشته شد. پدرم فوت کرد و بعد از اتمام راهنمایی ناچار شدیم مجدداً به شیراز برگردیم و من از تحصیل دوره متوسطه در تهران دور ماندم. شرایط به نحوی بود که ناگزیر در مدرسه افراد عادی دوره متوسطه را به پایان رساندم.

به خاطر نابینایی به حج اعزام نشدم

*تسنیم: از نخستین مسابقات قرآنی که در آن شرکت کردید بگویید.

32 سال می‌گذرد و تداعی جزئیات آن دوران کمی مشکل است اما تا آنجا که خاطرم یاری می‌کند. سال 52 بود که در مسابقات آموزش و پرورش شرکت کردم. اما نتیجه مسابقه خیلی مطلوب نبود. بعد از آن اولین مسابقه‌ای که در آن رتبه مهمی کسب کردم، مسابقه‌ای بود که سال 60 برگزار شد و من در آن رتبه نخست آوردم. قرار شد برترین‌های استان‌ها را در این دوره از مسابقات به مکه اعزام کنند. استان فارس چهار نفر سهمیه داشت یکی از آنها من بودم. اما به دلیل وضعیت نابینایی مرا به حج اعزام نکردند و به خاطر بروز مشکلات احتمالی که بر اساس دیدگاه‌های خودشان پیش‌بینی شده بود، من از اعزام آن سال محروم ماندم. سال 61 من در یکی دیگر از مسابقات قرائت کشوری رتبه برتر را کسب کردم. تعداد مسابقات بالا است و نام بردن از یکایک‌شان کار مشکلی است، اما برای بارها در مسابقات اوقاف مقام نخست را کسب کردم. بارها در مسابقات کشوری، مسابقات سپاه و نیروهای مسلح رتبه‌های برتر را از آن خود کرده‌ام.

برای خرید اولین نوار قرائت عبدالباسط قرض کردیم

*تسنیم: در ابتدای ورودتان به حوزه قرائت، با چه مشکلاتی روبه‌رو بودید؟

آن سال‌ها که من تازه به این عرصه ورود پیدا کرده بودم، نه امکانات چندانی فراهم بود نه استادان متخصص فراوانی در این حوزه مشغول بودند. برای فردی مثل من که هم با کم‌بضاعت مالی روبه‌رو و هم از بینایی محروم بود فعالیت با مشکلات متعددی روبه‌رو می‌شد. پیدا کردن استاد برای آموزش دیدن بسیار سخت بود. اما تحت هر شرایطی که بود سعی خود را کردم و به مرور با قرائت آشنا شدم.

مهم‌ترین مشکلی که مرا با وقفه روبه‌رو می‌کرد نبود امکانات رفاهی بود. در سال‌های آغازینی که من وارد قرائت قرآن شده بودم و هنوز پیشرفت و تخصصی در کار نبود؛ درآمد چندانی نداشتیم؛ پدرم هم که فوت کرد طبقه اجتماعی‌مان در جامعه از لحاظ مالی؛ سقوط کرد. در این شرایط پیدا کردن اساتید برایم مشکل بود. من در یکی از نوارهای کاست در شیراز صدای عبدالباسط را شنیده بودم آن موقع سال59 بود. دست مادرم تنگ بود و من برای تهیه این نوار پافشاری می‌کردم تا حدی که برای جلب رضایت مادرم سه روز غذا نخوردم تا عطوفت مادری، مادرم را مجبور کرد 12 تومان قرض کند و بتواند هزینه خرید آن نوار کاست قرائت عبدالباسط را فراهم کند.

کتاب‌هایی که در زمینه تجوید و موسیقی قرآن چاپ می‌شد، برای نابینایان به فراوانی موجود نبود و همان تعداد اندک هم به سختی پیدا می‌شد که در صورت خریداری کسی نبود که بتواند به طور مرتب برای من آن را بخواند و من به صرف گوش دادن گذرای مطالب آن کتاب؛ آموزش موثری دریافت کنم.

*تسنیم: ادامه تحصیل هم دادید، یا به مدرک دیپلم رضایت دادید؟

سال 65 در رشته علوم اجتماعی دانشگاه شیراز قبول شدم و توانستم مدرک لیسانس را از تحصیل در این رشته و این دانشگاه بگیرم. ادامه تحصیل و ارتقای سطح علمی جزء مواردی بود که به آن اهمیت می‌دادم به همین خاطر به دیپلم قناعت نکردم و با وجود برخی مشکلات با کمک خدا توانستم مقطع کارشناسی را به پایان برسانم.

*تسنیم: چه سالی ازدواج کردید؟ چقدر ازدواج در پیشرفت شما موثر بود؟

من سال65 ازدواج کردم؛ همسرم قدم خیری در زندگی من داشت. بلافاصله بعد از حضور او در زندگی‌ام هم در دانشگاه قبول شدم و هم بعد از یک‌سال به عنوان قاری بین‌المللی برای اولین‌بار به حج مشرف شوم. همسرم در تمام مراحل به من کمک می‌کرد؛ و توانست بار زیادی از مشکلات این زندگی را به دوش کشد. بعد از ورود او به حیطه زندگی‌ام احساس تحولات خوبی می‌کردم.

*تسنیم: چرا سال66 به حج مشرف شدید؟

از اینکه سال60 نتوانسته بودم مانند دیگر رتبه‌داران قرآنی به حج بروم بسیار دلگیر بودم؛ تمام سعی خود را کردم و برای دفعات آتی به نحو مطلوبی قرائت کردم که نتوانستند از اعزام من به حج چشم‌پوشی کنند؛ سال66 به عنوان قاری بین‌المللی من را به حج فرستادند؛ آن سال همان سال درگیری در مکه بود که به «حج خونین» مشهور شد؛ من هم مانند دیگر زائران خدا در زیارت آن سال حضور داشتم اما خدا خواست و با وجود مشکلات عدیده ناشی از نابینایی زنده ماندم و برگشتم.

سال70 در مسجدالنبی قرآن را تلاوت کردم

به خاطر حج خونین سال66 تا سال69 ایران اعزامی به حج نداشت؛ اما سال70 برترین‌های سال66 را برای حج اعزام کردند و من جزء نخستین نفرات به عنوان منتخب کشوری برای دومین‌بار به حج تمتع رفتم. این افتخار نصیب من شد تا در مسجدالنبی تلاوتی داشته باشم؛ بعد از مدت‌ها؛ جزء موسسان دارالقرآن بسیج استان فارس شدم و با همکاری افراد دیگری این دارالقرآن را به راه انداختیم و سپس در سپاه مقاومت استخدام شدم. حالا هم در محافل قرآنی گاهی قرائت می‌کنم گاهی برای داوری می‌روم و عموماً مشغول آموزش قرآن هستم.



*تسنیم: چطور شد که با وجود مشکل نابینایی، توانستید در قرائت قرآن تخصص پیدا کنید؟

شروع فعالیت من در این حوزه بدون هیچگونه دلیل منطقی اتفاق افتاد، انگار کششی مرا به این سمت سوق می‌داد و به دور از تمام حرف‌ها و قالب‌های شعاری علت پیشرفت و توانایی فعالیت در قرآن را لطف مستقیم خداوند می‌دانم. دلیل روشنی در کار نیست هر چه است کششی است که از بالا مرا به قرآن جذب کرد و اراده مرا به گونه‌ای تقویت کرد که هیچگاه از ادامه راه مأیوس نشدم.

*تسنیم: به نظر شما قراء و فعالان قرآنی روشن‌دل هم‌اکنون، با چه مشکلاتی رو‌به‌رو هستند؟

زمانی که من تازه وارد این حوزه شده بودم مشکلات متعددی در رابطه با تهیه وسایل کمک آموزشی و علمی وجود داشت اما هم‌اکنون در زمانه فعلی با پیشرفتی که در وسایل ارتباطات و امکاناتی اتفاق افتاده است مشکلات گذشته رفع شده است. ابزاری همچون اینترنت، پایگاه‌های قرآنی مجازی، دی‌وی‌دی‌هایی که صوت‌های مختلف را دربردارد و بسیاری لوازم دیگر که یادگیری و آموزش غیر حضور قرآن را به سهولت در اختیار قاریان روشن‌دل قرار داده است.

ای کاش همه چیز مثل ابزارهای قرآنی در دسترس بود ما آدم‌ها مثل ماهیانی که از ابتدا در آب زیسته‌اند قدر داشته‌هایمان را نمی‌دانیم و چون موقعیتی هم فراهم نمی‌شود که خشکی خارج از آب را تجربه کنیم؛ ناشکری و قدر ندانستن خصلت ذاتی خیلی‌هایمان شده است. بزرگ‌ترین مشکلی که ممکن است قراء روشن‌دل امروزی با آن مواجه باشند یکی کمبود حوصله است؛ و دیگری غروری که فرد را درگیر می‌کند.

برای روشن شدن مقصودم مثالی می‌گویم؛ من در شیراز برای نابینایان دوره‌های آموزشی می‌گذارم و بارها مطرح کرده‌ام که این دوره‌ها وجود دارد و من که این راه را با وجود مشکل نابینایی طی کرده‌ام هم‌اکنون آماده آموزش به امثال خودم هستم؛ اما بسیاری از این افراد، من را در جایگاه استادی قبول ندارند؛ چرا که من مثل خودشان نابینا هستم. زیربار نمی‌روند تحت آموزش کسی چون خودشان باشند آن‌ها بیشتر متمایل‌اند تا افراد معمولی و بینا به آن‌ها آموزش دهد. این نشان از غروری دارد که من گفتم.

به نظر من در سال‌های کنونی مشکلات چندانی نباید وجود داشته باشد؛ اگر کسی بگوید من مشکل خاصی دارم بی‌انصافی است؛ کسی اگر حقیقتاً اهل قرآن باشد با وجود رسانه‌های ارتباط‌رسانی مانند شبکه رادیویی و تلویزیونی قرآن اینترنت، کلاس‌های متعدد و متفاوت قرآنی، دوره‌هایی که توسط سازمان تبلیغات، اوقاف و... برگزار می‌شود شرایط را از موقعیتی که در گذشته دچارش بودیم تغییر داده است. اگر کسی از قاریان رو‌شن دل با مشکلی به وقفه بخورد؛ علت اصلی آن کم‌حوصلگی است.

قاریان گمنام بسیاری در مسابقات شرکت نمی‌کنند اما تلاوت خوبی دارند

*تسنیم: آیا شما هم معتقد هستید که قراء به سمت مسابقه‌محوری کشیده شده و در آن متوقف شده‌اند و این توقف در مسابقات رشد آن‌ها را با افول روبه‌رو کرده است؟

من هم موافقم که این اتفاق افتاده و تا حدودی این مشکل دامن‌گیر قاریان ما شده است اما مقصر قاریان نیستند؛ باید توجه داشت که مقصر اداره‌های متولی هستند. مثلاً من بارها به آموزش و پرورش گفته‌ام مسابقات متعددی را که برگزار می‌کنیم به شیوه دوسالانه تبدیل کنید؛ یک سال از زمان را صرف آموزش و سال بعد نتیجه را در مسابقات ببینید؛ الان مسابقات آن قدر زیاد شده است که عمدتاً افراد تکراری در آن شرکت می‌کنند؛ مسابقات نباید ملاک کلی تشخیص برتری میان قاریان باشد. خارج از فضایی که در مسابقات فراهم است؛ قاریان گمنام بسیاری وجود دارد که در مسابقات شرکت نمی‌کنند اما خوب تلاوت می‌کنند؛ در ضمن مسابقات برگزار شده؛ هزینه زیادی را نیز به دنبال دارد.

به جز مسابقات قرآنی، راه‌های دیگری برای شناخت قاریان وجود داشته باشد

*تسنیم: شما چه راه‌حلی برای جلوگیری از مسابقه‌محوری قراء پیشنهاد می‌کنید؟

برای حل این مشکل باید ابتدا انگیزه قاریان را از شرکت در مسابقاتی که برگزار می‌شود بفهمیم؛ برای مثال عده ای می‌خواهند از طریق رتبه در میان مسبقات قرآنی به اعزام به حج دست یابند؛ در اعزام‌هایی که صورت می‌گیرد افراد به دو شکل شامل سفر حج می‌شوند؛ شکل اول طبق آشنایی‌هایی که افراد دارند صورت می‌گیرد و شکل دوم به تعلق می‌گیرد که از طریق برتری در مسابقات، انتخاب می‌شوند. چه اشکالی دارد که به جز مسابقات راه‌های دیگری هم برای شناخته شدن قاریان باشد تا برای تبلیغ انتخاب شده و به کشورهای دیگر اعزام شوند؛ این قانون که رتبه‌آورندگان مسابقات تنها می‌توانند برای سفر حج به مکه و برای تبلیغ به کشورهای خارجی اعزام شوند قراء را به سمت مسابقه‌محوری سوق داده است.

اگر راه‌های تبلیغ را از مسیر مسابقات تفکیک کنند؛ و بگذارند مسابقات در حد سالانه مثلاً سازمان اوقاف باقی بماند؛ قدم‌های بسیاری در حل این مشکل برداشته می‌شود. به نظر من دوره‌های آموزشی گذاشته شود و روال سابق خود را طی کند اما مسابقات را محور اصلی قرار ندهند؛ یا اگر مسابقاتی برگزار می‌شود با عنوان و اسمی باشد که ذهنیت‌ها را به مسابقه‌محوری معطوف نکند.

*تسنیم: قاریان ساکن در شهرستان لزوماً باید برای رشد و پیشرفت قرآنی به کلان‌شهرها مهاجرت کنند؟

درست است که شهرستان‌ها وضعیت پایتخت و یا کلان‌شهرها را ندارند و ممکن است خیلی بیشتر از دیگران با کمبود امکانات روبه‌رو باشند؛ اما قراء نباید به این مسائل توجه کنند؛ اگر بخواهیم در نظر بگیریم که میان شهرستان‌ها و کلان‌شهرها تفاوت زیادی وجود دارد و امکانات مثل دیگر شهرها توزیع نمی‌شود حاصلی جز خودباختگی و عدم پیشرفت ندارد؛ بهتر است فارغ از در نظر گرفتن این مسائل مسیر خود را دنبال کنند و همه تلاش خود را بکنند تا همه خودشان پیشرفت کنند هم دیگر قاریان را یاری کنند تا در کنار هم به رشد قابل توجهی دست یابند.

لزوماً برای پیشرفت نیازی نیست که قرآن‌آموزان به کلان شهرها مهاجرت کند، اساتید باید به شهرستان‌ها بروند و قرآنیان و فعالان را آموزش بدهند. اگر اساتید قرآنی و متخصصان این حوزه در شهرستان‌ها به استعدادیابی بپردازند و برنامه‌ای بگذارند و اساتید از تهران و مشهد و کلان‌شهرها به مراکز استان‌ها سفر کنند و بدون پیش‌داوری تلاوت‌های افراد را بشنوند؛ آن وقت کسانی که احساس می‌کنند با آموزش کوتاه‌مدت در تهران رشد می‌کنند، هزینه‌ای ترتیب داده تا اینگونه افرادی که با آموزش به پیشرفت قابل توجهی می‌رسند؛ امکان رشد برایشان فراهم شود. درست است که کلان‌شهرها امکانات بسیاری در اختیار دارند اما این دلیل نیست که شهرستان‌ها از قراء بی‌بهره باشند قاریان اگر هم برای آموزش و پیشرفت به دیگر شهرها می‌روند؛ باید رشد کنند و سپس به شهر خود بازگردند.

عوامل بالا رفتن انگیزه برای حفظ؛ مشخص نیست

*تسنیم: شما در کنار قرائت، در رشته حفظ هم مشغول بودید؟

اوایل که دانشجو بودم حفظ را شروع کرده بودم اما تا به جای خوبی می‌رسیدم زمان امتحانات فرا می‌رسید و من ناگزیر مدتی از آن دست می‌کشیدم و بعد همه چیز به سرعت از ذهنم می‌رفت؛ آنقدر این اتفاق افتاد که کسالت ناکامی مرا از ادامه حفظ قرآن ناامید کرد. برای من هنوز که هنوز است سوالی بی‌پاسخ مانده و آن هم این است که چه چیز می‌تواند انگیزه را برای حفظ بالا ببرد؟ پاسخ این سوال شاید ساده به نظر آید؛ اما حقیقتاً مسئله‌ای است که خیلی‌ها درگیر آن هستند و با ایجاد انگیزه برای ادامه مسیر حفظ مشکلات عدیده‌ای دارند.

*تسنیم: بازخورد مردم از حضور شما در مسابقات قرآنی و کسب رتبه‌های برتر چه بود؟

برای پاسخ به این سوال شما باید نکته‌ای بگویم؛ احتمالاً در کتاب‌ها خوانده‌اید که در عرفان ما دو مقوله «حال» و «مقام» داریم؛ «حال» چیزی است که در یک لحظه به آدم دست می‌دهد و از دست رفتنی است؛ اما مقام حالتی است که برای همیشه می‌ماند و قلب حافظ آن است؛ «حال» مردم خیلی خوب بود، وقتی پای تلاوت و قرائت من می‌نشستند، پیوسته تشویق می‌کردند و احسنت می‌گفتند، استقبال بسیار بود اما در حد همین شنیداری باقی ماند؛ بعد از تمام شدن قرائت دیگر خبری از استقبال‌ها و تشویق‌ها نبود؛ به نحوی که انگار اصلاً کسی قرائت من را نشنیده است. اینگونه برخوردها به آدم حسی را تلقین می‌کند که انگار تأثیری بر اطرافیان نگذاشته است. تنها موردی که مرا بسیار امیدوار و خوشحال کرد یک اتفاق بود؛ من جایی تلاوتی داشتم که دو سال بعد مجدداً برای تلاوت به آنجا دعوت شدم؛ یکی از جوانان حاضر در جلسه صدای مرا ضبط کرده بود و بعد از دوسال تلاش کرده بود مانند من قرائت کند؛ این مورد مرا بسیار سرحال آورد.

تأخیر در صدور گذرنامه مرا از سفر به بنگلادش محروم کرد

*تسنیم: خاطره تلخی از این دوران در ذهنتان باقی مانده است؟

خاطره تلخ بسیار است؛ اما همه‌اش به خاطر حواشی فعالیت‌ها است که نمی‌تواند شیرینی کار قرائت را برای من کم کند. اما یکی‌اش را برایتان می‌گویم. سال86 در یکی از مسابقات رتبه برتر را کسب کردم و بنا بر آن رتبه قرار شد برای 17 روز مرا به بنگلادش بفرستند تا با قاریان دیگری قرائت داشته باشیم؛ چون من زیر نظر یک مجموعه نظامی کار می‌کردم مجوز خروج من باید صادر می‌شد و چون سفر غیر زیارتی بود روال منطقی صدور مجوز برای خروج من چند روزی طول می‌کشید؛ فرصت نبود و می‌بایست در عرض یکی دو روز مجوز من حاضر می‌شد. اما چون امکان فراهم شدن زودهنگام آن میسر و گذرنامه در تاریخی که باید، خیلی ساده و با بی‌توجهی بسیار به من گفتند قاری دیگری را به جای تو می‌فرستیم هر چند که نفس سفر به بنگلادش اصلاً مهم نبود اما چنین اتفاقاتی در این عرصه بسیار می‌افتد.
 
متن زندگی نامه خاطره منتشرنشده قاری نابینا از دیدار با رهبری
محمدعلی ذاکری، از قاریان نابینای بین‌المللی کشور به بیان خاطره‌ای منتشر نشده از دیدار خود با مقام معظم رهبری پرداخته است.
به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ محمد علی ذاکری، قاری روشن‌دل برجسته و بین‌المللی کشور به بیان یکی از خاطرات منتشرنشده خود از دیدار با مقام معظم رهبری پرداخت:

اول خرداد سال 79 بود که از ستاد مشترک سپاه پاسداران با من تماس گرفتند که سرداران فاتح خرمشهر به دیدار مقام معظم رهبری می‌روند و تصویب شده است که قرائت قرآن کریم در این مراسم با شما باشد. پس از این تماس تلفنی گویی دنیا را به من داده بودند. باید هرچه سریع‌تر خودم را از شیراز به تهران می‌رساندم. در آن شرایط پیدا کردن بلیط هواپیما برای من که نابینا بودم سخت بود، اما به هر ترتیبی که بود از دفتر هواپیمایی شیراز بلیط پرواز گرفتم.
به فرودگاه که رسیدم ماشین ستاد مشترک سپاه پاسداران منتظر من بود. مرا به حسینیه امام خمینی(ره) بردند، بعد از جست‌وجوهای امنیتی به داخل رفتیم. نوبت به من رسید پشت تریبون رفتم و آیات 1 تا 10 سوره فتح را به بهترین نحوی که برایم ممکن بود، قرائت کردم
بعد از اتمام قرائت قرآن نشستم، در همین زمان افراد داخل حسینیه از جایشان بلند شدند و در استقبال از مقام معظم رهبری شعارهایی دادند. فهمیدم ایشان تازه وارد شده‌اند و در زمان قرائت من حضور نداشته‌اند، والا در غیر این صورت باید شعارها قبل از قرائت من داده می‌شد. حزن عجیبی وجودم را گرفته بود و احساس می‌کردم قلبم از غصه بسیار تحت فشار است. یکی‌یکی، افراد پشت تریبون رفته و مقداری سخن می‌گفتند و در پایان رهبر انقلاب به ایراد بیاناتشان پرداختند.
طی تمام اتفاقاتی که می‌افتاد، من با ناراحتی تمام به این فکر می‌کردم که چرا در زمان قرائت من ایشان حضور نداشتند؟ کسالت آنچنان روح و جسم مرا تصرف کرده بود که تمام مدت مراسم در دنیای خودم غرق بودم و با حزن بسیار به سخنان گوش می‌دادم. بعد از اتمام سخنان مقام معظم رهبری تعدادی از سرداران استان فارس با من احوالپرسی کردند، اما من از شدت کلافگی با سردی محض جواب آنان را دادم. به اصطلاح هیچ‌کس را تحویل نگرفتم تا از حسنیه خارج شدیم. ناگهان آقایی به من سلام کرد و در معرفی خود به من گفت: من مسئول روابط عمومی دفتر حضرت آقا هستم. آنقدر گرفته و ناراحت بودم که گفتم هرکس می‌خواهی باش و اعتنایی نکردم.
مسئول دفتر روابط عمومی مقام معظم رهبری گفت از طرف ایشان برایت پیامی دارم. این جمله که از دهان او خارج شد احساس شعف تمام وجودم را به یکباره فرا گرفت. بی‌معطلی پرسیدم چه پیامی؟ گفت آقا سلام رساندند و گفتند وقتی ردیف جلو نشسته بودی و ناراحتی چهره‌ات را گرفته بود حدس زدم علت ناراحتی‌ات چه چیز است و از اینکه من در هنگام قرائت تو حضور نداشتم ناراحت شده‌ای. من پشت پرده تلاوت شما را می‌شنیدم اما چون جایگاه سخنرانی من بالاتر از جایگاهی بود که قاری در آن قرائت می‌کرد، خواستم موقع تلاوت کلام خدا احترام گذاشته باشم و در جایگاهی که بالاتر از قرآن قرار دارد حضور نداشته باشم، ان‌شاءالله خدا توفیق دهد و ماه مبارک رمضان همراه قاریان دیگر به حسینیه بیایی.
تمام جملاتی که آن فرد از قول مقام معظم رهبری به من می‌گفت، مرا متأثر کرده بود. احساس نشاط مرا گرفته بود. ظرافت نگاه مقام معظم رهبری مرا شگفت‌زده کرده بود، در حالی که من با خودخواهی تمام به حضور ایشان در مقابل قرائت خودم فکر می‌کردم. ایشان به حفظ مقام و شأن قرآن فکر می‌کردند و حقیقت مطلب چیز دیگری غیر از آن چیزی بود که من بدان می‌اندیشیدم.
مقام معظم رهبری سال86 به شیراز آمدند. بعدها از اطرافیانم شنیدم که حضرت آقا از بچه‌های استانداری احوال مرا پرسیده‌اند و سراغ مرا از آن‌ها گرفته‌اند، وقتی این مطلب را شنیدم به شدت ناراحت شدم، چون آن‌ها به خودشان زحمت ندادند که یک خبر مختصر به من دهند تا من خودم را به ایشان برسانم. فقط به ایشان گفته بودند که خواسته‌ایم ذاکری را زحمت ندهیم و به همین دلیل ایشان را در این مراسم قرائت دعوت نکرده‌‌ایم. رهبر انقلاب بعد از گذشت هفت سال مرا به خاطر داشتند و از حضور من در آن مراسم سوال کرده بودند، اما افراد حاضر در استانداری حق مرا با آن حرف به مقام معظم رهبری ضایع کردند.
هنوز که هنوز است من به دیدار مقام معظم رهبری نرفته‌ام و توفیق حضور در بیت رهبری را بعد از سال 79 نداشته‌ام.
**
این‌جانب محمدعلی ذاکری متولد 23/4/1340 استان فارس می‌باشم. تحصیلات بنده کارشناسی علوم اجتماعی است. در سال 1372 دارالقرآن سپاه را با همکاری برادران سپاه راه‌اندازی کردیم و من در آن مرکز مشغول کار شدم و الآن حدود دو سال است که باز نشسته شده‌ام. در سال 1365 ازدواج که حاصل این ازدواج یک فرزند دختر می‌باشد. من دریک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و قرآن را از همان کودکی در نزد خانواده شروع کردم از سال 56 با نوارهای مرحوم عبدالباسط شروع به کارکردم و پس از آن قرائت قرآن را شروع کردم. در مسابقات استانی که در استان فارس برگزار شده بود خاطرم هست 15 بار مقام اول را کسب کردم. من درسال 66 و 70 به عنوان قاری بین‌المللی از طرف بهزیستی مشرف به سفر حج شدم. در مجموع مسابقات کشوری که شرکت کرده‌ام 10 بار مقام اول را کسب کردم که آخرین مسابقه من، مسابقات مشهد بود که با همه آمادگی که داشتم به دلیل بیماری دیابت مقام سوم را کسب کردم.
****
قاری بین‌المللی روشندل شیرازی
آقای محمدعلی ذاکری، قاری و روشندل شیرازی، در سال 1340ش و در دامان خاک شیراز، به دنیا آمد. وی تحصیلات دوران ابتدایی خود را در دبستان شوریده‌ی شیراز گذراند و مقطع راهنمایی را در یکی از مدرسه‌های شبانه‌روزی تهران ویژه نابینایان پشت سر نهاد با درگذشت پدر، دیگر بار به شیراز بازگشت و با وجود دشواری‌های فراوان، تحصیلات متوسطه‌ی خود را در یکی از دبیرستان‌های عادی این شهر به انجام رساند. در سال 1365 هم زمان با تشکیل خانواده، در مقطع کارشناسی علوم اجتماعی دانشگاه شیراز، پذیرفته شد. وی هم اکنون صاحب دختری 11 ساله است و در دارالقرآن بسیج استان فارس به عنوان کارمند رسمی نیروهای مسلح مشغول به کار است.
فعالیت‌ها و افتخارات قرآنی
آقای ذاکری در دامان خانواده‌ای مذهبی پرورش یافت. در سایه‌ی تشویق‌های پدربزرگ خویش، با مفاهیم دینی به ویژه تلاوت قرآن آشنا شد. با پشتیبانی مادر و همسر خود، در راه تحصیل علم گام برداشت؛ از یاری استادانی چون علی اربابی بهره‌مند شد و بر نیروی علاقه، پشتکار و شکیبایی تکیه کرد تا آنکه سرانجام در سال 1366 به عنوان ارزشمند قاری بین‌المللی قرآن دست یافت و برای تلاوت به کشورهایی چون عربستان، بنگلادش و ماداگاسکار دعوت شد.
وی چندین بار، جایگاه‌های اول تا سوم مسابقات کشوری نیروهای مسلح را نیز از آن خود ساخت و در سال 1390 از سوی سازمان تبلیغات اسلامی به عنوان قاری پیشکسوت معرفی شد و مورد تجلیل قرار گرفت. از افتخارات دیگر او، می‌توان به 40 بار تلاوت قرآن در مسجد‌النبی، مسجدالحرام و نیز تلاوت‌هایی در حرم مطهر امام رضا(ع) و محضر رهبر انقلاب اشاره کرد. آقای ذاکری هم اکنون نیز افزون بر شرکت در محافل انس با قرآن، به انجام فعالیت‌هایی در زمینه‌های داوری مسابقات قرآن و آموزش علم تلاوت می‌پردازد.
باورها ودیدگاه‌ها
آقای ذاکری آشنایی با قرآن و تدبر خالصانه در آیات آن را، لازمه‌ی رسیدن به جایگاه والای انسانیت می‌داند و بر این باور است که اگر هدف تلاش‌های قرآنی تنها، درک معانی بلند آن باشد و در بیراهه‌ی دستیابی به اهداف مادی چون شهرت و پول و مقام گرفتار نیاید، این هدیه‌ی پاک پروردگار، انسان را از سقوط در ورطه‌ی تاریک گناهان نیز رهایی خواهد بخشید.
از نگاه این فعال عرصه وحی انتقال برتر و موثرتر مفاهیم مذهبی به ویژه قرآن به کودکان تنها با استفاده از توان هنرمندان و گنجاندن این مفاهیم بلند در قالب‌های مورد علاقه کودکان امکان پذیر است.

 
تاریخ ثبت در بانک 8 اردیبهشت 1395  
فایل پیوست
تصویر