کد pr-2358  
نام ابراهیم  
نام خانوادگی غلامی  
سال تولد 1366  
وضعیت جسمی نابینا  
نوع فعالیت علمی-فرهنگی  
زبان فارسی  
تحصیلات لیسانس ادبیات عرب  
مهارت موسیقی  
اهم فعالیت ها قرائت، تواشیح/در کارخانه سیمان سوفیان مشغول کار هستم. در سال 81 در مسابقات مدارس استثنایی که در مشهد برگزار می‌شد در رشته قرائت شرکت و رتبه اول را کسب کردم. حدود دو سالی است که در گروه تواشیح سراج استان تبریز در زمینه تواشیح و سرودهای مذهبی مشغول هستم.  
کشور ایران  
استان تبریز  
توضیحات موسیقی و آواز همراه با هنرمند جوان آقای ابراهیم غلامی
دیدگاه برای موسیقی و آواز همراه با هنرمند جوان آقای ابراهیم غلامی

بنام خدا

گلشنی: با درود خدمت مخاطبان محترم مجله اینترنتی گفتگو. رحیم گلشنی هستم. یک بار دیگر در خدمتتان رسیدم با معرفی یکی دیگر از هنرمندان نابینای کشورمان.
در خدمت ابراهیم غلامی هستیم و به ایشان خوش آمد می گویم و از این که وقتشان را در اختیار مجله گفتگو قرار داده اند از ایشان سپاسگزارم.
غلامی: خواهش می کنم. بنده هم عرض ادب و احترام دارم حضور شما و همه شنوندگان مجله اینترنتی گفتگو.

گلشنی: آقای غلامی، لطف کنید خودتان را برای شنوندگان ما معرفی بکنید تا دوستان ما بیشتر با شما آشنا شوند.
غلامی: بنده ابراهیم غلامی هستم. 28 ساله، متولد تبریز. تحصیلاتم را در تبریز گذراندم. البته دیپلمم را در مدرسه شهید مرادی گرفتم و تحصیلات دانشگاهیم را نیز در دانشگاه تربیت معلم آذربایجان گذراندم و الآن فارغ التحصیل آن دانشگاه هستم در رشته زبان و ادبیات عربی و در مقطع کار شناسی.

گلشنی: آقای غلامی، رشته هنریتان چیست که دارید در آن فعالیت می کنید؟
غلامی: بنده در زمینه آواز مقامی آذری که اصطلاحاً مُقام گفته می شود فعالیت می کنم. از 7 سالگی موسیقی را شروع کردم مشوق اصلی بنده پدرم بودند که بنده را با آقای حمید نامور آشنا کردند و از همان اونفوان کودکیم محضر ایشان آواز را یاد می گرفتم و الآن هم شاگرد ایشان هستم در حال حاضر. در این مدت پدرم خیلی حمایتم کردند و جا دارد که هم از پدرم و هم از استادم تشکر کنم.

گلشنی: آقای غلامی، چه شد که به آواز رو آوردید و مثلاً نرفتید دنبال نوازندگی؟
غلامی: اصولاً هر چیزی یک استعدادی را می طلبد. پدر بنده هم در دوران کودکی من کشف کردند که بنده در زمینه آواز می توانم فعالیت کنم. از آن زمان که ایشان مرا حمایت کردند و من به این عرصه وارد شدم، هرگز به نوازندگی فکر نکردم. اصولاً آواز با من عجین شده و همیشه همراه من هست. حتی یک ساعت هم بدون آواز برای من سخت است. چه گوش کردنش و چه خواندنش.

گلشنی: یعنی اینطور بگوییم: آواز در پوست و خون شما هم رسوخ کرده. درست است؟
غلامی: دقیقاً همینطور است. بله.

گلشنی: آقای غلامی، اینطور که فرمودید از 7 سالگی دنبال آواز رفتید، یعنی می شود گفت که الآن نزدیک 20 سال است که دارید آواز را به صورت حرفه ای دنبال می کنید. در این 20 سال چه دستگیرتان شده از آواز؟ یعنی از هنر موسیقی چه ها فهمیده اید؟ یعنی اینطور بگوییم که حالا در مورد مقامها بحث نمی کنیم. هدفتان از این که دارید دنبال هنر آواز می روید چیست و چه بهتان رسیده از این هنر آواز؟
غلامی: اگر ما به 10 سال قبل برگردیم، مثلاً اگر 10 سال قبل می شنیدم که موسیقی غذای روح است، موسیقی لطافت دهنده احساس است، موسیقی به وجود آورنده عواطف است، اینها به نظرم مسخره می آمد و به نوعی صحبت های بیهوده به نظرم می رسید. ولی واقعاً کار مداوم و سر و کار داشتن با موسیقی همه اینها را اثبات می کند. من در این مدتی که موسیقی کار کرده ام سال به سال هم از لحاظ ذهنی و هم از لحاظ روحی به یک آرامشی رسیده ام که احساس کردم که اگر موسیقی نبود شاید خیلی از اتفاقات خوبی که الآن در زندگی من افتاده نمی افتاد. چرا که در همه مقاطع زندگیم در همه تصمیم گیریهایم موسیقی کمک من بوده. موسیقی بهترین ابزار برای باز شدن ذهن و روح انسان است به اعتقاد بنده.

گلشنی: آقای غلامی، فرمودید که اگر به 10 سال قبل برگردید اگر می شنیدید که موسیقی غذای روح انسان است به نظر شما مسخره می آمد. پس آن 10 سال اول کارتان را چگونه می گذراندید؟ صرفاً به عنوان اینکه دارم به یک کلاس می روم به آن فکر می کردید یا این که چگونه بوده؟
غلامی: انسان در هر مقطع سنی یک استدلال خاصی را دارد. من احساس می کنم که آن زمانها من شاید به این بلوغ فکری نرسیده بودم و البته یادگیری صرف هم عامل هست. من آن زمان فقط یاد می گرفتم و هیچ چیزی از مقام و موسیقی مقامی و اینجور چیزها نمی دانستم و فقط یاد می گرفتم. کلاً انگار مثلاً یک تئوریسینی آمده به صورت تئوری همه چیز را می گوید و من می شنوم. اما بعد از اینکه این مراحل به اوج خودش رسید، (چون من اعتقاد دارم یادگیری موسیقی پایان پذیر نیست) شیرینی هایش تازه مشخص شد و من واقعاً آن آرامشی را که در موسیقی باید به دست می آوردم، به دست آوردم.

گلشنی: این طوری بگوییم: چون هیچ باز دهی آن موقع موسیقی برای شما نداشت اینطور فکر می کردید. درست است؟
غلامی: دقیقاً همین طور است.

گلشنی: بسیار عالی. آقای غلامی، در مورد جشنواره هایی که شرکت کرده اید، مقامهایی که کسب کرده اید در آواز لطف کنید برای ما صحبت کنید.
غلامی: من در 5 جشنواره شرکت کرده ام. سه تایش در تبریز بوده، یکیش در اردبیل بوده و یکیش هم در تهران. با حمایت استادم و پدرم توانستم در چهار تا جشنواره اول مقام اول را کسب کنم و در جشنواره پنجم که در تهران و جشنواره جوان ایرانی بود، مقام سومی را کسب کردم.

گلشنی: جشنواره هایی که در تبریز و اردبیل بودند کدامها بودند و در چه سالهایی برگزار شدند که شما توانستید مقام اولی را در آنها کسب کنید؟
غلامی: تقریباً مداوم بود. از سال 86 شروع شد این جشنواره ها. جشنواره اول در سال 86 در فرهنگسرای تبریز بود که خانه موسیقی این جشنواره را برگزار کرد. جشنواره دوم در اردبیل بود و اگر بخواهیم به ترتیب بگوییم در سال 86 بود که یک فستیوال بسیار بزرگی هم بود در اردبیل که عرض کردم در تیر ماه برگزار شد.. اولی هم تقریباً در اردیبهشت ماه بود. جشنواره اردبیل از جمله جشنواره هایی بود که خیلی از آن استقبال شد. جشنواره سوم هم در تبریز بود که در سال 87 برگزار شد که به نام جشنواره جشنواره ها نامیده شد و جشنواره چهارم هم در تبریز بود که البته این جشنواره شروع یک جشنواره دیگر بود که علاوه بر این که یک مسابقه موسیقی بود، در آن کتابی تدوین شد که نام تمامی شرکت کنندگان در آن و جشنواره های پیشین را به همراه سوابق آنان ثبت کرده بودند.

گلشنی: این کتاب توسط کدام سازمان یا ارگان منتشر شد؟
غلامی: آقای علیزاده آن زمان رئیس خانه موسیقی بودند که ایشان تلاش کردند و تدوین کردند این کتاب را.

گلشنی: آقای غلامی، شما خودتان تا به حال کنسرت به تنهایی داشته اید یا آلبوم بیرون داده اید؟
غلامی: متأسفانه من هیچ آلبومی را تا به حال نتوانسته ام ارائه بدهم ولی یک کنسرت مشترکی را با استادم برگزار کردیم سال 90. دقیقاً سال 90 بود که در مراغه کنسرت مشترکی داشتیم با استادم و بعد از آن یادواره های مختلفی دعوت شدم. یادواره آقای ید الله صمدی بود که در تهران برگزار شد و من هم دعوت شدم. (سازنده فیلم سارای هستند). یادواره دیگری هم که باز در تهران برگزار شده بود یادواره آقای فرهاد ابراهیمی سراینده قطعه آیریلیخ بودند که آهنگ سازش هم آقای مرحوم علی سلیمی بودند. و من دعوت شده بودم و اجرا داشتم. اتفاقاً تندیس قطعه آیریلیخ آقای علی سلیمی در جشنواره ای که در اردبیل برگزار شده بود به بنده اهدا شد.

گلشنی: بسیار عالی. آقای غلامی، شما اجرای خارج از کشور هم داشته اید یا نه؟
غلامی: من یک بار به دعوت مرکز ملی موسیقی جمهوری آذربایجان به باکو رفتم و آنجا یک فستیوالی بود به نام “موقام عالمی فستیوالی” به معنای فستیوال دنیای مقام که آنجا اجرا داشتیم و جایزه ویژه به من تعلق گرفت که عنوان این جایزه از جمله سلیسترین ایفاگران مقام بود.

گلشنی: در جمهوری آذربایجان فقط در همان فستیوالی که فرمودید دنیای مقام اجرا داشتید یا اجرای دیگری هم داشته اید؟
غلامی: فردای همان روز به دعوت تلویزیون ملی جمهوری آذربایجان به آنجا رفتیم. البته به گفته خود ایشان هر کسی را آنجا دعوت نمی کنند و رفتن به آن تلویزیون کار بسیار سخت و مشکلی است. رفتم و آنجا هم یک قطعه ای را اجرا کردم.

گلشنی: باعث افتخار ماست که از همنوعان ما چه در عرصه موسیقی، چه در عرصه ورزش در کشورهای خارجی به هنرنمایی می پردازند و نام کشور ایران همیشه سر زبانهاست با این هنرهای دوستان ما. آقای غلامی: شما در این 21 سالی که در رشته موسیقی و آواز فعالیت داشته اید در موسیقی مقامهای آذری فعالیت کرده اید یا به زبان فارسی هم اجراهایی را داشته اید.
غلامی: عرض کنم که من به دلیل اینکه به زبان فارسی زیاد مسلط نیستم نتوانسته ام آنجور که باید در زمینه موسیقی فارسی فعالیت آنچنانی داشته باشم.

گلشنی: با مجله اینترنتی گفتگو چگونه آشنا شدید و نظرتان در مورد مجله چیست؟
غلامی: اولین بار که اطلاعیه این مجله منتشر شد در گروه ها و سایتهای مختلف من واقعاً بسیار خوشحال شدم و فکر کردم که یک خلأ ای در زمینه معرفی استعداد نابینایان و معرفی قابلیتهای همنوعانم پر شده یا در شرف پر شدن است و الآن هم دارم این واقعیت را حس می کنم که خلأ موجود که عرض کردم پر شده و یک فرد و افرادی هستند که البته فرد که عرض می کنم مجله گفتگو به عنوان یک فرد واحد و به عنوان یک پشتوانه بسیار محکم برای ما قابل احترام است و آرزو دارم که این مجله روز به روز موفق تر باشد.

گلشنی: ممنونم از شما دوست عزیز بفرمایید که مشکلاتی که در چند سال اخیر که شما در رشته آواز فعالیت داشته اید و حس کردید، حالا نه تنها در زمینه آواز یا سایر رشته ها. فکر می کنید مشکلاتی که برای افراد نابینا است چه ها هستند و چکار می شود برای آنها انجام داد؟؟
غلامی: من اجازه بفرمایید این واقعیت را عرض بکنم که رسیدن یک نابینا به یک استعداد بزرگ واقعاً کار بسیار دشواری است. البته من نمی خواهم بگویم کار نشدنی است ولی بسیار بسیار دشوار است. زیرا تنها نابینایی نیست. که مانع پیشرفت یک نابینا می شود بلکه دید گاه جامعه ما نسبت به یک نابینا بسیار دیدگاه کدر و بدی است که باعث می شود واقعاً یک نابینا بیش از پیش احساس تنهایی بکند. احساس ضعف بکند.
موانعی که من به نوبه خودم در این دوره با آنها مواجه بودم یکی همین دیدگاه بوده یکی عدم حمایت مالی بوده. یعنی مشکلات مالی باعثش بوده اند و یکی هم بحث رفت و آمد و همه چیز. کلاً به دلیل اینکه قوانین رفت و آمد در ایران خیلی جا نیفتاده اند رفت و آمد هم عامل بسیار مهمی بود که خیلی برای ما سخت می گذشت.

گلشنی: ما در مجله اینترنتی گفتگو با هر کدام از دوستان نابینایمان که صحبت کردیم، مشکل رفت و آمد داشته اند و از این مسأله خیلی شاکی بوده اند و شما هم یکی از این دوستانمان هستید. صحبتتان با مسوولینی که باید مناسب سازی بکنند مناطق شهری ما را که یک نابینا راحتتر بتواند برود و بیاید چیست؟
غلامی: معمولاً وقتی صحبت از مناسب سازی می شود، صحبت از دو طرفه بودن این موضوع می شود. مثلاً می گویند که شما باید همت بکنید و از این همت مسوولین هم بیایند و استفاده بکنند و در واقع راه را هموار بکنند برای شما. می خواهم این را عرض بکنم که ما نصف راه را پیموده ایم و آن همت لازم را کردیم و خیلی از ماها به جاهای خیلی خوبی هم خودمان را رسانده ایم. اما من از مسوولین شهر خواهش می کنم.که واقعاً لطف بکنند در حق ما و نصف دیگرش را هم که هموار کردن راه برای ما است، فراهم بکند. چون ما دیگر بیش از این از دست ما کاری بر نیامده و نخواهد آمد و امیدوارم که صدای من به گوش مسوولین محترم برسد و آنها هم یک کمی خدمت بکنند و ما را حمایت نمایند.

گلشنی: ممنونم از شما آقای غلامی و از این که وقتتان را در اختیار مجله گفتگو قرار دادید. در پایان اگر صحبتی دارید با دوستان شنونده مجله ما با هم می شنویم.
غلامی: قبل از هر چیز، من از دست اندرکاران این مجله کمال تشکر را دارم امیدوارم که موفق باشند و بتوانند راهی را که قدم در آن گذاشته اند به خوبی ادامه دهند و بتوانند مشکلات و موانعی را که در سر راه نابینایان است بیان بکنم و به گوش مسوولین برسانم.
من فقط در آخر صحبتهایم باید عرض بکنم که عزیزانی که در هر عرصه ای فعالیت می کنند اصلاً نباید نا امید بشوند. زیرا نا امیدی یک اتفاقی است که در آن فرد نابینا فقط متضرر است. در واقع نا امیدی باعث متضرر شدن نابیناهاست و چیزی بیشتر از این عاید ما نابیناها نخواهد شد. پس باید امید داشته باشیم و امیدوار باشیم به آینده ای که پیش روی ما است.

گلشنی: تشکر می کنم از شما دوست عزیزم. باز هم ازتان سپاسگزارم از اینکه با ما همراه شدید همچنین شنوندگان همیشگی مجله گفتگو از اینکه همیشه ما را همراهی می کنید، ازتان بی نهایت سپاسگزارم. امیدوارم که بودن با شما همواره تداوم داشته باشد و بتوانیم در خدمتتان باشیم.
در آخر همه شما دوستان خوب را به اجرای خوبی که از آقای غلامی در تلویزیون ملی آذربایجان (Azar tv) آذربایجان پخش شد دعوت می کنم تا از این اجرا استفاده بکنید.
همه شما را به خداوند بزرگ و یکتا می سپارم. خدا یار و نگهدارتان.

*منبع: مجله گفتگو شماره 9
 
تاریخ ثبت در بانک 7 اردیبهشت 1395