کد | pr-21839 |
---|---|
نام | طاهره |
نام خانوادگی | باقری |
سال تولد | 1356 |
وضعیت جسمی | فقدان حرکتی |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی |
زبان | فارسی |
تحصیلات | کارشناسی زبان و ادبیات فارسی |
مهارت | شاعر و نویسنده |
کشور | ایران |
استان | تهران |
توضیحات |
اعصاب شهر خستگی توی چشم هایش دو دو می زد . تکیه داده به ماشینی که کنار خیابان پارک شده بود . نای ایستادن روی پایش را نداشت . هر از گاهی ماشینی چشمک زنان کنارش ترمز می کرد. -خانوم باشیم خدمتتون - خوشک... اخم کرد . روسری اش را کمی جلوتر کشید.غم کنار خستگی نشست . لب هایش تندتر از همیشه لرزید . نگاهش را دوخت به ته خیابانی که دل نداست نزدیک تر شود . ایستگاه اتوبوس دورترها جا خوش کرده بود . آهسته حرکت کرد . جیر جیر پای مصنوعی اش داشت روی اعصاب شهر می لنگید ! طاهره باقری ************* به پای آبله ی من های زن !! زن زمین می خورد مثل هر بار در نمی آید از او صدا هم پا نخواهد شد - آری - برایش بعد از این های دنیا، عصا هم !! زن زمین می خورد تکه ها پخش ... تکه ها تکه ها تکه ها .... پخش برنمی دارد این بار حتا از خودش ،از خودش یک هجا هم ! [ - میشه دست شما رو بگیرم؟می شه من تکیه گاه شما شم؟ می شه که از تن تکه هاتون یک عروسک بسازم که با هم ....؟] عینک دودی و چتر و ... انگار این متل رنگ دیگر گرفته است ناتنی های در پشت در گرگ ! ناتنی ها... تنی ها! شما هم؟! ناتنی های در پشت در گرگ !پیش رو بره و پشت سر گرگ ! استخوان های در گوشت مانده دور از چشم های خدا هم ! پله ها ، قله هایی که باید ! چاله ها ، دره هایی که باید ! پیش پایی که لنگیده یک عمر سنگ های جهان هم فراهم !!! طاهره باقری *********** پلک بزن پنجره تو وا بکن برکه ی ما رو خود دریا بکن بغضتو توی آسمون پر بده ما رو توی ترانه ها جا بکن توی غزل ها منو دارم بزن شاعر بی خاطره جارم بزن تلخ نکن قهوه ای ی چشاتو تشنه ی لحظه ی شکارم ،بزن! بارونیه هوای این حوالی جزیره ی چشامو آب گرفته یخ زده انگشتای خیس بارون زمستونه دنیا رو خواب گرفته یه مشت پر به جای هر چی پرواز دوباره خستگی نشسته تو تن از دل ما تاریکی رو بتارون خورشیدو سهم ما بکن، شب شکن!! طاهره باقری ---------- نذر لب های رقیه تیام تشنه بود و آب می خواست . جیغ که می کشید انگار همه ی تیغ های عالم دارند قلبم را ریش ریش می کنند . لب هاش را که سفید بود از بی خونی و ترک خورده بود از بی آبی می توانستم بفهمم اما هیچ کاری از دستهای مادری ام بر نمی آمد . پنج روز را با آب، آب خواستن های مداوم و ناله هاش به شانه کشیده بودیم و صبر کرده بودیم اما تیام تشنه بود و از دست های مادری ام هیچ کاری بر نمی آمد . بعد از دومین عمل جراحی دور ِ قلب کوچکش آب جمع شده بود و پشت ِ پلک های خسته ی ما هم ! 200 سی سی مایعات ِ جیره بندی شده برای 24 ساعت با هیچ زبان و روشی برای کودک دو و نیم ساله قابل درک نبود ! تیام تشنه بود و آب می خواست و از دست های مادری ام هیچ کاری بر نمی آمد . نیمه های شب دور از چشمان پُر التماسش که تازه به خواب رفته بودند سرم را که به بالشش تکیه دادم یاد ِ عمو عباس افتادم و با اشک زمزمه کردم که عمو عباس تو طعم ِ تشنگی را چشیده ای و تلخی ناله ی آب، آب را می فهمی . تو را به لب های ترک بسته ی رقیه قسم تشنگی دخترم را تو آبی برسان . تیام تشنه است و از دست های مادری ام .... کی بخواب رفتم را یادم نیست اما صبح وقتی پزشک داشت دستورات تازه را توی پرونده می نوشت می دانستم تیام امروز دیگر تشنه نیست و از دست ِ دل ِ عمو عباس هر کاری برمی آید طاهره باقری |
متن زندگی نامه |
خانم باقری متولد 1356 در شهر شوشتر استان خوزستان میباشد و از ناحیه پای راست به علت بیماری فلج اطفال جسمی حرکتی میباشد. او کارشناسی ادبیات را در دانشگاه پیام نور دزفول به پایان رساند. از سال 1375 با انجمنهای ادبی استان خوزستان هم به عنوان شاعر و هم به عنوان کارشناس ادبی همکاری داشته است. تخصص اصلی او در زمینه شعر است و کمتر داستان مینویسد. قالب شعر او بیشتر غزل (غزل مدرن) است. او مجموعه شعری آماده چاپ دارد. در همایشها و فراخوانهایی که از طرف وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات و ... هم به صورت داور و هم شاعر شرکت داشته است. او بیشتر تلاش خود را در شعر و داستان صرف کرده است و به جای جسته و گریخته کار کردن سعی داشته تا به حرفهای شدن نزدیک شود. لذا از بین شعر و داستان نیز بیشتر روی شعر تمرکز داشته است. محتوای داستانهایش بیشتر پیرامون معلولیت است، اما شعرهایش تنها یک مورد تقریباً درباره معلولیت میباشد. بقیه شعرهایش عاشقانه یا اجتماعی است. همسرش هم جزء شاعران و نویسندگان استان خوزستان است و نحوه آشناییشان در همین برنامههای شعری بوده است. چون همسرش مربی کانون بوده به واسطه شناخت، او نیز مدت کوتاهی به صورت غیررسمی مربی ادبی کانون پرورش فکری بوده است. همچنین در اداره ارشاد در انجمنهای ادبی به عنوان منتقد و به عنوان کارشناس حضور داشته است. جزو هیئت امنا و از موسسین انجمن ارشاد شهرستان شوشتر بوده است. دو دوره داور همایشها، چند دوره جزء اکیپ اجرایی همایشها و یک دوره دبیر اجرایی همایش بوده است. بیشتر مقامهای او در رقابت با افراد معمولی جامعه بوده و تنها سه مقام در مختص همایشهای ویژه معلولین بوده است. او لوح تقدیر و مقامهای بسیاری در این همایشها به دست آورده که میتوان به موارد زیر اشاره کرد: ـ لوح سپاس برای شرکت در همایش ملی مهدویت، نوآوری و شکوفایی و پذیرش اثر شعر ـ کسب مقام دوم مشترک در بخش داستان کوتاه در دومین جشنواره فرهنگی، هنری حضور در مشهد، آذر ماه 1388 ـ کسب مقام دوم در بخش شعر در دومین جشنواره فرهنگی، هنری حضور در مشهد، آذر ماه 1388 ـ کسب مقام اول در رشته شعر در سومین جشنواره فرهنگی هنری معلولین خلیج فارس در هرمزگان ـ کسب عنوان شاعر برگزیده در اولین همایش شعر استانی (جلوههای آفرینش وحدت) در شهر رامهرمز، اسفند 1387 ـ کسب عنوان برتر در بخش شعر کلاسیک با سعری به نام «قاصدک» در نخستین جشنواره سراسری شعر گلواژههای انتظار «مهدویت» در استان همدان، تیر ماه 1390 ـ لوح سپاس برای شرکت در پنجمین جشنواره شعر ردپای ماه در شهرستان شوشتر، مهرماه 1393 ـ لوح سپاس برای شرکت در کنگره سراسری شعر سیمرغ انقلاب ـ کسب مقام برگزیده در بخش کلاسیک کنگره شعر منوچهر آتشی. ـ لوح تقدیر از نخستین جشنواره فرهنگی هنری کارفرمایان و کارگران سراسر کشور در بخش شعر. ـ کسب مقام اول بخش موضوعی اهل بیت علیهم السلام در همایش ادبی منطقهای شعر بختیاری شهریور 87. ـ لوح سپاس پنجمین جشنواره شعر خوزستان. ـ کسب مقام اول در بخش شعرخوانی ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی در پنجمین جشنواره شعر استانی بسیج. ـ کسب رتبه سوم شعر کلاسیک در نخستین همایش شعر اجتماعی خوزستان. ـ لوح سپاس برای حضور در شب شعر با موضوع در سوگ آفتاب در ادراه فرهنگ و ارشاد شهرستان مسجد سلیمان. ـ لوح سپاس برای حضور در سومین همایش شعر ساتانی ردپای ماه (ویژ] عید غدیر) در آبان 1390. ـ کسب مقام اول در بخش داستان نویسی در همایش تفریق تیرگی نخستین جشنواره ادبی هنری معلولین سراسر کشور. ـ لوح سپاس برای حضور در اولین همایش اهل قلم (کنگره سراداران و 23 هزار شهید کربلای خوزستان). ـ لوح سپاس برای حضور در نخستین همایش استانی شعر «خوزستان یادگار حماسه، ایثار و شهادت» شهرستان آغاجاری در آذرماه 1388. ـ لوح سپاس برای شرکت در ششمین جشنواره ادبیات داستانی بسیج. ـ لوح سپاس برای حضور در هیئت داوران دومین همایش منطقهای شعر نخل و کارون. |
تاریخ ثبت در بانک | 15 مهر 1397 |
فایل پیوست |