کد | pr-17980 |
---|---|
نام | محمدرضا |
نام خانوادگی | بابایی |
وضعیت جسمی | نابینا |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی ، هنری |
زبان | فارسی |
تحصیلات | مهندسی عمران |
اهم فعالیت ها | مشاور و عضو ارشد انجمن علمی ـ مهندسی عمران دانشگاه آزاد اسلامی کاشان عضو سازمان نظام مهندسی ساختمان موسیقی سنتی و کلاسیک |
کشور | ایران |
استان | کاشان |
متن زندگی نامه |
محمدرضا بابایی پدرم دبیر آموزش و پرورش بود. تحصیلاتم را در دوره ابتدایی و راهنمایی جزء شاگردان ممتاز در کاشان گذراندم. دوره متوسطه را در دبیرستان امام خمینی کاشان که بهترین دبیرستان این شهر بود در رشته ریاضی و فیزیک سپری کرده و در سال 1370 دیپلمم را گرفتم. از آنجا که علاقه بسیار زیادی به رشته معماری و عمران داشتم که البته این امر در خانواده ما یک علاقه موروثی است، وارد دانشگاه آزاد اسلامی کاشان در رشته مهندسی عمران شدم. در این سالها دید محیطیام بسیار کم شده بود و چشم پزشک سفارش کرده بود به طور مداوم مطالعه نکنم و همچنین حتی المقدور رانندگی نکنم. اما من بعد از گرفتن دیپلم، اولین کاری که کردم اخذ گواهینامه رانندگی بود و چون در روز و نور زیاد مشکلی نداشتم، همیشه خودم پشت فرمان مینشستم. بهترین تفریح مطالعه بود و در هر شبانهروز حدود هفت الی هشت ساعت مطالعه آزاد میکردم. در زمان دانشگاه در سال 1373 با همکاری تعدادی از همکلاسیهایم هسته مرکزی گروه دانشجویی عمران را بنیانگذاری کردیم. این تشکل علمی در وزارت علوم نیز ثبت شد و رسماً با نام انجمن علمی عمران فعالیت خود را در بین دانشگاههای مختلف آغاز کرد. من که از دوران دبیرستان به فعالیتهای علمی و گروهی بسیار علاقه داشتم با تمام انرژی، علاوه بر درسم در انجمن علمی عمران فعالیت میکردم. در اواخر سال 1375 به دلیل شدت ضعف بیناییام دچار مشکلات زیادی در ادامه تحصیل شده بودم. در حالی که 15 واحد بیشتر تا فارغالتحصیلی نداشتم، تصمیم به انصراف گرفتم. پس از انجام مراحل اداری انصراف از تحصیل برای دریافت امضای نهایی به مدیر گروهم جناب آقای مهندس حسینی مراجعه کردم. ایشان از دیدن برگه انصراف، بسیار ناراحت شدند و گفتند: من به هیچ عنوان انصراف شما را تأیید نمیکنم، شما باید درستان را تمام کنید. از حمایت ایشان بسیار خوشحال شدم ولی با توجه به مشکلات زیادی که در اثر ضعف شدید چشمم برایم در درس خواندن ایجاد شده بود، برای گرفتن تأیید انصراف به ریاست دانشگاه مراجعه کردم. آقای دکتر ثابت، رئیس وقت دانشگاه هم بهشدت از انصراف من ناراحت شدند و با تأکید بسیار به من گفتند: من به هیچ عنوان اجازه انصراف را به شما نمیدهم. با حمایت و امیدواری بسیاری که مدیر گروه و ریاست دانشگاه به من دادند، علیرغم مشکلات بسیار، درسم را ادامه دادم تا در سال 1376 موفق به اخذ مدرک مهندسی عمران از دانشگاه آزاد اسلامی کاشان شدم. علیرغم تفکرات منفی که در جامعه نسبت به افراد کمبینا و نابینا وجود داشت، با تلاش بسیار به عضویت سازمان نظام مهندسی ساختمان در آمدم و شروع به فعالیت در رشته خودم نمودم. در سال 1379 رسماً به استخدام دانشگاه آزاد اسلامی کاشان درآمده و در گروه عمران این واحد دانشگاهی به عنوان کارشناس آموزش و مشاور گروه عمران، به فعالیت مشغول شدم. در این اثنا، امور مهندسی را در خارج از دانشگاه کماکان ادامه میدادم. به گونهای که در سال 1381 از سوی شهرداری کاشان به عنوان مهندس ناظر نمونه در کاشان انتخاب شدم. در تمام این سالها به عنوان مشاور و عضو ارشد انجمن علمی ـ مهندسی عمران دانشگاه آزاد اسلامی کاشان همکاری داشتم. در این همکاری بارها به عنوان دبیر علمی و یا دبیر افتخاری و یا مشاور در جشنوارهها و کنفرانسهای ملی، داخلی یا منطقهای انجمن عمران شرکت فعال داشتهام. در سال 1388 در پنجمین جشنواره ملی دانشجویان عمران سراسر کشور به عنوان رئیس شورای مشاوران و همچنین دبیر افتخاری این جشنواره منصوب شدم، همچنین در سال 1384 نیز در جشنواره منطقهای عمران و معماری که به میزبانی دانشگاه آزاد اسلامی کاشان برگزار شد، دبیر علمی و دبیر افتخاری بودم. در همین راستا موفق به دریافت دهها لوح تقدیر و لوح افتخار از مسئولین دانشگاهی و سازمانی گردیدهام، همچنین موفق به دریافت تندیس بلورین پنجمین جشنواره ملی دانشجویان عمران سراسر کشور شدهام. از سال 1378 سرپرستی و مشاوره و هدایت تیم نشریه علمی انجمن علمی ـ مهندسی عمران را به عهده داشتهام. در طی این چند سال، این نشریه بارها در سطح منطقه و یا در سطح کشور رتبههای قابل توجهی را کسب کرده است. در مسابقات مقالهنویسی که اداره ارشاد استان فارس با همکاری امور کتابخانههای عمومی شیراز در سطح کشور برگزار کرد، نفر برتر شده و مقالهام با موضوع «کتاب و کتابخوانی و نابینایان» به عنوان بهترین مقاله انتخاب شد، همچنین چندین مقاله در نشریات داخلی انجمن علمی عمران دانشگاه آزاد با موضوعات تخصصی عمرانی و معماری از من درج گردیده است. بعد از فارغ التحصیل شدن با توجه به احساس نیاز شدید به رایانه که در زمان تحصیلم جزء جدا نشدنی من بود و همچنین مطالعه که یکی از کارهای همیشگیام بود به سرعت به دنبال راه چارهای برای حل این مشکل گشتم و توانستم به کمک خواهرم که در آن زمان دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر بود و همچنین یکی از اساتید دانشگاه، اولین نسخه آزمایشی نرمافزار جاوز را تهیه و روی رایانه نصب کنم. در آن زمان هنوز بین افراد نابینا یا کمبینا فکر استفاده از رایانه آنچنان مطرح نشده بود و دستگاه رایانهای امید و برجسته نگار، به تازگی توسط شرکت پکتوس راهاندازی شده بود. من همواره سعی میکردم خود را از نظر اطلاعات علمی تا آنجا که در توان دارم به روز نگه دارم. از اینرو شروع به جمعآوری اطلاعات و وسایل کمک بینایی و کمک آموزشی نمودم. خط بریل را تا آن زمان ندیده بودم و با توجه به نیازم به خواندن به سرعت طی چند هفته یاد گرفتم. دیکشنری گویای دیجیتال نیز تهیه کردم و به تقویت زبان انگلیسیام هم همت گماشتم. اولین نسخه نرمافزار تاکس که کرک شده آن را تهیه کردم و به سرعت موبایلم را که تا آن زمان نمیتوانستم از بسیاری قسمتهایش خود به تنهایی استفاده کنم، برایم قابل بهرهبرداری شد. اولین کاری که بعد از این امر انجام دادم، آموزش آن به دیگر دوستان کم بینا یا نابینا در کاشان بود. یادگیری نرمافزارهای مختلف کاربردی و همچنین برخی از نرمافزارهای تخصصی عمرانی را تا اخذ مدرک پایان دوره آنها ادامه دادم و بعد از فراگیری، آموزش آنها را به سایر دوستان، در صدر امور قرار میدادم. نقطه عطف دیگری که در زندگی من رخ داد، آشنا شدن با انجمن علمی ـ فرهنگی دانشجویان و دانش آموختگان نابینای ایران و رویت نامهای که از سوی سرکار خانم اصغری مدیرعامل انجمن به دانشگاه آزاد کاشان با مضمون اعلام آغاز فعالیت انجمن و دعوت به همکاری بود، میباشد. با انجام هماهنگی لازم از همان آغاز به عنوان نماینده رسمی انجمن علمی ـ فرهنگی دانشجویان و دانشآموختگان نابینای ایران در دانشگاههای کاشان، نمایندگی این تشکل را در کاشان دایر نمودم. در راستای اهداف بلندی که در سر داشتم، اولین قدم را به روز رساندن و آگاهی دادن به افراد کمبینا و نابینا نسبت به توانمندیها و حقوقشان دیدم. از اینرو نرمافزارهای مختلف را برای دانشجویان و افراد نابینا تهیه و به آنها آموزش میدادم. با مسئولین بخشهای مختلف شهر از قبیل شهردار، فرماندار، رئیس اداره راهنمایی و رانندگی، رئیس اداره تعاون، روسای دانشگاههای کاشان و اعضای شورای شهر و سایر مسئولین شهر کاشان، مکاتبات و ملاقاتهای متعدد نمودم و بارها و بارها در خصوص حقوق افراد نابینا و مخصوصاً در باب مناسبسازی محیطهای شهری تلاش بسیار نمودم که برخی از آنها نتایج بسیار مثبتی در بر داشت. از دیگر فعالیتهایم به عنوان مدیر نمایندگی انجمن علمی ـ فرهنگی دانشجویان و دانشآموختگان نابینای ایران در کاشان، شرکت در نشستها و همایشهای مربوط به افراد نابینا و ارائه گزارش و پیگیری نتایج آنها بود. تهیه کتاب به صورت گویا برای دانشجویان نابینا و کمبینا با توجه به مشکلاتی که در راه ادامه تحصیل این عزیزان بود، مرا بر آن داشت تا چارهای برای افزایش سطح اطلاعات علمی و عمومی این افراد و تغییر دیدگاههای جامعه نسبت به توانمندیهای بسیار آنها بنمایم. از اینرو در سال 1388 شروع به تشکیل گروهی برای انتشار اولین نشریه علمی ـ صوتی کشور نمودم که با تکمیل این کادر حدوداً 45 نفری که متشکل از اساتید، فارغ التحصیلان و دانشجویان دانشگاههای کاشان و بعضاً از چند دانشگاه در تهران بودند، در پاییز 1389 اولین شماره آن با نام «صدای زندگی» در بین افراد نابینای سراسر کشور منتشر شد. انتشار این ویژه نامه علمی بازتاب بسیار مثبتی نه تنها در بین افراد نابینا داشت، بلکه مسئولین چند نهاد مختلف و نیز مسئولین دانشگاه آزاد اسلامی کاشان را بسیار تحت تأثیر قرار داد و سبب شد که تلاشم را برای ادامه کار، بیشتر و بیشتر نمایم، به طوری که دومین شماره آن را در بهار 1390، منتشر نمودم. استقبال دوستان نابینا در این فاصله به گونهای بود که بیش از دهها نفر از عزیزان فرهیخته، بیش از 40 مقاله با موضوعات مختلف برایم به منظور درج در نشریه، ارسال نمودند. خبر انتشار این گاهنامه علمی نیز در چند روزنامه رسمی کشور درج شد. من کتابخانه شخصی بینایی با حدود 5000 جلد کتاب عادی داشتم، ولی در دسترس نبودن منابع مطالعاتی و کمبود کتب گویا، مرا بر آن داشت که یک کتابخانه گویا برای استفاده دانشجویان نابینا و کمبینا و همچنین برای سایر عزیزان نابینا نه تنها در کاشان بنمایم بلکه با هماهنگی با اداره پست این کتابها را در اختیار سایر دوستان در شهرهای دیگر نیز بگذارم، لذا کتابخانه گویای شخصیام را که از سال 1377 شروع به تهیهاش نموده بودم، در سال 1386، توسعه دادم و تا پایان سال 1389، تعداد کتب آن را به 3000 عنوان رساندم. در حال حاضر در شرف افتتاح این مجموعه کتابخانه گویا هستم و به امید خدا آن را در پایان خردادماه با تعداد 5000 عنوان کتاب صوتی، افتتاح خواهم نمود. با رایزنیهایی که با ریاست دانشگاه آزاد اسلامی کاشان و رئیس کتابخانه مرکزی دانشگاه آزاد کاشان انجام دادهام در تلاشم تا این کتابخانه صوتی را از طریق اینترنت هم در دسترس علاقمندان قرار دهم تا هر کس از هر کجای ایران بتواند از این کتب بهرهبرداری نماید. با تلاش بسیار به چند نفر از دوستانی که از بدو تولد دچار مشکل بینایی بوده و حتی شکل حروف الفبا را ندیده بودند، نوشتن به خط بینایی را آموزش دادم، به قسمی که خودشان توانستند بنویسند و این برایشان باعث حرکتهای بسیار بزرگتری شد. جدا از مسائل گوناگون که در بالا ذکر کردم من به منظور کسب اطلاعات و یادگیری مسائل علمی و فرهنگی جدید، از همان دوران دبیرستان، مشترک چندین نشریه علمی فرهنگی معتبر کشور بودم که در زمان دانشجوییام این امر را توسعه دادم و هر ماه 4 یا 5 نشریه مهم را تهیه و مطالعه میکردم. با بروز مشکل بینایی نه تنها این امر دچار نقصانی نشد، بلکه مطالعه نشریات علمی و فرهنگی به روز و معتبر کشور را گسترش داده و این کار را کماکان ادامه میدهم، چرا که معتقد هستم این امر به من احساس زنده بودن و همیشه حرف برای گفتن داشتن میدهد. از مسائل مورد علاقه من غیر از مطالعه، موسیقی میباشد. من موسیقی کلاسیک غرب و موسیقی سنتی ایران را بسیار دوست دارم و به خاطر علاقه بسیار در یادگیری چند ساز نیز تلاشهایی کردهام تا نه تنها از لذت شنیدن موسیقی بهرهمند شوم، بلکه از نواختن آن هم آرامش پیدا کنم. در زمینه موسیقی سنتی، ساز نی و دف و در زمینه موسیقی کلاسیک، هارمونیکا و گیتار را مینوازم. منبع: نابینایی و زندگی مستقل، مریم اصغری، تهران، آوای نور، 1391، ص 130-135. |
تاریخ ثبت در بانک | 28 بهمن 1396 |