کد | pr-1636 |
---|---|
نام | عبدالحسین |
نام خانوادگی | لطیفی |
سال تولد | 1356 |
وضعیت جسمی | نابینا |
نوع فعالیت | علمی-فرهنگی ، ورزشی |
زبان | فارسی |
تحصیلات | دکتری علوم تحقیقات |
مهارت | مدیر گروه رشته خودم، استاد دانشگاه، مسلط به زبان انگلیسی و عربی، ترجمه کتاب خطبه غدیریه به زبان انگلیسی، انتشار مقالات مختلف به ویژه در زمینه ازدواج و جایگاه زن در ادیان مختلف عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد در سن 24 سالگی ترجمه و چاپ کتاب غدیر به زبان انگلیسی که در کشورهای دیگر چاپ و توزیع شد چندین مقاله و سخنرانی در مورد ازدواج و جایگاه زن که تِز دکترایم هم بود تدریس در رشتههای گلبال، کشتی، فوتبال نابینایان که قهرمانی و نایب قهرمانی هم مدال دارم. شنا و بدنسازی هم انجام میدهم |
کشور | ایران |
استان | خوزستان |
متن زندگی نامه |
دکتر عبدالحسین لطیفی در این مجال به معرفی یک چهره نخبه میپردازیم که از فراز و فرودها و سختیهای روزمره به سلامت گذر نموده و هم اینک زیر سایه درخت کوشش و تلاش ثمره زحماتش را به نظاره نشسته است . شرح حال این معلول موفق به اختصار در ذیل خواهد آمد به امید آن که قوت قلب و نیروی محرکهای باشد برای آنانکه توانمندیها دارند اما از تکاپو و تلاش باز ایستاده و احساس یأس و ناتوانی میکنند. در خدمت جناب آقای دکتر عبدالحسین لطیفی هستیم. جناب آقای لطیفی لطفا مختصری از زندگی نامه و شرح حال خویش را برای ما بیان بفرمایید. بنده عبدالحسین لطیفی هستم. اول آذر ماه سال 1356 در شهر شوش استان خوزستان متولد شدهام در یک سالگی به دلایل نامعلومی دچار عارضه نابینایی شدم. دوران کودکی شما چگونه سپری شد و ارتباط شما با هم سالان چگونه بود؟ هر چند بنده از مشکل نابینایی رنج میبردم اما تقریبا همچون کودکان عادی زندگی کرده ام با سایر کودکان دوست بودم؛ در محله با آنها بازی میکردم در خانه کارهای خود را شخصاً انجام میدادم، حتی به والدین کمک و در کارهای خانه مشارکت میکردم. به خرید میرفتم و کارهای معمول را انجام می دادم. از دوران دبستان برای ما بگویید. بنده به دبستان استثنائی میرفتم. در این مدارس افراد مختلف با مشکلات گوناگون تحصیل میکنند. بنده هم زیر نظر آقای اسلامی ، که خداش در همه حال از بلا نگه دارد، به تحصیل مشغول شدم. آقای اسلامی بسیار بسیار برای بنده زحمت کشیدند و در حق من پدری کردند لذا خواهشمندم حتماً نام ایشان را در عریضه بنده ذکر کنید. دوره راهنمایی تحصیلی و دبیرستان را کجا و چگونه سپری کردید؟ چون در شهر شوش امکانات کافی نبود، بنده با راهنمایی جناب آقای اسلامی برای ادامه تحصیل به تهران رفتم و با سختی دوری از خانه و غربت سال اول را گذراندم. آن سال به قدری بر من سخت گذشت که بعد از اتمام درس تصمیم به بازگشت گرفتم. لذا سال دوم راهنمایی را در مدرسهای عادی در شهر شوش سپری کردم. تحصیل در مدرسه عادی نیز مشکلات زیادی داشت و من نمیدانستم چگونه باید با این مشکلات مقابله کنم. مدارس عادی هم به خاطر مشکل نابینائی مرا پذیرش نمیکردند. لذا حدود دو ماه و اندی بنده ثبت نام نکرده بودم تا اینکه آقای اسلامی متوجه ترک تحصیل من شد و فهمید که من به تحصیل علاقه مند و از ترک تحصیل ناراحت هستم. ایشان با مدیر یک مدرسه صحبت کردند و تضمین دادند که من همچون بچههای عادی از پس مشکلات برخواهم آمد. بالاخره با تلاشهای ایشان مرا ثبت نام کردند و بنده به جز در درس ریاضی ظرف یکی و دو ماه خود را به سایر دانشآموزان رساندم و حتی از آنها پیش افتادم با کمی تأخیر در درس ریاضی نیز پا به پای دیگران پیش رفتم و با وجود تمام مشکلات و نبود امکانات سال دوم راهنمایی را با موفقیت سپری کردم مدرسه هم از عملکرد بنده راضی بود و از ادامه تحصیل من بسیار استقبال می کرد. اما بنده به دلیل مشکلات فراوان پیش رو علیرغم اصرار مدیر مدرسه مجدداً تصمیم گرفتم که به تهران برگردم. از آنجا که پیشتر یک سال در تهران سپری کرده بودم و دو مرتبه به تصمیم و اراده خود به تهران بازگشته بودم اوضاع روحی من بهتر بود لذا سال سوم راهنمایی و اول دبیرستان را به پایان بردم. دوم دبیرستان را در تابستان همان سال خواندم؛ بدون آنکه در کلاس درس شرکت کنم. بدین ترتیب یک سال از هم دوره-های خود پیش افتادم و این تجربه بسیار جالبی بود. از نظر کیفیت تحصیلی در بهترین سطح بودم به خاطر دارم معدل بنده در ثلث دوم سال سوم دبیرستان (نظام قدیم) 33/19 شد و با موفقیت مدرک دیپلم را اخذ کردم. آیا بعد از اخذ دیپلم بلافاصله در کنکور شرکت کردید؟ بله یادم هست که با تلاش و سختی بسیار خود را برای کنکور آماده کردم. مدرسه بعد از خرداد تعطیل می-شد و همه ملزم بودند که مدرسه را ترک کنند. بنده هم در تهران جایی نداشتم. لذا با خواهش و تمنای بسیار حدود یک ماه در شرایطی بسیار دشوار در مدرسه ماندم. چرا که مدرسه تعطیل بود و هیچ امکاناتی نداشت و بنده در خوابگاه تنهای تنها بودم. با این حال سختیها را تحمل کردم و کنکور دادم. در آزمون هم شرایط بسیار سخت بود. برای تست زدن به ما منشی میدادند و به خاطر توجیهات غلط در سازمان سنجش منشیها را از افرادی انتخاب میکردند که در زبان انگلیسی و عربی ضعیف باشند. با اینکه قول داده بودند وقت بیشتری به ما اختصاص بدهند به وعده خود وفا نکردند و لذا بنده با کمبود وقت مواجه شدم و بسیاری از سوالات بی پاسخ ماند با این حال بنده در رشته ادیان و عرفان تطبیقی دانشگاه تهران پذیرفته شدم و سال 1375 وارد دانشگاه شدم و دوره لیسانس را در طول سه سال (6 ترم) سپری کردم که در دانشکده الاهیات دانشگاه تهران یک رکورد محسوب میشد. لطفا از ورود به مقطع کارشناسی ارشد و دکتری نیز برای ما سخن بگویید. بنده با ورودیهای سال 1374 فارغ التحصیل شدم و با دانشجویان ورودی آن سال ارتباط بسیار خوبی برقرار کردیم و همینک با گذشت 19 سال دوستی ما همچنان برقرار است. بلافاصله بعد از لیسانس در سال 78 در دو جا برای کارشناسی ارشد هم پذیرفته شدم و طی دو سال مدرک کارشناسی ارشد را از دانشگاه تهران اخذ کردم. در مقطع دکتری هم در دو جا پذیرفته شدم اما در مصاحبه دانشگاه تهران با ناحقّی مرا نپذیرفتند و من در علوم تحقیقات ادامه تحصیل دادم که البته از نظر کیفیت تحصیلی به نفع بنده شد و بنده از اساتیدی بهره بردم که به فیض بردن از محضر آنها بسیار مشتاق بودم از جمله آقای دکتر مجتبایی که پدر این رشته در ایران هستند و بنده سعادت شاگردی در حضور ایشان را داشتم. آقای دکتر مجتبایی که در این رشته از وزنههای سنگین به شمار میآیند و در جهان شناخته شده هستند، مدتی شاگرد آقای دکتر خزاعلی بودند. چون یکی از همکلاسیهای ایشان در خارج از کشور به نام آقای پروفسور محمود ایرب نابینا بودهاند، ایشان شناخت خوبی از افراد نابینا داشتند. در چه سالی وارد مقطع دکتری شدید؟ بنده در سال 80 وارد مقطع دکتری شدم و در میان هم دورههای خود از نظر علمی معمولاً نفر اول بودم و اولین نفری بودم که از رساله خود دفاع کردم. تدریس را از چه زمانی آغاز کردید؟ بنده از حدود 24 سالگی وقتی وارد دوره دکتری شدم بورسیه دانشگاه آزاد شدم و تدریس را آغاز کردم. البته پیش از آن هم حدود دو سال در آموزش و پرورش در مدرسه شهید محبی، یعنی همان مدرسهای که در آن تحصیل کرده بودم، درس داده ام. در دوره لیسانس و فوق لیسانس هم با قسمت ایثارگران دانشگاه تهران همکاری میکردم و به جانبازان و ایثارگران درسهای عربی و زبان آموزش میدادم. بنده از 19 ـ 20 سالگی تجربه معلمی دارم ولی تدریس رسمی بنده از 24 سالگی در دانشگاه آزاد واحد شهر ری آغاز شد. و شاید در رشته خودمان جوانترین مدرس بودم. آیا در دانشگاه سمتی هم داشتهاید؟ بله بنده از حدود 27 ـ 28 سالگی مدیر گروه رشته، در مقطع لیسانس، شدم و بعد از دو سال مدیر گروه مقطع ارشد هم شدم و مدیریت بنده تا هم اکنون ادامه دارد و حدود 11 سال است که بنده مدیر گروه هستم. آیا در مقطع دکتری هم تدریس میکنید؟ بله از سال گذشته در مقطع دکتری تدریس میکنم که چه بسا این نیز یک رکورد به حساب آید. البته لازم میدانم یادآور شم که این مسائل خیلی برای بنده اهمیت ندارد و امری عادی است که در سایه تلاش و کوشش به دست میآید. اما ظاهراً شما به دنبال ثبت این نکات هستید لذا بنده چند بار از رکورد صحبت کردم. آشنایی شما با زبانهای دیگر در چه حدی است؟ بنده کاملاًَ با زبانهای انگلیسی و عربی آشنا هستم و هر دو زبان را تدریس میکنم و قادر به ترجمه کتاب از هر دو زبان هستم. بنده در سن 24 سالگی یک کتاب عربی ـ فارسی (یعنی کتاب خطبه غدیریه) را به انگلیسی ترجمه و منتشر کردم . این کتاب در ایران توزیع نشد و بیشتر در کانادا، هند و چند کشور آفریقایی توزیع شد. از سایر پژوهشها و فعالیتهای علمی خود هم بگویید. بنده چندین مقاله منتشر کردهام. سخنرانیهای متعددی نیز داشته ام به ویژه درموضوع تز دکتری خویش یعنی ازدواج و جایگاه زن در ادیان مختلف. در برنامههای شبکههای مختلف تلویزیونی نیز حضور داشتهام. آیا فعالیت ورزشی هم داشتهاید؟ بله بنده در حدود 14 ـ 15 سال در سطح قهرمانی فعالیت ورزشی داشتهام و 12 ـ 13 مدال کشوری در رشتههای گل بال، کشتی، فوتبال نابینایان دارم. فوتبال نابینایان چند سالی است که در کشور رسمیت پیدا کرده و بنده یک قهرمانی یا نائب قهرمانی کشوری در این رشته دارم. همینک نیز به دلیل مشغله بسیار و بالا رفتن سن به صورت غیر حرفهای ورزش میکنم و از جمله به شنا و بدن سازی میپردازم. اوقات شما بیشتر صرف چه امری میشود؟ بیشتر وقت من به کارهای دانشگاهی اعم از تدریس، راهنمایی و مشاوره پایاننامهها، اداره گروه و پروژه-های تحقیقاتی میگذرد. بنده 4 ـ 5 پروژه تحقیقی برای دانشگاه انجام دادهام و آخرین پروژهای که همینک در دست دارم در موضوع آداب و شعائر مربوط به مرگ در ادیان یهودیت و مسیحیت است. پیش از این نیز همین موضوع را درباره هندوئیسم و زرتشت کار کردهام. زبان انگلیسی را کجا و چگونه فرا گرفتهاید؟ زبان انگلیسی را در کانون زبان ایران خواندم. در کدام دانشگاهها تدریس کردهاید و میکنید؟ بنده به جز دانشگاه آزاد به صورت مدعو در یکی دو دانشگاه دیگر هم تدریس کردهام اما الآن به خاطر مشغله زیاد این کار را محدود کردهام و تنها در دانشگاه فرهنگیان به عنوان مدعو برای دانشجویان دبیری تدریس میکنم. رمز موفقیت خود را بفرمایید. چه توصیههایی برای دیگران دارید؟ چنان که پیشتر هم گفتم رمز موفقیت کوشش و برنامه ریزی است. بنده معمولاً برای زندگی خود برنامه دارم. سعی می کنم بدانم چه کار میکنم به عنوان مثال بنده از سال سوم دبیرستان رشته مورد علاقه خود را مشخص کرده بودم. معلمی به نام آقای غلامرضا کوهستانی داشتم که ایشان هم نابینا بودند و امیدوارم هر کجا هستند خداوند سلامت داردش. فکر میکنم الآن در جیرفت در دانشگاه تدریس میکنند. ایشان بسیار مطلع و با سواد بودند و رشته تحصیلی شان همین ادیان و عرفان بود لذا بنده به این رشته گرایش پیدا کردم و آن را با روحیات خود سازگار یافتم لذا تصمیم به تحصیل در این رشته گرفتم با اینکه برخی معلمها به دلیل توانائیهای من پیشنهاد میدادند که در رشته حقوق ادامه تحصیل دهم اما بنده این رشته را دوستتر می-دارم و الآن هم خوشحالم که این رشته را خواندهام. لذا به نظر من رمز موفقیت انسانها این است که ابتدا توانائیهای خود را شناسایی کنند و بدانند که هر کس در حوزهای خاص توانایی دارد پس باید علاقمندی، توانایی و اقتضائات خود را بشناسند. دوم هدفگذاری و برنامه ریزی کنند و سوم در رسیدن به هدف خود تلاش کنند؛ چرا که تلاش و کوشش در موفقیت افراد اهمیت بسیار بسزائی دارد. ما به این جهان آمدهایم برای کوشش. به قول مولانا دوست دارد یار این آشفتگی کوشش بیهوده به از خفتگی حتی اگر گاهی کوشش نافرجامی هم کرده باشیم بهتر از آن است که بنشینیم؛ چرا که خداوند میفرماید: «خداوند کسانی را که در حال جهاد و تلاش هستند بر کسانی که از کار باز ایستاده و نشستهاند ترجیح میدهد». |
تاریخ ثبت در بانک | 26 فروردین 1395 |