کد pr-14176  
نام اکرم  
نام خانوادگی امیدی  
سال تولد 1379  
وضعیت جسمی نابینا  
نوع فعالیت ورزشی ، هنری  
زبان فارسی  
تحصیلات کلاس دهم انسانی  
مهارت شاعر، حافظ جزء 30 و مقداری از جزء 1  
کشور ایران  
استان یزد  
شهر یزد  
توضیحات من از احوال خود این گونه گویم
ز غم هایی که آمد رو به سویم
ننالم من همی از دست دوران
بیفزایم بسی بر دین و ایمان
اگر خواهم بگویم آمدم کی؟
تولد گشته ام اندر مه دی
به روز بیست و هشت در سوز و سرما
مرا نامیده اند اکرم چه زیبا
محل زادگاه من بهاباد
الهی خاک پاکش گردد آباد
زمانی کودک پنج ساله بودم
خوش و خرم چونان آلاله بودم
فغان پژمرده گشتم با دیابت
خدایم قدرتش را کرده ثابت
شدم بر تخت غم چون بستری من
نشسته گرد بیماری برین تن
مرا دامن گرفته تلخی قند
به ده سال و سه سالی نه بسی چند
دو گوش بنده چون نشنید و شد کر
گل نور و امیدم گشت پرپر
به سن نوجوانی دیده ام رفت
ز چهارده سالگی دو در رقم هفت
پریدم از لب جوبی به چابک
بخوردم بر درختی نرم و نازک
چو افتادم به پایین از بلندی
روانشد اشک بابایم به چندی
تصادف کرده ام با درب و دیوار
بسی رنجیده ام در خواب وبیدار
چو فهمیدم دگر دیدی ندارم
بباید سر به نادیدن گذارم
بسازم با سیاهی ظلم و تاری
بگریم چون بهار و رود جاری
همینک با بد ظلمت بسازم
و بر شر و غم و نفرت بتازم
ادامه داده ام تحصیل و دانش
به چشم دل فزون گردیده بینش
کنون اندر مدارس های عادی
ز تکلیفات و علم هستم به شادی
سرایم از غم و رنج زمانه
نویسم زندگی را شاعرانه
ز درد زندگی گفتم برایت
بدانی قدر خوبی سرایت
خدا لطفش به من کرده عنایت
مر او را شاکرم تا بی نهایت
* اکرم امیدی *  
متن زندگی نامه اکرم امیدی متولد 1379 نابینا و کلاس دهم انسانی می‌باشد. در زمینه ورزشی مقداری فعالیت دارد طناب بازی و اسکیت.
در زمینه هنری فعالیت دارد و کلاس آموزش ارگ می‌رود ولی فعلاً به علت مدرسه و درس‌ها کمتر فعالیت دارد و تعطیلات ادامه می‌دهد.
از کلاس پنجم ابتدایی شروع به شعر گفتن کرده و شاعر می‌باشد. غزل و مثنوی بیشتر می‌گوید.
قرآن جزء 30 را کامل حفظ می‌باشد و جزء 1 را حدود نصف آن را حفظ می‌باشد. در مسابقات انشای نماز در استان یزد دوم شد. مهارت‌های کامپیوتری در حد معمول انجام می‌دهد.
من کاری که توانستم انجام بدهم و بچه‌های نابینا کسی نتوانست انجام بدهد، این بود که با خط بریل و با لوح و قلم نقاشی کشیدم، کوه کشیدم ستاره درخت خانه و یک رودخانه کشیدم که پر از موج و ماهی است. این نقاشی را نشان هر کدام از معلمان نابینا و بچه‌های دیگر دادم گفتند ما هیچ کداممان تا حالا نتوانسته‌ایم اینطوری نقاشی بکشیم. چون قبلا می‌دیدم و تا سن چهارده سال بینایی داشتم از تصورات ذهنم استفاده کردم.
بیشتر پدرم کمک کردند در این زمینه‌ها. من زمانی که بینایی داشتم در شهرستان بهاباد ساکن بودیم وقتی که نابینا شدم پدرم تمام خانه و زندگیشان را واگذار کردند آمدند یزد تا من بتوانم در این زمینه‌ها پیشرفت کنم.
 
تاریخ ثبت در بانک 13 تیر 1396