کد pr-1337  
نام حسین  
نام خانوادگی اهنزی  
سال تولد 1352  
وضعیت جسمی فقدان حرکتی  
نوع فعالیت هنری  
زبان فارسی  
مهارت تذهیب، خوشنویسی، نوازندگی نی و آواز  
کشور ایران  
استان مازندران  
شهر آمل، روستای حسین آباد لتیکوه  
متن زندگی نامه حسین اهنزی هنرمند معلول مازنی :بهزیستی اجازه تشکیل کلاس خوشنویسی را نداد.
هراز :چندی پیش با یکی از دوستان هنرمند و فعال در عرصه ی خوشنویسی بحثی دوستانه پیرامون فرهنگ و هنر شهر و معضلات آن داشتیم که در این راستا از زبان ایشان مطلع شدم عزیز هنرمندی که تا به حال افتخار آشنایی با ایشان رانداشتم با وجود معلولیت جسمی و مشکلات عدیده ای که به همین علت بدان گرفتار است همچنان در عرصه های مختلف هنری فعالیت دارد.
کنجکاو شدم تا اطلاعات بیشتری از ایشان به دست بیاورم و حتی الامکان مصاحبه ای هم داشته باشم شاید بدین طریق صدای این هنرمند به گوش مسئولیت ذیربط برسد.
پس با هماهنگی امیرحسین زاده عزیز قرار مصاحبه گذاشته شد و به اتفاق ظهر هنگام عازم روستای رشکلا محل سکونت ایشان شدیم . در بدو ورود و به هنگام آشنایی با این خانواده متوجه شدم همسرایشان نیز دارای معلولیت می‌باشد.
دور تا دور اتاق تابلوهای خوشنویسی شده با تذهیب کاری زیبا چشم نوازی می‌نمود. در گوشه ای از اتاق هم چند ساز نی که به طرز زیبا و هنرمندانه ای حکاکی شده بود به چشم می‌خورد.
پس از معرفی و آشنایی اجمالی مصاحبه مان را در فضایی صمیمی آغاز کردیم که آنچه در ادامه می‌خوانید ما حصل گفتگوی ما با هنرمندی است که با عشق از هنر و با حجب و حیای هنرمندانه اش از مشکلات خاص خود می‌گوید:
هراز :قبل از هر چیز و برای آشنایی بیشتر خوانندگان لطفا خودتان را معرفی بفرمایید:
با عرض سلام خدمت شما و خوانندگان خوب سایت هراز نیوز، اینجانب حسین اهنزی متولد 1352 وجه تسمیه فامیلی از روستای اهنز سوادکوه گرفته شده است .یک پسر دارم به اسم رایان
آقای اهنزی چگونه باهنر آشنا شدید و از چه زمانی فعالیتهای هنری خودتان را شروع کردید؟
هنر درخانواده ما چیز تازه ای نبود و برادران قبل از من فعالیتهای هنری داشتند و من سال 1380 فعالیت خودم را با خوشنویسی و تذهیب آغاز کردم
ما 5 برادر هستیم که 3 برادر در زمینه خوشنویسی فعالیت می‌کنیم که آغازگر این فعالیتها برادر بزرگتر بوده است .
آواز نیز در خانواده ما موروثی است و بالطبع بنده نیز به آن علاقه مند شده و در این راه گام برداشتم .
به جز خوشنویسی، تذهیب و آواز فعالیت هنری دیگری دارید؟
بله با ساز نی تیر آشنایی دارم البته نه به صورت حرفه ای.

فراگیری ساز نی جزو دشوارترین سازهای ایرانی است،آیا در این زمینه از محضر استادی بهره بردید؟
متاسفانه خیر، ساز نی برخلاف سازهای ایرانی همچون تار، سه تار و سازهای دیگر به تنهایی از خود صدایی ندارد و همین فراگیری و نوازندگی آن را دشوارتر می‌سازد، بنده با گوش دادن به نی نوازی های اساتید محضر این رشته استاد محمد موسوی و استاد کیایی به فراگیری آن مشتاق شدم و بدون تعلیم خاصی تا حدی آن را آموختم.
هنر در ذات خود به تنهایی همه زیبایی و شیرینی است و نمی توان تلخی را در آن متصور بود اما پیرامون هنر و فعالیت های مرتبط هنری بعضاً به دلیل نبود بسترهای مناسب جهت رشد و شکوفایی و عدم امکانات مکفی تلخی ها پدیدار می‌شوند.
به طور مثال زمانی که خوشنویسی با عشق و علاقه تعلیم می‌بیند تا بتواند اثری خلق کند دوست دارد بتواند هنرش را مورد عرضه قرار دهد در حالیکه متاسفانه بسیاری از جمله بنده از چنین امکانی بی بهره اند.

از امیر حسین زاده عزیز شنیده بودم که حسین اهنزی به دلیل معلولیت و بیکاری با مشکلات اقتصادی نیز درگیر است سعی می‌کنم سوالاتم را طوری جهت دهم تا بدون اینکه وی را ناراحت کنم برایمان از مشکلاتی بگوید و اما عجیب که این مرد مناعت طبع هنرمندانه اش نمی گذارد تا کلامی بگوید پس با رندی از جواب دادن طفره می‌رود انگار نمی خواهد جز از هنر بگوید.
مجبور می‌شوم از ایشان خواهش کنم تا حداقل بصورت کوتاه هم که شده بخشی از مشکلاتش را که کم هم نیستند بازگو کند تا شاید.... هر چند خودم مثل او امید چندانی نداشتم....
آقای اهنزی شما با وجود معلولیت جسمی آیا به غیر از هنر کار دیگری هم انجام می‌دهید؟
آیا زندگی شما از طریق هنر تامین می‌شودو آیا حمایت خاصی از سوی ارگان های ذیربط انجام شده ؟
از طریق هنر که خوب قابل تامین نیست و حتی گاهی این فعالیتها ایجاد هزینه هم می‌کنند ، حمایت خاصی هم تا این لحظه از سوی هیچ ارگان یا نهادی از بنده صورت نگرفت .
در زمینه خوشنویسی تا کجا پیش رفتید؟
در بدو شروع خوشنویسی نزد برادر بزرگم تلمذ کردم و بعد به تنهایی مشق می‌کردم تا اینکه مصمم شدم مدرک ممتاز خوشنویسی را به دست بیاورم. دوستانی که در این هنر سررشته داشتند از جمله امیر حسین زاده و جناب آقای خسروی گفتند شما هرز می‌نویسی و برای کسب این درجه می‌بایست حتما از کلاس اساتید مربوط استفاده کنی اما از آنجائیکه به توانایی خودم ایمان داشتم با کمک امیر حسین زاده که سرمشق های استاد امیرخانی را در اختیارم قرار داده بود تمرین کردم و به شکر خدا توانستم همان اولین بار درامتحان ممتاز قبول شده و درجه ممتازی را بدست بیاورم و می‌خواهم به خواست خدا با تمرین و تلاش بیشتر در امتحان فوق ممتاز شرکت کنم.
گویا تذهیب هرکار می‌کنید آیا تذهیب را هم بدون استاد یاد گرفتید؟
خیر، خوشبختانه به دلیل حضور یکی از اساتید برجسته تذهیب کشور در آمل یعنی استاد محمد نائیج ، در محضر ایشان بسیار آموختم اما متاسفانه چندی است که به دلیل بیماری این استاد گرانقدر آموزشها متوقف شده که امیدوارم بابهبودی هر چه زودتر استاد نائیج بتوانم آموزشهای خودم را در این زمینه کامل کنم.
آیا تاکنون با اداره ارشاد آمل به عنوان متولی اصلی فرهنگ و هنر تعاملی داشتید.
خیر، به جز حضور در همایش کتاب وحی که سالانه در ماه مبارک رمضان توسط اداره ارشاد برگزار می‌شود همکاری دیگری نداشتم.

معلولیت جسمی و سختیها و مشکلاتی که با لطبع آن بوجود آمده خللی در فعالیتهای شما ایجاد نکرد؟
به دلیل علاقه بسیار زیادی که به خوشنویسی و تذهیب داشتم تمام سختیها را به جان خریدم و با علاقه و افر در این مسیر گذاشتم اما بعضی بی مهری ها باعث شد تا کمی سرد شوم مثلا همین استاد نائیج در دهه هفتاد به دلیل بی توجهی مسئولین مجبور به ترک آمل و رفتن به تهران برای ادامه کارشد.
حتی زمانی که با مسئول بهزیستی استان صحبت کردم و به بنده گفت هنر در استان مازندران کاملا مهجور است و هیچگونه حمایتی نمی توانیم از شما انجام دهیم .
با اینکه بنده معلولی هستم که در زمینه هنر فعالیت می‌کنم و از بهزیستی انتظار دارم تا مرا در ادامه این راه تشویق نماید نه اینکه با عدم حمایت دلسرد کند.
بطور مثال به بهزیستی پیشنهاد دادم برای بنده کلاس خوشنویسی بگذارند تا برای معلولین علاقه مند تدریس کنم،بهزیستی استان تیر اعلام کرد مشکلی در این زمینه وجود ندارد و برگزاری چنین کلاسهایی می‌تواند معلولینی که در خانه محبوس هستند را از انزوا و افسردگی خارج شوند اما متاسفانه بهزیستی آمل با وجود برگزاری کلاسهای گلدوزی بافندگی و خیاطی و ...که چند روز در هفته نیز برگزار می‌شوند به بنده اجازه تشکیل کلاس خوشنویسی را نداد و دلیل آنها هم عدم وجود بودجه بود.
از بیمه هنرمندان استفاده می‌کنید؟
تا این لحظه که خیر اما آقای خسروی گفتند با گرفتن مدرک ممتاز که پارسال آن را اخذ کردم بعد از مدتی فعالیت با این مدرک می‌توانم از بیمه هنرمندان استفاده کنیم البته الان تحت پوشش بیمه خدمات درمانی هستم که خوب بصورت کامل پوشش نمی دهد و کارایی آنچنانی ندارد.
با وجود مشکلاتی که ذکر کردید آینده هنری خود را چگونه می‌بینید؟
آینده هنری که اگر به همین منوال پیش برود امیدی ندارم چون زمانی می‌توان هنر را برای دل خود انجام داد که از هر نظر تامین باشی.
به عنوان یک هنرمند معلول چه انتظاراتی از مسئولین دارید؟
انتظار دارم به هنر با دیدبازتری نگاه کنند و حمایتهایشان به گونه ای باشد که هنر ممری برای تامین هزینه های زندگی ما هم باشد. اینکه کلاسی تشکیل شود تا بنده با تدریس در آن بخشی از هزینه های خود را نیز تامین کنم فکر نمی کنم انتظار گزاف و بی جایی باشد.
البته اگرراهکاری اندیشیده شود که معلولین بتوانند در ادارات کارهایی را که نیاز به فعالیت آنچنانی ندارد به کار گرفته شوند بخش بزرگی از مشکلات این عزیزان حل خواهد شد .
بهزیستی در زمینه معلولیت با توجه به اینکه شما و همسرتان هر دو دچار معلولیت جسمی هستید آیا حمایتی از شما انجام می‌دهد ؟
ما کمتر از یکسال از اداره بهزیستی مستمری می‌گرفتیم اما به ناگاه قطع شد وقتی از دوستان پرسیدم گفتند ما اجازه نداریم و از بالا دستور آمده که مستمری شما را قطع کنیم و اجازه نداریم به شما مستمری یا بن بدهیم .
این اتفاق برای همه خانواده های معلولین افتاده یا مختص به شما بوده ؟
نه ظاهراً که در مورد ما اعمال شده چرا که دوستانی را می‌شناسیم که با وجود داشتن شغل و پیشه از مستمری اداره بهزیستی هم بهره مندند.
در پایان حرف یا آرزوی خاصی ندارید؟
آرزو می‌کنم با حمایت مسئولین بتوانم از این چهار دیواری خلاص شده و با فراغ بال بیشتری هنر خود را دنبال نمایم و جلوی خانواده خود نیز شرمنده نباشم و در پایان تشکر می‌کنم از همسر فداکارم که در تمامی مراحل زندگی حامی من بوده و خواهد بود .
با حسین اهنزی و همسر و فرزندش خداحافظی می‌کنیم و من در تمام طول راه برگشت در این فکرم اگر من جای او بودم آیا مطالباتم در همین حد بود ؟
و اینکه در کشوری با منابع سرشار و درآمد هنگفت نفت نمی توان از چنین هنرمندانی حمایت کرد؟
چقدر از 3 هزار میلیاردها !سهم چنین افرادی هست ؟
و به یاد می‌آورم زمانی را که امیر حسین زاده اول بار از حسین اهنزی و مشکاتش گفت و من بلا فاصله با محمد محمدی رئیس اداره فرهنگ و ارشاد آمل تماس گرفتم و شرح ماوقع را تعریف کردم و او بدون هیچ درنگی یا بهانه ای قول همکاری و مساعدت داد.
باز هم گلی به جمال مدیرانی اینچنین که هنوز امیدها را در ما زنده می‌دارند.
گزارش سرویس فرهنگی هراز نیوز اسماعیل مدنی
ارسال شده در تاریخ یکشنبه, خرداد 28ام, 1391
(+1 rating, 1 votes)

*منبع:هراز نیوز
http://haraznews.com/


گفتگو با زوج معلول موفق حسین اهنزی و معظم احمدی
ما خوشبختیم چون همدیگر را داریم

صخره و سنگ همیشه در مسیر رودخانه زندگی بوده و هست که اگر نباشد صدای آب هرگز زیبا به گوش نمی رسد. اماچگونه می شود درمیان معادلات چند مجهولی و سخت زندگی میان بر زد و به خیابان خوشبختی رسید. به جایی که دیگر از قیل و قال و دعواهای خانمان بر انداز خبری نیست و آدمهای قصه اش با وجود سختی و پستی و بلندی پله های موفقیت را یکی پس ازدیگری پشت سرگذاشته اند و فارغ ازخستگی های روزمره رنگ زیبایی به زندگی خود داده اند و به همه کسانی که می گویند نمی شود ثابت کردند باید به مشکلات زندگی خندید و از کنارش رد شد . حسین اهنزی و معظم احمدی دو همراز معلول آملی سال های زیادی است که لحظات خوش با هم بودن را در کنار یکدیگر و با ثمره زندگی شان رایان کوچولو به زیبایی هر چه تمام تر می گذرانند و به جوانانی که با وجود تن سالم زندگی را سخت می گیرند حرف ها دارند. به همین منظور و برای دیدار و گپ و گفتی صمیمانه با این عزیزان از رویای ذهنمان راهی محل زندگی شان روستای رشکلا شدیم . نشانی خانه سرراست بود چون همه آنها را می شناختند . وارد خانه که شدیم تحت تاثیر هنر آرایی استاد حسین اهنزی قرار گرفتیم . چیدن نی ها در روبروی ما، سادگی و بی آلایشی شان بیشتر جذب مان کرد. در فضایی صمیمی و دور از هر گونه هیاهو، با آنها به گفتگو نشستیم.


گفتگو با زوج معلول موفق حسین اهنزی و معظم احمدی
ما خوشبختیم چون همدیگر را داریم
صخره و سنگ همیشه در مسیر رودخانه زندگی بوده و هست که اگر نباشد صدای آب هرگز زیبا به گوش نمی‌رسد. اماچگونه می شود درمیان معادلات چند مجهولی و سخت زندگی میان بر زد و به خیابان خوشبختی رسید. به جایی که دیگر از قیل و قال و دعواهای خانمان بر انداز خبری نیست و آدمهای قصه اش با وجود سختی و پستی و بلندی پله های موفقیت را یکی پس ازدیگری پشت سرگذاشته اند و فارغ ازخستگی های روزمره رنگ زیبایی به زندگی خود داده اند و به همه کسانی که می گویند نمی شود ثابت کردند باید به مشکلات زندگی خندید و از کنارش رد شد . حسین اهنزی و معظم احمدی دو همراز معلول آملی سال های زیادی است که لحظات خوش با هم بودن را در کنار یکدیگر و با ثمره زندگی شان رایان کوچولو به زیبایی هر چه تمام تر می گذرانند و به جوانانی که با وجود تن سالم زندگی را سخت می گیرند حرف ها دارند. به همین منظور و برای دیدار و گپ و گفتی صمیمانه با این عزیزان از رویای ذهنمان راهی محل زندگی شان روستای رشکلا شدیم . نشانی خانه سرراست بود چون همه آنها را می شناختند . وارد خانه که شدیم تحت تاثیر هنر آرایی استاد حسین اهنزی قرار گرفتیم . چیدن نی ها در روبروی ما، سادگی و بی آلایشی شان بیشتر جذب مان کرد. در فضایی صمیمی و دور از هر گونه هیاهو، با آنها به گفتگو نشستیم.
لطفا خودتان را معرفی کنید؟
حسین اهنزی هستم. در حسین آباد لیتکوه به دنیا آمدم. دوسالگی بر اثر تب شدید به فلج اطفال مبتلا شدم . دوران کودکی نسبتا خوبی را پشت سر گذاشتم و به علت پاره ای از مشکلات نتوانستم تا سوم راهنمایی بیشتر درس بخوانم.
چه شد که وارد عرصه هنر شدید؟
هنر در خانواده ما به صورت ذاتی و موروثی بوده ولی من هنر خوشنویسی را مدیون زنده یاد محمد نیک بخش هستم که روحش شاد و قرین رحمت باد. بدین ترتیب این قطعه پلی بود برای آشنایی این هنر مقدس که با روح و روان من و خانواده ام نقش بست و به راستی نقشی ماندگار و بی بدیل ماند.
در چه زمینه های هنری فعالیت دارید؟
تذهیب ، خوشنویسی ، آواز و نوازندگی نی
آیا هنر را به چشم منبع درآمد نگاه کردید؟
خیر،‌چون واقعا به این کار عشق می ورزم . در واقع هنر بخشی از زندگی من است و خلا آن لطمه بزرگی در پی خواهد داشت . با توجه به تورم و گرانی های نجومی از مسئولین محترم تقاضای همکاری بابت جذب بازار کار هستم و انتظار همکاری و همیاری را دارم.
آیا سازمان بهزیستی در زمینه هنر شما را حمایت کرد؟
اصلا، به هر دری زدیم تا بتوانیم هنرمان را به دیگران خصوصا معلولان عزیز ارایه دهیم نشد.
از استادان خود بگویید؟
در زمینه تذهیب مرحوم استاد محمد ناییج ، خالصانه و بدون کوچکترین چشمداشت و دریافت هزینه ای حقیر را مورد لطف وعنایت خودشان قرار دادند. در زمینه خوشنویسی و دستیابی به مدارج عالیه مدیون زحمات و بزرگواری های استاد خسروی عزیز هستم .
آواز هم که در خانواده ما به صورت موروثی وجود داشته است .
اجرای کنسرت هم داشتید؟
بله ،‌یک هفته در تیر ماه 80 در سینما استقلال محمودآباد کنسرت داشتم.
وقتی که زمین می خورید چه حسی دارید؟
هر بار که زمین می خورم بیشتر جسور می شوم و اصلا خجالت نمی کشم، چون باعث می شود گام هایم را محکم تر و استوارتر بگیرم و با اقتدار بلند شوم، چرا که خواستم و توانستم.
خانم احمدی خوتان را برای ما معرفی می کنید؟
معظم احمدی هستم. سال 43 در روستای رشکلا و درمیان خانواده ای متوسط به دنیا آمدم . شش ماه بیشتر نداشتم که به علت ابتلا به ویروس فلج اطفال از ناحیه دو پا فلج شدم و به واسطه این اتفاق مسیر زندگی ام تغییر کرد.
دوران کودکی با توجه به معلولیت چگونه گذشت؟
با وجود خانواده ای که داشتم اصلا کودکی سختی نداشتم. آنقدر از نظر فرهنگی در سطح بالایی بودند که به من اعتماد به نفس لازم را بدهند و نگذارند لحظه ای به معلولیتم فکر کنم . نوجوانی ام با توجه به حساسیت های خاص آن و مشکلاتی که من داشتم سخت بود . حتی کار به جایی کشید که دو بار خواستم ترک تحصیل کنم ولی خانواده بسیار صمیمی و مهربان، خصوصا مادر عزیزم مانعم شدند و باکمک آنها بود که توانستم تحصیلاتم را با همه فراز و نشیب هایش پشت سر بگذارم و در مقطع کارشناسی حسابداری فارغ التحصیل شوم . الان خیلی خوشحالم که با اراده و اعتماد به نفسم توانستم تحصیلاتم را همپای دیگران به پایان برسانم و جالب است بدانید از همان دوران دانشجویی وارد بازار کار شدم و تا کنون هم مشغولم.
چه شد که ازدواج کردید؟
سال 80 از طریق یکی از بستگان مشترک با حسین آقا آشنا شدم و پس از تحقیق و انجام مراسم معمول ازدواج کردیم و حاصل این ازدواج هم پسرم آقا رایان می باشد.
از اینکه هر دو نفرتان معلول هستید آیا مشکل نیست؟
سختی در هر کاری وجود دارد ولی اگر انسان خودش بخواهد می تواند کوه را جابجا کند. زندگی ما از آدم های سالم بهتر است ، حتی بچه داریمان . همه کارها را من با کمک شوهرم انجام می دادم. با همکاری هم و شناخت توانایی های مان سخت نبود هیچ موقع پا پس نمی کشیدیم و تسلیم مشکلات نمی شدیم خصوصا در بچه داری. با توجه به اینکه هردویمان معلول بودیم، به کسی اجازه ترحم و دلسوزی نمی دادیم و خودمان را نیز محدود نمی کردیم. این را همه کسانی که ما را می شناسند می گویند. رمز موفقیت مان هم با هم بودن مان است. ما همدیگر را داشتیم و داریم.
چرا ازدواج معلولین نسبت به افراد عادی سخت است و کمتر اتفاق می افتد؟
متاسفانه مردان معلول ما غالبا نمی خواهند بپذیرند که معلولند و از اعتماد به نفس ضعیفی هم نسبت به خانم ها برخوردارند . آنها فکر می کنند که دختر معلول نمی تواند از پس اداره زندگی و مدیریت کانون خانواده بر بیاید . کسی باید باشد که تر و خشک شان کند و همیشه می خواهند کسی را بیابند تا تکیه گاه شان باشد نه اینکه خودشان تکیه گاه باشند و این نشان دهنده همان عدم اعتماد به نفس و نشناختن توانایی های شان می باشد که به نوبه خود قابل تامل است. با توجه به شواهد، 99 درصد ازدواج های فرد معلول با سالم منجر به طلاق شده و طرفین به بن بست رسیدند. چون این افراد از طبقه خیلی پایین تر از خودشان از نظر فرهنگی زن می گیرند و اینجاست که تفاوت ها بروز می کند و به بن بست خوشبختی می رسند.
فاکتورهایی که باعث شده تا شما خانواده موفقی باشید را نام ببرید؟
یکی از فاکتورها، شناخت توانایی های مان بود نه فکر کردن به ناتوانایی های جسمی مان. نکته دیگر اینکه دوست داشتیم خودمان برای زندگی مان تصمیم بگیریم و نگذاریم کسی به نام دلسوزی به ما کمکی بکند و باعث شود خوشبختی از دست مان برود.
خوشبختی را در چه می بینید؟
خوشبختی مطلق وجود ندارد و این هم یک امر طبیعی است ولی می شود به خوشبختی رسید. اینکه در کنار خانواده بتوانی آنگونه که هستی باشی و ، به نظرم موفقیت بزرگی است . تفاهم صد در صدی بین هیچکس وجود ندارد ولی من خوشحالم که در کنار همسرم هستم ما همدیگر را داریم و رایان جان را . این یعنی خوشیختی مطلق در همه لحظات .
آیا تاکنون شده رایان کوچولو با شما ناسازگاری کند؟
به هیچ وجه ، ما از بچگی طوری او را بار آوردیم که مستقل باشد و هیچ کمبودی را نسبت به بچه های دیگر که خانواده سالم دارند احساس نکند. توی خانه ما همه چیز سر جای خودش است ، رفت و آمدهایمان ، میهمانی هایمان ،‌حتی طریقه زندگی خودمان . هیچ وقت نشده با دید خاصی به ما نگاه کند. توانایی مان را طوری به او اثبات کردیم که ما را انگونه که هستیم بپذیرد.
حرف آخر...؟
سختی برای همه هست نه فقط برای معلولان . خدای بزرگ را شاکریم که در لحظه لحظه زندگی به ما نظر دارد و آنی ما را به حال خودمان رها نکرد تا بتوانیم مقتدرانه و بهتر از افراد سالم زندگی کنیم. مسایل و نارسایی ها بسیار است ولی به لطف خدا و وجود همرازی چون همسرم به جلو پیش می رویم .آینده ازآن ماست. در پایان از زحمات بی دریغ پدر و مادر عزیزم که اینک در بین ما نیستند قدردانی می نمایم و از درگاه ایزد پاک،آرامش ابدی را برای شان مسالت دارم. و مناسب دیدم که قدردانی از برادران خود داشته باشم که در تمام مراحل زندگی حامی و پشتیبان من بودند حتی خانواده همسرم که از شروع زندگی تا به حال همراه و همگام من بودند.
 
تاریخ ثبت در بانک 22 فروردین 1395  
فایل پیوست
تصویر