کد pr-11102  
نام سید مهدی  
نام خانوادگی موسوی  
سال تولد 1359  
وضعیت جسمی فقدان حرکتی  
نوع فعالیت خدماتی  
زبان فارسی  
تحصیلات دانشجوی رشته حسابداری  
مهارت گذراندن دوره تایپ، گذراندن دوره‌های نقشه کشی ساختمان، کار در شرکت طرح توسعه تلفن، کار در شرکت حمل و نقل و در حال حاضر راننده می‌باشد. هنرمند معرق کار و صنایع دستی  
اهم فعالیت ها مسئول شورای کاراموزی مجتمع رعد مرکز  
کشور ایران  
استان تهران  
متن زندگی نامه هیچ راهی بن بست ندارد، با هر سدی می‌شود راه دیگری را باز کرد
سید مهدی موسوی 36 سال دارد، متأهل و دارای دو فرزند است. او از بدو تولد پای چپ را از بالای زانو نداشته ولی هیچوقت با این نقص در اندام به عنوان یک مشکل برخورد نکرده است. او معتقد است هر انسانی به نوعی با انواع معلولیت‌ها و کاستی‌ها روبه‌رو است اما گاهی این معلولیت پنهان و گاهی آشکار هستند. او علاوه بر مسافرکشی و ارتزاق خانواده از این طریق، در مرکز علمی کاربردی رعد حسابداری می‌خواند و برای تمدد روحیه‌اش معرق هم کار می‌کند. او آرزو دارد که بعد از اتمام تحصیلاتش به عنوان یک حسابدار حرفه‌ای در شرکتی مشغول به کار شود.

از خودتان بگویید؟
من از بدو تولد به بیمارستان وابسته بودم. به طور مادرزادی پای چپ را از زانو به بالا نداشتم و در زمان زایمان هم لگن پای راستم در رفت. تا کلاس اول دبیرستان درس خواندم، ولی چون درس خوان نبودم تحصیل را رها کردم. در سال 72 بود که با فرد جانبازی آشنا شدم و او مرکز رعد را به من معرفی کرد. او کارت مرکز رعد را به من داد و توصیه کرد که به رعد بروم و حرفه‌ای بیاموزم. همین کار را هم انجام دادم.
در آغاز، آموزش تایپ را شروع کردم. پس از گذراندن دوره تایپ، در کلاس نقشه کشی ثبت نام کردم. در این کلاس سه نفر بیشتر نبودیم و استادمان، مهندس سعادت طلب بودند. در این کلاس دوره‌های نقشه کشی مقدماتی، صنعتی و ساختمانی را گذراندیم.
اواخر سال 77 بود که به همراه یکی از دوستانم از طرف مجتمع به شرکت طرح توسعه تلفن معرفی و به طور قراردادی استخدام شدیم. دو سال در آنجا بودم ولی به دلیل تعدیل نیرو از کار برکنار شدم.
یکی از آشنایان که شرکت حمل و نقل شهری داشت به من پیشنهاد کار داد قبول کردم و در سال 80 به عنوان متصدی دفتر مشغول شدم.
در سال 83 ازدواج کردم و در سال 86 به این فکر افتادم که خودم شرکت حمل و نقل باز کنم. این کار را کردم و تا حدود هفت ماه موفق بودم ولی اتفاقاتی افتاد که باعث از دست دادن دار و ندارم شد.
در سال 89، در یک آژانس مسافری به عنوان مسئول پذیرش مشغول به کار شدم. تا یک سال آنجا بودم. در این سال‌ها تلاش زیادی کرده بودم که بتوانم زمینی از وزارت صنایع بگیرم و کاری راه بیاندازم. زمینی در اشتهارد کرج به صورت اقساطی تهیه کردم و هدفم راه اندازی دفتر مهندسی و انجام نقشه کشی ساختمان بود. با زحمت بسیار چک‌ها را پرداخت کردم و مجوز ساخت هم گرفتم ولی پولی برای ساختن کارگاه برایم نماند. کسی هم کمکم نکرد برای همین بعد از گذشت یک سال زمین را پس گرفتند و پول را برگرداندند. با این پول و یک وام خود اشتغالی به میزان 5 میلیون تومان که از بهزیستی گرفتم توانستم یک ماشین پراید بخرم که اکنون با همین ماشین کار می‌کنم.

با توجه به انگیزه قوی که برای رشد و پیشرفت دارید، چه برنامه‌ای برای آینده دارید؟
من سال پیش در مرکز علمی کاربردی رعد ثبت نام کردم و در رشته حسابداری مشغول به تحصیل هستم. الان در ترم دومم و امیدوارم با گرفتن مدرک کاردانی حسابداری، به عنوان حسابدار در جایی مشغول به کار شوم.

شما همیشه با عصا راه می‌روید؟ آیا در دوران کودکی و تحصیل مشکلی از این لحاظ نداشتید؟
من از پنج سالگی با پروتز بودم و با پروتز به مدرسه می‌رفتم.

کمی در مورد زندگی خصوصی خود بگویید.
در سن 24 سالگی ازدواج کردم که بتوانم مستقل شوم. همسرم کارشناسی علوم اجتماعی دارد ولی به دلیل داشتن دو فرزند فعلاً شاغل نیست. در سال 84 اولین فرزند و در سال 93 فرزند دومم به دنیا آمد.
توان یاب، سال هفدهم، شماره 60  
تاریخ ثبت در بانک 8 آبان 1395