متن |
روانشناسی و آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان استثنایی، مانند سایر رشتههای علوم انسانی، بر نوع معینی از فلسفه زندگی و فلسفه علم بنا میشود. بنابراین، لازم است توجه کنیم که نظام تعلیم و تربیتی و نظام آموزش و پرورش استثنایی کشور ما بر کدام رویکرد فلسفی استوار است. این مقاله، که رویکردی فراگیر و رهاییبخش را مورد نظر دارد، بر "فلسفه خردگرایی مینوی و علمی" و بر "رویکرد درمان زندگی ایرانی" بنا شده است. تمام افرادی که در سنین مدرسه هستند، با وجود شباهتهای انسانی خود، همگی از نظر زیستی و روانشناختی متفاوت از یکدیگرند بهگونهای که میتوان گفت هر کودک یا نوجوان یک فرد استثنایی است و هرچه سن او بالاتر میرود استثناییتر میشود و نیازهای آموزشی و پرورشی خاص خود را دارد. همچنین، هر کودک و نوجوانی که در خانواده و جامعه و فرهنگ و دوره تاریخی معین رشد میکند، در مقایسه با کودکان و نوجوانان سایر خانوادهها و جامعهها و فرهنگها و دورههای تاریخی گوناگون، فردی استثنایی است. حتی اگر کودکان و نوجوانان استثنایی کشور را مطابق با آمارهای جهانی، 12 درصد از کل افراد این دورههای سنی بدانیم، آموزش و پرورش استثنایی کشور که با مشکلات اساسی در بنیادهای فلسفی و جوانب کیفی مواجه است از نظر کمّی نیز فقط کمتر از 7 درصد از کودکان و نوجوانان استثنایی کشور را زیر پوشش دارد. نگاه آموزش و پرورش استثنایی کشور به مفهوم کودک و نوجوان استثنایی، یک نگاه سنتی و کاستنگرای است و چندان توجهی به استثنایی بودن مضاعف، کمتوانیهای درست اندیشیدن، اغتشاش هویت و شخصیت، درماندگی آموختهشده اجتماعی و فرهنگی، و روحیات سایکوپاتیک و فقر ویژگیهای سالم شهروندی، که بسیاری از افراد دچار آنها هستند، ندارد. نگرش سنتی و کاستنگرای را وقتی میتوان تغییر داد که شأن و ارزش انسانی کودکان و نوجوانان در مفهوم رهاییبخشی آن و متناسب با فلسفه زندگی و فلسفه علوم انسانی متناسب با عصر حاضر، که آن را فلسفه خردگرایی مینوی و علمی نامیدهایم، مورد نظر قرار گیرد.
|