کد sr-44548  
عنوان اول جنبش حقوق‌گرایی معلولان  
نویسنده صادق نوروزی  
نوع الکترونیک  
مقاله نشریه ماهنامه الکترونیکی پیک توانا  
شماره پیاپی 5  
سال 1398شمسی  
شماره صفحه (از) 5  
شماره صفحه (تا) 6  
زبان فارسی  
توضیحات افراد دارای معلولیت امروزه به صورت مستقل زندگی می‌کنند و هویت خود را فرای معلولیتی که دارند، بر پایه شخصیتشان (ایده‌ها، باورها، امیدها و رویاهایشان) معرفی می‌کنند. از اواسط قرن بیستم این دسته از افراد در تلاش هستند تا معلولیت را به عنوان بُعدی از هویت که بر تجربه‌های فردی آنها تأثیر می‌گذارد معرفی کنند، نه یک ویژگی که تعریف کننده شخصیت آنها باشد.
افراد دارای معلولیت برای قرن‌ها به مبارزه علیه مفروضاتی مغرضانه، کلیشه‌هایی خطرناک و ترس‌هایی غیرمنطقی پرداخته‌اند. بدنامی موجود نسبت به معلولیت منجر به ایجاد تأثیراتی منفی در وضعیت اجتماعی و اقتصادی نسل‌های زیادی از آمریکایی‌هایی شده است که دارای معلولیت هستند و برای قر‌ن‌ها، همانند بسیاری دیگر از اقلیت‌ها، تحت ستم و فشار بوده‌اند.
در قرن نوزده، افراد دارای معلولیت به عنوان افرادی ضعیف، حزن انگیز و ترحم برانگیز شناخته می‌شدند و در جامعه جایگاهی نداشتند، مگر اینکه به عنوان ابزاری برای سرگرمی در سیرک‌ها و نمایشگاه‌ها استفاده می‌شدند. تصور می‌شد که افرادی غیرطبیعی و نامطلوب برای جامعه باشند و جمع بزرگی از آ نها به اجبار عقیم شدند. افراد معلول همچنین مجبور بودند تا در نوانخانه‌هایی بستری شوند، افراد بسیاری مجبور شدند تا آخر عمر خود در آن جا بستری بمانند. پاک‌سازی و جداسازی افراد معلول به عنوان امری نیکو شناخته می‌شد، اما در اصل به فاصله انداختن بین افراد معلول با جامعه و تحت فشار قرار دادن آنها انجامید.
این ایجاد فاصله برای افراد معلول تا جنگ جهانی اول ادامه یافت، زمانی که جانبازانی که در طول جنگ دچار نقص شده بودند از دولت آمریکا انتظار داشتند تا در ازای جان فشانی‌هایشان برای آنها خدمات توانبخشی را فراهم کند. ایالات متحده در دهه 30 قرن بیست دست به معرفی پیشرفت‌های جدید زیادی در فناوری زد و از طرف دیگر با استفاده از کمک‌های دولتی به کمک به افراد دارای معلولیت آمد تا آنها در زندگی‌شان به خودکفایی برسند.
«روزولت» که خود اولین رئیس جمهور آمریکا دارای معلولیت بود، هواداری خوب برای توانبخشی به افراد دارای معلولیت بود، اما با این حال این کار تحت این مفهوم انجام گرفت که معلولیت یک نقص و مشکل است و باید از طریق علم پزشکی درمان و یا تصحیح شود.
در دهه چهل و پنجاه میلادی، جانبازان جنگ جهانی دوم فشارهای بیشتری بر روی دولتمردان در راستای فراهم‌سازی دسترسی توانبخشی آوردند. این دسته از جانبازان مفهوم معلولیت را برای مردم کشورشان، که قدردان جان فشانی جوانانی بودند که خود را برای میهن در معرض خطر قرار دادند، به شکلی جدید تفسیر کردند.
با وجود این سری از بهبودهای اولیه که برای استقلال و خوداتکایی افراد دارای معلولیت انجام شد، این دسته از افراد هنوز هم به وسایل نقلیه عمومی، تلفن‌ها، حمام‌ها و فروشگاه‌ها دسترسی کاملی نداشتند.
ساختمان‌ها و اماکن عمومی همچنان ورودی مناسبی برای افراد معلولی که به دنبال کار و یا استفاده از آنها داشتند در نظر نگرفته بودند و واکنش کارفرمایان وضعی به مراتب بدتر ایجاد می‌کرد. در این شرایط افراد معلولی که استعداد مناسب برای آن کارها را داشتند از شانس کمی برای بهره بردن از آن برخوردار بودند.
تا دهه 1960 میلادی دیگر جنبش حقوق مدنی شکل گرفته بود و حامیان حقوق افراد دارای معلولیت فرصت را برای ملحق شدن به سایر گروه‌های اقلیت، که خواستار رفتار عادلانه، دسترسی مساوی و فرصت‌های برابر بودند، مناسب دیدند. تلاش برای به ثمر نشاندن و احقاق حقوق افراد دارای معلولیت الگویی مشابه با سایر جنبش‌های مدنی به خود دید که مبارزه با نگرش‌های منفی و کلیشه‌ای، تجمع برای تغییر سیاسی و بنیادین و لابی‌گری برای به رسمیت شناختن این جامعه در اقلیت، بخشی از آنهاست.
فعالان حقوق این افراد در سطوح محلی خواستار اقدامات ملی برای از بین بردن موانع فیزیکی و اجتماعی جامعه هستند. والدین حامی در خط مقدم این جنبش بوده و خواستار این بودند تا فرزندانشان از نهادها و نوانخانه‌ها بیرون آمده و در مدارس تحصیل کنند تا بتوانند همچون کودکی معمولی فرصت تعامل با جامعه را داشته باشند.
در دهه هفتاد، فعالان حقوق افراد دارای معلولیت از کنگره درخواست حقوق خود را کرده و تظاهراتی بزرگ در واشنگتن به راه انداختند تا قانون حقوق مدنی برای افراد معلول را در سال 1972 به کنگره بفرستند. در سال 1973 این قانون تصویب شد و برای اولین بار در تاریخ حقوق مدنی این دسته از افراد توسط قانون در نظر گرفته شد.
این قانون فرصت‌های شغلی برابر را در موقعیت‌های شغلی فدرالی و یا برنامه‌هایی که با بودجه‌های فدرالی ایجاد شده بودند را برابر نمود و تبعیض بر اساس معلولیت فیزیکی و یا ذهنی را کاهش داد. همچنین بخش 504 این قانون هیئت مدیره‌ای برای نظارت بر موانع معماری و حمل ونقل تعیین کرد تا باعث دسترسی مساوی به خدمات عمومی برای افراد دارای معلولیت شد و بودجه‌ای برای آموزش حرفه‌ای به آنها اختصاص داد.
در سال 1975، قانون تعلیم و تربیت برای همه افراد دارای معلولیت تصویب شد تا تضمینی باشد برای دسترسی برابر به آموزش برای تمامی کودکان معلول. این قانون مشخص می‌کند که هر کودکی دارای حق تحصیل بوده و مجوزی بود مبنی بر حضور کودکان دارای معلولیت در کلاس‌های آموزشی، مگر اینکه سطح تحصیلات به خاطر ماهیت معلولیت کودک نتواند به شکلی مناسب ارائه شود.
اسم این قانون در سال 1990 به قانون آموزش به افراد معلول (IDEA) تغییر کرد، و بر روی داشتن حق تحصیل برای کودکان دارای معلولیت تأکید کرد و از طرفی تمرکزی بیشتر بر روی خانواده‌هایی داشت که تصمیماتی می‌گرفتند که می‌توانست آموزش و تحصیل فرزندانشان را تحت تأثیر قرار دهد. IDEA این الزام را ایجاد کرد تا برنامه‌ای درسی با موافقت والدین طراحی شود تا نیازهای این دسته از کودکان را تأمین کند.
در دهه هشتاد فعالان حقوق معلولان شروع به رایزنی برای به تصویب رساندن قوانین مختلفی تحت یک قانون جامع مدنی نمودند تا از حقوق افراد معلول حفاظت شود، درست همانند قانون شهروندی مصوبه سال 1964 که برای آمریکایی‌های سیاه‌پوست بود. قانون 1964 تبعیض بر اساس نژاد، مذهب، ملیت یا جنسیت را ممنوع کرد، با این حال افراد دارای معلولیت از این قاعده مستثنی بودند.
پس از چند دهه مبارزات مدنی، قانون آمریکایی‌های دارای معلولیت (ADA) در سال 1990 تصویب شد و رفتار برابر و دسترسی مساوی افراد معلول به فرصت‌های شغلی و امکانات عمومی را تضمین کرد. ADA قصد داشت تا تبعیض را بر مبنای معلولیت در زمینه‌های مختلفی ممنوع کند، از جمله: اشتغال، خدمات ارائه شده توسط دولت مرکزی و محلی، اقامت عمومی، حمل و نقل و خدمات مخابراتی.
تحت این قانون، کسب و کارها می‌بایست خدماتی معقول به افراد معلول بدهند، خدمات عمومی دیگر نمی‌توانست از ارائه خدمات به افراد معلول (مثل سیستم حمل و نقل عمومی) سر باز بزند، تمامی خدمات مسکونی عمومی می‌بایست دست به اصلاحاتی می‌زدند تا دسترسی برای افراد دارای معلولیت تسهیل شده و تمام سرویس‌های ارتباطی باید برای ارائه خدمات سازگار با افراد معلول بهبود پیدا می‌کردند. با استفاده از این قانون، دولت ایالات‌متحده مشارکت کامل و انعطاف‌پذیر افراد معلول را در تمام سطوح جامعه را ارائه کرد.
از زمان امضای ADA، تقاضای فوری و قانونی برای اطمینان از دسترسی مساوی و رفتار برابر با افراد معلول انجام شد، با این حال فرضیات و تفکرات اشتباه در این مورد به همین سرعت از بین نرفت. افراد دارای معلولیت همچنان با این دست از تصورات کلیشه‌ای در فیلم‌ها و رسانه‌ها، موانع فیزیکی، مسکن و فقدان مراقبت‌های بهداشتی و مقرون به صرفه رو به رو هستند. خواسته‌های این قانون هنوز به طور کامل انجام نشده است، اما جنبش حفاظت از حقوق افراد دارای معلولیت همچنان به پیشرفت‌های خود در زمینه توانمندسازی و استقلال آنها ادامه می‌دهد.

مأخذ
ماهنامه الکترونیکی پیک توانا، ش5، ص 5ـ6.
 
تاریخ ثبت در بانک 6 اسفند 1399