کد sr-24136  
عنوان اول مصاحبه با عضو هیئت موسس انجمن خانواده ناشنوایان ایران سرکار خانم نسرین ظلی  
نوع کاغذی  
مقاله نشریه آوای نگاه  
شماره پیاپی 8 و 9  
ماه زمستان و بهار1385 و 1386  
شماره صفحه (از) 30  
شماره صفحه (تا) 31  
زبان فارسی  
متن * لطفاً بیوگرافی خود را شرح دهید؟
نسرین ظلی تهران هستم. از خانواده 6 نفری ما، من فرزند ارشد و اول خانواده می‌باشم که یکسال بعد از تولدم به علت بیماری ناشنوا شدم. اوایل دوران طفولیتم افراد خانواده متوجه این موضوع نشده و به مرور زمان مادربزرگم پی به این موضوع می‌برد و مادرم را وادار می‌کند تا مرا به نزد پزشک ببرند. از آن زمان به بعد زندگی با ناشنوایی‌ام را آغاز کردم و الآن هم خدا را شکرگزار هستم که به من نعمت‌های خوبی داده است.
در سن 6 سالگی آقای دکتر بهروز که یکی از متخصصان آموزشی ناشنوایان بود الفبای فارسی را با متد خودش هفته‌ای 3 روز در منزل ما، آموزش می‌داد و من چون بسیار علاقه‌مند بودم که در این مدارس عادی حضور داشته باشم مرا به کلاس ویژه ناشنوایان «آفتا» فرستادند و دبیر زحمت کشم خانم میرزایی در آموزش خواندن و نوشتن من تلاش فراوان نمود؛ پنج سال بعد در سفری که به خرمشهر داشتم، در قطار با خانم مهین رئیس روحانی (که همسر آقای سید رضاقلی شهیدی)، آشنا شدم. با این آشنایی و تشویق ایشان، به مدرسه ناشنوایان که توسط زنده یاد «جبار باغچه‌بان» تأسیس شده بود راه یافتم و تا پایان کلاس ششم تحصیل نمودم. (در آن زمان، بیش از کلاس ششم وجود نداشت)
پدر و مادرم نیز به نوبه خود در راه پیشرفت من از هیچ‌گونه کوششی دریغ نمی‌ورزیدند و ما بین من و فرزندانشان تفاوتی قائل نبودند و هر کجا می‌رفتند مرا نیز با خود برده و در جمع شرکت می‌دادند تا بدین گونه از جامعه فاصله نگرفته و وارد اجتماع گردم.

* در مورد جبار باغچه‌بان هر چه در خاطره دارید بیان کنید؟
چیز زیادی از ایشان به یاد ندارم فقط می‌دانم او مردی بسیار خوب، پاک و شریف بود و نسبت خویشاوندی با ایشان دارم. «جاری» دختر جبار باغچه‌بان «ثمینه باغچه‌بان» هستم که در حال حاضر با یکدیگر در ارتباط هستیم.
پدربزرگم مرحوم احمد ظلی مدیر کل وزارت دارایی وقت در آن زمان عضو فعال جمعیت حمایت از کودکان کر و لال بود و با جبار باغچه‌بان همکاری نزدیکی داشت که با تلاش فراوان توانستند زمینی جهت تأسیس آموزشگاه ویژه ناشنوایان در محل یوسف آباد از دولت آن زمان دریافت کنند.

* در مورد همسرتان و کار ایشان به طور مختصر و مفید توضیح دهید؟
قبل از سال 1348 در کلاس زبان انگلیسی مخصوص ناشنوایان در آموزشگاه باغچه‌بان شرکت می‌کردم. در چند جلسه‌ای که معلم در کلاس درس غایب بود به جای او آقای جمشید پیرنظر «برادر شوهر ثمینه باغچه‌بان» که شنوا و به زبان انگلیسی تسلط فراوان داشت؛ تدریس را به عهده می‌گرفت و در این جلسات بود که با یکدیگر آشنا گشتیم که این آشنایی منجر به ازدواج ما گردید و در خطبه عقد ما تنها یک شاخه نبات و یک جلد کلام ا... مجید بود و ما این‌گونه زندگی‌مان را آغاز کردیم. حاصل ازدواج ما 2 فرزند پسر است که اکنون در پاریس مشغول به کار هستند. متأسفانه زمان زندگی ما چندان دوام نیافت چرا که در سال 1374 همسرم به دیار باقی شتافت. او مردی بسیار رُک، پاک، جذاب، و با محبت بود و اصلاً به مادیات توجهی نمی‌کرد. او اولین کسی بود که در ایران کلینیک سنجش شنوایی را در آموزشگاه باغچه‌بان تأسیس کرد و در ارائه سمعک و آزمایشات شنوایی به جامعه ناشنوایان خدمات زیادی عرضه نمود. او استاد اولین دوره ادیومتری دانشگاه شهید بهشتی بود. (روحش شاد)

* شما چگونه به فکر تأسیس انجمن خانواده ناشنوایان ایران افتادید؟
قبل از تأسیس انجمن، من در سازمان ملی رفاه ناشنوایان و مرکز آموزش فنی و حرفه‌ای ناشنوایان به عنوان رابط و مربی هنر فعالیت می‌کردم. در سال 1351 با پیشنهاد آقایان سید رضاقلی شهیدی و حسن تقوی به عنوان خزانه‌دار شروع به کار کردم.
نوع فعالیتم در این انجمن رسیدگی به دردها و مشکلات خانواده‌های ناشنوا و برگزاری مراسمی از قبیل جشن تولد فرزندان خانواده‌های ناشنوا، عروسی، ختم و... بود. چرا که هزینه این‌گونه مراسم و مجالس در بیرون از انجمن برای خانواده ناشنوای کم درآمد، سرسام‌آور بوده که برای لحظات شادی و غم‌هایشان این مکان را برگزیدیم و به لطف خداوند همگی راضی و خشنودند.
ناگفته نماند که بعد از 2 سال فعالیتم در این انجمن به علت پرمشغله بودن و همچنین برگزاری انتخابات بعدی کارم را به گروه جوان‌تر واگذار نمودم.

* فعالیت انجمن در گذشته و حال را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در گذشته افراد فعال بسیار کم داشتیم و فعالیت انجمن بسیار ابتدایی و محدود بود ولی اکنون پیشرفت بسزایی نموده که واقعاً جای شادی دارد و من افتخار می‌کنم که افراد باسواد، با شخصیت، دلسوز و پر انرژی ناشنوا در این انجمن فعالیت می‌کنند. بنده به نوبه خودم از ته دل امیدوارم که در سال‌های آتی شاهد پیشرفت روز افزون این انجمن باشم.

* بهترین روز خاطره‌ای که از انجمن داشتید چه بود؟
بهترین روز و خاطره‌ام در روز 9 اردیبهشت‌ماه سال 86 بود که به مراسم سی و پنجمین سالگرد تأسیس انجمن واقع در خیابان شریعتی در باشگاه خیریه بنیس دعوت شدم. از همه جایی بی‌خبر بعد از اجرای برنامه‌های مختلف و جالب از اعضای موسس انجمن خانواده ناشنوایان ایران، از آقایان سید رضاقلی شهیدی، حسن تقوی و اینجانب تجلیل کردند. هیچ وقت فکر نمی‌کردم که بعد از 35 سال این‌گونه از ما قدردانی و تشکر نمایند. که بعد از سخنرانی کوتاه، کیک ویژه مراسم که بسیار زیبا بود توسط اعضای موسس انجمن، رئیس اسبق انجمن (آقای سید نعمت مقیمی) و رئیس جدید (خانم لیلا اعتماد)، بریده شد و این روز برای من از بهترین روزهایی بود که در انجمن خانواده ناشنوایان ایران به عنوان خاطره فراموش نشدنی از آن یاد کنم.

* آیا شما به ورزش خاصی می‌پردازید؟! لطفاً توضیح دهید؟
قبل از ازدواج در سال‌های 38 و 39 در باشگاه عادی واقع در خیابان حافظ و فرانسه کنونی فعالیت ورزشی می‌کردم. رشته ورزشی مورد علاقه‌ام شمشیر بازی و پینگ پنگ بود. در رشته شمشیربازی با دختران عادی مقام اول و در پینگ پنگ با دختران عادی مقام دوم را کسب کرده بودم. در حال حاضر ورزشی خاصی ندارم و برای سلامتی خودم پیاده‌روی می‌کنم.

* نشریه انجمن (آوای نگاه) از نظر شما چگونه است؟
بسیار بسیار عالی است. در آن زمان چنین چیزی وجود نداشت اما در حال حاضر می‌بینم افراد ناشنوای فعال تلاش زیادی کرده و نکات ریز و درشت در آن بکار رفته است. از همه افرادی که در این نشریه همکاری دارند تشکر می‌کنم و امیدوارم که این فعالیت‌ها همچنان ادامه یابد.

* اگر پیشنهاد، نظر یا انتقادی دارید بفرمایید؟
انتقاد که نمی‌توانم داشته باشم چرا که خدمات ارزنده‌ای دارند.
پیشنهاد دارم اگر مقدور است از امکانات این انجمن برای برگزاری جشن‌ها و مراسم جهت خانواده‌های ناشنوا که توان مالی ندارند، استفاده گردد.

* در خاتمه ضمن تشکر از شما، بزرگترین آرزویتان را بفرمایید؟
1ـ سلامتی همه بیماران
2ـ سلامتی و باز هم سلامتی
در ضمن آرزو دارم که در انجمن همه افراد ناشنوا چه کوچک و چه بزرگ با هم متحد و یک صدا شوند.

* کلام آخر؟
موفق، موید و پیروز باشید.
و من ا... التوفیق
مصاحبه‌گر: فاطمه بصیری و بهناز ستوده و رضا محمودی

منبع: آوای نگاه، فصلنامه 8 و 9، زمستان و بهار، 86 و 1385، ص 30-31
 
تاریخ ثبت در بانک 4 شهریور 1398