کد sr-22789  
عنوان اول ای کاش به حرف‌هایش گوش دهیم  
به کوشش سمیه افشین فر  
نوع کاغذی  
مقاله نشریه روزنامه ایران، صفحه توانش  
شماره پیاپی 20 خرداد 1395  
زبان فارسی  
متن «ای کاش به حرف‌هایش گوش دهیم»، سمیه افشین‌فر، 20 خرداد 1395.
در هیاهوی این شهر شلوغ، در دریای متلاطم دود و بوق و همهمه، در گوشه‌ای از میدان فاطمی منتظر ماشین ایستاده‌ام، پراید سفید رنگی جلوی پایم ترمز می‌کند، ماشین‌های دیگر با بوق زدن‌های ممتد می‌خواهند که پشیمانم کنند از سوار شدن، طبق عادت به راننده پراید می‌گویم: جلال آل احمد. راننده انگار صدایم را نشنیده، نگاهی به راننده می‌اندازم و بلندتر می‌گویم جلال آل احمد میری؟ سرش را تکان می‌دهد و من سوار ماشینی می‌شوم که در آن از بوق زدن خبری نیست. جلوی چند مسافر دیگر توقف می‌کند و من به مرد جوانی نگاه می‌کنم که سمعکی پشت گوش دارد و دست راستش سه انگشت ندارد. مرد جوانی که در میان سر و صدای ماشین‌ها صدای مسافران را نمی‌شنود، گاهی مسافری حوصله تکرار کردن مقصدش را دارد و گاهی هم ندارد و بی‌توجه به راننده جوان سوار ماشین دیگری می‌شود. با هر زحمتی بود پسر جوان دو مسافر دیگر هم جور می‌کند. چند کیلومتری می‌رویم و راننده هر از گاهی به آیینه روبه‌رویش نگاه می‌کند، به مقصد رسیده ایم مسافران یک به یک پیاده می‌شوند و من هنوز نشسته‌ام از او می‌پرسم:
چند ساله رانندگی می‌کنی؟
10 سال
اسمت چیه؟
محسن
آقا محسن چند سالته؟
35 سال
گواهینامه داری؟
آره اول 10 ساله داشتم ازم گرفتن الان سه ساله دارم
چرا ازت گرفتن؟
تصادف کردم و به دستانش اشاره می‌کند
تو تصادف انگشتات رو از دست دادی؟
نه این مربوط به چند ساله قبله، پدرم راننده کامیون بود کنارش نشسته بودم تصادف شدیدی کردیم و من انگشتام رو از دست دادم و پدرم از کار افتاده شد. از اون روز من کار می‌کنم.
خوب تو این تصادف که شما مقصر نبودی؟
کلاً زیاد تصادف کردم.
چرا ماشینت برچسب ناشنوایی نداره؟
همین طوری کسی سوار ماشینم نمی‌شه اگه برچسب داشته باشم که دیگه هیچ کس سوار نمی‌شه!
چرا فکر می‌کنی کسی سوار ماشینت نمی‌شه؟
به خاطر اینکه دارم رفتارهای مردم رو می‌بینم.
ببینم سمعکت خوب کار نمی‌کنه آخه حرف‌های مردم رو نمی‌شنوی؟
این سمعک اصلاً کار نمی‌کنه
یعنی چی؟
من فقط از طریق لب خوانی با بقیه ارتباط برقرار می‌کنم.
برای چی سمعک میذاری؟
چون مردم اعصاب ندارن یه بار که تکرار می‌کنن عصبانی می‌شن گاهی از حرکت لب‌هایشان زود متوجه می‌شوم و گاهی دیرتر، وقتی دیر متوجه می‌شوم عصبانی می‌شن.
سواد داری؟
آره مدرک کامپیوترم دارم چند تا مدرک دیگه هم دارم.
مدارک چی؟
کارهای هنری و....
از طریق اونا نمی‌تونی پول در بیاری؟
نه باید خرج خانواده رو بدم پدر از کارافتاده ام و مادر و خواهرهام تو خونه منتظر من هستن
با مسافرکشی خرج خونه درمیاد؟
ای می‌گذرونیم دیگه
نمی تونی از بهزیستی سمعک بگیری؟
نه نمیدن، کیفیت سمعک‌ها هم خوب نیست از طریق لب خوانی راحت‌ترم.
کمک هزینه نمی‌گیری؟
می خندد سری تکان می‌دهد و چیزی نمی‌گوید.
نمی ترسی که باز تصادف کنی و خدای نکرده اتفاقی برات بیفته؟
چاره‌ای ندارم باید کار کنم. از محسن خداحافظی می‌کنم وقتی می‌خواهم از ماشین پیاده شوم اصرار می‌کند تا کرایه ام را برگرداند، قبول نمی‌کنم، اصرار می‌کند و با کلماتی منقطع و نامفهوم می‌گوید من از شما کرایه نمی‌گیرم. می‌پرسم چرا؟ می‌خندد و می‌گوید: چون به حرف‌هایم گوش دادی...
 
تاریخ ثبت در بانک 9 آذر 1397