کد sr-10489  
عنوان اول نکاتی در مورد کاربرد اصطلاحات مرتبط با زبان مورد استفاده ناشنوایان ایران  
نویسنده روزبه قهرمان  
نوع الکترونیک  
مقاله نشریه سایت بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران  
متن
نکاتی در مورد کاربرد اصطلاحات مرتبط با زبان مورد استفاده ناشنوایان ایران

در نوشتن به زبان انگلیسی ، آیا باید واژه " فارسی " را بکار ببریم یا واژه " پرشین " ؟
تفاوت معنایی و کاربردی زبان اشاره عامیانه (طبیعی) فارسی با زبان اشاره استاندارد شده فارسی چیست ؟
پژوهشگر : روزبه قهرمان


تقدیم به : جناب آقایان رضا قلی شهیدی و محسن لوح موسوی و سایر همکاران محترم کمیته پژوهش توسعه زبان اشاره فارسی که بارها شاهد زحمات طاقت فرسای شان بودم و تقدیم به : جناب آقایان عباس بهمنش و حبیب مهدوی نوشهر که شاهد دغدغه فکری شان در رابطه با کاربرد اصطلاحات زبانی بودم.



نام زبان ما ایرانیان ، فارسی است. در زبان انگلیسی به آن پرشین می گویند. اگر چه این گفته ساده می نماید اما در سالهای اخیر در زبان انگلیسی به گونه ای روز افزون بجای واژه پرشین ، از واژه فارسی استفاده می گردد.
قرنهاست که در دنیای غرب از واژه پرشین استفاده می کنند که اصل آن به واژه های پارس و پارسی برمی گردد. هنگامی که هزار سال پیش از میلاد مسیح ، اقوام آریایی به سرزمین پرشیا مهاجرت کردند ، پارس و زبان آنها نیز پارسی شناخته شد. این زبان از آن هنگام تاکنون دچار دگرگونی های بسیاری در دوره های گوناگون شده است که نتیجه آن ، بوجود آمدن زبان پارسی کهن ، زبان پارسی میانه یا پهلوی و زبان پارسی نو است. بعد از تسلط اعراب بر ایران ، نام آن زبان به فارسی موسوم بوده است. چون در زبان رسمی اعراب که عربی است ، صدای " پ " وجود نداشت. لذا ایرانیان از فرم عربی این واژه که همان " فارسی " است ، برای نامیدن زبان خود استفاده کردند. اما در غرب از همان دوران یونان باستان و روم باستان ، این زبان را پرشین یا تلفظی شبیه به آن (بسته به نوع زبان اروپایی) خوانده شد.

مسئله این است که چرا ناگهان در آمریکا و نیز در بسیاری از کشورهای اروپایی بجای نام انگلیسی پرشین یا فرانسوی پرسن یا آلمانی پرسیش ، واژه فارسی که در واقع نام بومی زبان ما در ایران یا کشورهای افغانستان و تاجیکستان است ، بکار برده می شود و چه کسانی به این کار دامن می زنند؟ اشکال آن چیست؟
برای کسانی که به روزنامه ها ، کتابها ، و نشریات انگلیسی و یا اروپایی در دوره های قبل از دهه هشتاد میلادی دسترسی دارند ، روشن است که این زبان در آن روزگار ، به زبان انگلیسی به طور عمده پرشین خوانده می شد و نه فارسی. در واقع ، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران 1979 میلادی بود که به گونه ای گسترده و ناگهانی از این زبان در انگیسی و سایر زبانهای اروپایی به عنوان فارسی نام برده شد. در حالیکه قبل از آن ، به ندرت و در موارد خاصی واژه فارسی به چشم می خورد و قطعاً مردم عادی غرب از آن بی اطلاع بودند.
انقلاب اسلامی ایران در بسیاری زمینه ها بویژه در رابطه با چگونگی تولید فرهنگ و گسترش آن ، تولید ایدولوژی و ارتقای آن ، تولید هنر و تبلیغ آن ، و نیز در زمینه چگونگی عرضه داشت و معرفی هویت ایرانی را به طور اساسی در جامعه دگرگون کرد. در سطح عمومی ، دیگر این گونه تولیدات در انحصار یک گروه تحصیلکرده و برگزیده اجتماعی نبود بلکه بسیاری از مردم عادی نیز فرصت یافتند به اینگونه فعالیتها بپردازند. از جمله مثالهای موفقیت آمیز آن ، شرکت انبوه بی شماری زنان ایرانی در فعالیتهای ادبی ، سینمایی ، و نقاشی است. همچنین مهاجرت بسیاری از ایرانیان با زمینه های اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی مختلف به دنیای غرب ، موجب رواج واژه فارسی به عنوان تمام این زبان در خارج از کشور بود.

کسانی که به رایج کردن واژه فارسی بجای واژه پرشین در زبانهای خارجی کمک کردند ، دارای چند گروه هستند که عبارتند از:

گروه اول) مدیران کشوری: که در اخبار تلویزیونی و رادیویی انگلیسی زبان و سایر زبانهای خارجی ، در نشریات انگلیسی زبان ، در بروشورهای جهانگردی ، و در اعلامیه های انقلابی به زبانهای خارجی و در هر جایی که لازم بود ، از واژه فارسی استفاده کردند. اینان گاه از سر بی توجهی و کم سوادی ، از واژه فارسی در ارتباطات خود استفاده می کردند و گاه نیز انگیزه های ایدولوژیک ، آنها را به این کار یعنی به کار بردن واژه فارسی وادار می ساختند.

گروه دوم) خبرنگاران خارجی: که برای تهیه گزارش به ایران سفر می کردند. با توجه به زمان محدودی که در آنجا می گذراندند ، تعجب آور نبود که تنها کلمه ای را که حتماً یاد می گرفتند ، همین واژه فارسی بود. بویژه که از مسئولان جمهوری اسلامی ایران در هنگام انگلیسی صحبت کردنشان ، کلمه " پرشین " را نمی شنیدند. این خبرنگاران پس از بازگشت به کشورشان ، از تمام معلومات تازه خودشان از جمله نام زبان رسمی کشور ایران که فارسی است ، را در نوشته هایشان استفاده می کردند تا خوانندگان خود را بهتر تحت تاثیر قرار دهند.

گروه سوم) مهاجران ایرانی: که در دهه شصت شمسی (بعد از انقلاب اسلامی ایران) به هنگام ورود به غرب ، به هیچ زبانی بجز فارسی تسلط نداشته اند و برخی از آنان هنوز هم زبان کشور میزبان را بخوبی فرا نگرفته اند. آنها در هنگام پر کردن درخواست نامه های اداره مهاجرت ، در مقابل پرسش " زبان مادری شما چیست؟ " می نوشتند فارسی. آنها واقعاً نمی دانستند یا هنوز هم نمی دانند که نام زبان آنها در انگلیسی یا سایر زبانهای اروپایی ، فارسی نیست. در نتیجه ، ما در سالهای اخیر شاهد ظهور واژه فارسی در اسناد و ادبیات اداره مهاجرت کشورهای غربی بوده ایم.

گروه چهارم) ایرانیان نسل دوم: که از پدر و مادر خودشان شنیده اند که نام زبان مادری شان فارسی است و این احتمالاً همان چیزی است که در مدارس آخر هفته که بعضی ها برای فراگیری زبان فارسی در آن شرکت می کنند ، نیز به آنها آموزش داده شده است که همه اینها البته طبیعی است چون این روند فراگیری نام زبان تماماً به زبان فارسی صورت گرفته است. اما از آنجایی که بسیاری از جوانان نسل دومی مطالعه چندانی درباره فرهنگ و زبان مادری خودشان به زبان انگلیسی ندارند، هیچگاه این فرصت را نیافته اند که نام زبان خود را در کشور دوم شان کشف کنند. آنها هنگامی که وارد دانشگاه می شوند و از روی علاقه ، نیاز و یا کنجکاوی به دنبال درس های زبان و ادبیات فارسی می گردند و آنها را نمی یابند ، بسیار نا اُمید می سوند. غافل از اینکه این دروس در دانشگاه های عمده آمریکای شمالی و اروپا بطور مرتب تحت عنوان زبان پرشین و یا ادبیات پرشین در همه سطوح ابتدایی ، متوسطه و پیشرفته ارائه می شود.

حالا بپردازیم به اینکه چه اشکالی دارد که ما در انگلیسی بجای پرشین ، بگوییم یا بنویسیم فارسی؟ مگر نه اینکه در ایران و برخی دیگر کشورها ، این زبان را فارسی می نامند؟ آیا دانشگاهیان و پژوهشگرانی که به لزوم کاربرد پرشین اصرار می ورزند ، و همه آنها هم لزوماً ایرانی نیستند ، در رویای بازگشت به دوران اوج امپراتوری ایران باستان به سر می برند؟ پاسخ به این پرسشها ، منفی است.


مسئله اساسی این است که بنا به دلایل زیر ، در زبان انگلیسی کاربرد پرشین از کاربرد فارسی بهتر است. این استدلال در مورد استفاده از نام درست این زبان در سایر زبانهای اروپایی نیز صدق می کند.



دلیل اول) از نظر تاریخی ، کاربرد واژه فارسی در زبان انگلیسی اشتباه است. چون هیچگاه غربیان این واژه را به طور روزمره در اُمور فرهنگی و علمی بکار نبرده اند. تا قبل از انقلاب اسلامی ایران (1979 میلادی) ، این واژه بیشتر متعلق به دانشنامه ها و فرهنگ واژه ها بود آنهم برای اینکه توضیح دهند که نام بومی و محلی (عامیانه) این زبان چیست. در سالهای اخیر اما واژه فارسی به آنها تحمیل شده است و این تحمیل در بازشکل گیری هویت ایرانیان تاثیری منفی خواهد گذاشت. چون مردمان اقوام مختلف ایرانی همچون کردی ، ترکی ، لری ، بلوچی و ترکمنی ، زبان فارسی را به عنوان زبان مادری شان نمی دانند. اینجانب بارها از زبان دوستان غربی شنیدم که می گویند: شما با کاربرد واژه " فارسی " دارید تمام سایر زبانهای موجود در کشورتان " ایران " مانند: کردی ، ترکی و غیره را نادیده می گیرید و نوعی سیستم تبعیض زبانی و حتی تبعیض نژادی را برپا می کنید. در حالیکه تمام زبانهای مورد استفاده توسط اقوام گوناگون ایرانی زیر نام واژه " پرشین " جمع می شوند و از برابری حقوق زبانی و نژادی برخوردار می شوند. استددلال آنها ، بجا و واقع بینانه است.


دلیل دوم) خود واژه فارسی در زبان انگلیسی ، یک واژه خوش صدا نیست. چون شنونده را به یاد واژه هایی در زبان انگلیسی می اندازند که معنای بد همچون لودگی ، نمایش مسخره ، و کارهای مضحک را می رساند. این را دوستان غربی خودم که مقیم کشور کانادا هستند ؛ به اینجانب یادآوری کرده اند. در زبان فرانسه ، واژه فارسی حتی بد آوا تر است. شنونده را به یاد واژه های دارای معنای پَست مانند: مبتذل ، و شوخی بی مزه می اندازد.


دلیل سوم) در ضمیر آگاه یا ناخودآگاه یک انگلیسی زبان و یا یک غربی ، واژه پرشین به طور کلی ، یادآورنده و مرتبط با بسیاری از جنبه های مثبت فرهنگی ماست. شعر ، ادبیات ، مسجد ، غذا ، خاویار ، گربه ، مینیاتور ، قالی ، و پسته ، مفاهیمی بدی نیستند که با نام زبان ما به عنوان یک صفت عجین گردیده اند. در اذهان غرب ، پرشیا و پرشین به هم نزدیک بوده: یکی نام کشور و ملیت و دیگری نام زبان ماست.

در نتیجه ، بسیاری بر این باور هستند که تغییر نام بین المللی کشورمان از پرشیا به ایران ، خیلی زیان آور بود. چرا که نام جدید ایران ، تاریخ کهنسال کشور را تداعی نمی کرد. از این بَدتر ، با نام کشور جدید التاسیس " عراق " هم ردیف شدیم !!! که بعد از جنگ جهانی اول ، استقلال خود را از سلطه امپراتوری عثمانی اعلام کرده است. همچنین نام عراق به زبان انگلیسی فقط در آخرین حرف الفبای خود با نام ایران به زبان انگلیسی ، متفاوت است لذا خیلی ها به اشتباهی نام ایران را با نام عراق عوض می گیرند و باهم قاطی می کنند گویی آمریکا بجای حمله به کشور عراق تحت حکومت صدام حسین ، با کشورمان " ایران " به جنگ پرداخت !!!
در واقع ، رضا پهلوی – پدر محمد رضا پهلوی - که برای اولین بار دستور کاربرد واژه ایران به جای واژه پرشین در مکاتبات و گفتگوها به زبان انگلیسی را داده بود ، بنا به مدارک و اسناد تاریخی بعدها از کار غلط خودش ، خیلی پشیمان گردید اما حاضر نشد که غرور شاهانه (!) خود را زیر پا بگذارد و چنین دستور اشتباه گونه را لغو نماید.
در مجموع ، بایست گفت که پرشین ضمن اینکه نام زبان ماست ، به عنوان صفت ملیت ما را نیز هنوز توصیف می کند. پس بهتر است ما به این قضیه برای نام زبان مادری یا ملی مان نیز بنگریم و همچنین باید توجه داشته باشیم که نام زبان مان در زبان انگلیسی ، فرانسوی ، آلمانی ، و بسیاری از زبانهای اروپایی دیگر ، و نیز در جامعه بین المللی و سازمان ملل متحد ، فارسی نیست. بنابر این رواج واژه غلط و نامانوس " فارسی " در زبانهای خارجی و مجامع بین المللی ، ممکن است به هویت و هماهنگی فرهنگی ما زیان برساند. بنابر این ما با توجه به نام زبان مادری خودمان – چه فارسی باشد چه ترکی ، کردی ، و غیره باشد – همان نام را می نویسیم اما جهت مکاتبات به زبان انگلیسی ، حتماً فقط از واژه " پرشین " استفاده می کنیم. لذا زبان اشاره فارسی به زبان انگلیسی به این صورت در می آید:
Persian Sign Language (PSL)

julia-francise
جولیا سمیعی که الحق حق بزرگی بر گردن همه ناشنوایان ایران را دارد ، برای اولین بار باب مطالعات زبانشناسی را به زبان اشاره فارسی گشود. او در مکاتبات با دوستان ناشنوای آمریکایی خود از واژه " پرشین " برای زبان اشاره فارسی استفاده نموده است. این نشاندهنده هوشمندی اش در مورد غلط بودن واژه " فارسی " می باشد. جولیا سمیعی نیز متوجه شد که در مناطق گوناگون ایران ، اشارات به کار برده توسط ناشنوایان باهم یکسان نمی باشند. او در این زمینه ، یک مقاله تحقیقی نوشته که در کتابخانه دانشگاه گلودت نگهداری می شود. خلاصه ، او به فکر جمع آوری اشارات فارسی و هماهنگ و یکسان سازی آنان و در نهایت ، تشکیل یک کمیته پژوهشی برای این منظور افتاد. مشاهده فعالیتهای پژوهشی ناتمام او ، ما را متقاعد می سازد که باید جولیا سمیعی را به عنوان بنیانگذار کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره فارسی و همچنین اولین رابط زبان اشاره فارسی ناشنوایان در ایران دانست.
جالب این است یک آقایی که تجربه تدریس به کودکان ناشنوا حتی برای یک روز در مدرسه ناشنوایان را نداشته و همچنین هیچگاه در خط فعالیتهای پژوهشی مرتبط با جمع آوری اشارات ناشنوایان نبوده ، بعد از شرکت در جلسه سخنرانی به یاد ماندنی محسن لوح موسوی به تاریخ ششم خرداد 1374 شمسی در تالار اجتماعات دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی کشور، شروع به نامه پراکنی جهت دکتر جغتایی ، رئیس دانشگاه کرده و از او ، تقاضای صدور دستور مبنی بر حذف واژه " توسعه " از عنوان رسمی کمیته پژوهشی پایه گذاری شده توسط جولیا سمیعی را کرد !!! چرا که به خیال خویش ، با این کار می شود جلوی رواج و توسعه زبان اشاره فارسی در سراسر کشور از جمله مدارس ناشنوایان را گرفت تا کودکان ناشنوا از ظلمت " لالی " نجات یابند و به دامان " گویایی " برگردند !!! در نتیجه ، اعضای کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره فارسی استدلالات خنده داری این آقای دانشمند ( ! ) را رد کردند و از دو ناشنوای آگاه و تحصیلکرده آن روزگار یعنی آقای حبیب مهدوی نوشهر و اینجانب درخواست کردند که ضمن مطالعه محتوای نامه این آقای محترم ، پاسخی به طور جداگانه را تهیه کنیم و در اختیار آنان بگذاریم. حبیب و من به طور جداگانه ، دو متن پاسخ به همراه استدلالات منطقی مورد نظر خودمان را نوشتیم و در اختیار این کمیته پژوهشی گذاشتیم تا بعد از بررسی و بحث ، یک پاسخ رسمی جهت آگاه ساختن دکتر جغتایی از موضع فکری همه ما ناشنوایان تهیه شود. در نهایت ، ریاست دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی کشور نظر همه ما را پذیرفت و همچنان به حمایت از فعالیتهای پژوهشی جهت جمع آوری اشارات فارسی و یکسازی کردن آنان ادامه داد ( آقای حبیب مهدوی نوشهر در این زمینه ، بخوبی می تواند خاطرات خود را جهت ثبت در تاریخ ناشنوایان ایران بازگو نماید چرا که در آن زمان ، من ساکن مشهد بودم ).



لازم است که چنین یادآوری مهم نیز ذکر شود: از آن زمان ( ششم خرداد 1374 ) تاکنون که حدود پانزده سال گذشت ؛ واژه " توسعه " هیچگاه از عنوان همیشگی " کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره فارسی " حذف نشده است و همچنین فعالیتهای کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره فارسی علیرغم مخالفتهای سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور و حتی کانون ناشنوایان ایران (!) در زمان ریاست هادی معیری و نیز در نهایت ، آقایان محمود پاکزاد و دکتر خسرو گیتی ( اینگونه مدارک تاریخی در نزد اینجانب همچنان محفوظ هستند و بعدها به مناسبتی مثلاً جشن چهلمین سال تاسیس کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره فارسی (1392 – 1352 ) توسط همه دوستان ناشنوای ایران ، منتشر خواهد شد) ، هیچگاه متوقف نشده و بلکه تاکنون همچنان ادامه دارد و پنج مجلد کتاب فرهنگ اشارات شامل اشارات استاندارد شده فارسی چاپ شدند که همیشه جزو پر فروش ترین کتاب متعلق به انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی شناخته می شود. البته نکته مهم دیگری این است: ترجمه انگلیسی پشت جلد کتابهای سوم و چهارم فرهنگ زبان اشاره فارسی به این صورت دیده می شوند که بر اساس استدلالاتی که اینجانب قبلاً ردیف کرده بودم ، نادرست می باشد.

Farsi Sign Language

bookpsl4bookpsl3


در حالیکه ترجمه انگلیسی پشت جلد کتابهای اول و دوم فرهنگ زبان اشاره فارسی صحیح است که به این صورت آمده است:



Persian Sign Language (PSL)

زبان اشاره فارسی یکbookpsl2



باید همیشه در نظر داشته باشیم که زبان مردمان هر دو کشور آمریکا وانگلستان ، " انگلیسی " می باشد اما زبان اشاره مورد استفاده ناشنوایان در این دو کشور ، از زمین تا آسمان باهم فرق دارند. در نتیجه ، از این اصطلاح نادرستی استفاده نمی کنند که اشاره ای است به زبان گفتاری مردمان آن دو کشور است:

English Sign Language


بلکه اصطلاح صحیحی برای هر کدام از این دو زبان اشاره ناشنوایان در کشور آمریکا و کشور انگلستان به این صورت می باشد:



American Sign Language (ASL)
British Sign Language (BSL)


یعنی : از نام خود کشور برای نامیدن زبان اشاره ناشنوایان استفاده می گردد.


مشابه بحث فوق برای کشورهای فارس زبان همچون افغانستان و تاجیکستان هم شامل می شود که ما نمی توانیم از اصطلاح زیر استفاده بکنیم چون با زبان اشاره مورد استفاده ناشنوایان ایران یکی و قاطی می شود در حالیکه باهم کاملاً متفاوت هستند:

Farsi Sign Language


در نتیجه ، اصطلاح صحیح در زبان انگلیسی برای زبان اشاره مورد استفاده ناشنوایان ایران به این صورت می باشد:

Persian Sign Language (PSL)

در همین راستا ، عباس بهمنش در مقاله و سخنرانی خودش به زبان انگلیسی در سال 2003 میلادی، از واژه پرشین برای نامیدن زبان اشاره مورد استفاده ناشنوایان ایران استفاده کرده است. در وب سایت بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران ، این نکته هم رعایت می شود.



■ تفاوت معنایی و کاربردی زبان اشاره عامیانه (طبیعی) فارسی با زبان اشاره استاندارد شده فارسی چیست ؟



حالا به موضوع دوم یعنی تفاوت معنایی و کاربردی میان زبان اشاره عامیانه (طبیعی) و زبان اشاره استاندارد شده فارسی بپردازم :



نکته اول ) اشارات مورد استفاده ناشنوایان در مناطق گوناگون ایران به دلیل گستردگی جغرافیایی و تفاوتهای زبانی و فرهنگی مانند: بلوچ ، کُرد ، ترکمن ، لُر ، عرب و تُرک دارای تنوع بسیاری هستند و باهم کاملاً متفاوت هستند. همانطوریکه گویش ها و لهجه های مختلف در جامعه ایران دیده می شود. اینگونه زبانهای اشاره مورد استفاده را زبان اشاره عامیانه (طبیعی) فارسی می نامند که همیشه مورد احترام همه ناشنوایان ایران و همچنین کارشناسان کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره فارسی است. چون ما هیچوقت سوابق مبنی بر مشاهده تبعیض زبانی در جامعه ناشنوایان ایران را نداشتیم و نداریم. با این حال ، باید این حقیقت را هرچند تلخ باشد ، نیز پذیرفت که زبان اشاره عامیانه (طبیعی) فارسی در مناطق گوناگون ایران به دلیل ضعف ساختار دستوری شان (ناشی از ابتکارات فکری خود ناشنوایان است بدون اینکه آموزشهای لازم را ببینند) و همچنین علمی نبودن اشارات شان ( که ناشی از منع آموزگاران و معلمان مدارس ناشنوایان توسط مسئولان سازمان استثنایی کشور و مراکز استانها برای تدریس زبان اشاره استاندارد شده فارسی به شاگردان ناشنوایشان می باشد که باعث تاسف بسیاری است چرا که متضاد با مفاد حقوقی مندرج در بیانیه های مصوب سازمان ملل و نیز فدراسیون جهانی ناشنوایان است. ) به هیچ وجه قابل استفاده جهت اهداف مورد نظر همانند دوره های تربیت رابطان ناشنوایان ، متخصصان گفتار درمانی ، شنوایی سنجی ، و مددکار اجتماعی و سایر تخصص های مرتبط با ناشنوایی نمی باشد. چرا که اینگونه نیروهای جوان متخصص قرار نیست بروند زبان اشاره عامیانه (طبیعی) در تمام مناطق گوناگون ایران را فرا بگیرند زیرا سالها طول می کشد از بَس باهم خیلی متفاوت هستند.

نکته دوم) ناشنوایان در مناطق مختلف کشور ایران سالیانه به مناسبتی همچون گردهمایی روسای مسئولان کانونهای ناشنوایان سراسر کشور دورهم جمع می شوند. آنها برای درک حرفهای یکدیگر ، از یک زبان اشاره مشترک استفاده می کنند که تحت عنوان زبان اشاره استاندارد شده فارسی نامیده می شوند. آنها بزودی این زبان را از طریق گوش دادن به اشارات استاندارد شده فارسی سخنرانان ناشنوا که در کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره فارسی مستقر در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی کشور کار می کنند و یا با این کمیته پژوهشی همکاری می کنند ؛ فرا می گیرند و بلافاصله و براحتی ، آن را به کار می برنند بدون اینکه احساس تحقیری را بکنند. نمونه مشابه در جلسات کنگره جهانی فدراسیون ناشنوایان و همچنین مجامع بین المللی و کنفرانسهای مرتبط با ناشنوایی هم دیده می شود که در آنها ، ناشنوایان کشورهای مختلف از یک زبان اشاره استاندارد شده تحت عنوان " زبان اشاره بین المللی " استفاده می کنند تا بتوانند باهم ارتباط برقرار کنند. تحقیق نشان می دهد که شصت درصد از کل اشارات موجود در زبان اشاره بین المللی ، از زبان اشاره آمریکایی گرفته شده و باقیمانده اشارات یعنی چهل درصد از زبان اشاره کشورهای گوناگون حتی زبان اشاره فارسی هم گرفته شده است. مشابه آن هم باید تحقیقی در مورد ترکیب موجود در زبان اشاره استاندارد فارسی که در پنج جلد کتاب تاکنون چاپ گردیده ، صورت گرفته شود تا معلوم شود که چند درصد از زبان اشاره مورد استفاده ناشنوایان تهران گرفته شده و چند درصد از آن، از زبان اشاره های سایر مناطق کشور ایران گرفته شده است. من هیچگاه یک واقعه قشنگی را فراموش نمی کنم که این است: کارشناس برجسته ناشنوای کشورمان " جناب آقای محسن لوح موسوی " در هنگام صحبت با یک ناشنوای کم سواد زاهدانی متوجه زیبایی و علمی بودن اشاره اش درباره حشره " هزار پا " گردیده ، فوراً نحوه اجرای حرکات دستی آن و جزییات دستوری مربوطه را یادداشت کرده و بعدها طی جلسات مستمر با سایر کارشناسان محترم کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره ، آن اشاره مورد استفاده ناشنوای مقیم زاهدان (که پاره ای از فرهنگ زبان اشاره بلوچی ایران است) را برتر و علمی تر و گویایی تر و زیباتر از سایر اشارات مورد استفاده ناشنوایان در مناطق گوناگون کشور ایران حتی شهر پانزده میلیونی تهران ! تشخیص داده اند و پیشنهاد برای گنجاندن آن اشاره مورد استفاده ناشنوای گمنام زاهدانی در کتاب جلد چهارم فرهنگ زبان اشاره فارسی را تصویب کرده اند. همچنین دهها نمونه اشارات علمی مورد استفاده ناشنوایان در مناطق مختلف ایران که از لحاظ دستوری قابل اعتنا هستند ، به تمام جلدهای کتاب زیان اشاره فارسی راه یافتند که در غنی سازی زبان اشاره استاندارد شده فارسی نقش مهمی دارند.



نکته سوم) گویندگان تلویزیونی اخبار ناشنوایان که هر هفته جمعه ها از شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می شود ، چه بخواهند چه نخواهند مجبور به استفاده از زبان اشاره استاندارد فارسی ( که همان کتابهای انتشار یافته توسط کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره فارسی می باشد ) هستند چرا که در صورت استفاده از زبان اشاره طبیعی یک منطقه خاص مانند گیلان ، ناشنوایان سایر مناطق کشور ایران متوجه صحبتهای اشاره ای گویندگان ناشنوای اخبار ناشنوایان نخواهند شد.

نکته چهارم) مرحوم محمد سعیدی همانند اینجانب ، نسبت به جناب آقای محسن لوح موسوی ارادت زیادی داشت و او را به عنوان " پمحسن لوح موسویدر زبان اشاره استاندارد شده فارسی " صدا می زد. این مرحوم محمد سعیدی بود که وقتی مقاله من در مورد محسن لوح موسوی که از کشور کانادا برایش فرستادم ، را خوانده و پسندیده ؛ سپس با خوشحالی ، آن را طی جلسه با حضور اعضای هئیت تحریریه از جمله جناب آقای مسعود فیروزی و خانم کلارا بلیغی مطرح کرده و بعد از تصویب و موافقت همگان ، سفارش چاپ مقاله من درباره محسن لوح موسوی مجله شکست سکوتتحت عنوان " زندگی و دیدگاه نظریه پرداز و پدر زبان اشاره استاندارد شده فارسی " ، را در مجله وزین " شکست سکوت " – شماره های هفده و هجده (بهار و تابستان 1385 شمسی) داده است. بعدها آن مرحوم گزارش حاکی از رضایت و تشکر و سپاسگزاری جناب آقای محسن لوح موسوی و همچنین تعدادی از دوستان ناشنوا را به اطلاع من رسانده است. نشریه " شکست سکوت " به عنوان تنها مجله رنگی و دارای اخذ پروانه مجوز صادره از وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی کشور( اینجانب در اخذ پروانه مجوز آن به نام کانون ناشنوایان خراسان و با مدیر مسئولی محمد سعیدی ، نقش کلیدی داشتم و ذکر جزییات آن بعدها طی یک مقاله جداگانه آورده خواهد شد) در طول تاریخ ناشنوایان ایران و همچنین سراسر کشور ایران شناخته می شود که دارای تمامshekastsookot ضوابط مطبوعاتی شامل انتشار مقالات متنوع به قلم مولفان گوناگون چه شنوا چه ناشنوا در سراسر کشور ایران می باشد لذا از خبرنامه های انتشار یافته توسط کانون ناشنوایان ایران " پیام ناشنوا " و " صدای ناشنوا ( به جز سه چهار شماره آخر ) " برتر و والاتر است که حاصل قلمی و فکری فقط یک نفر شنوا ( و هیچیک از دوستان ناشنوا در آن نقشی نداشتند و ندارند) می باشد و فاقد هرگونه پروانه مجوز صادره از وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی کشور است. مرحوم محمد سعیدی همیشه چنین نکته غیر قابل انکار را مطرح و به آن افتخار می کرد. اینجانب با چنین قضاوتش ، کاملاً موافق بودم و هستم. شواهد نشان می دهد که نشریه " شکست سکوت " نیز در آگاهسازی و تشویق ناشنوایان سراسر کشور ایران جهت استفاده از نمونه اشارات استاندارد شده که توسط کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره فارسی تصویب و پیشنهاد گردیده ، پیشگام بود و برای این منظور ، در تمام شماره های آن ، نمونه های اشارات صحیح و نادرست به چاپ رسید.

نکته پنجم) یک مسئله جالبی اخیراً در میان کشورهای عربی پیش آمده ، این است که ناشنوایان کشورهای گوناگون عرب زبان معترض بودند که چرا تمام اشارات انتشار یافته در کتاب فرهنگ زبان اشاره عربی که فقط از یک زبان اشاره مورد استفاده ناشنوایان یک کشور آنهم اُردن استفاده گردیده است که قرار است در تمام کشورهای گوناگون عربی توزیع می شود. لذا پای دخالت فدراسیون جهانی ناشنوایان جهت رسیدگی به این گونه اعتراضات باز شده است که در نهایت ، با استاندارد کردن اشارات در میان کشورهای گوناگون عربی مخالفت شده است. با اینکه همه مردمان آن کشورها به یک زبان واحد " عربی " صحبت می کنند. همانطوریکه زبان اشاره انگلیسی با زبان اشاره آمریکایی کاملاً متفاوت است در حالیکه مردمان هر دو کشور به زبان انگلیسی صحبت می کنند و می نویسند. اما نکته مهم این است که ما همیشه این را بدانیم که فدراسیون جهانی ناشنوایان در رابطه با استاندارد کردن اشارات در داخل یک کشور عربی مانند عربستان ( که کاری به استاندارد کردن زبان اشاره های سایر کشورهای عرب زبان را ندارد) ، آنچنان مخالف نیست. بخصوص در خود کشور فنلاند که جایگاه دفتر فدراسیون جهانی ناشنوایان می باشد ، و حتی کشور کانادا که من در آن به سر می برم ، کتب فرهنگ زبان اشاره شامل اشارات استاندارد شده انتشار می یابد تا به سهولت در اختیار معلمان و رابطان زبان اشاره و غیره قرار گیرد که به صورت هماهنگ شده ، استفاده کنند و در اینصورت ، شاهد هرج و مرج ناشی از استفاده از زبان اشاره طبیعی نخواهد شد . خود زبان اشاره مورد استفاده اعضای هئیت رئیسه فدراسیون جهانی ناشنوایان " زبان اشاره بین المللی " ، نوعی زبان اشاره استاندارد شده (ترکیبی از زبانهای اشاره گوناگون دنیا) است. خودشان این نکته را بخوبی می دانند و اخلاقاً و قانوناً نمی توانند معترض روند استاندارد کردن اشارات فارسی توسط همکاران محترم کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره فارسی جهت خلق زبان اشاره استاندارد شده فارسی ، بشوند. همچنین این کمیته پژوهش هیچگاه به دنبال استاندارد کردن زبانهای اشاره کشورهای فارس زبان همانند افغانستان و تاجیکستان نرفت و نمی رود.

در نتیجه ، حمایت هر چه بیشتر و گسترده تر از فعالیتهای کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره فارسی جهت استاندارد سازی زبان اشاره فارسی به همراهی با دقت و دید علمی و عاری از هر گونه تبعیض زبانی ، جزو وظایف تک تک همه ما ناشنوایان ایران است و همه ما باید واقعاً قدر تلاشهای بی نظیر همکاران این کمیته را بدانیم همانطوریکه اشخاص خوشنام و بلند آوازه در طول تاریخ ناشنوایان ایران مانند: سرکار خانم ثمینه باغچه بان ، جناب آقایان رضا قلی شهیدی و کامران رحیمی از راههای گوناگون ، همیشه پشتیبان این گونه فعالیتها بودند و هستند. اُمید است که در سایه چنین پشتیبانی قوی و با همراهی کانون ناشنوایان ایران و انجمن خانوادگی ناشنوایان ایران ، برای نخستین بار و بزودی جهت کلاسه بندی کردن اشارات استاندارد شده فارسی بر اساس ساختار اشکال دستی که به تازگی در مراکز تحقیقاتی ویژه ناشنوایان مستقر در دانشگاه گلودت رواج پیدا کرده ، قدمی برداشته شود تا زمینه تحقیقات بر روی ساختار دستوری زبان اشاره فارسی و تدوین جزئیات آن فراهم شود. بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران نیز می تواند در ایجاد چنین جنبش مهم ، نقش و سهمی ولو کوچک داشته باشد.  
توضیحات این مقاله در سایت بنیاد پژوهشهای ناشنوایان ایران به نشانی زیر است:
http://www.idsf.ir/maghalat/169/sign-language-persian/468-1389-03-01-18-19-25.html  
تاریخ ثبت در بانک 25 شهریور 1395