معرفی اجمالی |
احسان با مادرش که در یک کارخانه مواد غذایی کار می کند و با خواهر معلولش، یلدا زندگی محقر و دردمندانه ای دارد. مادر برای اینکه یلدا را از گوشه گیری و انزوای ناشی از مشکل جسمانی اش برهاند و به گمان خود برای شوهر دادن آماده کند، او را به کلاس «گل چینی» فرستاده، غافل از اینکه یلدا از حضور در کلاس طفره می رود و به جایش وقتش را در خیابان می گذراند. تنها دل بستگی یلدا مجموعه ای از حیوان های شیشه ای است که نگه داری می کند و همه وقتش را به آنها اختصاص می دهد. از سوی دیگر، احسان که ذوق و توانایی نوشتن هم دارد، دل بسته سینماست و در جلسه های نمایش فیلم در کانون های فیلم و سالن های سینما حضور می یابد. مادر که مخالف این گرایش هنری احسان است مجله های «فیلم» او را به سطل زباله می ریزد و اختلاف نگاه و سلیقه ریشه دار و قدیمی میان آنها بیش از پیش آشکار می شود. مادر که گویی آرزویی جز «به خانه بخت فرستادن» دخترش ندارد متوجه می شود که...
|