کد cb-10192  
نام ابوعیسی ترمذی  
پیشه و عنوان از محدثان نامدار ماوراءالنهر  
سال تولد 209قمری  
تاریخ درگذشت 275قمری  
نوع معلولیت نابینا  
متن زندگی نامه تِرْمِذی، ابوعیسی محمد بن عیسی بن سَوره (ح 210-279ق/ 825-892م)، از محدثان نامدار ماوراءالنهر. وی شهرت خود را بیش‌تر از کتاب الجامع الکبیر یا سنن گرفته است که یکی از صحاح سته به‌شمار می‌رود.

معرفی
تاریخ تولد او را به تفاوت، 209، [1] 210 [2] و دویست و اندی [3] ذکر کرده اند.
از آن‌جا که ترمذی به «بوغی» نیز شهرت داشته، سزگین [4] زادگاه او را بوغ، روستایی در شش فرسخی ترمذ ، دانسته است، اما معلوم نیست که وی اهل این روستا بوده یا این‌که در آن‌جا ساکن بوده است. [5]
برطبق سخنی از ترمذی، جد او اهل مرو بوده و در روزگار لیث بن سیّار به ترمذ هجرت و در آن‌جا تَوَطّن کرده و وی نیز در این شهر به دنیا آمده است. [6]
ترمذی برای تحصیل از ترمذ به شهرهای دیگر، چون خراسان و عراق و حجاز رفت. [7] [8] [9]

← اساتید و مشایخ
او با دیگر مولفان صحاح ستّه یعنی ابوعبدالهس محمدبن اسماعیل بخاری (متوفی 256)، مسلم بن حجاج نیشابوری (متوفی 261)، ابوداود سجستانی (متوفی 275)، ابن ماجة قزوینی (متوفی 273) و نسائی خراسانی (متوفی 303) معاصر بوده و هر شش مولف، مشایخ و استادان مشترکی چون محمدبن بشار بُندار (متوفی 252)، ابوموسی محمدبن مُثَنّی (متوفی 252)، زیادبن یحیی حسّانی (متوفی 254)، عمروبن علی فَلاّ س (متوفی 249)، یعقوب بن ابراهیم دَوْرَقی (متوفی 252)، محمدبن معمر قیسی بَحْرانی (متوفی 256)، نصربن علی جَهْضَمی (متوفی 250)، ابوسعید اشجع عبدالله بن سعید کندی (متوفی 257) و عباس بن عبدالعظیم عنبری (متوفی 246) داشته اند. [10]
ونسینک به اشتباه احمدبن حنبل را از استادان و مشایخ ترمذی آورده است.

← مهمترین استاد
مهمترین استاد ترمذی، ابوعبدالله محمدبن اسماعیل بخاری ، استاد او در فقه و حدیث و رجال بوده و ترمذی با وی مباحثات و مناظراتی داشته است [11] [12] [13]
ترمذی در جامع الصحیح از وی با عنوان «محمدبن اسماعیل» یاد می‌کند. [14] [15]
از بخاری، استاد وی، نقل شده که فایده ترمذی برای من بیش‌تر از سودی بوده است که من برای او داشته‌ام. [16]
مبارکفوری [17] گفته است که بخاری از ترمذی دو حدیث شنیده، اما خود ترمذی [18]فقط ذیل یک حدیث به این مسئله اشاره کرده است.
وی با این‌که از مسلم بن حجاج نیز حدیث شنیده بوده، [19] در جامع الصحیح فقط یک روایت از او آورده است [20] [21] [22]

← استفاده از کنیه ابو عیسی
ترمذی در سراسر جامع الصحیح از کنیه خود «ابوعیسی» استفاده کرده و این نشان دهنده آن است که روایاتی که ابن شیبه در باره کراهت داشتن این کنیه آورده، در نظر ترمذی بی اعتباربوده است. [23]
به گفته مبارکفوری، [24] ترمذی در فروع، مقلد هیچ‌یک از امامان اهل سنت نبوده و همچون محدّثان دیگر به احادیث عمل می‌کرده است.
از او نوشته مستقلی که مبیّن اعتقاداتش باشد، در دست نیست، شاید در اصول نیز تابع اهل حدیث بوده است.

← حافظه قوی
ترمذی حافظه‌ای قوی داشته و به گفته خودش، در راه مکه محدّثی را دیده و از او تقاضای املای حدیث کرده و پس از شنیدن چهل حدیث غریب از او و حفظ آنها، همه را بدون اشتباه برای آن محدّث بازگو کرده است.
این حکایت سبب شده که او را مَثَل حافظه قوی بدانند [25] [26] [27] [28] [29]

← شهرت به ضریر
ترمذی به «ضریر» (نابینا) شهرت داشته، ازینرو برخی او را نابینای مادرزاد دانسته‌اند ولی این ادعا با تصریح نویسندگان و آنچه از جزئیات زندگی او در دست است، منافات دارد.
برخی نیز نابینایی او را به سبب گریه‌های فراوان و زهد و عبادت او دانسته اند. [30] [31] [32] [33]
ترمذی پس از سفر به شهرهای مختلف به موطن خود بازگشت.
گفتنی است که وی بنا به عللی نامعلوم به مصر و شام و ظاهراً به بغداد، یعنی مرکز تجمع محدّثان و فقیهان و دیگر عالمان آن زمان، نرفته بوده است. [34] [35] [36]

← اختلاف در سال و محل وفات
سال وفات وی را به اختلاف، 275، [37] سیزدهم رجب 279 در روستای بوغ [38] [39] و بعد از 280 [40] دانسته‌اند.
برخی محل وفات او را شهر ترمذ ذکر کرده اند [41] [42] [43]

نسب
نسب او تا سوره، مورد اتفاق است، اما دربارهٔ ادامه نسب، غُنجار آن را «... سورة بن موسی بن ضحاک» ضبط کرده [44] و همین نسب در کتب پسین شهرت یافته است. ضبط دیگر از آنِ خلیلی است که آن را به صورت «... سورة بن شداد» آورده، [45] و در صورت صحت این نسب، ترمذی، نوادهٔ سورة بن شداد ، از محدثان مرو بوده است [46] (دربارهٔ وی به این منابع رجوع کنید [47] [48] [49] برای گزینه‌هایی غریب در نسب او به این منابع رجوع کنید [50] [51]).
با وجود شهرت چشمگیری که ترمذی از آن برخوردار است، دانسته‌ها دربارهٔ زندگی علمی او فراوان نیست. دربارهٔ سفرها و تعلیم و تعلم او دانسته‌ها پراکنده و سامان نیافته است و از همین‌رو تصویر روشنی از سیر زندگی علمی او ارائه نشده است. به هر روی می‌دانیم که وی سفرهای گسترده‌ای برای استماع حدیث به نقاط مختلف ماوراءالنهر و خراسان ، عراق و حجاز داشته است.

زندگی علمی
← در ترمذ
شهر ترمذ به عنوان موطن ترمذی به روزگار او خود از مراکز مهم علم و حدیث در ماوراءالنهر بوده است. بدین ترتیب، طبیعی می‌نماید که وی پیش از آن‌که شهرش را برای سفرهای علمی ترک کند، نه تنها آموزش مقدماتی، بلکه بخشی از استماع حدیث خود را در ترمذ انجام داده باشد. استماع ترمذی از صالح بن عبدالله ترمذی (د 239ق/853م) حکایت از آن دارد که وی شنیدن حدیث را در آغاز جوانی شروع کرده بوده است. [52] [53]
صالح بن عبدالله که مدتها در بغداد اقامت داشته، و عمرش را در مکه به پایان آورده، بر پایه قراین، در دههٔ 230ق، به تدریس در موطنش ترمذ اشتغال داشته است (دربارهٔ او، نک : [54] [55] [56] [57] از دیگر مشایخ متقدم او در ترمذ، باید به صالح بن محمد ترمذی از قائلان به ارجاء که با یک واسطه از ابوحنیفه روایت داشته، [58] [59] هُریم بن مِسعَر ازدی ترمذی [60] و جارود بن معاذ ترمذی (د 244ق [61]) اشاره کرد.

← در بلخ
در سخن از نخستین مراحل تعلیم ترمذی، سفر به بلخ نخستین گام او در جهت دانش‌اندوزی بیرون از زادگاه است و بر پایه قراین، وی مدتی پیش از 236ق/850م به بلخ درآمده است. بلخ اگرچه در آن سوی جیحون قرار داشت، اما همواره نزدیک‌ترین مرکز فرهنگی به ترمذ بوده است. کارآمدترین اطلاع برای تاریخ‌گذاری تحصیل او در بلخ، روایت خود او از محمد بن عمرو سوّاق بلخی (د 236ق [62]) است. دیگر استادان بلخی ترمذی نیز متعلق به همین طبقه‌اند و بهره‌گیری ترمذی از آنان باید در همین سالهای میانی دهه 230ق رخ داده باشد. از استادان بلخی که ترمذی در قریه بغلان بلخ در 240ق یا قدری پیش از آن، از آنان دانش آموخته، قتیبة ابن سعید بغلانی ، از مشایخ مشترک اصحاب صحاح سته است و شمار بسیاری از احادیث ترمذی برگرفته از اوست. [63] [64] [65] ابوداوود سلیمان بن سلم مصاحفی (د 238ق) دیگر استاد او از حوزهٔ بلخ است که افزون بر استماع حدیث، [66] [67] از او در زمینه فقه‌الحدیث نیز بهره گرفته است. [68] از دیگر استادان بلخی او نیز باید ابوبکر محمد ابن ابان مستملی (د 245ق [69])، عیسی بن احمد عسقلانی (د 268ق [70]) و حسین بن محمد جُریری بلخی با قدری تأخر در طبقه [71] را یاد کرد.

← در مرو
مرحله پسین در تحصیل ترمذی، سفر او به مرو است که به نظر می‌رسد در حدود سال 238ق رخ داده است. تاریخ این سفر را باید با کمک از سال وفات عبدالوارث بن عبیدالله عتکی مروزی (د 239ق) تعیین کرد که ظاهراً در آن‌جا محضر او را دریافته است. [72] وی در مرو، از سوید ابن نصر مروزی (د 240ق، [73])، محمد بن عبدالعزیز ابن ابی رزمه (د 241ق [74])، حسین بن حریث خزاعی (د 244ق، [75] علی بن حُجر سعدی (د 244ق [76] [77] محمود بن غیلان عَدَوی (د249ق [78] و رجال پرشمار دیگر نیز حدیث شنیده است. کثرت مشایخ مروزی او، حکایت از اقامت نسبتاً بلند او در مرو دارد.

← در بخارا
برپایه قراین، چنین می‌نماید که ترمذی در حدود سال 240ق، به بخارا رفته باشد. در آن زمـان حوزهٔ حدیثـی بخارا در دورهٔ فتـرت به سر مـی‌برد؛پس از درگذشت محمد بن سلام بیکندی و عبدالله بن محمد مسندی در دههٔ 220ق، تا دههٔ 260ق و رونق مجدد حوزهٔ بخارا توسط صالح ابن محمد جزره که از بغداد به بخارا کوچید [79] این حوزه محدث پرتوانی جز بخاری صاحب صحیح به خود ندید. در واقع، تنها جاذبه بخارا برای جویندهٔ حدیثی چون ترمذی، بخاری بود. آموخته‌های وسیع ترمذی از بخاری [80] ظاهراً در همان‌جا رخ داده، و درک محضر بخاری ، تأثیر عمیقی بر شخصیت علمی وی نهاده است.
می‌دانیم که بخاری تا زمانی نزدیک به 240ق/854م در بخارا زیسته، و سپس، به سببی نامعین موطن خود را برای مدتها ترک گفته است. [81] از این‌رو، برای ترمذی نیز دیگر انگیزه‌ای برای ماندن در بخارا نبوده است.

← در حرمین شریفین
با ترک بخارا در حدود سال 240ق، ترمذی آهنگ حج کرد و روی به حجاز آورد. اگرچه هیچ گزارش روشنی در این‌باره داده نشده است، اما دانسته‌های ما دربارهٔ نخستین زمانهای حضور وی در عراق و حجاز، نشان از آن دارد که وی نخست از خراسان رهسپار حجاز شده، و سپس برای ادامه آموزش به عراق رفته است. این نکته که در فاصله میان بخارا تا حرمین، در مراکز علمی مسیر خود چون نیشابور ، ری و همدان ، استماع قابل ذکری نداشته، حاکی است که او شتابان به سوی حج رفته است. برپایه قراین، این سفر می‌تواند در اواخر سال 240ق انجام یافته باشد. در آستانه حج [82] و درنگی پس از آن، ترمذی به استماع حدیث از مشایخ حرمین اهتمام داشته است، اگرچه در این دوره، حوزه‌های حدیثی مکه و مدینه اهمیت خود را از دست داده بوده است. [83] [84]
در مکه، تنها شیخ مشهور او ابن ابی عدنی (د 243ق) است، [85] اما از کسان دیگری چون عبدالله بن عمران مخزومی (د 245ق [86])، حسین بن حسن سلمی مروزی (د 246ق [87])، محمد بن میمون خیاط (د 252ق [88]) حدیث شنیده، و از محضر برخی چون محمد بن منصور مکی فقه آموخته است. [89]
از مشایخـی که وی در مدینـه درک کرد، ابومصعب زهری (د 242ق [90])، ابوسلمه یحیی بن مغیره مخزومی (د 253ق [91]) و هارون بن موسی فرْوی مدنی (د 253ق [92]) را می‌توان نام برد. روایات مکی و مدنی حجم کوچکی از شنیده‌های ترمذی را تشکیل داده، و همین امر خود نشان از کوتاه بودن درنگ او در حجاز است.

← در بصره
در بازگشت از سفر حج، ترمذی روی به عراق آورد و گویا در حدود سال 241ق به بصره درآمد. شواهد موجود هنوز برای تعیین این‌که در سفر عراق، از بصره و کوفه کدام‌یک پیش‌تر بوده‌اند، یاری قطعی نمی‌کند. روایت نکردن ترمذی از محدثان مهم بصره چون عبدالواحد بن غیاث (د240ق) و محمدبن خلاد باهلی (د 240ق) و بهره نبردنش از محضر رجال‌شناسی چون خلیفة بن خیاط (د 240ق)، این گمان را تقویت می‌کند که وی در 240ق به بصره راه نجسته بوده است. از سوی دیگر، استماع او از کسانی چون عمران بن موسی قزاز (د بعد 240ق [93])، بشر بن مُعاذ عقدی (د بعد 240ق [94]) و عبدالله بن معاویه جمحی (د 243ق [95]) نشان می‌دهد که این ورود اندکی پس از 240ق صورت گرفته است.
شمار مشایخ ترمذی در بصره بسیار فراوان است. این نکته پراهمیت که از میان 9 شیخی که صاحبان صحاح سته مشترکاً از آنان روایت کرده‌اند، 8 تن بصری‌اند، نشان می‌دهد که این سفر تا چه اندازه در شکل‌گیری شخصیت ترمذی موثر بوده است؛ این 8 تن عبارت‌اند از: عباس بن عبدالعظیم عنبری (د 246ق [96])، عمرو بن علی فلاس (د249ق [97])، نصر بن علی جَهضَمی (د 250ق [98])، محمد بن بشار بُندار (د 252ق [99])، محمد بن مثنی زَمِن (د 252ق [100])، یعقوب بن ابراهیم دَورقی (د 252ق [101])، زیاد بن یحیی حسّانی (د 254ق [102]) و محمد بن معمر قیسی بحرانی . (د 250ق [103]) (برای فهرست مشایخ مشترک به این منابع رجوع کنید. [104] [105]

← در کوفه
در گمانه‌زنی سفر ترمذی به کوفه، نخست باید به روایت نکردن او از جعفر بن حمید عَبسی (د 240ق)، اشاره کرد، در حالی که مسلم از او روایت کرده است. [106] سپس بایـد از عدم روایت او از عثمان بن ابی شیبه (د 239ق) و عبدالله بن مشکدانه (د 239ق) محدثان نامدار کوفه نیز یاد کرد. در شمار مشایخ او در کوفه، باید از ابوسعید عبدالله بن سعید اَشَجّ (د 257ق)، تنها شیخ کوفی مشترک میان صاحبان صحاح سته [107] [108])، هَنّاد بن سری تمیمی (د 243ق [109])، ابوکریب محمد بن علاء همدانی (د 247ق [110]) و سفیان بن وکیع ابن جراح (د 247ق [111]) یاد کرد. استماع وی از اسحاق بن موسی انصاری مدنی نیز در همین برهه در کوفه صورت گرفته است، [112] پیش از آن‌که در 243ق کوفه را به قصد شام ترک کند. [113]
ابن نقطه [114] با این پنداشت که ترمذی از ابوالشعثاء علی بن حسن حضرمی ، محدث واسطی استماع کرده، از سفر وی به واسط یاد نموده است. باید توجه داشت که ابوالشعثاء در 236 یا 237ق، مدتی پیش از ورود ترمذی به عراق وفات یافته، [115] [116] و شیخی که وی او را ابوالشعثاء انگاشته، علی بن حسن کوفی است. [117] گفتنی است ترمذی از محدثان واسط که در حدود سال 240ق فعال بوده‌اند، مانند سعید بن ازهر ، عبدالحمید بن بیان ، وهب بن بقیه و اسحاق بن شاهین استماعی ندارد و این ناظر به عدم حضور او در واسط است. استماع وی از محمد بن اسماعیل واسطی (د 258ق [118]) در بغداد رخ داده [119] و محل استماعش از محمد بن وزیر واسطی (د 257ق [120]) نامعلوم است.

← در بغداد
چنین می‌نماید که ترمذی در حدود سال 242ق وارد بغداد شده، و چندی در آن شهر که یکی از فعال‌ترین مراکز حدیث در آن عصر بوده، اقامت گزیده است. از پیشینیان، ابن نقطه به صراحت از سفر او به بغداد سخن گفته است، [121] در حالی که برخی از متأخران، با تکیه بر شواهدی، بر آن‌اند که وی هیچ‌گاه در بغداد حدیث نشنیده است. این گمان بر دو پایه استوار است: نخست این‌که ترمذی برخلاف انتظار از احمد بن حنبل ، رئیس محدثان بغداد در آن عصر استماعی ندارد و دیگر این‌که خطیب بغدادی نام او را در تاریخ بغداد نیاورده است. [122] باید گفت: حدیث نشنیدن او از احمد، از آن ‌روست که احمد در 241ق/855م، سالی پیش از ورود ترمذی به بغداد درگذشته بود؛ اما دربارهٔ علت ذکر نشدن او در تاریخ بغداد، باتوجه به استماع ترمذی از مشایخ پرشمار بغدادی، تنها می‌توان گفت که نسیانی رخ داده است.
برای گمانه‌زنی ورود ترمذی به بغداد، باید گفت: از سویی او از هارون بن عبدالله بزار (د 243ق [123])، محدث بغدادی و ولید بن شجاع سکونی (د 243ق [124])، محدث کوفی مقیم بغداد استماع داشته، و از سوی دیگر، محضر محدثانی چون احمد بن حنبل و خلیل بن عمرو ثقفی (د 242ق) از محدثان معتبر بغداد را [125] [126] که شاید انتظار می‌رفته مورد توجه ترمذی قرار گیرد، از دست داده است.
به هر روی، از مشایخ ترمذی در بغداد، باید به کسانی چون احمد بن منیع بغوی (د 244ق [127]) که احادیث بسیاری از او شنیده است، ابوعلی حسن بن عرفه عبدی (د 257ق [128])، ابوعلی حسن بن محمد زعفرانی (د ح260ق [129]) و ابوالفضل عباس بن محمد دوری (د 271ق [130]) اشاره کرد. او در همین برهه در بغداد، با محمد بن شجاع بغدادی مشهور به ابن ثلجی ، از بزرگان مذهب حنفی نیز آشنا شده، و از وی بهره‌هایی گرفته است. [131] [132]
بغداد مرکز گردهمایی محدثانی از سرزمین‌های گوناگون بود و هم در آنجاست که وی امکان یافته تا مشایخی از مراکزی که وی بدانجا سفری نداشته، حتی شهرهایی از خراسان را درک کنـد. در این شمـار باید کسانی چون ابراهیم بن عبدالله هروی (د 244ق [133])، سعید بن یعقوب طالقانی (د 244ق [134])، حسن بن احمد بن ابی شعیب حرانی (د ح250ق [135]) و محمد بن اسحاق صغانی (د 270ق [136]) را نام برد.

← در ری
ترمذی پس از چندی اقامت در بغداد، آهنگ بازگشت به خراسان کرد. حضور ترمذی در بغداد با قصدی برای اقامت طولانی همراه نبوده، و چنین می‌نماید که وی بدان، جز به عنوان بخشی از سفر حج خود نمی‌نگریسته است. تاب و شکیب دور ماندن از وطن، در ترمذی چندان قوی نبوده است که وی را به گردش در سرزمینهای دورتر اسلامی وا دارد. بهترین شاهد بر این دعوی آن است که وی هرگز در استماعاتش، از شهرهای واقع بر راه حجاز به خراسان دور نشده، و همچون بسیاری از محدثان آن عصر، هیچ سفری به شام ، مصر و بلاد جزیره نداشته، [137] و در ایران نیز، از شهرهای بیرون از مسیر، چون اصفهان ، دیدن نکرده است.
بر پایه مجموع قراین، چنین می‌نماید که ترمذی در حدود سال 243ق/857م وارد ری شده باشد. ظاهراً نزدیک به سالی در ری درنگ داشته، و در همین فرصت از محدث برجسته آن دیار، محمد بن حمید رازی (د 248ق) احادیثی پرشمار شنیده است. [138] همچنین از استاد جوان‌تر ری، ابوزرعه رازی (د 264ق) در زمینه نقد حدیث و رجال بهرهٔ فراوان جسته، و در بسیاری از مواضع جامع، نظریات ابوزرعه را در مقایسه با بخاری [139] [140] و گاه به‌طور مستقل مطرح ساخته است، [141] [142] آموخته‌هایی که به هر روی نیازمند زمانی بسنده بوده است.
عالم برجسته دیگر رازی، ابوحاتم در 242ق از ری خارج شده، و در 245ق بدان شهر بازگشته است [143] این نکته هم عدم دسترسی ترمذی به ابوحاتم را توجیه می‌کند و هم به تخمین زمان حضور ترمذی در ری یاری می‌رساند.

← در نیشابور
حضور ترمذی در نیشابور را باید در حدود سال 244ق گمانه زد؛ آنچه به این تخمین یاری می‌رساند، استماع او از محمد بن رافع قشیری (د 245ق [144]) و ابوعبدالله احمد بن نصر نیشابوری (د 245ق [145])، محدثان برجسته نیشابور است. از دیگر مشایخ او در آن شهر، باید محمد بن یحیی ذهلی (د 258ق [146]) را نام برد که رئیس محدثان آن شهر بوده است. ظاهراً ملاقات او با مسلم بن حجاج (د 261ق) صاحب صحیح نیز در همین سفر رخ داده است، اما به سبب نزدیکی در طبقه، ترمذی جز یک بار در جامع خود، حدیثی از او نقل نکرده است. [147] اینکه گفته می‌شود وی از اسحاق بن ابراهیم بن راهویه ، عالم مروزی مقیم نیشابور [148] استماع حدیث داشته، [149] بر پایه سندی در الجامع [150] است که در آن وی با تعبیر «اخبرنی» نکته‌ای را از اسحاق بن ابراهیم نامی نقل کرده است. ترمذی خود در جامع، به وضوح به نقل با واسطه‌اش از اسحاق ابن راهویه تأکید کرده، [151] و شیخ یاد شده در سند، اسحاق بن ابراهیم ابن شهید بصری است. [152]
به نظر می‌رسد، مطالب نقل از حاکم توسط ذهبی دربارهٔ ترمذی، [153] برگرفته از شرح حالی باشد که حاکم در کتاب مفقودش تاریخ نیسابور برای ترمذی آورده، و مناسبت آن همین حضور وی در آن شهر بوده است.

← بازگشت به ترمذ
دور نیست که ترمذی در راه بازگشت به ترمذ، بار دیگر در مرو توقفی داشته است؛ بسیار محتمل است که دانش‌اندوزی نزد برخی از مشایخ متأخر مرو، همچون سلیمان بن معبد سنجی (د 257ق [154]) و علی بن خشرم مروزی (د257 یا 258ق [155]) در همین سفر صورت گرفته باشد. در همین دوره از زندگی در ترمذ است که وی امکان یافته تا با برخی از عالمان معاصر خود، همچون مکتوم بن عباس ترمذی و محمد بن اسماعیل ترمذی مذاکرهٔ علمی داشته باشد. به هر روی، روایت وی از آنان از مقوله روایت از اقران بوده است. [156] [157]

← در سمرقند
ترمذی گویا در اواخر دهه 240ق، سفری به سمرقند داشته است. وی در این سفر از رجال پرشهرت سمرقند چون عبد بن حمید بن نصر کسی (د 249ق [158]) و عبدالله بن عبدالرحمان دارمی (د255ق [159]) بهرهٔ فراوان گرفته، و افزون بر آن، با برخی شیوخ جوان‌تر، چون ابومزاحم سباع بن نضر بکری (د 269ق [160]) و عبدالله بن عبدویه بخاری (د 286ق [161]) نیز مذاکراتی داشته است. [162] [163] هم از این‌رو ست که ابوسعید ادریسی در تاریخ سمرقند، شرح حالی برای او گشوده بوده است. [164] [165] [166]

دورهٔ تعلیم[ویرایش]

از دست رفتن بسیاری از منابع تاریخی مربوط به ماوراءالنهر، و این‌که ترمذی دورهٔ تعلیم خود را تماماً در آن منطقه سپری کرده، تاریخ‌گذاری دورهٔ اخیر از زندگی وی را با اشکالی جدی روبه‌رو ساخته است؛ تا جایی که به تألیف کتاب مشهور جامع مربوط می‌شود، به هر روی با تکیه بر اسانید روایی این کتاب، باید گفت که تألیف آن با قاطعیت به پس از پایان دورهٔ سفرهای او باز می‌گردد. در این صورت می‌توان تصور کرد که وی با پایان یافتن سفرهای تحصیلی‌اش در حدود سال 250ق/864م، به گردآوری جزوات حدیثی خود و تدوین آثارش روی آورده است، اگرچه ابزار دیگری در دست نیست که بتواند زمان تألیف جامع را به‌طور دقیق‌تری معین سازد. به هر روی به نظر می‌رسد تا 265ق/879م، یعنی سالی که محبوبی اصلی‌ترین راوی جامع ترمذی برای استماع از وی به ترمذ کوچیده، [167] کار تألیف جامع به پایان رسیده بوده است.
از نظر آموزش حدیث، ترمذی به روش معمول نزد محدثان، در طی سفرهای تحصیلی خود نیز گاه حدیث می‌گفت، تا حدی که حتی استادش بخاری یک مورد حدیثی را از وی شنید که برای او ناآشنا بود. ترمذی خود به این امر در گوشه‌ای از کتاب جامع اشاره کرده، [168] و از سوی پسینیان همواره به عنوان مایه فخری برای او مطرح شده است. [169] [170] [171] با این‌همه، بخش اصلی تعلیم ترمذی را باید پس از 250ق تا هنگام وفات او تلقی کرد؛ برهه‌ای که براساس قراین، بخش مهمی از آن در موطنش ترمذ گذشته است. از میان شاگردان و راویان ترمذی، دربارهٔ احمد بن علی بن حسنویه المقرئ (د ح340ق) گفته شده که برای استماع از ترمذی و فراگیری تألیفات او، نزد ترمذی کوچیده است؛ تعبیری که ظاهر آن به سفر به ترمذ دلالت دارد. [172] [173] ابوالعباس محمد بن احمد بن محبوب مروزی مشهور به محبوبی اصلی‌ترین راوی جامع ترمذی نیز در 265ق برای استماع از ترمذی به این شهر درآمده است [174] (برای روایت محبوبی از ترمذی به این منابع رجوع کنید. [175] [176] [177] [178]
البته ترمذی در همین دورهٔ تعلیم، سفرهایی به شهرهای مهم ماوراءالنهر و خراسان انجام داده بود که باتوجه به دانسته‌ها دربارهٔ شاگردان، زمان آن باید نزدیک به وفات او، یعنی در دههٔ 270ق بوده باشد.
در این میان، نخست باید به سفر بخارا اشاره کرد؛ غنجار در کتاب خود با عنوان تاریخ بخارا، به این نکته تصریح کرده که ترمذی سفری برای تعلیم به بخارا داشته، و در آن‌جا حدیث گفته است. [179] به نظر می‌رسد استماع حسین بن یوسف فربری از ترمذی در همین سفر رخ داده باشد. [180] [181] [182]
طیف وسیعی از شاگردان و راویان سمرقندی یا مقیم آن شهر که برخی از آنان راوی جامع ترمذی نیز هستند، حکایت از آن دارد که ترمذی چندی نیز در اواخر عمر در آن‌جا حدیث گفته است؛ از آن شمارند: ابوبکر احمد بن اسماعیل سمرقندی، [183] [184] بکر بن سعید موذن کاغذی، [185] بکر بن محمد بن مسعود قرشی، [186] [187] عبدالرحمان بن فتح سراج، [188] علی بن عمر وذاری، [189] [190] [191] [192] محمد بن اسحاق رشادی، [193] ابوسلمه نضر بن رسول بَردادی، [194] محمد بن محمد بن حسان ماتُرینی، [195] ابوبکر محمد بن نضر اسمیثنی، [196] ابولیث نصربن فتح اِشتبخَنی [197] و محمد بن سهل غزال. [198] [199]
برخی از رجال مهاجر به سمرقند نیز چون محمد بن محمد بن یحیی هروی قراب [200] [201] و هیثم بن کلیب چاچی [202] [203] [204] [205] [206] ظاهراً در سمرقند فرصت دانش‌اندوزی نزد ترمذی را یافته‌اند.
شمار بسیار راویان اهل نسف نیز قرینه‌ای بر این امر است که ترمذی چندی نیز در نسف به تدریس اشتغال ورزیده است و ظاهراً از همین‌رو ست که ابوالعباس مستغفری شرح حال او را در تاریخ نسف گنجانیده است [207] از آن شمارند: احمد بن یوسف نسفی ، [208] اسد بن حمدویه ورثینی، [209] حمّاد بن شاکر وراق ، [210] [211] داوود بن نصر بن سهیل پزدوی ، [212] برادر وی عبدالله، [213] [214] زکریا بن حسین نسفی، [215] عبد بن محمد بن محمود نسفی، [216] [217] عبدالعزیزبن محمد نسفی ، [218] ابوجعفر محمد بن احمد نسفی، [219] محمد بن سفیان بن نَضر امین، [220] محمد بن محمود بن عنبر نسفی، [221] [222] محمد بن مکی بن نوح نسفی، [223] مکحول بن فضل نسفی ، [224] مکی بن نوح نسفی ، [225] نصر بن محمد بن سَبرهٔ شیرکثی [226] و مسبح بن ابی‌موسی کاجَری. [227] [228]

شخصیت رجالی[ویرایش]

با وجود شهرت بسیار ترمذی در جهان حدیث اهل سنت ، منابع متقدم کمتر به ارزیابی شخصیت رجالی او برخاسته‌اند. محبوبی راوی اصلی جامع، وی را با تعبیر «حافظ» یاد می‌کرده، [229] و همین تعبیر در اسانید و منابع پسین شهرتی عام یافته است.
در سدهٔ 4ق، ابن حبان با آوردن او در کتاب الثقات، عملاً توثیق او را یادآور شده، اما به لفظ توضیحی در این‌باره نیفزوده است. [230] حاکم نیشابوری به نقل از عمر بن علک ، یادآور شده است که بخاری پس از درگذشت، در دانش و حفظ از یک‌سو و در ورع و زهد از سوی دیگر جانشینی به پایه ترمذی نداشته است. [231] همو در معرفة علوم الحدیث، ذکر ترمذی را کنار کسانی چون ابوداوود سجستانی به عنوان برجسته‌ترین محدثان متأخر به عصر خود آورده است. [232] ابوسعد ادریسی نیز ترمذی را «یکی از پیشوایان شایسته اقتدا در دانش حدیث» شمرده، و با اشاره به جامع، آن را تألیف مردی عالم و «متقن» دانسته است که در حفظ به او مثل زده می‌شود. [233] [234]
در سدهٔ 5ق، لحن گفتار دربارهٔ ترمذی، احترامی افزون‌تر یافته است. خلیلی او را ثقه، «متفق علیه» و مشهور به امانت و علم وصف کرده است. [235] خواجه عبدالله انصاری (د 481ق) نیـز در ستایش از ترمذی و کتاب جامع او، این کتاب را از جهت شمـول فائده و طیف وسیـع مخاطبان، سودمنـدتر از صحیح بخاری و مسلم شمرده است. [236]

گرایش‌های مذهبی[ویرایش]

با وجود آن‌که اطلاعات ابن ندیم محدود بوده است، اما دربارهٔ تعلق مذهبی ترمذی، به دقت او را در شمار فقیهان اصحاب حدیث آورده است. [237] اطلاعات ثبت شده دربارهٔ زندگی ترمذی به اندازه‌ای نیست که به چالش‌های اعتقادی او در ماوراءالنهر نیز اشاره‌ای رفته باشد. به هر روی، مهم‌ترین منبع برای سخن گفتن دربارهٔ عقاید ترمذی کتاب جامع اوست که در دو «کتاب» آن با عناوین کتاب «القدر» و کتاب «الایمان» (شم‌33، 41)، ترمذی از مواضع معمول اصحاب حدیث در نفی قدر و دخیل بودن عمل در ایمان دفاع کرده است. همچنین کتاب «المناقب» از جامع (کتاب50)، جایگاه مناسبی برای ارائه موضعی اعتدالگرا دربارهٔ صحابه است؛ وی از یک‌سو بر فضایل اهل بیت علیهم‌السلام تأکید کرده، و از سویی دیگـر در ذکر مناقب عشرهٔ مبشره به تفصیل پرداخته است. [238] کتاب «الفتن» (شم 34) عملاً مجالی برای تکمیل مباحث مربوط به امامت، محکوم کردن قیام به سیف و لزوم جماعت بوده است.
کتاب‌های «صفةالقیامة»، «صفةالجنة» و «صفةالنار» (شم 38-40) نیز از سویی مقدمه‌ای بر مباحث زهد، و از سوی دیگر ردیه‌ای بر دیدگاه‌های متکلمان مخالف در باب مخلوق نبودن بهشت و جهنم بوده‌اند. افزون بر آن، ترمذی گاه به مناسبت در بخش‌های دیگر از جامع، به منازعات اعتقادی پرداخته است؛ از آن جمله باید به گشودن بحثی در باب امکان رویت خداوند در کتاب «صفةالجنة» [239] و تبیین احادیث نزول رب در کتاب الزکاة» [240] است.


← رویارویی با فرق
در رویارویی با فرق، احادیث و اشاراتی آشکارا در ابراز مخالفت با خوارج ، [241] قدریه و مرجئه [242] دیده می‌شوند، اما دربارهٔ جهمیه شرایط ویژه در جامع دیده می‌شود؛ از آن‌جا که به روزگار ترمذی، مذهب جهمیه در ماوراءالنهر و به‌ویژه ترمذ از نفوذی چشمگیر برخوردار بوده است، [243] گویی ترمذی رد دیدگاه‌های آنان به حدیث را وظیفه‌ای مهم برای خود می‌انگاشته است. [244] وی در موضعی از کتاب در باب احادیث صفات، از قول مشهور نزد «اهل سنت و جماعت» دربارهٔ اثبات این صفات بدون سخن از «کیف»، دیدگاه جهمیه مبنی بر انکار این احادیث و تشبیه دانستن آن‌ها را به نقد گرفته است. او در ضابطه‌ای که ارائه داده، تشبیه را آن‌گاه محقق می‌داند که برای صفات، کیفیتی لحاظ گردد. [245]
اتخاذ همین مواضع است که در دوره‌های پسین، ترمذی را به عنوان یکی از عالمان پایبند به شعائر اعتقادی اصحاب حدیث مطرح ساخته است. [246] [247]

← مذهب مشایخ ترمذی
بسیاری از مشایخ به‌ویژه کوفی ترمذی، دارای گرایش‌های شیعی‌اند و در میان شیوخ او حتی نام کسی چون عباد بن یعقوب رواجنی دیده می‌شود [248] که از رجال امامیه است. با وجود آن‌که طوسی او را از اهل سنت انگاشته، [249] رجال‌شناسان اهل سنت چون ابن حبان ، ابن عدی و دارقطنی [250] [251] [252] و از امامیه غضائری [253] بر تعلق او به مکتب امامیه صحه گذارده‌اند.

← رویارویی با مذهب حنفی
بـا تـوجـه بـه غـالب بـودن مذهب اعتقادی ـ فقهی حنفی در ماوراءالنهر سدهٔ 3ق، رویارویی ترمذی با این مذهب درخور توجه است. او به ندرت در جامع، از ابوحنیفه و پیروان او یاد کرده، و بیش‌تر لحن کاملاً انتقادی گرفته است. [254] [255] [256] استماع و روایت ــ هرچند نادر ــ او از برخی مشایخ مذهب حنفی چون صالح بن محمد ترمذی [257] و محمد بن شجاع ابن ثلجی ، [258] [259] شاخص‌ترین چهره‌های حنفی در سمرقند و بغداد ، حکایت از آن دارد که وی در عین پرهیزی که در روایت از آنان داشته، در محافل حنفیان شرکت می‌جسته، و با شخصیت‌های این مذهب مرتبط بوده است. شاید سبب روایت نکردن وی از ابراهیم بن یوسف بلخی (د ح240ق)، به‌رغم امکان استفاده و این‌که نسایی از وی استماع کرده است، [260] شهرت ویژهٔ وی به مُرجی بودن باشد. [261] به هر روی، شاید انتظار مواضعی تندتر از آنچه ترمذی اتخاذ کرده است و پرهیزی بیش‌تر از غیر اصحاب حدیث، موجب شده است تا برخی از عالمان تندرو اصحاب حدیث، چون ابن منده ، با وجود پذیرش ترمذی به عنوان عالمی متعلق به این مکتب اعتقادی، او را در فهم احادیث اعتقادی، در رتبه‌ای پایین‌تر از بخاری، مسلم، ابوداوود و نسایی جای دهند. [262] [263]

دانش او در حدیث[ویرایش]

آنچه ترمذی را در تاریخ فرهنگ اسلامی به شخصیت ماندگاری مبدل ساخته، دانش او در زمینه حدیث و حاصل آن در کتاب جامع به مثابه یکی از صحاح سته است. ذهبی یادآور شده است که این کتاب، به خوبی بر پیشوایی (او در حدیث) و بر حافظ بودن وی دلالت دارد. [264] [265] تقید ترمذی به این‌که پس از یادکرد هر حدیث، اشاره کند که در این زمینه از کدام صحابه حدیثی دیگر نقل شده است، از سویی بر سودمندی کتاب او افزوده، و از سوی دیگر گسترهٔ آگاهی او بر حدیث را بازنموده است.
ترمذی از اسانیدی عالی برخوردار بوده، و عالی‌ترین اسانید ارائه شدهٔ او در جامع، اسانیدی است که با 3 واسطه او را به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پیوسته است. [266] [267] البته شمار اندک ثلاثیات و حدود 170 حدیث از رباعیات، یا احادیثی که با 4 واسطه از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل شده است، همواره ترمذی را برای محدثان، پراهمیت می‌ساخته، و همین امر زمینه‌ای برای تألیف مجموعه‌ای با عنوان رباعیات جامع‌الترمذی بوده است. [268]

← ویژگی ترمذی در تدوین جامع
بر مبنای مقایسه‌ای میان صحاح سته، باید گفت: برجسته‌ترین ویژگی ترمذی در تدوین جامع، همراه کردن مخاطب با خود در ارزیابی حدیث است. ترمذی تنها گردآورنده از میان 6 تن است که به جای پیش‌فرض گرفتن یک «شرط» و گزینش احادیث بر اساس شرط مضیّق، مخاطب را با طیفی وسیع، اما ارزیابی شده از احادیث مواجه ساخته است. کسانی چون ابن قیسرانی و حازمی که دربارهٔ شروط کتب سته سخن گفته‌اند، به این چند سطحی بودن شرط ترمذی اشاره کرده، و آن را در 4 سطح بازشناخته‌اند.

← شیوه گزینش احادیث
بالاترین سطح گزینش ترمذی، شرط مشترک بخاری و مسلم است، اما نازل‌ترین سطح گزینش وی، از سطح ابوداوود سهل‌تر و واسع‌تر است. [269] [270] [271] همین گزینش چندسطحی موجب شده است تا ترمذی، در ذیل هر حدیث، ارزیابی خود از درجه اعتبار آن را تبیین نماید.
با وجود برخورد چندسطحی با گزینش حدیث، همچنان برخی از احادیث در سطحی پنجم از اعتبار بوده‌اند که ترمذی آن‌ها را در جامع خود ثبت نکرده، اما آن درجه از اعتبار را برای آن‌ها قائل بوده است که در الشمائل المحمدیة ثبت نماید. این نکته‌ای است که رجالیان بدان توجه کرده، و در ارزیابی رجال، برای شخصیت‌هایی که ترمذی در الشمائل از آنان حدیث آورده، ارزش خاص، اما نازل‌تر از جامع قائل شده‌اند. [272] [273] [274] [275] [276] [277] [278] [279]

← دیدگاه ذهبی
ذهبی با وجود ستایش از ترمذی، در مجموع ارزیابی‌های او را با تردید می‌نگریسته، و آن را در حد « تساهل » می‌انگاشته است. او ترمذی را متهم کرده که در پذیرش احادیث سخت‌گیر نبوده، و در تضعیف حدیث، شخصیت قاطعی نداشته است. [280] در مواردی نیز حکم ترمذی به «صحیح» یا «حسن» بودن یک حدیث را به دور از ضابطه شمرده، و حتی مدعی شده است که عالمان بر تصحیح ترمذی اعتماد ندارند. [281] [282] همین اظهار نظرهای ذهبی موجب آن شده است که در سده‌های پسین، عالمان حدیث با تکرار انتقادهایی این‌چنین دربارهٔ اعتماد ترمذی بر برخی رجال، در این‌باره بحث کنند که جامع ترمذی از حیث صحت، آیا پس از ابوداوود و پیش از نسایی، یا پس از هر دو جای دارد؟. [283] [284]

← تفاوت ضابطه در ارزیابی حدیث
اگرچه این سخنان، ناظر به موضع ذهبی و تنها طیفی از عالمان قبض‌گرا در تصحیح حدیث است، اما به هر روی باید توجه داشت که این اختلافات تا اندازه‌ای به برداشت‌های مختلفی بازمی‌گردد که در سده‌های 3 و 4ق، میان محافل خراسان، ماوراءالنهر و عراق دربارهٔ چیستی حدیث صحیح وجود داشته است و آنچه ذهبی تساهل خوانده ــ مانند نقدی که وی بر امثال حاکم نیشابوری و ابن حبان داشته است ــ می‌تواند نوعی تفاوت ضابطه در ارزیابی حدیث‌صحیح و نه‌تنها تشخیص آن بوده باشد.

← دانش نقد حدیث و رجال
در زمینه نقد حدیث و رجال، آنچه که ترمذی خود به اصطلاح عصرش «العلل فی الاحادیث و الرجال و التاریخ» خوانده، اطلاعات کوتاه، اما کارآمدی دربارهٔ تعلقش به پیشینیان به دست داده است. وی خود یادآور شده که بیشترین دانش در نقد رجال را مرهون بخاری است و نقل‌قولهای فراوانش از بخاری نیز نشان از آن دارد که وی سخت تحت تأثیر آموزشهای بخاری بوده است. [285] در ردهٔ پسین، ترمذی خود از آموزش رجالی یاد می‌کند که از دارمی و ابوزرعه رازی دریافت کرده که موارد پرشماری از آن نیز در جامع بازتاب یافته است. [286] [287] از رجال پیشین نیز ترمذی به اقوال احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه توجهی ویژه داشته است. [288]
ترمذی فارغ از آنچه از شیوخ خویش فرا گرفته، خود نیز دارای آراء مستقل در نقد رجال بوده، و چنان‌که خلیلی تعبیر کرده، او در جرح و تعدیل صاحب سخن بوده است. [289] نمونه این نقدها در سراسر جامع و نیز در کتاب العلل بازتاب یافته است. دیدگاههای ترمذی به عنوان یک نقاد، در آثار رجالی پسین همواره مورد توجه بوده است. [290] [291] [292] [293] [294] [295] [296] [297] [298] افزون بر نقد، ترمذی اطلاعات مفید در شـرح حـال رجـال ــ آنچـه در آن عصر، تـاریخ خوانده می‌شده ــ در این دو اثر به دست داده است. [299] [300]

← نقد نحوهٔ تحمل حدیث
نقد نحوهٔ تحمل حدیث از مباحثی است که برای ترمذی نیز مانند دیگر نقادان عصرش مورد توجه بوده است، اما ترمذی در این‌باره دارای توجهات ویژه‌ای است. از جمله ترمذی به طول صحبت عنایت خاصی داشته، و برخی سماعات را به سبب کوتاه بودن صحبت راوی با شیخ و ملحق‌شدنش به شیخ در اواخر تعلیم نقد کرده است. [301] [302] به نظر می‌رسد ترمذی این نکته‌بینی در سماع را دربارهٔ اصحاب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نیز معمول داشته، و بارها به نقد حدیثی از باب مستقیم بودن سماع از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پرداخته [303] و به تکرار در جامع به نقد احادیث از حیث مرفوع یا موقوف بودن برخاسته است. شاید همین توجه ویژهٔ او زمینه‌ساز تألیف کتاب تسمیة اصحاب رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بوده که از نخستینها در نوع خود است.

← علل حدیث
ترمذی در مطالعه علل حدیث، نظام اصطلاحی خاصی را پدید آورده که گاه تفاوت‌های آن با اصطلاح دیگران، مورد توجه عالمان حدیث قرار گرفته است. به عنوان نمونه، تعبیر «غریب من هذا الوجه» ازجمله تعبیرهای کلیدی در جامع ترمذی است که خاص خود اوست و معنای آن در کتب مصطلح الحدیث تبیین شده است. [304] [305] ترمذی، برخلاف مشهور، نسخ را درشمار اقسام علت حدیث طبقه‌بندی کرده است. [306] [307] افزون بر آن، باید به تفاوت‌های ظریف در معنای صحیح، حسن و غریب نزد ترمذی اشاره کرد که در کتب مصطلح الحدیث و شروط الائمه، به برخی زوایای آن پرداخته شده است. [308] [309] [310]

جایگاه ترمذی در فقه
ابوالسعادات مبارک ابن اثیر یادآور شده که ترمذی در فقه دستی قوی داشته، [311] و ذهبی نیز جامع وی را دال بر گستردگی دانش او در فقه شمرده است. [312] با وجود آن‌که جامع در سده‌های پسین، عموماً به عنوان کتابی در زمینه حدیث شناخته شده، اما این کتاب به هنگام تألیف، بیشتر به عنوان کتابی در فقه با رویکرد محدثانه و البته انتقادی نوشته شده است. عنوان اصلی کتاب آن‌گونه که توسط شاگردان ترمذی ضبط شده، «الجامع المختصر من السنن عن رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و معرفةالصحیح و المعلول و ما علیه العمل» [313] به خوبی حکایت از این ویژگی دارد. با وجود آن‌که وجود شماری از بخش‌های غیرفقهی (به‌ویژه از کتاب 28 بب‌)، کتاب ترمذی را از صورت یک «سنن» به معنای مصطلح خارج، و آن را به یک «جامع» مبدل ساخته است، اما ترمذی برخلاف دو جامع صحیح دیگر از بخاری و مسلم، کتاب خود را با فقه، و نه مباحث اعتقادی آغاز کرده است.

← ارزش فقهی جامع
ابن عبدالبر به عنوان یک صاحب‌نظر از غرب جهان اسلام ، تصویر جالب توجهی از ارزش فقهی جامع ارائه کرده است؛ وی 3 کتاب «مختصر» را در نوع خود برگزیده‌ترین دانسته است: کتاب ترمذی در زمینه «سنن» (احادیث فقهی)، کتاب ابن بکیر در احکام القرآن، و مختصر ابن عبدالحکم در فتاوی متقدم مذهب مالکی . [314]
یادکردهای متعدد در جامع، به وضوح حکایت از آن دارد که ترمذی اصطلاح اصحاب حدیث را به مثابه یک مکتب فقهی، به معنای موسع خود به کار می‌برده است؛ به گونه‌ای که نه تنها دربردارندهٔ اصحاب حدیث متقدم چون مالک بن انس ، اصحاب حدیث متأخر چون احمد بن حنبل و به عنوان حلقه میانی، شافعی باشد. [315] به هر روی، فارغ از این تعریف موسع، ترمذی در عمل بیش‌تر به فتاوای اصحاب حدیث متأخر و در رأس آنان، احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه توجه داشته است. [316]

← فقه تطبیقی نزد ترمذی
باید یادآور شد که ترمذی دانشی وسیع در این‌باره داشته، و آگاهی‌های ارزشمندی را در جامع خود به ودیعه نهاده است. در کنار فتاوای عالمان بزرگ اصحاب حدیث که نام آن‌ها گذشت، دیدگاههای کسانی چون سفیان ثوری و اوزاعی [317] [318] را در سطحی وسیع به مقایسه نهاده است. وی حتی به اختلاف نظر شافعی در قدیم و جدید (بغداد و مصر) توجه دارد. [319]
گفتنی است حکایات ترمذی از شافعی و احمد بن حنبل، به پایه‌ای اعتبار دارد که در منابع فقه شافعی و حنبلی، نقل او از این دو پیشوا، همواره مورد توجه بوده است، هرچند با روایت مشهور از شافعی یا احمد در تقابل بوده باشد (مثلاً برای شافعی به این منابع [320] [321] [322] [323] و برای احمد به این منابع رجوع کنید. [324] [325] [326] [327]

← توجه به فتاوای اصحاب رأی
ترمذی اگرچه نادر، اما برخلاف انتظار از یک عالم اصحاب حدیث در آن عصر، به فتاوای کسانی از اصحاب رأی، چون حماد بن ابی ‌سلیمان ، [328] ربیعةالرأی، [329] [330] ابن ابی لیلی [331] [332] و ابوحنیفه [333] [334] نیز توجه داشته است. هم در برخی موارد وی با تعبیری مبهم، مانند «قومی از اهل کوفه» که آنان را در برابر اصحاب حدیث نهاده، از دیدگاه‌های اصحاب رأی کوفه یاد کرده است. [335]

← ارائه دیدگاه‌های فقهی عالمان در الجامع
اقوال فقهی صحابه و تابعین در سراسر جامع نقل شده است و در این میان، بین بوم‌های گوناگون اختلاف معناداری وجود ندارد. ترzwnj;ای نیست که به چالش دیده می/spanمذی در دو موضع، به نقل فتوایی از امام زین‌العابدین و امام جعفر صادق علیهم‌السلام پرداخته است. [336] [337]
کوشش در جهت ارائه دیدگاه‌های فقهی عالمان اصحاب حدیث، جامع را به منبعی بی‌نظیر برای دست‌یابی به فتاوای فقیهانی تبدیل کرده که در منابع دیگر، محدود یا نادر است [338] از این جمله می‌توان به فتاوی پراکندهٔ نقل شده از احمد بن منیع ، [339] حمیدی، [340] سفیان بن عیینه ، [341] [342] عباد بن عوام ، [343] عبدالرحمان بن مهدی ، [344] [345] [346] [347] عمر بن هارون بلخی ، [348] معمر بن راشد ، [349] نضر بن شمیل ، [350] یحیی بن سعید انصاری [351] [352] و یحیی بن سعید قطان اشاره کرد. [353]
مهم‌تر آن است که ترمذی طیف وسیعی از فتاوی ابن مبارک فقیه مرو، وکیع بن جراح فقیه کوفه، و ابوعبید قاسم بن سلام را به دست داده که در منابع دیگر نایافتنی است. [354]
ترمذی در مطالعه اختلاف فقها، گاه به مبانی و مستندات آنان نیز اشاره کرده است. [355] [356] اهمیت ترمذی در فقه تطبیقی به پایه‌ای است که با وجود تفاوت اساسی میان جامع ترمذی و کتب اختلاف الفقهاء، بسا که کتاب او در کنار کتب اختلاف‌الفقهاء مانند الاشراف ابن منذر و اختلاف الفقهاء طبری جای گرفته است. [357] [358] [359] [360] [361] [362] [363] [364] [365] [366] [367] [368] [369] البته این رویکرد بیش‌تر نزد شافعیان و حنبلیان دیده می‌شود که خود حاصل توجه ویژهٔ ترمذی به دیدگاههای پیشوایان آن‌ها ست.

← عمل اصحاب و اجماع
در اینجا بار دیگر عنوان کامل جامع کارگشا ست که موضوع خود را معرفی سنن رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و گزینش سنن بر دو پایه «صحیح بودن» و «معمول بودن» نهاده است. وی خود در عبارتی یادآور شده که آنچه در جامع آورده است ــ جز دو حدیث ــ همه احادیث «معمول به» است. [370] [371] تشخیص صحیح بودن، دانش نقد حدیث را طلب می‌کند، اما گزینش حدیث با ملاک عمل اصحاب، مستلزم آگاهی بر فتاوای عالمان پیشین و اختلافات آن‌ها ست و همین امر او را به سوی توسعه دانش خود در این زمینه سوق داده است.
تعبیر «ما علیه العمل» که در عنوان اصلی کتاب نقش بسته، [372] تعبیری است که فراوان در کتاب تکرار شده است. ترمذی بارها در ارزیابی احادیث سخن از آن دارد که به این حدیث «عمل» می‌شود، [373] [374] [375] عمل اصحاب ما (اصحاب الحدیث) بر اساس آن است، [376] یا حدیثی را از این روی نقد کرده که «عمل» اصحاب بر اساس آن نیست. [377] او در مواردی نادر، به اختلاف اصحاب حدیث در عمل به حدیثی اشاره کرده، و نشان داده که چگونه دو حدیث مختلف و ارزیابی متفاوت فقیهان در ترجیح، آنان را به سوی دو فتوا سوق داده است. [378] [379] در مجموع، کاملاً آشکار است که دست‌کم در موارد اتفاق اصحاب حدیث، عمل آنان بر طبق یک حدیث، آن را نزذ ترمذی حجت می‌ساخته است.
فارغ از عمل اصحاب حدیث، دیگر مبنایی که ترمذی در فقاهت خود بر آن تکیه داشته، اجماع است. او در مواضعی از کتاب خود، بارها به دیدگاه مشترک «عامه اهل علم از اصحاب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و غیر آنان» اشاره کرده است؛ غیری که گاه به‌طور مبهم بیان شده، [380] و گاه آن را شامل تابعین و اتباع آنان شمرده است. [381]
او گاه در این دعوی، صحابه را از پسینیان جدا ساخته، و اتفاق صحابه را بدون توجه به دیگران، مبنا نهاده است. [382] [383] او در موردی اشاره دارد که با وجود اختلاف میان پسینیان، در میان صحابه اختلافی نمی‌شناسد و همین را بسنده می‌داند، [384] در موردی یادآور می‌شود که «مطلبی مورد اتفاق همه اهل علم»، و میان آنان از قدیم و جدید اختلافی نمی‌شناسد [385] و این عبارات در مجموع حکایت از آن دارد که مقصود ترمذی از اتفاق اهل علم، حجتی نسبی و نزدیک به شهرت است که هرچه قدیم‌تر باشد، بر حجیت آن افزوده می‌شود. از برخی نمونه‌ها آشکار می‌شود که ترمذی، به‌سان مشهور، اختلاف مذاهب خاص مانند خوارج را مخل اجماع نمی‌شمرده است. [386]
اگرچه ترمذی عموماً از این حجت با تعبیرهایی چون «آنچه اهل علم بر آن‌اند» و او اختلافی در آن نمی‌شناسد، سخن گفته، اما به ندرت تعبیر اجماع اهل علم را نیز به کار برده است. [387] [388] [389] برخی کاربردهای اجماع نزد ترمذی، به خوبی مفهوم اجماع نزد او را روشن ساخته است؛ به عنوان نمونه او در موضعی، از تعبیر «اجماع اکثر اهل علم» سخن به میان آورده، و به قول مخالف نیز اشاره کرده است. [390] به این نمونه باید موارد متعددی را علاوه کرد که در آن‌ها از نظر مشترک اکثر اهل علم بدون واژهٔ اجماع سخن گفته، و بر آن به عنوان حجت تکیه کرده است. [391] [392] [393]
در منابع فقهی پسین، ازجمله منابع شافعی و حنبلی ، ترمذی یکی از منابع برای اجماعهای منقول است، [394] [395] [396] [397] اما باید توجه داشت که اجماع مورد نظر ترمذی، ناظر به مفهومی خاص در مقطعی از فرآیند شکل‌گیری اجماع بوده است.
مطالعه ترمذی به مثابه یک فقیه، با مطالعه پرداخت او به فقه تطبیقی آغاز می‌شود. به عنوان عالمی متعلق به مکتب اصحاب حدیث متأخر ــ کـه به دور از قضـا و افتـا بوده است ــ فقـاهت ترمذی را باید در ترجیحات او میان احادیث و رابطه‌ای که او میان حدیث و آراء فقیهان برقرار ساخته است، جست‌وجو کرد.

← مبانی ترجیح
نگاه نسبی ترمذی به ترجیحات خود در برخورد با حدیث و گاه حتی کتاب ترمذی موجب شده است تا وی در گزینش فتوای خود، از تعبیراتی چون «آن اولی و اشبه به اتباع است»، [398] [399] استفاده کند. به هر تقدیر، او در ارزیابی اختلاف فقیهان و بیان دیدگاه خود نیز همواره از تعبیر نسبی «اصح» استفاده کرده است. [400]
مهم‌ترین ویژگی در فقه ترمذی، تکیه او بر ظاهر ادله ــ اعم از کتاب و سنت ــ است. طیفی از ترجیحات ترمذی، از مقوله تضییق حکم به عنوان منصوص و توسعه ندادن آن به عناوین غیر منصوص است. مهم‌ترین نمونه از این دست، دیدگاه ‌ترمذی دربارهٔ ح  
تاریخ ثبت در بانک 8 شهریور 1395