کد | jr-46500 |
---|---|
عنوان اول | اقتضائات شهرنشینی و امنیت اجتماعی برای معلولان |
نویسنده | منصور شادکام |
نویسنده | حسین سراوانی |
عنوان مجموعه | بررسیهای اجتماعی و فرهنگی برای بهزیستی معلولان |
نوع | کاغذی |
ناشر | انتشارات توانمندان |
سال چاپ | 1399شمسی |
شماره صفحه (از) | 263 |
شماره صفحه (تا) | 277 |
زبان | فارسی |
متن |
انسان تنها موجودی است که تمدنساز است و در طول تاریخ دهها تمدن بزرگ و کوچک به وجود آورده است؛ زیرا آدمی دارای تفکر، خلاقیت، نوآوری و زندگی اجتماعی است. دیگر حیوانات و جانداران از چنین ویژگیهایی محروماند. افراد دارای معلولیت مثل نابینایان و ناشنوایان هم در این مسئله با افراد عادی هم سرنوشت و شریک هستند. و اینان در ساخت تمدنها دوش به دوش دیگران فعالیت کردهاند. این پژوهش درصدد است دو عنصر تمدن انسانی یعنی مدنیت یا شهرنشینی و امنیت اجتماعی (یا عمومی) را تجزیه و تحلیل کند و اثبات کند معلولان هر چند در این دو مسئله، ضرورتها و نیازمندیهای خودشان را دارند ولی این دو از جامعه هدف انفکاک ناپذیر است و همیشه همراه جامعه هدف بوده و بعد از این هم خواهد بود. زیرا امنیت از جمله نیازهای اساسی و همیشگی همه انسانها اعم از عادی و استثنایی است که آن را به امنیت فردی، گروهی؛ عمومی و ملی تقسیمبندی میکنند. اما برای تحقق امنیت، آسایش، رفاه، همزیستی مهربانانه، عدالت و مساوات نیاز است. در دوره جدید، رشد شتابان شهرنشینی، جمعیت زیادی را با انگیزه رفاه بیشتر، کسب درآمد و شغل مناسبتر و امکانات بیشتر به شهرها روانه کرده است. به رغم چنین تمایل و انتظار، تراکم بیش از ظرفیت جمعیت شهرها و کمبود منابع و امکانات موجب شده تا مشکلاتی چون نابرابری، آلودگی، فقر، بیکاری، جرم و بزهکاری گسترش یابند. حلّ مشکلات معلولان و دستیابی آنان به رفاه، معیشت، اشتغال و زندگی مطلوب منوط به این است که نقش تمدنی و مدنی مناسب شرایطشان را به خوبی ایفا کرده و نیز جامعه خود را برخوردار از امنیت نمایند. در واقع تا وقتی معلولان جامعه امن و مدنیت متناسب خودشان را نداشته باشند نمیتوانند در شاخصهای مثبت اجتماعی چون اشتغال و رفاه به اهداف مورد نظر برسند. هدف و روش: هدف از این پژوهش تبیین الزامات جامعه شهرنشینی در تحقق امنیت اجتماعی با تأکید بر تمدن نوین اسلامی میباشد. مطالعه حاضر از حیث هدف از نوع مطالعات کاربردی و از منظر روش جزو پژوهشهای اسنادی میباشد. یافتهها و نتایج: از یافتههای این تحقیق میتوان اذعان کرد که مقدمه تشکیل یک جامعه متمدن نوین اسلامی داشتن نظم و امنیت اجتماعی میباشد. توسعه امنیت اجتماعی تضمین کننده تحقق عدالت، نظم، امنیت و سلامت فرد و جامعه و حفاظت بهینه از منابع زیستی در کنار رفاه و پیشرفت و بالندگی ظرفیتهای آحاد جامعه است. کلمات کلیدی: جامعه؛ شهرنشینی؛ امنیت اجتماعی؛ تمدن نوین اسلامی؛ جایگاه معلولان. مقدمه تمدن در هر ملتی نشانه تعالی و پیشرفت آن ملت است. سابقه ایجاد تمدن در کشورهای اسلامی بدین معنا است که آنان دارای تولید فکر و اندیشه، ثروت و سرمایه و نیز قدرت بودهاند. و اگر غیر از این بود تمدنی شکل نمیگرفت. تمدن به معنای پذیرش شهرنشینی، پذیرش نظم و قانون و سایر شئون اجتماعی و همکاری افراد اجتماع با یکدیگر است. و برای شکلگیری یک تمدن عناصر متعددی تأثیرگذار است که عبارت است از: علم، نظم، امنیت، تعاون و همکاری و... که در دین اسلام چه در قرآن و چه در روایات و سیره معصومان (ع) تأکیدات فراوانی بر عناصر تمدن ساز شده است و در حقیقت میتوان گفت؛ دین اسلام یک دین تمدن ساز است (یوسفی اشکوری،1384). تمدن فعلی جهان برآیندی از تلاش و کوشش ملل مختلف جهان در طول تاریخ است که در این میان سهم اسلام در به وجود آمدن این تمدن جدید، بسیار برجسته است؛ زیرا اسلام علاوه بر این که خود مولد علم و تکنولوژی بوده است، آن را به غرب نیز انتقال داده است (ولایتی،1382). از مهمترین کانونهای توجه در تمدنهای نوین اسلامی زندگی شهرنشینی در چهارچوب امنیت اجتماعی میباشد. مهاجرت بیرویه روستائیان به شهرها و افزایش جمعیت شهرها موجب شده که اکثر شهرها و به ویژه کلان شهرهای ایران با مشکلات عدیدهای مواجه شوند. مشکلات محیط زیستی، ترافیک، آلودگی هوا، اوقات فراغت، هزینههای زندگی، جرم و جنایت و... بخشی از مشکلات زندگی شهری محسوب میشوند و عواقب و پیامدهای روحی و جسمی که این مشکلات دارند، گریبان گیر افراد خاص در جامعه نمیشود بلکه همه افراد جامعه را در برمیگیرد (روحی و خضری، 1393). سازمان جهانی بهداشت گسترش شهرنشینی را یکی از اثرگذارترین وقایع قرن بیست و یکم بر سلامت انسانها میداند. تلاش و همکاریهای بین بخشی برای بهبود معیارهای سلامت در شهرها تنها زمانی به نتیجه دلخواه خواهد رسید که از نقطه (شناخت دقیق معضلات) آغاز شود. رشد افسارگسیخته شهرنشینی و حواشی آن سلامت روان بسیاری از شهروندان را به طور مستمر تهدید میکند (صفدری و همکاران، 1391). از طرف دیگر شهرنشینی، عوامل معلولیت ساز را افزایش داده و افزایش آمار معلولین رشد یافته است. ازدحام جمعیت، بیکاری، فقر، اختلافات فرهنگی و احساس تنهایی در کنار مشکل مسکن برای آنها که اجارهنشین هستند همگی عوامل مهم تشدید استرسهای روحی در شهرها هستند. از طرفی مهمتر اینکه امنیت اجتماعی با پدیده گسترش شهرنشینی اهمیت بیشتری پیدا میکند. بر این اساس تمدن نوین اسلامی امنیت از اهداف استقرار حاکمیت خدا و خلافت صالحان است ضمن اینکه تأمین امنیت از اهداف امنیت با اعتقادات و ایمان مردم گره خورده است (فرزانه و همکاران،1397). بایستههای شهرنشینی شهرنشینی را میتوان فرایندی دانست که در آن تغییراتی در سازمان اجتماعی سکونتگاههای انسانی به دلیل افزایش تراکم و تمرکز گرایی صورت میگیرد (جنگجو،1381). مطالعه تحولات جمعیت شهری و ویژگیهای شهرنشینی در یک روند تاریخی در هر کشوری میتواند زیربنای تحلیلی علمی به منظور فهم تحولات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آن کشور در اختیارمان قرار دهد. با یک بررسی تاریخی و جامعه شناختی میبینیم که پس از کشف فلز، قشر صنعتگر به وجود میآید و به تبع آن، انبار کردن محصول و مازاد تولید، مبادله، اقشار اجتماعی، خط و سازمان اجتماعی شکل میگیرد. بدین طریق، با ایجاد تخصص و حرفه و پیدایش قشر و طبقه و اختراع خط و ایجاد سازمان اجتماعی با عنوان حکومت، "شهر و شهرنشینی" شکل گرفت؛ زیرا شهر، چیزی نیست جز مجموعه پیچیدهای از اقشار، طبقات، حِرف، سازمانهای اجتماعی، تخصصها و هماهنگی آنها در یک فضای جغرافیایی معین. در واقع، شهرنشینی، فرآیندی است که در آن "تغییرات اجتماعی، نوگرایی و تمرکز جمعیت" صورت میگیرد. شهر مجموعهای از ترکیب عوامل طبیعی، اجتماعی و محیطهای ساخته شده توسط انسان است که در آن جمعیت ساکن متمرکز شده است. جمعیت در این مجموعه به طور منظمی درآمده و آداب و رسومی را برای خود ابداع کرده است. نظام شهرنشینی و روند سریع آن در کشورهای در حال توسعه سبب هجوم گسترده به شهرها و پیدایش بخش خدمات متورم، حاشیهنشینی گسترده، بیکاری پنهان، پیدایش دوگانگی شبکههای اجتماعی مهاجرین در شهرها شده است (قنبری و همکاران،1393). از نظر گیلبرت و گاگلر(1375) شهرهای کشورهای رشد نیافته نهادهای دورگهای هستند که در نتیجه دو واکنش پدید آمدهاند: اول واکنش به تقسیم کار اجتماعی که پدیدهای بومی است و دوم واکنش به ادغام در اقتصاد جهانی (قنبری،1393). رشد فزاینده جمعیت شهری از یک سو و توزیع نامتناسب جمعیت در مناطق شهری دو ویژگی اصلی فرایند شهرنشینی در جهان سوم قلمداد میشوند. لذا شهرنشینی در کشورهای در حال توسعه از "تئوری تسلط تک شهری" تبعیت میکند، به عبارت دیگر، مواهب توسعه بین مناطق مختلف به صورت نابرابر توزیع شده، به همین دلیل یکی از مشکلات اساسی توسعه در کشورهای در حال توسعه، رشد نابرابر مناطق مختلف این کشورهاست. معمولاً پایتخت و یکی دو شهر بزرگ اغلب امکانات آموزشی، فرهنگی به ویژه اقتصادی را به خود اختصاص میدهند، کارخانههای مادر مانند ذوبآهن، صنایع پتروشیمی، دانشگاههای معتبر، بازارهای بزرگ، بیمارستانهای مجهز، همچنین سینماهای پیشرفته، کتابخانههای مادر، سالنهای بزرگ تئاتر، همه و همه در این چند قطب محدود مستقر میشوند و مابقی نواحی کشور به عنوان اقمار و پیرامون (شبیه وضعیتی که کشورهای در حال توسعه در ارتباط با جوامع پیشرفته و صنعتی دارند) فاقد چنین امکاناتی هستند (احمدی درینی و همکاران،1385). یکی از دلایل اصلی موجهای مهاجرت به سمت پایتخت در این کشورها توزیع نابرابر امکانات و منابع بین قطبهای برخوردار و محروم میباشد. به عبارت دیگر، عدم آمایش و تمرکز گرائی شدید، علت اصلی هجوم به مرکز و ظهور پدیده "شهرهای متورم" در جوامع کمتر توسعه یافته میباشد. شکاف و نابرابری نه تنها در سطح کشور و بین مناطق روستایی ـ شهری استانها ملحوظ است، بلکه، در داخل استانها نیز وجود دارد و حتی در مواردی این نابرابری در داخل استان بیشتر از نابرابری در سطح کشور است. البته این نابرابری ریشه در ساختار و شیوه سازماندهی جامعه دارد و نظام شهری نیز از این قاعده مستثنی نیست. شکل و بافت شهری در کشورهای در حال توسعه نتیجه مستقیم شیوههاییست که جوامع مختلف طبق آن سازمان یافتهاند (آتش،1382). در این زمینه فریدمن به عنوان الگوی شهرنشینی در جهان سوم فرضیه شهر جهانی را مطرح میکند که مبتنی بر سازماندهی فضایی تقسیم کار در عرصه بینالمللی است. فریدمن با طرح این دیدگاه به دنبال طرح این موضوع است که شهرهای مختلف جهان بر مبنای نظام سیاسی بینالمللی در یک ساختار فضایی از تقسیم کار قرار گرفتهاند و کارکردی برای هر کدام محول شده است. از نظر فریدمن نظریه شهر جهانی به ما کمک میکند تا ماهیت آن چه را که در شهرهای مهم اقتصاد جهانی میگذرد را درک کنیم. به نظر میرسد در دوران اخیر با وقوع تحولات مرتبط با جهانی شدن، حکومتهای ملی اقتدار گذشته خود را از دست دادهاند و لذا شهرها در کشورهای مختلف جایگاه قبلی را که دولتهای ملی در سازماندهی اقتصاد جهانی داشتند را، اشغال نمودهاند. بدین ترتیب میتوان گفت که بررسی تحولات جهانی در تمامی عرصهها بدون توجه به جایگاه شهرها و نقش آنها در این تحولات، امکان پذیر نیست (آ الیوت،1378). با توضیحات مزبور ابعاد مسئله شهرنشینی تا اندازهای روشن شد؛ اما لازم است شهرنشینی را در ارتباط با معلولیت هم بررسی کنیم. شهرنشینی از یک سو عامل پیدایش و گسترش معلولیت است و از سوی دیگر عامل در معلولیتزدایی و رفع معلولیتها با پیشگیری و توسعه درمانی و ژنتیکی است. بنابراین معلولان در جریان شهرنشینی از یک نظر سازنده شهر هستند و از نگاه دیگر قربانی شهر میباشند. دوم اینکه معلولان در شهرنشینی از حقوق شهروندی برخوردار شده و به آنان به عنوان یک شهروند نگریسته میشود اما به دلیل افزایش نابرابریها و شکافهای اجتماعی، تبعیض و بیعدالتیهای پیدا و نهان در مورد آنان گسترش یافته است. سوم در جریان شهرنشینی معلولان از امکانات پیشرفت فرهنگی و اجتماعی بیشتر برخوردار شده و میتوانند مثلاً به دانشگاه بروند و تحصیلات عالی داشته باشند اما به دلیل تقویت باندها و رانتهای قدرت، اجازه نمیدهند آنان در رأس نهادها و مشاغل مهم قرار گیرند. زیرا میخواهند قدرت و مدیریت در سیطره خودشان باشد. در همه این موارد پشتیبانان اجتماعی معلولان تلاش میکنند بایستههای شهری را به نفع معلولان تقویت نمایند، برای نمونه زمینههای حضور آنان در مجالس تصمیمگیری و قانونگذاری را فراهم میآورند یا تلاش میکنند در رأس نهادهای کلان حضور داشته باشند. حقوق شهروندی و شهرنشینی هر کسی که شهروند شد مطابق قانون و مطابق عرف «حقوقی» به او تعلق میگیرد و بدیهی است متقابلاً تکالیف و وظایفی را عهدهدار میشود. به زبان ساده شهروند به کسی که عضو یک ملت یا کشور باشد میگویند. در اوضاع کنونی و در حال حاضر شهروند به کسانی گفته میشود که ساکن شهر باشند. در زبان فارسی، واژه حقوق در معانی گوناگون به کار گرفته میشود (امیرکافی،1380). مهمترین معنای آن که در اینجا مورد نظر ماست همان تعریفی است که استاد دکتر کاتوزیان در مقدمه کتاب مقدمه علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران به کار برده است. ایشان در تعریف حقوق چنین گفتهاند: «برای تنظیم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع، حقوق برای هر کس امتیازهایی در برابر دیگران میشناسد و توان خاصی به او میبخشد. این امتیاز و توانایی را «حق» مینامند که جمع آن حقوق است و حقوق فردی نیز گفته میشود. حق امنیت، حق حیات، حق مالکیت، حق آزادی شغل و...(کاتوزیان،1398). طبعاً هر کسی که عنوان شهروند را دارا شد مطابق قانون و مطابق عرف، حقوقی به او تعلق میگیرد و بدیهی است متقابلاً تکالیف و وظایفی را عهدهدار میشود. هر کسی میخواهد بداند و بهتر است بگوییم باید بداند وقتی به عنوان شهروند از او یاد میشود، در مقابل سایر شهروندان و یا همشهریان خود و یا مسئولان و متصدیان دولتی چه وظایف و تکالیفی دارد، ضمن آن که از حقوقی که به او اعطا شده است آگاه باشد. حق داشتن امنیت و همچنین حق داشتن بهداشت از زمره حقوق مهم هر شهروند است و او حق دارد در شهری که زندگی میکند از امنیت و بهداشت کافی برخوردار باشد (امیرکافی،1380). بهطور کل مهمترین حقوق شهروندی در جامعه که تأمین آن وظیفه دولتهاست به شرح ذیل میباشد (موسوی،1388): 1. نحوه تأمین و دفاع از حقوق شهروندی 2. مبانی حقوق شهروندی 3. بررسی قوانین مرتبط با حقوق شهروندی از جمله قانون مواد غذایی و بهداشتی و حفاظت محیطزیست و... 4. بررسی علل عدم آگاهی کافی شهروندان از قوانین مربوط به حقوق شهروندی 5. وظیفه دولت و شهرداریها و ارگانهای مختلف در رابطه با آموزش قوانین مرتبط 6- لزوم ایجاد فرهنگ قانونپذیری 7- بررسی علل قانونگریزی شهروندان 8- نحوه آموزش حقوق شهروندی افراد دارای معلولیت وقتی میتوانند در شهر مشارکت بیشتر داشته و از امکانات شهری افزونتر استفاده کنند که حقوق شهروند به گونهای تدوین شده باشد که حامی آنان باشد؛ دوم مردم، مسئولین و نیز خودشان با این حقوق آشنا شده باشند. از اینرو حامیان معلولان در دو زمینه میتوانند حقوق شهروندی را در جهت معلولین پیش ببرند؛ یکی در تدوین آن و تقنین بندها و موادی به نفع آنان و دوم ترویج قانون شهروندی و آموزش آن به همگان. شهرنشینی در تمدن اسلامی اکثر جامعه شناسان سرآغاز تمدّن و شهرنشینی بزرگ اسلامی، هجرت پیامبر اعظم اسلام (ص) از مکه به مدینه قلمداد میکنند. «مهاجرت» و «تمدّن شهرنشینی» دو کلمهای است که در تاریخ همواره با هم تکرار میشوند و «تمدن» یک پدیدهای است که همواره بلافاصله بعد از مهاجرت در یک قوم به وجود میآید. «هجرت» یک عامل سازنده برای تمدّن، فرهنگ و اجتماع تازه است و بزرگترین عامل کوبنده کهنگی، انجماد و سنتهای موهوم منعقد شده و بازکننده روحهای بسته است. یک قانون کلی وجود دارد و آن اینکه: در تاریخ بشر هیچ تمدنی (از تمدنهای مستقل درخشان مشخصی که تاریخ تمدن امروز آن را به نام یک تمدن میشناسد) نیست که متعاقب یک مهاجرت نباشد (دوپاسکیه،1363). 27 یا به تعبیری 29 نوع تمدن (به قول توین بی) در تاریخ بشری از 50 هزار سال پیش تاکنون که اثری از تاریخ انسانی در نوعیت فعلی است شناخته شده و این 29 نوع تمدن همه از اوّلین تمدن بدوی نیمه وحشیها که وارد تمدن میشوند تا آخرین تمدن امروزی که در تاریخ، تکوین و شکل گرفته همه بدون استثنا بعد از یک مهاجرت بودهاند (رادمنش،1369). تمدن اسلام نیز چون از این قاعده مستثنی نبوده با «هجرت» آغاز میشود: مهاجرت پیامبر اعظم اسلام (ص) از مکه به مدینه و این مهاجرت به لحاظ اهمیت به عنوان مبدأ تاریخ تمدن اسلام برگزیده میشود. در هر تمدّنی بخش گستردهای از مظاهر جغرافیایی و کالبدی در ارتباط با انسان تحول و تکامل یافته است. تنوع و چگونگی مناظر کالبدی شهری، در رابطه با عوامل گوناگونی چون سطح فرهنگ، بنیه اقتصادی، روش سیاسی حاکم بر جامعه و اصول قابل قبول جامعه و محیط زیست پدیدار میشود. از میان عوامل مذکور، اصول اعتقادی و جهانبینی از توان و نفوذ بیشتری برخوردار است و به عنوان زیرساز و مادر دیگر نیروها در بسیاری از جاها اثر و مُهرِ خود را بر مناظر جغرافیایی مینهد که نه تنها چهره بخش پدیدههایی چون مساجد، بازارها، زیارتگاهها، مکانهای عمومی و... میشود، بلکه در چگونگی روابط و آداب اجتماعی، فرهنگ، شعر، نثر و موسیقی و ... نیز موثر واقع میشود (دوپاسکیه،1363). هرچند که درجه نفوذ و کاراییِ جهانبینی در هریک از پدیدههای فوق متفاوت است امّا اغلب با مطالعه برخی از آنها میتوان به سیر فرایندِ تاریخی بقیه پی برد. بیتردید جهانبینی اسلامی و سیره و اندیشه پیامبر بزرگ این مکتب نیز، در ساختن و پرداختن مناظر و ساختار کالبدی تمدن اثر بسزایی داشته است، که در این مقاله به تحلیل آن پرداخته میشود. بین اصول اعتقادی- مذهبی و گاه فلسفه سیاسی با مناظر و پدیدههای جغرافیایی پیوند آشکاری وجود دارد. فیالمثل در جوامع کاپیتالیستی که اصالت با فرد و در جوامع سوسیالیستی که اصالت از آن جامعه است، مناظر و پدیدههای انسان ساخت به گونهای رنگ فلسفه حاکم را مینمایاند و به همین نحو مناظر غالب جغرافیایی جوامع لائیک، ثنویت پرستان و نیز جوامع الهی برگرفته از بینش اعتقادیشان است. خمیرمایه جهانبینی اسلامی بر نفی همه الهها و قبول اللّه به عنوان تنها خدای بزرگ نهاده شده است (ریترز،1395). لذا بین مفهوم شهر و جهانبینی اسلامی از ابتدای امر روابط نزدیکی وجود داشته است و در شهر است که جهانبینی اسلامی به دست پیامبر بزرگ اسلام (ص) اولین دولت خود را تشکیل میدهد. شهر دوران اسلامی قبل از هر چیز یک قلعه ایمان است و از نظر سیاسی و قانون تابع مقرراتی است که ناشی از شریعت هستند و از این رو نقش مذهبی شهر بر اهداف نظامی- اقتصادی حکومتهای مستقر در آن شهر اولویت دارد (ولایتی،1382). اسلام یک دین مدنی است و برای تمام ادوار زندگی انسان احکامی دارد که در هر زمان و مکانی که کاربرد دارد و انسان در طول تاریخ حیات خود برای رسیدن به مدینه فاضله در پی دستیابی به آن بود و بدیهی به نظر میرسد که برای برقراری شهر سالم و محیط زیست نمونه نیز راهنماییهای ارزنده داشته باشد. در طی تاریخ اسلام، شهرنشینان مسلمان رابطه تنگاتنگی با اسلام به عنوان یک برنامه برای زندگی روزمره داشتهاند. و حتی شکل ظاهری شهرها نیز متأثر از احکام و قوانین اسلامی بوده است (ولی پور،1386). یکی از متخصصان بنام بنت میگوید. «اسلام دین تمدن است و نقش فعالی در بازسازی تمدن دارد که در شهرهای اسلامی جلوه پیدا میکند.» آمارهای جامعه شناسی و جمعیت شناسی بیانگر این است که امروزه شهروندان گرایش به زیستن در ساختمانهای بلند (برج) در شهرهای اقماری و شهرهای بزرگ و حومه آنها از تسهیلات زندگی و راه و وسایل ارتباطی نوین برخوردار هستند، دارند. جاذبه شهرنشینی در کشورهای جهان سوم روز به روز گسترش مییابد و هر ساله درصد قابل توجهی از روستاییان حتی به صورت گروهی به شهرها کوچ نموده و در حوزه و حاشیه شهرها که نسبتاً ارزان است. سکنی میگزینند. و همین کار موجب پدید آمدن پرشتاب شهرکها و شهرهای قارچی شکل نازیبا و بدقواره و نسنجیده میشود، که از دیدگاه دانش و فن شهرسازی این گونه توسعه غیر قابل قبول و مردود است (دوپاسکیه،1363). گذشته از این، دشواریهای بسیار برای شهرداریها و دولت فراهم میشود. این چگونگی نشان میدهد که شهرها توسعه ناخواسته و ناسنجیده پیدا میکنند و مردم غیر شهری را در خود جای میدهند. و نیز همین مردم تازی کوچنده گمان میکنند شهرنشین شدهاند و کلیه مسائل آنها حل و فصل شده و دشواری از زندگانی آنان رخت بربسته است. میان مفهوم گسترش ناگهانی این دسته از شهرها و بیتوجهی دولتها به سرزمینهای روستایی بوده است و اگر تسهیلات زندگی (اشتغال، دارو و درمان و بهداشت، آب سالم، آموزش و پرورش ...) به روستا برده شوند، مسلماً از سرعت مهاجرت روستاییان به شهرها کاسته خواهد شد (استیونسون،1388). عموماً شهرنشینی تنها ناشی از افزایش طبیعی جمعیت شهرها نیست، بلکه عمدتاً ناشی از مهاجرت روستانشینان به شهرها میباشد. حرکت مهاجرتی از روستا به طرف شهرها، منشأ اصلی و عمده توسعه شهرنشینی در دنیا را تشکیل میدهد. از نظر تاریخی، توسعه صنعت و اقتصاد با امواج چشمگیر مهاجرت به مراکز رشد یابنده شهری که بازار کار دارند همراه بوده است (آتش،1382). کمبود امکانات و نبود کار و فقر عمومی در روستاها یکی از دلایل مهاجرت روستاییان به شهرها میباشد. بهطور طبیعی تراکم سرمایه و افزایش تولیدات صنعتی، منجر به افزایش میزان اشتغال و بالا رفتن سطح زندگی در شهرها و مراکز صنعتی میشود و مراکز شهری نقش هدایت توسعه را عهدهدار میشوند. علاوه بر وضع بد اقتصادی روستاها و بیکاری و عدم امکان جذب اضافه جمعیت، توزیع نامناسب امکانات رفاهی بین شهر و روستا، تمرکز امکانات بهداشتی، آموزشی و تفریحی در مراکز شهری، موجب کوچ روستانشینان به شهرها میشود و جمعیت فعال در بخش خدمات را در شهر توسعه میدهد (ستوده،1388). رشد شهرنشینی که عمدتاً ناشی از مهاجرت گروههای خاص روستایی است، نتایج جامعه شناختی و زیست محیطی مهمی به بار میآورد. از قبیل برهم خوردن ترکیب جمعیت و جمعیت فعال، تغییر در میزان موالید و تحول در جمعیت شاغل و خاصه توسعه بخش خدمات و افزایش بیکاری و بیکاری پنهان، بالا رفتن مصرف مواد، افزایش آلودگیهای مختلف زیست محیطی، از بین رفتن زمینهای کشاورزی و منابع طبیعی، افزایش مواد زائد (آتش،1382). ناتوانان اجتماعی همچون بردگان و سیاهپوستان از آغاز بعثت در کنار پیامبر اسلام قرار گرفتند و در ترویج و گسترش این دین جدید کوشیدند. البته پیامبر آنان را در مناصب عالی هم گمارد و پستهای کلیدی مهم به آنان اعطا کرد مثل بلال که موذن شد. به طوری که اگر نابینایان در صدر اول اسلام حضور نداشتند، بسیاری از معارف و احادیث به دست ما نمیرسید. آنان این احادیث را در حافظه قوی خود ذخیره کرده و به نسلهای بعد انتقال دادند. چند تن به نام ابابصیر که نابینا هستند چنین وظیفهای را به خوبی ایفا کردهاند و جزء اصحاب اجماع یعنی بالاترین پست فرهنگی قرار گرفتند (نوری، ابابصیر نابینا، ص 7ـ8). از اینرو معلولان به گونههای مختلف در ساخت تمدن اسلامی کوشا بودند. مشارکت در تمدن سازی و مدنیت در ادوار بعد در آغاز تمدن اسلامی، مسلمانان تحت تأثیر اندیشه والای پیامبر اعظم (ص)، به هنگام احداث شهرهای جدید و یا توسعه شهرهای موجود عامل محیطی و اکولوژیکی را لحاظ نموده و یا موقعیت جغرافیایی شهر را از نظر سیاسی، حائز اهمیت خاصی احساس نمودهاند. در تاریخ تمدن ویل دورانت آمده است که اصلاً واژه «عرب» به معنی خشک و بیحاصل است. درون مرزهای عربستان آن روزگار صحرایی سوزان و شنهای روان بود؛ اما پیرامون چشمههای آب، نقطههای بارور یا واحههایی بود که نخل در آنها میرویید. برخی بخشها، مخصوصاً بخش شمالی، در پاییز و زمستان و بهار سرسبز بود چرا که «هلال حاصلخیز» از فلسطین تا خلیج فارس در شمال عربستان گسترده بود. در راستای کرانه دریای سرخ نواری وجود داشت که برای کشاورزی مساعد بود. در به وجود آمدن شهر مقدس مکه عامل اکولوژیکی کمتر دخیل بوده است چرا که نوشتهاند درّهای که مکه در آن به وجود آمد لم یزرع بود اما در مقایسه با آن یثرب که در غرب فلات مرکزی عربستان قرار داشت مانند بهشت عدن بوده که توسط پیامبر خدا (ص) برای پایهگذاری تمدن اسلامی، مکانیابی شده است. بر همین اساس در انتخاب سایر پایتختهای تمدن اسلامی نیز به اقلیم و اکولوژی توجه شده است؛ شهر دمشق هنگام فتح عرب تاریخی کهن داشت و تلاقی پنج نهر آنجا را به حق بهشت شرق کرده بود (دوپاسکیه، 1363). کسانی چون تیمور لنگ که در دوره تیموریان در بنیان نهادن مدنیت و تمدن تیموری موثر بود در ادوار بعد از صدر اسلام در تمدن سازی و ایجاد مدنیت فعال بودند. اینان بعضاً نابینا یا دارای دیگر انواع معلولیت بودند. امنیت اجتماعی مفهوم امنیت اجتماعی برای اولین بار و به مفهوم فنی کلمه در سال 1993، توسط اندیشمندانی چون باری بوزان، آل ویور و لمیتر تحت عنوان مکتب کپنهاگ مطرح گردید. امنیت اجتماعی مورد نظر، اطمینان خاطر جامعه در قبال تحولات عادی و تحرکات عمدی معطوف به سلامت و هویت خود است. همانگونه که دیده میشود در این تعریف، هویت گروهی فقط یکی از منابع نگرانی جامعه است. برخورداری از امنیت را میتوان به عنوان طبیعیترین و اساسیترین حق افراد بشر تلقی کرد که مبنای برخورداری سایر حقوق و آزادیهای اساسی بشر است، امنیت عبارت از اطمینان خاطری است که بر اساس آن، افراد در جامعهای که زندگی میکنند، نسبت به حفظ جان، حیثیت و حقوق مادی و معنوی خود بیم و هراسی نداشته باشند، امنیت دارای مقولهها و مولفههای چون جان، حیثیت، مال، شغل، مسکن، اقامت، خلوت بوده و تأثیرات مهم در زندگی بشر دارد (پیلتن و برومند،1393). امنیت از جمله مفاهیم پیچیدهای است که ارائه تعریفی واحد از آن به سادگی میسر نیست. امنیت پیش از آنکه مقولهای قابل تعریف باشد، پدیدهای ادراکی و احساسی است؛ یعنی این اطمینان باید در ذهن توده مردم، دولتمردان و تصمیم گیران به وجود آید که برای ادامه زندگی بدون دغدغه، امنیت لازم وجود دارد یا نه؟ در تعریف لغوی، امنیت عبارت از محافظت در مقابل خطر، احساس ایمنی و رهایی از تردید است. در فرهنگ لغات، امنیت به معنای ایمن شدن، در امان بودن و بدون بیم و هراس بودن آمده است. در فرهنگ معین امنیت به معنای ایمن شدن، در امان بودن و بیبیمی تعریف شده است (ساروخانی و نویدنیا،1385). در فرهنگ عمید ایمنی، آرامش و آسودگی و در فرهنگ المنجد اطمینان و آرامش خاطر معنا شده است. در مجموع، میتوان مفهوم امنیت را به مصونیت از تعرض و تصرف اجباری بدون رضایت و در مورد افراد، به نبود هراس وبیم نسبت به حقوق و آزادیهای مشروع و به مخاطره نیفتادن این حقوق و آزادیها و مصون بودن از تهدید و خطر مرگ، بیماری، فقر و حوادث غیرمترقبه و در کل، هر عاملی که آرامش انسان را از بین ببرد، تعریف کرد. بحث امنیت اجتماعی، بحثی است که به بعد داخلی امنیت برمیگردد؛ یعنی مسایلی که در حوزههای متفاوت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی و قضایی، افراد جامعه با آن مواجه هستند. این مسائل در چارچوب بحث امنیت اجتماعی قابل بررسیاند (پیلتن و برومند،1393). امنیت اجتماعی، به قلمروهایی از حفظ حریم فرد مربوط میشود که به نحوی در ارتباط با دیگر افراد جامعه هستند و به نظام سیاسی و دولت مربوط میشود. این قلمروها میتوانند زبان، نژاد، قومیت، اعتبار، نقش اجتماعی کار، درآمد، رفاه، مشارکت سیاسی، آزادی، اعتقاد و چیزهایی از این قبیل باشند. امنیت اجتماعی معطوف به کل نظام اجتماعی است و آن را نمیتوان یک خرده نظام دانست. جوامع در حال گذار جوامعی هستند که به دلیل تغییرات متنوع و متعدد معمولاً با تضادهای مختلف در ساختارها و زیرساختارهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مواجهاند. عدم تطابق و رشد ناهماهنگ عناصر مادی و غیرمادی فرهنگ در این جوامع، موانع و مشکلاتی را در سازگاری اجتماعی برای آنها به وجود آورده است (ساروخانی و نویدنیا،1385). در چنین جوامعی افراد به سختی و به زحمت میتوانند خود را با محیط سازگار و با تغییرات و دگرگونیهای تازه و سریع همراه کنند و لذا از این حیث دارای تأخرهای فرهنگی، بیهنجاری و ناهنجاری، کشاکشهای مختلف اجتماعی، ازخودبیگانگی و در سطحی وسیعتر، بیسازمانی و ازهمگسیختگی اجتماعی هستند. این بینظمیها و بی سازمانیها منجر به عدم تعادل و ثبات اجتماعی در مقاطع مختلف زمانی و افزایش آسیبپذیریها و تحمیل بحرانهای مختلف اجتماعی شده است که در صورت عدم توجه و برنامهریزی صحیح میتواند نه تنها امنیت ملی- اجتماعی که امنیت وجودی و هستی شناختی آنها را با تهدیدی جدی مواجه کند (پیلتن و برومند،1393). به عقیده بوزان، اگر امکانات مقابله بیش از امکانات تهدید باشد، امنیت حاصل است، اما اگر تراکم، حجم و شدت تهدید بیش از امکانات مقابله باشد، آن تهدید موجد ناامنی خواهد بود. بهطور کل امنیت و امنیت اجتماعی را چه مفهومی سیاسی و حکومتی تلقی کنیم و چه آن را به عنوان پدیده اجتماعی و در معنایی عام در نظر بگیریم که همه افراد جامعه در ساخت و حفظ آن مشارکت دارند، با مفهوم اعتماد مرتبط است از آنجا که اعتماد، پیش شرط هر تعامل اجتماعی موثر محسوب میشود و میتواند تعامل را از فرو غلتیدن در چاه رفتار نابهنجار باز دارد، باعث پیدایش آرامش و امنیت روانی میشود (ساروخانی و نویدنیا، 1385). با این توضیحات درباره امنیت اجتماعی، در واقع ابعاد این مقوله مدنی بررسی شد و اکنون به جنبه دیگر آن یعنی رابطه معلولان با امنیت اجتماعی را توضیح میدهم: مهمترین جنبه امنیت اجتماعی برای معلولان، مناسبسازی شهری و اینکه اماکن شهری به گونهای ساخته شوند که معلولان به آسانی بتوانند در شهر تردد داشته باشند. دومین جنبه مهم امنیت اجتماعی برای معلولین، مانع شدن از سوء استفاده از آنان است. بارها دیده شده که افراد سوءاستفاده کننده، به بهانه کمک به نابینا، کیف او را دزدیدهاند. این نوع امنیت برای معلولان بسیار مهم است. سوم امنیت آنان در مراجعه به نهادها و ادارات است. به دلیل اینکه مسلط بر شرایط مثلاً دادگاه و دادگستری نبودهاند، سرشان کلاه رفته است. نوع دیگر امنیت تحصیلی است، به این معنا که معلولان در هر مقطع درسی باید بدون هراس از تأمین منابع درسی به تحصیل مشغول شوند و بالاخره امنیت شغلی و اشتغال و بعداً امنیت آنان در محیط کار برای این قشر مهم است. تمدن نوین اسلامی تمدن و مدنیت در اصطلاح، نوع خاصی از توسعه مادی و معنوی است که در جامعه ویژه رخ مینماید. تمدن مجموعهای پیچیده از پدیدههای اجتماعی قابل انتقال، شامل جهات دینی و مذهبی، اخلاقی، زیباشناختی، فنی یا علمی مشترک در همه اجزای یک جامعه وسیع و یا چندین جامعه مرتبط با یک دیگر است (موسوی،1388). برخی تمدن را جنبه مادی فرهنگ برشمردهاند و گفتهاند که تمدن وجه تجسم و بیرون فرهنگ است. فرهنگ نیز در این معنا عبارت از هر چیزی است که انسان آن را اندیشیده و یا آفریده است که دربردارنده هنرهای معماری، سنتها و آیین، رسوم و آداب، قوانین نوشته و نانوشته انسانی، فنآوری و مانند آن است. به نظر میرسد که تمدن، در سایه دولتها و قدرتهای فرهنگی شکل میگیرد و تمدن بدون دولت به معنای تمدن بدون فرهنگ خواهد بود که معنا و مفهوم درست و مقبولی نخواهد داشت. تمدن هر چند که جنبه مادی و تجسمی فرهنگ است اما این تجسم یابی بیش از آن که به هنرهای معماری و فنآوری ارتباط یابد با جنبه دولت قانونی و جامعه مدنی و قدرت مشروع معنا و مفهوم مییابد. تمدنها در آیات قرآنی مجموعهای از اجتماعات انسانی است که در یک فرآیند به رشد و بالندگی و شکوفایی رسیده و توانسته است جامعهای قدرتمند و ثروتمندی را بر پایه سنتها و قوانین ایجاد کنند (احمدی درینی،1385). این تمدنها در آغاز به راه راست حرکت میکردند و از قوانین و عدالت سودی میجستند از این رو به بالندگی دست یافتند ولی در ادامه راه منحرف شده و به کژ راهه رفته و در نهایت به جهت ظلم و بیعدالتی در حق خود و دیگران نابود شده و بر پایه قوانین و سنتهای الهی نیست شدهاند. مهمترین تمدنهایی که قرآن به آنها اشاره دارد میتوان از تمدن فرعونیان، ثمود، عاد، سبائیان (تبع)، بنیاسرائیل، ذوالقرنین و مانند آن یاد کرد. اشاره قرآن به این تمدنها از برای عبرت گیری است؛ قرآن در آیات خود به تحلیل علل و عوامل شکوفایی و نیستی این تمدنها اشاره میکند تا دیگر جوامع بشری از آن پند گرفته و از علل و عوامل آسیبزای آن پرهیز کرده و یا جلوگیری به عمل آورند. تمدن اسلامی به لحاظ پیشینه با 14 قرن حیات از ریشهدارترین تمدنهای انسانی به شمار میآید، و از جهت دامنه گسترش آن، باید این تمدن را از گستردهترین تمدنها به حساب آورد. آنچه امروزه به عنوان تمدن اسلامی میشناسیم در واقع فرآیند و محصول چهارده قرن حضور مستمر و فعال اسلام در عرصه زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان میباشد (دوپاسکیه،1363). چهارده قرن است که مسلمانان با اسلام زندگی میکنند یعنی سعی نمودهاند تا دیدگاهشان، راجع به جهان هستی و خالق جهان، نیایشهایشان آداب معاشرت و معاملاتشان، ازدواج و زاد و ولدشان، جشنها و ماتمهایشان و... بر پایههایی از اعتقادات و دستورات اسلامی تنظیم نمایند. تمدن اسلامی که لااقل از پایان فتوح مسلمین تا ظهور مغول قلمرو اسلام را از لحاظ نظم و انضباط اخلاقی برتری سطح زندگی، سعه صدر و اجتناب نسبی از تعصب و توسعه و ترقی علم و ادب طی قرنهای دراز پیشاهنگ تمام دنیای متمدن و مربی فرهنگ عالم انسانیت قرار داد. بیشک یک دوره درخشان از تمدن انسانی است و آنچه فرهنگ و تمدن جهان امروز بدان مدیون است اگر از دینی که به یونان دارد بیشتر نباشد کمتر نیست با این تفاوت که فرهنگ اسلامی هنوز در دنیای حاضر تأثیر معنوی دارد و به جذبه و معنویت آن نقصان راه ندارد (ستوده،1383). افراد دارای معلولیت در کشورهای اسلامی میتوانند در مدنیت و تمدن جدید مسلمان هم مشارکت داشته باشند. امنیت اجتماعی در جوامع نوین مسلمانان در جوامع با تمدن نوین اسلامی قرآن محوریت و راهنمای امنیت اجتماعی آن جامعه میباشد. اسلام نیز به عنوان یک نظام حقوقی جامع و مترقی که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی افراد در همه زمانها و مکانها میباشد از این قاعده مستثنی نبوده است و با ملاحظه متون دینی، احکام و مقررات اسلامی ملاحظه میشود که اهمیت امنیت در همه عرصهها و راهحلهای تحقق بخشیدن به امنیت اجتماعی بیش از سایر نظامهای حقوقی در دین اسلام مورد مداقه قرار گرفته است. امنیت اجتماعی را باید در سایه تقوا، عدالت، ایمان، عمل صالح، رعایت حرمت و حقوق انسانها، دفاع از مظلومان و محرومان، مبارزه با مفسدین و مجرمین، رفع فقر، تأمین مشیت مردم، حفظ آزادیهای مشروع و حاکمیت قوانین و مقررات انسانی و الهی جستجو کرد کما اینکه امنیت فردی هم از دیدگاه قرآن ناشی از ایمان واقعی و آرامش روحی و اطمینان و طمأنینه نفس و یاد خداوند است خداوند در آیه 28 سوره رعد میفرماید: "الا بذکر اللّه تطمئن القلوب" یعنی اینکه یاد خدا آرام بخش دلهاست (ساروخانی و نویدنیا،1385). از دیدگاه آیات و روایات امنیت از نعمتهای بزرگ خداوند بوده و بر سایر نیازهای بشر اولویت دارد. امیرالمومنین علی (ع) در حدیثی فرمودهاند: «بدترین جا برای سکونت جایی است که ساکنین در آن امنیت نداشته باشند». امام صادق (ع) نیز در این باره فرمودهاند: «سه چیز است که عموم مردم بدان نیازمندند: امنیت و عدالت و فراوانی نعمت»(حسینی دشتی،1385). همانگونه که از این احادیث دانسته میشود از نظر اولیای الهی که رهبران حقیقی بشریت میباشند، مسأله «امنیت» از چنان اهمیتی برخوردار است که حتی موضوع «عدالت» نیز که خود در ردیف والاترین ارزشهای الهی و انسانی قرار دارد نسبت به آن در درجه دوم قرار دارد، چرا که تا امنیت و آرامش در جامعهای برقرار نباشد، برقراری عدالت نیز امری محال و غیرممکن خواهد بود. در واقع پایهریزی و ایجاد یک تمدن و زندگی انسانی اصیل که «عدالت» یکی از پایهها و بنیانهای آن است، بدون تأمین و برقراری «امنیت» ممکن نیست ویل دورانت مورخ و محقق مشهور غرب در کتاب «تاریخ تمدن» این نکته را متذکر گردیده و میگوید: ظهور تمدن هنگامی امکان پذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد؛ زیرا فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاج به ابداع و اختراع به کار میافتد و انسان خود را تسلیم غریزهای میکند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگی سوق میدهد (دورانت و دورانت، 1378). همانگونه که در کشورهای غربی، شرایط را به گونهای مهیا کردند که معلولان بتوانند به خوبی از دانش و تواناییهای خود استفاده کنند و به عنوان یک سرمایه ملی در بسیاری از پروژهها مشارکت پیدا کردند، در ایران و کشورهای دیگر اسلامی هم، معلولان میتوانند ایفای نقش نمایند. عدالت و امنیت اجتماعی امنیت با برآورده شدن جمیع حقوق مردم، نسبت برقرار میکند و این همان تعریف عدالت و عدالت واقعی در نظام اسلامی است. این نظام، نیروها را به هدر نمیدهد، هیچ عملی ضایع نمیماند (آل عمران، آیه 195) به حساب ذره ذره آن رسیدگی میشود (زلزال، آیات 7 و 8). این خود دلیلی است بر وجود عدل در نظام اسلامی. قرآن در کمال صراحت «عدالت اجتماعی» را به عنوان هدف بعثت انبیا معرفی کرده است (حدید، آیه25)، پس همه پیغمبران برای برقرار کردن عدالت آمدهاند (ولی پور،1386). برای اینکه بشر در این دنیا بتواند به معنویت کامل برسد باید در دنیا زندگی کند، زندگی بشر جز در پرتو اجتماع امکان پذیر نیست و زندگی اجتماعی جز در پرتو عدالت استقرار پیدا نمیکند. پس قانون و عدالت، همه مقدمه این است که انسان بتواند در این دنیا با خیال راحت خدا را عبادت کند. اگر این نباشد، عدالت هیچ ارزشی ندارد. بنابراین، مسائل اجتماعی که امروز برای آنها اینقدر اهمیت قائل هستیم و آنها را در زمینه عدالت طرح میکنیم، هدف انبیا هستند، ولی نه هدف اولی بلکه هدف ثانوی؛ یعنی مقدمهاند برای هدف دیگر. قرآن اصل عدالت را میپذیرد و برای آن اهمیت و ارزش قائل است، نه به عنوان اینکه عدالت هدف نهایی است و یا اینکه عدالت مقدمه است برای اینکه انسان در این دنیا خوش زندگی کند همان خوشیای که ما درک میکنیم، بلکه زندگی خوش دنیا را هم در سایه نوعی توحید، عملی میداند (مطهری، 1391). افراد جامعه باید از عوامل برهم زننده تعادل روانی، اضطراب، ناکامی و تعارض مصونیت داشته باشند تا بتوانند هر کدام در جای خود و در شغل و کار خویش، منشأ اثری مفید و کارا باشند. روشن است که همه این امور، در جامعههایی که عدالت بر آنها حاکم باشد تحقق خواهد یافت (حکیمی، 1382). امنیت اجتماعی در گرو عدالت اجتماعی است و کسی که قوه و صفات خود را اصلاح نکرده باشد، شایستگی سیاست مداری مردم را ندارد و لایق ریاست شهر و سروری مملکت نیست. عدالت امری درونی است، هر کس ابتدا باید عدالت درونی را در خود ایجاد کند تا بتواند مصلح و عامل عدالت در خارج از خودش هم باشد. عدالت نقش زیربنایی امنیت اجتماعی را بازی میکند و اگر در جامعهای عدالت کامل برقرار باشد کسی به حقوق دیگران تجاوز نمیکند و در عین حال خواهان چیزی بیشتر از حق خود نخواهد بود؛ در نتیجه انگیزهای برای تجاوز به حقوق دیگران وجود نخواهد داشت. از طرفی از عوامل موثر در افزایش آسیبهای اجتماعی، وجود بیعدالتی در جامعه است که در صورت برقرار بودن عدالت در جامعه، آسیبهای اجتماعی هم تحت تأثیر قرار خواهد گرفت و خواه ناخواه شاهد کاهش آنها در جامعه خواهیم بود. در آیات قرآن (مائده، آیه8؛ نساء، آیه135)، یک اصل اساسی و یک قانون کلی درباره اجرای عدالت در همه موارد بدون استثنا ذکر شده است و به تمام افراد با ایمان فرمان میدهد که قیام به عدالت کنند. تعبیر به قیام به این معناست که باید آن چنان عدالت را اجرا کنید که کمترین انحرافی به هیچ طرف پیدا نکند. این آیات توجه فوقالعاده اسلام را به مسئله عدالت اجتماعی در هر شکل و در هر صورت کاملاً روشن میسازد (مکارم شیرازی، 1374) معیار سنجش حق و عدالت منافع شخصی نیست. عدالت به معنی مساوات نیست (زخرف، آیه32؛ نجم، آیه39). عدالت به معنی این است که هر چیز در یک سازمان در جای خود قرار گیرد. بدون وجود تفاوت در حقوق مردم، جامعه، نظم و انتظامی نخواهد داشت. (مکارم شیرازی) مردم باید یاد بگیرند که به حق خود قانع باشند و خواستار تجاوز به حقوق دیگری و برابری حقوق نباشند تا در نتیجه هر روز شاهد امنیت بیشتر در جامعه باشید (حسینی دشتی،1385). به هر حال عدالت، با امنیت و با مدنیت و تمدن قرابت و پیوند ناگسستنی دارد؛ با ایجاد شرایط عادلانه در جامعه، همه اقشار از زنان تا جوانان؛ نابینایان تا حتی معلولان ذهنی میتوانند مشارکت فعال داشته و در سازندگی جامعه خود کوشا باشند. نتیجهگیری یکی از نیازهای مهم بشری که بعد از رفع نیازهای فیزیولوژیک از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است امنیت میباشد. ضرورت وجود امنیت در تمامی جوامع عامل شکلگیری نهادها و سازمانهای عریض و طویل امنیتی و نیروی انتظامی است. تمدن در هر ملتی نشانه تعالی و پیشرفت آن ملت است. سابقه ایجاد تمدن در کشورهای اسلامی بدین معنا است که آنان دارای تولید فکر و اندیشه، ثروت و سرمایه و نیز قدرت بودهاند. سرآغاز تمدّن و شهرنشینی بزرگ اسلامی، هجرت پیامبر اعظم اسلام (ص) از مکه به مدینه قلمداد میکنند. از همان زمان صدر اسلام نظم و امنیت اجتماعی اهمیت وافری داشت. مقدمه تشکیل یک جامعه متمدن اسلامی داشتن نظم و امنیت اجتماعی میباشد. توسعه امنیت اجتماعی تضمین کننده تحقق عدالت، نظم، امنیت و سلامت فرد و جامعه و حفاظت بهینه از منابع زیستی در کنار رفاه و پیشرفت و بالندگی ظرفیتهای آحاد جامعه است (پیلتن و برومند،1393). قرآن در کمال صراحت «عدالت اجتماعی» را به عنوان هدف بعثت انبیا معرفی کرده است (حدید، آیه25)، پس همه پیغمبران برای برقرار کردن عدالت آمدهاند. برای اینکه بشر در این دنیا بتواند به معنویت کامل برسد باید در دنیا زندگی کند، زندگی بشر جز در پرتو اجتماع امکان پذیر نیست و زندگی اجتماعی جز در پرتو عدالت استقرار پیدا نمیکند. پس قانون و عدالت، همه مقدمه این است که انسان بتواند در این دنیا با خیال راحت خدا را عبادت کند. اگر این نباشد، عدالت هیچ ارزشی ندارد (ولی پور،1386). به هرحال این نکته به اثبات رسید که بدون امنیت در هیچ جامعهای امید تعالی و ترقی وجود نخواهد داشت و یکی از اولین وظایف هر سیستم حکومتی باید تلاش در راستای ایجاد فضایی امن و خالی از دغدغههای مادی و معنوی برای شهروندان خود باشد تا آنان در سایه این امنیت به فعالیت پرداخته و زمینه پیشرفتهای گوناگون در عرصه اجتماع خویش را فراهم آورند. بنابراین پیش نیاز اصلی و اساسی تمامی پیشرفتها در جامعه کنونی در همه ابعاد عبارت است از مدنیت، عدالت و امنیت. بنابراین به صراحت میتوان گفت که پرداختن همه جانبه به ابعاد این مولفهها یک ضرورت جدی و اساس است. به ویژه برای جامعه هدف و افراد دارای معلولیت پرداختن به این عناصر حیاتی و ضروری است. منابع ـ قرآن کریم ـ احمدی درینی، حمیدرضا، حکمت نیا، حسن و موسوی، میرنجف شهرنشینی و امنیت، بررسی میزان عوامل موثر بر احساس امنیت شهروندان، تهران، انتشارات پیک نور، سال هفتم، شماره سوم، 1385. ـ استیونسون، دبورا، شهرها و فرهنگهای شهری. ترجمه رجب پناهی، احمد پوراحمد، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات معماری و شهرسازی، 1388. ـ افتخاری، اصغر؛ نهازی، غلامحسین، امنیت عمومی در اندیشه و بیانات مقام معظم رهبری، نشریه دانش انتظامی، دوره 12، شماره 3، 1389. ـ آتش، فرهاد، شهرهای جدید و آینده شهرنشینی در ایران، نشریه شهرداریها، شماره 57، 1382. ـ امیرکافی، مهدی،اعتماد اجتماعی و عوامل موثر بر آن، نمایه پژوهش، سال پنجم، شماره 18، 1380. ـ آ الیوت، جنیفر، مقدمهای بر توسعه پایدار در کشورهای در حال توسعه. ترجمه عبدالرضا رکنالدین افتخاری و حسین رحیمی، تهران، موسسه توسعه روستایی ایران، 1378. ـ پیلتن، فخرالسادات و برومند، مختار، بررسی نقش سرمایه اجتماعی بر امنیت اجتماعی، (مطالعه کلیه زنان و مردان واقع در گروه سنی 45- 18 سال شهر جهرم)، مجله مطالعات توسعه اجتماعی ایران. سال ششم، شماره دوم، 1393. ـ جنگجو، شهرام،خلاصه مباحث اساسی کارشناسی ارشد برنامهریزی شهری و منطقهای و طراحی شهری. تهران، انتشارات پردازش، چاپ اول، 1381. ـ حکیمی، محمدرضا،جامعه سازی قرآنی. تهران، انتشارات دلیل ما، چاپ پنجم، 1382. ـ حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف: دایرةالمعارف جامع اسلامی. جلد 1، تهران، انتشارات آرایه، 1385. ـ رادمنش، عزیزاللّه، ک |
تاریخ ثبت در بانک | 29 تیر 1400 |