کد jr-46497  
عنوان اول شیوه گروه درمانی مذهبی ـ معنوی مادران دارای فرزند سندروم داون  
نویسنده منصور شادکام  
مترجم حسین سراوانی  
عنوان مجموعه بررسی‌های اجتماعی و فرهنگی برای بهزیستی معلولان  
نوع کاغذی  
ناشر انتشارات توانمندان  
سال چاپ 1399شمسی  
شماره صفحه (از) 232  
شماره صفحه (تا) 241  
زبان فارسی  
متن داشتن فرزندی با معلولیت ذهنی نمی‌تواند باعث کتمان حقایقی مانند اثرات انزوای اجتماعی خانواده و بالأخص مادران دارای فرزند کم‌توان ذهنی آن هم از نوع سندروم داون شود. تحقیق حاضر به منظور بررسی تأثیر گروه درمانی معنوی ـ مذهبی در افزایش عزت نفس زنان دارای فرزند سندروم داون صورت گرفته است. تعداد 22 نفر از مادران دارای فرزند سندروم داون بر اساس ملاک‌های تحقیق انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. گروه آزمایش یک دوره 12 جلسه‌ای گروه درمانی معنوی – مذهبی را طی کرد و گروه کنترل در معرض هیچ متغیر مستقلی قرار نگرفت. هر دو گروه در قبل، بعد و یک ماه بعد از اتمام درمان به وسیله آزمون راجرز مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج نشان داد که همسو با فرضیه تحقیق پس از پایان درمان سطح عزت نفس گروه تحقیق به طور معناداری با گروه کنترل تفاوت داشت. همچنین میانگین عزت نفس گروه تحقیق بعد از اجرای متغیر مستقل نسبت به قبل از اجرا افزایش معناداری پیدا کرده بود.

کلمات کلیدی: سندروم داون؛ عقب‌ماندگی ذهنی؛ گروه درمانی مذهبی – معنوی؛ عزت نفس.

مقدمه
تولد هر کودک می‌تواند انتظار یک حادثه دلپذیر و بر عکس یک تجربه هیجانی استرس‌زا برای مادران باشد. مادران در انتظار یک کودک سالم می‌باشند اما وقتی با یک ناتوانی متولد می‌شود رویاها و خیال‌پردازی‌ها ممکن است دردناک باشد. تولد یک کودک کم‌توان ذهنی به عنوان یک بحران، می‌تواند به شکل عمیق بر ارتباطات و کنش‌های خانواده اثر بگذارد و خانواده‌هایی می‌توانند با بحران‌ها به خوبی سازگار شوند که روابط باز موثر و دائمی داشته و در نقش‌هایشان انعطاف‌پذیری داشته باشند (بلورچی،1370).
عقب‌ماندگی ذهنی یا به اصطلاح دیگر نارسایی رشد قوای ذهنی موضوع تازه و جدیدی نیست بلکه در هر دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود داشته‌اند که از نظر ذهنی در حد طبیعی نبوده‌اند، تقریباً آمارهای مختلف بین 1 تا 2 درصد جمعیت کشورها را کودکان با هوش‌بهر کمتر از 70، یعنی کم توان ذهنی تشکیل می‌دهند که بر این اساس اگر جمعیت کشورمان را 70 میلیون در نظر بگیریم حدود 700 هزار نفر کم توان ذهنی در کشور وجود دارد که خانواده آنها درگیر این مسئله می‌باشند (میلانی فر،1380).
مادران و خانواده دارای نقش مهمی در ارتباط با پرورش کودک معلول دارند به خاطر اینکه:
1- اعضاء خانواده و مادران معمولاً ارتباط بهتری را نسبت به اعضاء غیر فامیل با کودک برقرار می‌کنند. به همین جهت این ارتباط امکان همکاری و تشریک مساعی را به نحو بهتر فراهم می‌آورد که در کل به بالا بردن قابلیت‌ها و شناسایی کودک می‌انجامند و احساس رضایت به مراتب بهتری را به مادران می‌دهد. به هر حال مادران به ویژه مادر اولین و شایسته‌ترین معلم و مربی کودک در طی سال‌های حساس زندگی است.
2- اعضاء خانواده و مادران در واقع، در طول زندگی کودک ثابت باقی می‌مانند در حالی که دیگران به‌ویژه معلمان مرتباً تغییر می‌یابند. بنابراین مادران می‌توانند به عنوان معلمان طولانی مدت کودک محسوب شوند.
3- شرکت موفقیت‌آمیز مادران در فعالیت‌های آموزشی و کسب اطلاعات در مورد کار با فرزندانشان می‌تواند احساس شایستگی و کنترل آنها را در برخورد با کودکشان بالا ببرد. با توجه به موارد مذکور آموزش و راهنمایی مادران می‌تواند به صورت یک حق برای مادران و مسئولیتی در برابر تربیت فرزندان به ویژه فرزندان معلول و ناتوان محسوب گردند. مطالعات نیز نقش مادران و اعضاء خانواده را بارز کرده و نشان داده‌اند که آموزش پدران و مادران می‌تواند در هدایت و اداره کودکان به ویژه کودکان دارای نیازهای ویژه موثر افتد و آنها را به صورت معلمان کارا و موثر در آورد (مفیدی،1376).
تأثیر اولیه کودک عقب‌مانده از نوع سندروم داون بر روی مادران ممکن است شدید و عمیق باشد، مقاومت مادران در برابر این مشکل می‌تواند ناموفق یا ناقص باشد؛ بنابراین بسیاری از مادران از مشکل سلامت فکری رنج می‌برند. رسیدگی به امور کودک مستلزم شکیبایی زیاد و فداکاری از جانب مادران است. بسیاری از مادران، عقب‌ماندگی کودک را به مثابه نشانه‌ای از شکست خود تصور می‌کنند. بسیاری از مادران هدف‌هایی را که خود قادر به رسیدن به آنها نبوده‌اند در فرزندان خود جست‌وجو می‌کنند. مادرانی که در رسیدن به این هدف‌ها ناکام می‌شوند به نوعی دچار مشکل و فشار روانی می‌شوند.
حال مادران دارای کودک عقب‌مانده ذهنی، نه تنها احساس می‌کنند که به این اهداف نمی‌رسند، بلکه آگاهی از عقب‌ماندگی ذهنی کودک آنان. را با فشار روانی مضاعف روبه‌رو می‌سازد (ملک پور، 1376).
شواهد نشان می‌دهند که مادران دارای کودکان با ناتوانی رشدی اغلب به گونه‌ای زیان‌آور، سطح بالایی از فشار روانی را تجربه می‌کنند (هندریکس، دمور، آد و ساولبرگ، 2000 اسمیت، اولیور و اینوسنتی، 2001).
هر چند مادران در مقابل تولد فرزندان بر اساس ویژگی‌های خاص خود و نیز محیط پیرامون خود واکنش‌های گوناگونی نشان می‌دهند و به ندرت می‌توان این واکنش‌ها را پیش‌بینی کرد، ولی واکنش مادران کودکان عقب‌مانده ذهنی در برابر کودکانشان پیش‌بینی پذیر است که عبارت‌اند از: احساس گناه، احساس خشم، حمایت افراطی، مشکلات بین فردی و مسائل زناشویی (چن وتانگ، 1997، ویتر، 2003) در همین باره (تروستر 2001) اظهار می‌دارد که خشم به کودک، خشم به همسر و خشم ناشی از بدشانس بودن در مادران کودکان عقب مانده ذهنی امری شایع است. اشتغال ذهنی اعضای خانواده به نیازهای کودک ناتوان و ترس از اینکه نتوانند به اندازه کافی به امور دیگر فرزندان خود بپردازند و بسیاری مسائل دیگر از این قبیل فرایند فشار زندگی روزانه آنان را تشدید می‌کند (هریس 1995). در همین زمینه، گوون (1989) اظهار می‌دارد که این خانواده‌ها نیازمند وقت و انرژی بیشتر هستند و هزینه‌های مالی بیشتری را طلب می‌کنند. مادران و به ویژه مادران احساس درماندگی، کسالت روحی و بی‌ثباتی عاطفی بیشتری را تجربه می‌کنند (فیس من و ولف 1997). معتقدند یکی از مهم‌ترین نظام‌های بشری نظام خانواده است و خانواده‌ای که کودک مبتلا به عقب‌ماندگی ذهنی دارد، خرده نظام‌های مادرانی، زناشویی، خواهر و برادری و حتی نظام‌های برون خانوادگی مثل دوستان، همسایه‌ها، مدرسه و موسسات خدماتی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و موجب فشار بیشتری در درون نظام می‌شود، قوام و سازگاری درون نظام را به ویژه در خانواده‌های هسته‌ای به خطر می‌اندازد و احتمال به وجود آمدن اختلال در نظام را بالا می‌برد و موجب تنش در خرده نظام‌های خانواده می‌شود. این تأثیرات منفی متقابلاً کودک عقب‌مانده ذهنی را نیز در بر خواهد گرفت.

بیان مسأله
به نظر می‌رسد که شیوه گروه درمانی به خصوص برای افزایش عزت نفس کارآیی زیادی دارد. گروه درمانی برای ایجاد سازگاری و تغییر سودمند در اعضاء از دینامیس‌‌های قدرتمند بین فردی استفاده می‌کند.
در میان انواع روش‌های گروه درمانی روش معنوی – مذهبی هم جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است و روان درمانگران نگرش انزجاری سنتی خود را نسبت به مسئله معنویت و دین ملایم کرده‌اند(اشنایدر و اینگرام، 2000). بعضی از محققین با اشاره به شواهد تجربی متعدد معتقدند که مذهب نقش زیادی در پیشگیری و درمان اختلالات روانی دارد و گروه درمانی‌های شناختی مذهبی در کاهش افسردگی و اضطراب بیماران بستری مبتلا به اختلالات خلقی موثرند (ثنایی و نصیری، 1379). اصولاً جهت گیری مذهبی می‌تواند باعث افزایش عزت نفس افراد شود و معلوم شده است که گروه درمانی شناختی – مذهبی وضعیت معلولان جسمی زن را بهبود بخشیده و مشکلاتی مثل وسواس، حساسیت بین فردی، شکایات جسمانی، اضطراب و روان پریشی آنها را کاهش دهد(مرادی و همکاران، 1383).
به طور خلاصه با در نظر گرفتن این امر که گروه درمانی‌ها و بخصوص گروه درمانی معنوی - مذهبی به دلیل مبانی نظری و شیوه‌های عملی کارآمدی که دارند از جمله راهکارهای مناسب برای افزایش میزان عزت نفس مبتلایان به اختلالات روانی – رفتاری به ویژه رفتارهای ضداجتماعی زندانیان هستند در این تحقیق سعی شده است این مسئله به بوته آزمایش گذاشته شود.

هدف و فرضیه تحقیق و جامعه آماری
هدف پژوهش حاضر بررسی میزان اثربخشی مشاوره و روان درمانی گروهی معنوی - مذهبی در افزایش عزت نفس دارای فرزند سندروم داون است.
اما فرضیه این پژوهش این‌گونه است: گروه درمانی معنوی - مذهبی در افزایش عزت نفس زنان دارای فرزند سندروم داون موثر است.
این پژوهش در محیط زندان مرکزی مشهد صورت می‌گیرد و جامعه آماری آن در برگیرنده کلیه زندانیان مرد این زندان است که دارای حکم محکومیت بوده و بین سنین 20 تا50 سال قرار داشته و تحصیلات آنها راهنمایی و بالاتر باشد. طبق آمارهای رسمی زندان مرکزی مشهد حدود 7 هزار نفر زندانی دارد و چنانچه معیارهای شمول این پژوهش را در نظر بگیریم تعداد افراد جامعه آماری در تحقیق حاضر2500 نفر باشد.

حجم نمونه و روش نمونه‌گیری
حجم نمونه در این تحقیق تعداد 24 نفر می‌باشد که با توجه به معیارهای شمول از بین افراد جامعه آماری انتخاب شده و به صورت جایگزینی تصادفی در دو گروه پژوهش و کنترل قرار گرفته‌اند.
دلیل انتخاب این حجم نمونه آن است که اصولاً در گروه درمانی تعداد اعضاء هر گروه را در دامنه‌ای بین 5 تا 10 نفر در نظر می‌گیرند که می‌توان به حداکثر آن تا سه نفر دیگر را نیز اضافه کرد تا در صورت ریزش اعضاء در مراحل اولیه به کار گروه لطمه وارد نشود (ایرلی، 2000).
اما روش نمونه‌گیری در این پژوهش این‌گونه است که از روش داوطلبانه با جایگزینی تصادفی استفاده شده است. این روش یک روش رایج در تحقیقات علوم انسانی است و دو مرحله را طی می‌شود: در مرحله اول با ارائه اطلاعات لازم آزمودنی‌هایی را که مایل به شرکت در پژوهش هستند انتخاب کرده و در مرحله دوم آنها را به‌صورت تصادفی در شرایط مختلف تحقیق جایگزین می‌کنند (دلاور، 1374).

متغیرهای پژوهش
متغیر مستقل: عبارت است از عامل گروه درمانی معنوی – مذهبی که بر روی افراد گروه آزمایشی اجرا می‌شود. و گروه کنترل در معرض هیچ سطحی از متغیر مستقل قرار نمی‌گیرد.
متغیر وابسته: عزت نفس متغیر وابسته پژوهش است که بر اساس تعریف عملیاتی آن در اینجا توسط پرسشنامه خود - پنداره راجرز قبل و بعد از اجرای متغیر مستقل بر روی تمام آزمودنی‌ها تغییرات آن اندازه‌گیری می‌شود.
متغیر کنترل: بنابر تعریف متغیر کنترل متغیری است که پژوهشگر سعی می‌کند تأثیر آن را بر متغیر وابسته حذف یا خنثی نماید (دلاور، 1375).
در اینجا عوامل سن، تحصیلات و مدت محکومیت جزو متغیرهای کنترل هستند که سعی شده است با جایگزینی تصادفی آزمودنی‌ها در گروه‌های چهارگانه تأثیر آنها کنترل شود.
متغیر مزاحم: به نظر می‌رسد که زندان و زندانی بودن و همچنین اعتیاد به مواد مخدر را نیز می‌توان به عنوان یک متغیرهای مزاحم و مداخله‌گر در نظر گرفت.

ابزار پژوهش
برای جمع‌آوری اطلاعات و داده‌های اولیه و سنجش متغیرهای مورد مطالعه از آزمون خود - پنداره راجرز استفاده شده است. این آزمون شامل 68 جمله خبری کوتاه می‌باشد که آزمودنی بایستی با گذاردن علامت در یکی از دو خانه درست است و یا غلط است مقابل هر جمله پاسخ مورد نظر خود را مشخص سازد. بنابراین حداکثر نمره یک فرد خوب سازگار 68 خواهد بود که به نحوی که در قسمت اول یا خود پنداره منفی با گذاردن علامت در خانه در «غلط است» برای تمام 37 جمله نمره 37 و در بخش دوم یا خود پنداره و عزت نفس مثبت با گذاردن علامت در خانه «درست است» برای تمام 31 جمله نمره 31 خواهد گرفت که در مجموع نهایتاً نمره او 68 خواهد بود.

روش انجام پژوهش
از آنجا که جایگزینی افراد نمونه در گروه‌هایی چهارگانه به طور تصادفی صورت گرفته است تا حد زیادی توانایی کنترل متغیرهای مزاحم و مداخله‌گر را داشته و از این حیث به طرح‌های آزمایشی نزدیک است. وجود پیش آزمون و پس آزمون و گروه گواه میزان کنترل متغیرها را افزایش داده و نهایتاً به دلیل وجود بیش از دو گروه می‌توان این پژوهش را یک طرح گسترش یافته از طرح‌های نیمه آزمایشی با سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل با جایگزینی تصادفی و پیش آزمون و پس آزمون دانست.

جمع آوری داده‌ها
پژوهشگر با توجه به معیارهای موجود، در ابتدا از جامعه آماری تعداد 24 نفر را که مایل به شرکت در برنامه گروه درمانی بودند انتخاب کرد و طی چند جلسه توجیهی آموزش‌های لازم را به آنها داد تا هم با هدف تحقیق آشنا شوند و هم انگیزه آنها برای شرکت در پژوهش افزایش یابد. سپس پرسشنامه خود - پنداره راجرز بر روی تمام افراد نمونه اجرا شد. در مرحله بعد آزمودنی‌ها به صورت تصادفی و با مراجعه به لیست اسامی در دو گروه آزمایشی و کنترل یا گواه قرار داده شدند. آنگاه متغیر مستقل یعنی شیوه گروه درمانی معنوی – مذهبی برای گروه آزمایشی اجرا شد. طی جلسات مختلف موضوعاتی از قبیل خواندن نماز، دعا، قرائت قرآن، سرگذشت بزرگان دین و ارزش‌های مذهبی مورد بحث و تمرین قرار گرفت. گروه کنترل در معرض هیچ برنامه آموزشی یا درمانی خاصی واقع نشد. پس از پایان دوره گروه درمانی که شامل پانزده جلسه تقریبی 2 ساعته و به صورت دو جلسه در هفته بود، گروه آزمایش مجدداً توسط همان ابزار اندازه‌گیری شده و پس از یک دوره یک ماهه پیگیری نیز این اندازه‌گیری تکرار شد. نهایتاً با استفاده از روش‌های آماری مناسب داده‌های به دست آمده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نتایج مشخص گردید.

تجزیه و تحلیل یافته‌ها
اطلاعات حاصل از اجرای پرسشنامه خود پنداره راجرز در پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر مورد بررسی قرار گرفت و از آزمون t استیودنت برای مقایسه میانگین‌های دو گروه استفاده شد.
اما یافته‌های پژوهش بر اساس اطلاعات مرتبط با فرضیه تحقیق ارائه می‌شوند.
مقایسه میانگین‌های گروه معنوی– مذهبی در پیش آزمون پس آزمون و پیگیری
جدول زیر اطلاعات مربوط مقایسه میانگین‌های گروه معنوی – مذهبی را نشان می‌دهد.
نوبت اجرا میانگین f p
پیش آزمون 8 0/45
پس آزمون 54
پیگیری 25/55
90/6 13/.
نتایج مقایسه میانگین‌های عزت نفس گروه معنوی – مذهبی

مطابق این جدول میانگین نمرات عزت نفس آزمودنی‌های گروه معنوی – مذهبی در سه مرحله تحقیق به ترتیب برابر است با 8 0/45، 54 و 25/55 که بیانگر افزایش سطح عزت نفس اعضاء پس از شرکت در گروه نسبت به قبل از آن است. همچنین میزان F حاصل از تحلیل واریانس نمرات این گروه برابر است با 90/6 که بیانگر وجود اختلاف معنادار بین میانگین‌ها در سطح 13 0/ است. همچنین نتایج حاصل از مقایسه دو به دوی میانگین‌ها به منظور تعیین جفت‌های دارای اختلاف معنادار که در جدول شماره 4-29 آمده است نشان می‌دهد که میزان t ناشی از مقایسه پیش آزمون – پس آزمون برابر است با 57/3- که در سطح 4 00/= P اختلاف معنادار را نشان می‌دهد و میزان آزمون t ناشی از مقایسه پیش آزمون- پیگیری برابر است با 98/2- که در سطح 012/ = P اختلاف معنادار را نشان می‌دهد و می‌توان نتیجه گرفت که به طور کلی سطح عزت نفس شرکت‌کنندگان در گروه درمانی معنوی – مذهبی بعد از اجرای گروه بیشتر از قبل از آن شده است. به عبارت دیگر روش گروه درمانی معنوی – مذهبی باعث افزایش عزت نفس زندانیان شده است.
- مقایسه میانگین‌های گروه کنترل در پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری
نتایج مربوط به مقایسه میانگین‌های گروه کنترل را می‌توان در جدول زیر مشاهده کرد.
نوبت اجرا میانگین f p
پیش آزمون 16/48
پس آزمون 8 0/44
پیگیری 91/42
61/2 12/.
نتایج مقایسه میانگین‌های عزت نفس گروه کنترل

مطابق این جدول میانگین نمرات عزت نفس آزمودنی‌های گروه کنترل در سه مرحله تحقیق به ترتیب برابر است با 16/48، 8 0/44 و 91/42 که بیانگر کاهش سطح عزت نفس آنها در سه مقطع زمانی پژوهش می‌باشد. همچنین میزان F حاصل از تحلیل واریانس نمرات این گروه برابر است با 61/2 که بیانگر وجود اختلاف معنادار بین میانگین‌ها در سطح 12/ است که البته در جهت کاهش عزت نفس می‌باشد. نتایج حاصل از مقایسه دو به دوی میانگین‌ها به منظور تعیین جفت‌های دارای اختلاف معنادار نشان می‌دهد که میزان t ناشی از مقایسه پیش آزمون – پس آزمون این گروه برابر است با 84/1 که در سطح 93 0/ =P اختلاف معنادار را نشان می‌دهد و میزان t ناشی از مقایسه پیش آزمون – پیگیری برابر است با 35/2 که در سطح 38 0/ =P اختلاف معنادار بین این دو مرحله را نشان می‌دهد و بالاخره میزان t ناشی از مقایسه پس آزمون – پیگیری نیز برابر است با 2 0/1 که در سطح 32/ =P اختلاف معنادار بین این دو مرحله را نشان می‌دهد. نتیجه اینکه عدم شرکت در برنامه گروه درمانی گروه کنترل نه تنها باعث افزایش سطح عزت نفس زندانیان نشده است بلکه سطح عزت نفس آنها را کاهش نیز داده است.
میانگین
گروه پیش آزمون
پس آزمون

پیگیری


آزمایش 08/45 0/54 25/55
کنترل 16/48 08/44 91/42
t 80/.- 14 /2 08/3
p 42/. 03/. 004/.
نتایج مقایسه میانگین‌های دو گروه آزمایش و کنترل

بر اساس مندرجات جدول فوق در مرحله پیش آزمون با وجود آنکه بین میانگین نمرات عزت نفس گروه آزمایش و کنترل حدود 3 نمره اختلاف وجود دارد ولی به دلیل نتیجه آزمون t که برابر با 80/- است و با توجه به 42/. p= می‌توان گفت که دو گروه در مرحله قبل از اجرای گروه درمانی از نظر سطح عزت نفس تفاوت معناداری با یکدیگر ندارند. پس از اجرای متغیر آزمایشی میانگین نمرات گروه معنوی – مذهبی افزایش یافته و از 08/45 به 54 رسیده است در حالی که در گروه کنترل نمرات کاهش یافته و از 16/48 به 08/44 رسیده است مقایسه دو گروه در این مرحله نشان دهنده وجود تفاوتی معنادار در سطح 03/= p می‌باشد. به عبارت دیگر اعمال متغیر آزمایشی یعنی گروه درمانی باعث افزایش معنادار عزت نفس اعضاء گروه اول شده است. در مرحله پیگیری نیز همچنان این تفاوت پا برجاست و با در نظر گرفتن میانگین‌های دو گروه و نتیجه آزمون t که برابر با 08/3 می‌باشد، لذا در سطح 004/= p بین عزت نفس دو گروه اختلاف معنادار وجود دارد و این بیانگر تأثیر گروه درمانی معنوی – مذهبی بر رشد عزت نفس می‌باشد.

بررسی و نتیجه‌گیری
تحلیل یافته‌های مربوط به فرضیه تحقیق نشان می‌دهد که میانگین عزت نفس اعضاء گروه معنوی – مذهبی در سه مرحله قبل – بعد و یک ماه بعد از پایان جلسات درمان افزایش معنادار داشته است که بیان‌کننده تأثیر پایدار گروه درمانی معنوی – مذهبی بر زندانیان است و شرایط زندان کمتر می‌تواند سطح عزت نفس این گروه را کاهش دهد. بدین ترتیب فرضیه تحقیق حاضر تأیید می‌شود و می‌توان گفت که گروه درمانی معنوی – مذهبی باعث بهبود موثر سطح عزت نفس زندانیان مورد بررسی می‌شود. این موضوع که روش معنوی – مذهبی و انتقال مفاهیم و آداب دینی و روحانی می‌تواند تأثیر مثبتی بر شخصیت و خصوصیات روانی – رفتاری افراد مختلف از جمله بزهکاران زندانی داشته باشد توسط صاحب نظران و محققین مختلف مورد تأیید و پذیرش قرار گرفته است (ریچاردز و برگین، 1999؛ وست، ترجمه شهیدی، 1383).
از نظر آنها اعتقاد به وجود خداوند و عالم دیگر همچنین نظارت و هدایت پروردگار برای انسان به علاوه رعایت ارزش‌های اخلاقی و دینی – شرکت در مراسم و مناسک اعتقادی باعث ارتقاء سطح اعتماد به خود و مقاومت در برابر فشارهای زندگی و همچنین خودداری از انجام امور منجر به صدمه به اجتماع و ضایع کردن حقوق دیگران می‌شود و رفتارهای بزهکارانه و ضد اجتماعی را کاهش می‌دهد به همین دلیل که درمان‌های معنوی – مذهبی تغییرات فوق را باعث می‌شود برای درمان جامعه ستیزان، بزهکاران و زندانیان به خوبی قابل استفاده است (جلالی طهرانی، ترجمه شیخ شعاعی، 1383).
پژوهش‌های مختلف نیز اثربخشی این رویکرد گروه درمانی را در افزایش عزت نفس و سایر مشکلات روانی – رفتاری مورد تأیید قرار داده‌اند. برای مثال تحقیق ثنایی و نصیری (1379) نشان دادند که آموزش مفاهیم مذهبی و شرکت در گروه درمانی‌های مبتنی بر محتواهای دینی و معنوی تأثیر معناداری در کاهش افسردگی و اضطراب بیماران دارد و در آنها نگرشی مثبت نسبت به خود، محیط و آینده ایجاد می‌کند که همگی از مولفه‌های عزت نفس کارآمد هستند. یافته حاضر همچنین با پژوهش امینی و ملکشاهی (1380) که نشان دادند قرائت دعا می‌تواند باعث کاهش اضطراب امتحان و اعتماد به نفس بیشتر در پاسخ به سوالات شود تا حد زیادی هماهنگی دارد.
پژوهش‌های نیز وجود دارد که همین رابطه را در جهت زندانیان بررسی کرده‌اند و نتایج همسو با پژوهش حاضر به دست آورده‌اند برای نمونه می‌توان به کار کلور و همکارانش (1992) اشاره کرد که به بررسی وضعیت 20 زندان آمریکا پرداختند، نتیجه گرفتند شرکت در گروه‌های معنوی – مذهبی و نیز انجام برنامه‌های دینی باعث تغییر مثبت در رفتار مجرمین می‌شود. البته برخی پژوهش‌ها نیز دستاوردهایی مخالف با پژوهش حاضر داشته‌اند که بیانگر عدم تأثیر روان درمانی معنوی – مذهبی بر وضعیت روانی – رفتاری زندانیان است. جانسون (1997) به نمونه‌ای از این دست اشاره می‌کند. گزارش او از بررسی رابطه دینداری با سازگاری در زندان که بر روی محبوسین زندان فلوریدا انجام گرفت نشان داد که شرکت در برنامه‌ها و گروه‌هایی که به موضوعات و فعالیت‌های دینی می‌پردازند ارتباط معناداری با سازگاری در زندان ندارد. البته او برای اندازه‌گیری میزان تأثیرپذیری مذهبی – روحانی زندانیان از گزارش‌های خود آنها و پرسنل و نیز فعالیت‌های دینی ظاهری آنها استفاده کرد و چون این‌گونه شاخص‌ها تا حد زیادی رفتارهای بیرونی دینداری را می‌سنجد نمی‌توانند تغییرات معنوی مذهبی عمیق و درونی را به خوبی نشان دهند.
و شاید به همین دلیل رابطه‌ای بین این دینداری ظاهری و سازگاری و سلامت روان محکومین دیده نشده است و همان‌طور که کوهن (2005) در مطالعه خود که بر روی 375 آزمودنی صورت گرفت نشان داد مذهب درونی شده از طریق کاهش ترس از مرگ به ارتقاء سلامت روان کمک می‌کند.
پیشنهادات: با توجه به اینکه جمعیت‌های دچار آسیب اجتماعی متعدد هستند و در همه آنها نیز ویژگی‌های مشترکی مثل مشکل در عزت نفس و خود پنداره دیده می‌شود پیشنهاد می‌گردد که این شیوه گروه درمانی برای سایر جمعیت‌های آسیب دیده اجتماعی مثل معتادین – زنان ویژه و معلولین اجتماعی مورد تحقیق قرار گیرد. مسلماً بهبود وضعیت آنها با استفاده از خدمات مشاوره‌ای و درمان‌های گروهی باعث بهبود کل وضعیت اجتماع و کاهش هزینه‌های اضافی کشور می‌شود.
خانواده درمانی زندانیان با شیوه گروه درمانی معنوی – مذهبی نیز می‌تواند موضوع پژوهش جالب و اثر گذاری باشد. همچنین پیشنهاد می‌شود که به عنوان موضوعی برای پژوهش بعدی نوع آزمودنی‌ها به نحوی انتخاب شوند که بتوان پی گیری تغییرات ناشی از روان درمانی آنها را پس از آزادی و در محیط معمولی زندگی‌شان پی گیری کرد.
محدودیت‌ها: مهم‌ترین محدودیت پژوهش حاضر عدم وجود یک ساختار مفهومی روشن و یکپارچه برای درمان معنوی_مذهبی بود. بعلاوه پژوهش‌های کمی در زمینه گروه درمانی به شیوه معنوی – مذهبی انجام گرفته است و این کمبود پژوهشی بخصوص در حیطه جمعیت زندانیان بسیار چشمگیر است
و نیز از محدودیت‌های دیگر این تحقیق دخالت سایر افراد حاضر در محیط‌های زندان بر وضعیت اعضاء گروه تحقیق بود.

منابع
- ثنائی، باقر، نصیری، حمید، بررسی تأثیر گروه شناختی – مذهبی در کاهش افسردگی و اضطراب بیماران بستری مبتلا به اختلالات خلقی مرکز نور شهر اصفهان، فصلنامه علمی – پژوهشی انجمن مشاوره ایران، 1379.
- جلالی تهرانی، محمدمحسن، توحید درمانی، مجله نقد و نظر، ترجمه شیخ شعاعی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1383.
- دلاور، علی، مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، تهران، انتشارات رشد، 1374.
- دلاور، علی، روش‌های آماری در روان شناسی و علوم تربیتی، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام نور، 1375.
شفیع آبادی، عبداللّه و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان درمانی، مرکز نشر دانشگاهی، 1381.
- قنبری، بهرامعلی، تهیه یک الگوی مداخله‌ای بر اساس رویکرد یکپارچه گرای روان درمانی گروهی و آزمون میزان اثربخشی آن در درمان وابستگی به مواد مخدر و افزایش سلامت روان در معتادان زندانی مرد، پایان‌نامه دکتری، دانشکده روان شناسی، دانشگاه علامه طباطبایی، 1383.
- مرادی، اعظم، اثربخشی گروه درمانی شناختی – مذهبی بر نیمرخ روانی معلولان جسمی زن شهر اصفهان، مجله دانش و پژوهش در روان شناسی کاربردی، دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان، شماره 21 و 22، 1383.
- وست، ویلیام، روان درمانی و معنویت، ترجمه شهیدی و شیرافکن، تهران، انتشارات رشد، 1383.
- یساقی، علی‌اکبر، مصاحبه با رئیس سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور، روزنامه خراسان شنبه شش بهمن ماه، 1383.
- Cohen, adam b (2005) intrinsic and extrinsic religiousity, beliefs inafter life, death anxiety and life satisfaction in young catholics and protestants. Journal of research in personality vol39(3(.
-earley, jay (2000) interactive group therapy, burnner / mazel. Taylor and francis group.
-eisenman, russel (2002) psychotyerapy and education in prison with two narrative American youths. international journal of psychosocial rehabilitation. no:7.
-ellis, albert (1971) reason and emotion in psychotherapy lyle stuart, inc
- French, Sheila a.gendreau, paul (2006) decreasing prison effects. journal of criminal justice and behaviour.no:2.
- j.tehrani, m m (1995) conflict resolution in prison: bulding intrapersonal and interpersonal harmony. ferdowsi university . mashhad iran.
- Johnson, byron r. larson, david b. pitts, timothy c (1997) religious programs, institutional adjustment and recidivism among former inmates in prison fellowship programs. academy of criminal justice sciences.
- morgan, Robert d and collegus (1999) integrating approaches for special populations. Journal of contemporary psychotherapy. springer Netherlands. no:3.
-nichols quin, Virginia (1985) applying psychology.international student edition.
-Richards,s. bergin, a e (2002)a spiritual strategy for counseling and psychotherapy. American psychological association. watington dc.
- rogers, carl r.dymond, Rosalind f (1969) psychotherapy and personality change. the university of Chicago press.
-sadok, b.g and sadok v.a (2000) comprehensive textbook of psychiatry, seventh edition. Lippincot Williams and wilkins, u.s.a.
-snyder, c r. ingram, r e (2000) handbook of psychological change. john wiley and sons inc.  
تاریخ ثبت در بانک 29 تیر 1400