کد jr-46492  
عنوان اول فقرزدایی بر اساس سیره علوی  
نویسنده منصور شادکام  
مترجم حسین سراوانی  
عنوان مجموعه بررسی‌های اجتماعی و فرهنگی برای بهزیستی معلولان  
نوع کاغذی  
ناشر انتشارات توانمندان  
سال چاپ 1399شمسی  
شماره صفحه (از) 171  
شماره صفحه (تا) 191  
زبان فارسی  
متن فقر نوعی ناتوانی و فقیران گروهی از ناتوانان جامعه هستند که در سیره حضرت امیر(ع) مسیر درستی برای فقرزدایی و تواناسازی فقیران توسط مدیران نشان داده شده است. در مدیریت اسلامی خدامحوری و تقوا اساس کار و سازندگی است و همه چیز با معیار تقوا ارزیابی می‌گردد. لذا در جامعه اسلامی ما به مدیر با کفایت نیاز داریم بی‌گمان فقر به معنای ناتوانی انسان از تأمین ابتدایی‌ترین امور زندگی، یکی از آفات زندگی اجتماعی است؛ زیرا با توجه به انبوه نعمت‌های خدادادی، انسان‌ها باید به طور طبیعی توان برآوردن نیازهای ابتدایی خود را داشته باشند. با این همه به عللی چون زیاده خواهی، فساد، ظلم و تجاوز به حقوق و منافع از سوی برخی از انسان‌ها، عدم توزیع مناسب منابع تولید و انحصارطلبی برخی، عدم توزیع مناسب ثروت و اموری از این دست، برخی از انسان‌ها از ابتدایی‌ترین حقوق خود یعنی تأمین نیازهای ضروری زندگی باز مانده‌اند. عدالت، محوری‌ترین، استوارترین، بنیادی‌ترین و شامل‌ترین مسئله سیاست و سیرت علوی است. ساختن یک جامعه پاک وابسته به شرایطی است. عدالت اجتماعی، مهم‌ترین و برجسته‌ترین ویژگی‌های جامعه اسلام و پاک است. بر اساس سیرت علوی، ساختن جامعه‌ای پاک، عدالت‌خواه و برقراری نظامی مبتنی بر عدالت اجتماعی، اهداف و آرمان تمامی رسولان الهی و سرلوحه برنامه‌های اجتماعی و سرآمد اصول علمی آنان قلمداد شده است. فاصله طبقاتی در یک جامعه اولین عامل زمینه‌ساز ایجاد نابرابری و بی‌عدالتی و جامعه ناپاک است. این مهم از وظایف لاینفک مدیران و حاکمان جوامع اسلامی می‌باشد.
هدف این پژوهش، ضرورت مدیریت عدالت محور جهت زدودن آثار فقر در جامعه اسلامی بر اساس سیرت علوی است. روش پژوهش به صورت استنادی و رجوع به منابع دینی، روایات و سیره زندگانی حضرت علی (ع) است. از مهمترین نتایج این پژوهش، محور قرار دادن سیره علوی به عنوان بهترین راهنمای زمامداران و مدیران جامعه مسلمان جهت تحقق جامعه پاک و عاری از فقر می‌باشد. جامعه‌ای که حق محوری و حقوق متقابل مردم و حکومت به خوبی مبرهن می‌باشد. با مطالعه در ابعاد مختلف سیره علوی می‌توان به مدلی مبتنی بر ارزش‌های اسلامی و معنوی دست یافت که مهم‌ترین مشخصه آن کار خالصانه و صادقانه با حفظ سلامت اداری و مصداقی مطمئن از مدیریت جهادی است.

کلمات کلیدی: فقرزدایی؛ مدیریت اسلامی؛ فقر؛ سیره علوی؛ جامعه پاک؛ توانبخشی فقیران.

مقدمه
بر اساس سیره علوی، فلسفه حکومت دینی، عدالت و مساوات است. در حکومت دینی نه ستمگران مجوز رهبری دارند و نه حاکمیت‌های ظالمانه مشروعیت حقوقی. عدالت‌خواهی و قیام برای تحقق عدالت یک تعهد الهی و تکلیف شرعی است جامعه‌ای که عدالت در آن بر پا نیست، فاقد حیات انسانی و زندگانی معنوی است و دیانتی که در آن اهتمام به برقراری عدالت نیست، مایه گمراهی است و حکومتی که عدالت، هدف آن نیست و در راه برقراری عدالتی همه جانبه و فراگیر گام نمی‌زند، در مسیر هلاکت است؛ زیرا اصلاح دین و دنیای مردمان به وسیله عدالت، ممکن است. مقوله مدیریت و فرماندهی در اسلام به عنوان یکی از مهمترین شاخصه‌های حکومت اسلامی و از جمله الزامات بنیادین در اداره جامعه اسلامی به شمار می‌آید. یکی از اهداف بلند قرآن کریم ایجاد زندگی نیکو است. قرآن کریم هدایتگر انسان؛ همچنین عترت طاهرین(ع) راهنمای بشر به راه استوار و صحیح است. آموزه‌های وحیانی قرآن و عترت چون هماهنگ با فطرت انسانی است، از این‌رو نه تنها به دلیل تعبّد، بلکه به دلیل عقل، تضمین‌کننده سعادت دنیا و آخرت است. التزام به فرهنگی که اولیای دین(ع) ابلاغ و اجرا کرده‌اند، چیزی جز خیر و سعادت انسان به ارمغان نیاورده است. امّا آنچه که در این رهگذر لازم و ضروری است، اولاً شناخت دقیق ابعاد آن آموزه‌ها است؛ ثانیاً التزام عملی در اجرای آن برنامه‌ها و آموزه‌ها است. زیرا قرآن و عترت ناظر به رشد و تعالی بشر در همه ابعاد برای نیل به هدف آفرینش انسان است. بنابراین، شکوفایی عقل، بسط معنویت، قسط و عدل و احسان به جامعه انسان‌ها مربوط است. اما جامعه ایده‌آل بدون زدودن فقر و فساد ممکن نیست. فقر پدیده‌‌ای است جهانی و کهن که از شروع نخستین اجتماعات بشری همواره بخشی از مردم را در جوامع مختلف در اسارت خود داشته و منشأ بسیاری از تعارض‌ها و کشمکش‌ها در درون جوامع و نیز در میان جوامع بوده است. فقر واقعیتی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی سیاسی است که از دیرباز از بزرگ‌ترین مشکلات انسان بوده است. در حال حاضر نیز جامعه بشری، به رغم تحولات عظیمی که در علوم مختلف داشته، هنوز با این پدیده شوم دست در تعارض و جدال است.

بیان مسأله
جامعه اسلامی متشکل از افراد انسانی با نظامات، سنن، آداب و قوانین خاص است که به یکدیگر پیوند دارند و زندگی جمعی و اجتماعی را تشکیل داده‌اند. افراد و اقشار این جامعه برای رسیدن به اهداف مشترک و تأمین نیازهای روزمره با هم همکاری و تلاش می‌کنند؛ افراد آن جامعه در فکر و اندیشه حفظ منافع شخصی خودشان نیستند و برای رسیدن به اهداف خود از دیگران به عنوان وسیله و ابزار استفاده نمی‌کنند. اگر در یک جامعه اسلامی به وسیله افرادی با تقوا، با ایمان و متعهد این مولفه‌ها اجرا شود، جامعه مطلوب و اسلامی شکل خواهد گرفت. برای تشکیل این جامعه تمام آحاد مردم نقش اساسی دارند تا رهبران و دولت مردان جامعه که نقش آنها کلیدی‌تر هست. در چنین جامعه‌ای باید رفاه حداکثری آحاد جامعه سرلوحه مدیران آن جامعه قرار گیرد. زیرا وجود نقصان در این امر ما را از داشتن جامعه اسلامی دور می‌کند. یکی از مهمترین پدیده‌های هر جامعه فقر است. فقر را می‌توان بزرگترین معضل اجتماعی برشمرد. بررسی پدیده فقر، شناخت علل، پیدایش و راه‌های مبارزه با آن، همواره موضوع مورد توجه مکتب‌های مختلف بوده است. فقر، یکی از گسترده‌ترین مشکلات جوامع انسانی است و عمری به درازای زندگی بشر دارد. از زمانی که بشر، پا به عرصه گیتی نهاده، خویش را با این پدیده فراگیر، روبه‌رو دیده است. فقر در اشکال مختلف و به درجات متفاوت، در همه جوامع انسانی یافت می‌شود و در جوامع توسعه یافته، از دامنه گسترده‌تری برخوردار است. از سوی دیگر، وجود فقر (خصوصاً اگر گستردگی زیادی نیز داشته باشد)، غالباً زمینه‌ساز بروز انحرافات اجتماعی و بستر مناسبی برای وقوع جرم و جنایت است. اسلام نیز بر ریشه‌کن کردن این پدیده شوم تأکید دارد. در جوامعی که ثروت‌ها و منابع طبیعی، که بر اساس آیات قرآن کریم برای بهره‌برداری همه مردم آفریده شده، در اختیار گروه‌هایی خاص قرار می‌گیرد و بسیاری از مردم از آن بی‌بهره‌اند، فقر فراگیر می‌شود و به تدریج فاصله طبقاتی فزونی می‌یابد. هر چند خصوصیات شخصی طبقات فقیر، چون تنبلی، بیکاری، پایین بودن سطح فرهنگ و برخی از عوامل اقتصادی و اجتماعی در تهیدستی بیشتر کم درآمدها موثر است؛ ولی در اکثر موارد سبب اصلی ستم سرمایه‌دارانی است که تنها به سود خود می‌اندیشند. فقر به خاطر مشکل نابرابری، به ویژه نابرابری در آمد، یکی از اصلی‌ترین علل فشارها و تهدیدات اجتماعی برای جدا کردن یک ملت است. وقتی ثروت در یک کشور بین شهروندان آن به درستی توزیع نشود، به عبارت دیگر، وقتی پول و ثروت در دست گروه کوچکی از جامعه باشد، فقر شکل می‌گیرد فقر عامل بسیار خطرناکی در جامعه است که می‌تواند ثبات کل جامعه را از بین ببرد. چون فقر ریشه بسیاری از انحرافات اجتماعی، کجروی اخلاقی و زمینه‌ساز انحطاط جامعه از مسیر صحیح‌اش است. در چنین شرایطی مدیریت جامعه، وظیفه سنگین‌تر بر عهده دارد و باید از تمامی ظرفیت خویش برای تحقق عدالت و مبارزه با ریشه‌های فقر و فساد استفاده کند.

ضرورت پژوهش
امیر مومنان علی(ع) حکومت را برای تحقق عدالت پذیرفت و آن را جز در این مسیر نمی‌خواست. بسیاری از محققین و کارشناسان مسایل اجتماعی، فقر اقتصادی را مهمترین عامل وقوع جرم در جامعه دانسته‌اند و بیان کرده‌اند که تا زمانی که فقر مالی برای افراد هر جامعه‌ای برطرف نشود؛ بستر چنین اجتماعی می‌تواند مجرم خیز باشد و افراد را به دلیل تنگدستی به سوی جرم سوق دهد. به هر حال در جامعه‌ای که فقر اقتصادی وجود داشته باشد به دنبال آن فقر آموزشی و فقر فرهنگی نیز خواهد آمد. مسائل اقتصادی در تأمین بهداشت روانی انسان‌ها نقشی بسیار مهم ایفا می‌کند. جامعه با رفع فقر و محرومیت می‌تواند گامی بسیار بزرگ برای کاستن از بیماری‌های روانی و شکوفایی استعدادهای افراد بردارد. هر چند خود فرد باید برای تأمین سلامت روانی خود بکوشد، اما به نظر می‌رسد که جامعه نقش پر رنگ‌تری در این امر دارد. از این‌رو، راهبردها و خط‌مشی‌های کلی جوامع برای ارتقای بهداشت روانی در مرتبه اول باید متمرکز بر ابعاد اقتصادی و اجتماعی باشد، نه پزشکی و درمانی؛ به عبارت دیگر، با رفع تبعیض‌ها و نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی و تأمین معیشت مناسب برای همه افراد جامعه، بسیاری از مشکلات روانی از جامعه رخت برمی‌بندد و هزینه‌های سنگین درمان کاسته می‌شود. که گره این مهم توسط مدیریت اسلامی که منطبق بر اسلام و قرآن محوری می‌باشد باز می‌شود.

تعاریف
برای شناخت افزون‌تر فقر و ابعاد آن به تعریف آن و عوامل مبارزه‌گر با فقر یعنی جامعه می‌پردازم.
الف) فقر: حضرت علی(ع) می‌فرماید: هر کس بر رنج (ناشی از کار) بردباری نورزد، باید فقر را تحمل کند. همچنین می‌فرمایند: آن گاه که تنبلی و کم کاری با هم جفت گردند، فقر تولد می‌یابد (میزان الحکمه، 251). همچنین بی‌برنامگی یا برنامه‌ریزی نادرست به پیدایش فقر می‌انجامد. به همین جهت امام علی(ع) نداشتن برنامه در زندگی و سوء تدبیر را عامل فقر دانسته است. از این‌رو فقر تعاریف گوناگونی دارد و در فرهنگ‌ها تفاوت مفهومی خواهد داشت. مهم‌تر از همه این است که ممکن است چیزی که در یک جامعه فقر نامیده می‌شود در جامعه‌ای دیگر ثروت باشد و یا برعکس. اما جدای از این تفاوت‌ها خود مسئله فقر مشخصه‌هایی دارد که با مشاهده آنها می‌توان به وجود فقر و یا عدم وجود فقر تا حد نسبی آن پی برد. از سوی دیگر حدود خط فقر نیز از فرهنگ و جامعه‌ای تا فرهنگ و جامعه‌ای دیگر کاملاً متفاوت است. البته با استفاده از علم و تجربه می‌توان بر میزان آن آگاهی یافت. با توجه به بررسی‌های کارشناسان مربوطه آن هم در سطح جهانی، تعداد فقرا در جهان رو به افزایش است و این امر شامل کشورهای در حال توسعه و صنعتی هم می‌شود. از آنجا که بشر یک موجود چند بعدی است و برای زندگی باید به رفع نیازهای گوناگونی بپردازد، توان او در یک جامعه تا اندازه‌ای است که این نیازها برآورده شوند، از این‌رو فقر به مفهوم جامعی بدل می‌شود که کل طیف زندگی بشر را در برمی‌گیرد. انسانی ممکن است احساس کند فقیر است که ثروت کافی در اختیار ندارد و درآمد کافی جهت اداره زندگی خود نمی‌تواند کسب کند، ممکن است فقیر باشد چون به لحاظ فرهنگی بی‌صلاحیت است. یا ممکن است فقیر باشد چون از لحاظ روانی ضعیف است یا اینکه فقیر باشد زیرا قربانی ترکیبی از محرومیت‌هاست. از نظر آماری اندازه‌گیری مسائل فقر از طریق تعریف خطی نمایانگر درآمد سرانه امکان‌پذیر است. بر اساس این تعریف فرد یا گروهی که در زیر این خط قرار داشته باشند، در ارضاء نیازهای اساسی خود با تضییقات غیر قابل قبولی مواجه هستند. البته این خط بر اساس سطح عمومی توسعه تغییر می‌کند. آنچه که برای کسی فقر محسوب می‌شود، برای دیگری می‌تواند ثروت باشد. بنابراین، آنچه که با آن فقر تعریف می‌شود، هم در سطح نیازهای فیزیولوژیک اولیه و ابتدایی و هم در سطح ارضای نیازهای فرهنگی و معنوی مطرح است.
ب) مدیریت اسلامی: بر اساس سیرت علوی، اصلی‌ترین هدف نظام مدیریت الهی، قرآنی و اسلامی (نظام مشارکت) کرامت بخشیدن به متقیان، مومنان و تمامی انسان‌های وارسته عالم است که آن را با ایجاد نظام حمد و تشکر فراگیر انجام می‌دهد. در این نظام باید از پیشنهادهای خوب و مفید مردم به شایستگی تقدیر و تشکر کرد. این کار موجب رشد فکرها، اندیشه‌ها و انسان‌ها می‌گردد. اسلام یک دین اجتماعی و مذهبی مدنی است. آنچه از دیدگاه مدیریتی بسیار پر اهمیت است این است که پیامبر اسلام بدون هیچ تجربه قبلی با دست خویش یک جامعه را بنا کرد و خود به عنوان نخستین مدیر آن را اداره کرد و با ترکیب ملت‌های متمدن و نژادهای مختلف در جوامع گوناگون یک اجتماع بزرگ ساخت. به دنبال آن، گرایش شدید روح اسلامی به تمدن شهرنشینی و تجارب و کنجکاوی علمی باعث شد که جامعه به سمت نظام شهری و توسعه و تکامل نهادها و سازمان‌های پیشرفته اجتماعی حرکت کند. این نیازمند مدیریتی جدید بود و نیز مدیران لایقی که بتوانند علاوه بر وظایف دینی وظایف مدیریتی را نیز به خوبی انجام دهند. مدیریت اسلامی اداره امور سازمان و تشکیلات گسترده نیروی انسانی است‌. با توجه به ارزش‌ها و موازین شرع مقدس اسلام و با در نظر گرفتن کلیه ابعاد فردی‌، اجتماعی‌، اقتصادی‌، سیاسی‌، نظامی انسان و جوامع بشری است‌. با توجه به گستردگی مصادیق مدیریت‌، مدیریت اسلامی از مشمولیت و عمومیت برخوردار است. یعنی انسان در مراحل زندگی نیاز به مدیریت دارد. فرد مسلمان از پایین‌ترین مرتبه زندگی تا عالی‌ترین رسته تشکیلاتی کاربرد مدیریت را احساس می‌کند. اما طبق موازین و معیارهای اصیل اسلامی و ارزش‌های والای مکتب با الهام از آیات روح ‌بخش خدا و سیره اولیای دین و الگو قرار دادن پیامبر گرامی اسلام‌ (ص) و ائمه‌‌(ع) به عنوان عالی‌ترین مدیران الهی و با مراجعه به متون معتبر اسلامی‌. مدیریت اسلامی شیوه خاصی از رهبری است مبتنی بر مبانی فکری و عقیدتی ‌اسلام‌، بر مبنای خدا محوری‌، یعنی مدیر در جامعه اسلامی باید خواست و اوامر الهی را به عنوان خط‌‌مشی مدیریت و رهبری خود قرار دهد، همه چیز باید در جهت تحقق آرمان‌های الهی واقع گردد در کنار خدا هیچ چیز مبنا قرار نگیرد. سازمان‌، انسان‌، تشکیلات‌، تولید، کارآیی‌، روابط انسان ملاک نباشند، هدف قرار نگیرند بلکه ابزار و وسیله برای خدایی شدن باشند. خدا ملاک است و همه چیز غیر از او وسیله است‌. اگر نظام‌، تشکیلات‌، سازمان بخواهد شکل بگیرد باید به نحوی صورت بپذیرد که خدا اراده کرده است‌، اگر انسان به عنوان مدیر در رأس یک تشکیلات قرار می‌گیرد تا دیگر انسان‌ها را هدایت و رهبری کند باید طبق معیارها و ضوابط الهی انتخاب شود، روابط نیروی انسانی در چارچوب اصول اسلام طراحی گردد، استفاده از طبیعت و منابع مادی و انسانی باید طبق موازین صحیح مکتب انجام ‌بگیرد. خدامحور مدیریت در اسلام است‌. مدیریت اسلامی الهام گرفته از وحی با مبنایی خدایی و تمسک به الگوهایی چون مدیران الهی و انبیاء و اولیاء خدا است‌. مدیریت اسلامی مبتنی بر جهان‌بینی دینی و از الزامات جامعه اسلامی است. بنابراین، باید به دنبال شناخت ویژگی‌هایی بود که با خلقت و فطرت انسانی همساز و متقارن باشد.
ج) جامعه اسلامی: جامعه مطلوب اسلامی جامعه‌ای متشکل از افراد انسانی با نظامات و سنن و آداب و قوانین خاص است که به یکدیگر پیوند خورده و زندگی دسته جمعی دارند. برای رسیدن به اهداف مشترک و تأمین نیازهای روزمره با هم همکاری و تلاش می‌کنند و افراد آن جامعه در فکر و اندیشه حفظ منافع شخصی خودشان نیستند و برای رسیدن به اهداف خود از دیگران به عنوان وسیله و ابزار استفاده نمی‌کنند. همه انسان‌ها با هر دین و مکتب، قوم و نژاد و زبانی، فطرتاً خواهان زندگی در جامعه‌ای هستند که در آن جامعه، عدالت محوری، حق محوری، تساوی حقوق و آزادی همراه با مسئولیت در برابر خدا و دوری از ظلم و ستم اصول پایه‌اند. محور قرار دادن پیشوایان معصوم برای هدایت و رهبری جامعه اسلامی در مسیر عمل به کتاب الهی و سیره پیامبر اسلام (ص) مبنایی دیگر برای رسیدن به جامعه آرمانی است. امام علی (ع) به این نکته تأکید می‌ورزد که هیچ جامعه بدون رهبری، مدیریت، استمرار و دوام نمی‌یابد. در واقع مردم با نظارت همگانی و توجه به فریضه مقدس امر به معروف و نهی از منکر مسئولیت الهی خویش را نسبت به جامعه قرآنی عمل می‌نمایند و انسان‌های بی‌تفاوت نیستند. در آرمان شهر قرآنی ایجاد تأسیسات و امکانات عمومی برای رفاه و آسایش و تأمین معیشت بهتر شهروندان امری مهم تلقی می‌شود که با ایجاد این امکانات توسط دولتمردان و حکومت اسلامی با همکاری مردم، زمینه‌های پیشرفت علمی، فرهنگی، اقتصادی و صنعتی و از همه مهم‌تر معنویت و نگرش توحیدی به صورت قوی تحقق و عینیت پیدا می‌کند و شهروندان از نعمت‌های الهی و آسایش و رفاه بهره‌مند می‌شوند و در جامعه به ارزش‌های اخلاقی و ضوابط دینی مقید می‌باشند و می‌کوشند رضایت و خشنودی الهی را فراهم نمایند.

پدیده فقر
اسلام فقر مادی را یک پدیده غیر مطلوب و علت پیدایش آن را مواردی مثل تنبلی و عدم پشتکار است. حضرت علی(ع) می‌فرماید: هر کس بر رنج (ناشی از کار) بردباری نورزد، باید فقر را تحمل کند. همچنین می‌فرمایند: آنگاه که اشیاء جفت شوند تنبلی و کم کاری با هم جفت گردند و فقر تولد یابد (میزان الحکمه، 251).
همچنین بی‌برنامگی یا برنامه‌ریزی نادرست از سوی مدیران و زمامداران جامعه، به پیدایش فقر در سطح افراد و جوامع می‌انجامد. به همین جهت امام علی(ع) نداشتن برنامه در زندگی و سوء تدبیر را عامل فقر دانسته است. برخی از روایات نیز اسراف را سبب زوال نعمت دانسته‌اند. در واقع بی‌برنامگی و عدم رعایت اعتدال در مصرف به فقر می‌انجامد. البته در سطح کلان اسراف گستره فراتر می‌یابد و هر نوع تضییع اموال کشور (اموال عمومی یا خصوصی) یا عدم بهره‌برداری بهینه از آنها اسراف تلقی می‌شود. اسراف علاوه بر این که به جهت بی‌برنامگی و رعایت نکردن اعتدال موجب فقر می‌شود، از آن نظر که گناه است نیز سبب فقر به شمار می‌آید. همچنین یکی دیگر از علل فقر ارتکاب گناه می‌باشد معصومان گناه را سبب کم شدن روزی انسان و از عوامل فقر می‌دانند. امام رضا علیه‌السلام می‌فرماید: همانا مومن نیت گناه می‌کند و از رزقش محروم می‌شود (وسایل الشیعه، جلد1، ص58). امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: از گناهان بپرهیزید، زیرا هیچ بلا و کم شدن روزی حتی خراش‌ها و زخم‌های بدن و سقوط و افتادن و هر مصیبتی از گناهان سرچشمه می‌گیرد (بحارالانوار، جلد7، ص350). از عوامل کاهش روزی، کفران نعمت‌های الهی است، قرآن کریم در این باره می‌فرماید: خداوند قریه‌ای را که دارای امنیت و آسایش بودند و روزی فراوانی به ایشان می‌رسید، به دلیل کفران نعمت الهی از این‌رو خداوند لباس گرسنگی و ترس را بر آنان پوشاند. زیرا شخص کفران کننده نعمت لیاقت داشتن آن را ندارد، خداوند نیز رحمت و نعمت خویش را از او دریغ می‌کند. از عوامل دیگر فقر ربا خوردن است، خداوند برکت را از سود به دست آمده از معامله و قرض ربوی، برداشته است. فقر، اساساً نسبی است و به همین دلیل همیشه با زندگی بشر همراه بوده و خواهد بود، مگر این که چنان حالتی پیش آید که تمام نیازهای مادی و معنوی انسان به صورت معیار تعریف شود، سپس جامعه قادر به تأمین آنها در سطح حداقل معیارهای تعریف شده باشد. البته چنین وضعیتی از حیث نظری ممکن است قابل تصور باشد، ولی از لحاظ عملی، تحقق آن بسیار مشکل است.
بنابراین، سنجش وجود یا نبود فقر تابعی است از میزان حجم نیازها و میزان امکانات برای برآورده ساختن این نیازها، که اگر تعادل و توازن بین آنها وجود نداشته باشد و بخشی از نیازها قابل تأمین نباشد می‌توان گفت که جامعه دچار فقر و کمبود است. فقر ناشی از محرومیت مادی نیست، بلکه به طور عمده پدیده‌ای اجتماعی است که موجب می‌شود اشخاص فقیر از ظرفیت و توانایی خویش درک صحیحی نداشته باشند. فقر از زوایای گوناگونی چون فلسفی، علمی، ادبی، هنری و دینی قابل بررسی و تأمل است. این پدیده شوم چهره کریه خود را در اختلاف طبقاتی افراد مختلف یک جامعه بیشتر نمایان می‌سازد. در جامعه مطلوب اسلامی فرد فقط در اندیشه منافع و مصالح شخصی نیست و سایر افراد را ابزار تأمین و تحصیل خواسته‌ها و نیازهای خود نمی‌انگارد، بلکه در دیگران به چشم بندگان خدای متعال می‌نگرد و تلاش و کوشش می‌کند تا هدف آفرینش، که تعالی و است کمال حقیقی همه انسان‌هاست، به بهترین وجه تحقق یابد. از این‌رو نسبت به سایر افراد نیز احساس مسئولیت می‌کند.

انواع فقر
نداری و فقر را از نگاه‌های مختلف به انواع گوناگون تعریف کرده‌اند (نگاه کنید به مدنی قهفرخی، ص 35ـ51). در اینجا فقر را بر اساس آموزه‌های اسلامی تقسیم کرده و سه نوع فقر را می‌شماریم و تعریف می‌کنیم.
الف) افتقار الی اللّه: این اصطلاح به معنای نیازمندی و احتیاج ذاتی اشیاء به خداوند است. این موضوع در عقاید هر مسلمانی هست و طیف وسیعی از آیات و روایات معاضد و موید این اعتقاد است. همچنین بخش عمدهای از ادله محکم و متقن فلسفی بر این مطلب اذعان دارد. افتقار الی اللّه یعنی تمام موجودات غیر از خداوند فقر ذاتی و نیاز تام به خداوند دارند. و این افتقار از آغاز هستی وجود داشته و هنوز ادامه دارد و هرگز این افتقار پایان ندارد. اینکه موجودات جهان ذاتاً متکی به خدا هستند و نیازمند فیض الهی هستند. این موضوع در فلسفه اسلامی بحث و بررسی شده است.
ب) فقر دین و علم و معرفت: نوع دیگری از فقر که در اسلام به آن اشاره شده، نیاز مردم به آگاهی و علم است. روایاتی در این زمینه هست که به اختصار دو مورد از آنها را میآوریم: امام صادق(ع) فرمودند که فقر مرگ سرخ است. راوی میگوید به امام گفتم منظورتان فقر از درهم و دینار است؟ امام فرمودند: نه بلکه فقر از دین است. حضرت علی(ع) فرمودهاند نزدیک است که فقر، کفر باشد که امام صادق این گونه تفسیر کردند که منظور از فقر، فقر علم و معرفت میباشد. همان‌طور که مستحضر هستید در این دو روایت فقر به معنای نداشتن علم معرفت معرفی شد که این حالت در اسلام بسیار مذموم شمرده میشود. بدون شک این فقر بسیار مذمومتر از فقر اقتصادی است. و در نظر هر مسلمانی این فقر ضد ارزش تلقی میشود.
ج) فقر مالی و اقتصادی: این فقر در اسلام به طرق متفاوت یاد شده گروهی از روایات آن را مذموم شمردهاند که در این مقاله مدنظر همین نوع مذموم آن مدنظر می‌باشد. حضرت علی(ع) در تفسیر آیه شریفه «و نبلوکم بالشَّر و الخیر فتنه» فرمودند: خیر، سلامتی و غنی و بینیازی است و شر، درد و فقر است (بحارالأنوار، ج 5، ص213). که این روایت «فقر» را «شر» معرفی مینماید. هر کس صبح را شروع کند و روز را به پایان رساند در حالی که بیشترین همّ‌اش دنیا باشد خداوند فقر را جلوی چشمانش قرار میدهد (الکافی، ج2، ص319). این روایت بیانگر این است که خداوند برای عقوبت عمل بنده، فقر را برای او فراهم میسازد. پناه میبرم به تو ای خدا از فقر (الکافی، ج2، ص‌525).
نتیجه اینکه، سه نوع فقر را معرفی کردم ولی در مورد معلولین نوع دوم و سوم، اهمیت دارد. یعنی جامعه معلولین به دلیل کمبودهای فرهنگی و اقتصادی، دچار فقر است. البته کمبود اجتماعی هم در مورد معلولان اهمیت دارد و لازم است به آن هم بپردازیم.

آثار فقر در جامعه
نداری، عدم امکانات و فقر در جامعه تأثیرات و کارآیی‌های متفاوت دارد. این تأثیرات را در سه گروه دسته‌بندی کرده و توضیح می‌دهم. همین سه نوع فقر را در مورد جامعه معلولین هم داریم.
الف- آثار فیزیکی و جسمی: فقر به صور گوناگون، سلامت جسمی طبقه پایین جوامع را تهدید می‌کند. فقر، علت اساسی واکسینه نشدن نوزادان، در دسترس نبودن آب تصفیه‌شده و بهداشت، عدم وجود دارو و دیگر راه‌کارهای درمانی و مرگ نوزادان به هنگام زایمان است. فقر علت اساسی کاهش امید به زندگی، معلولیت و ناتوانی و گرسنگی است. فقر مهم‌ترین علت بیماری روانی، استرس، خودکشی، از هم پاشیدن خانواده و مصرف مواد مخدر می‌باشد. در سال 1990 تعداد افرادی که در فقر شدید زندگی می‌کردند، یک میلیارد و صد میلیون نفر تخمین زده شده است؛ یعنی بیش از یک‌پنجم جمعیت کره زمین. با وجود آنکه از هر ده کودک، هشت نفر علیه پنج بیماری عمده کشنده برای کودکان واکسینه می‌شوند و به طور کلی بین سال‌های 1980 و 1993 میزان مرگ و میر نوزادان به 25درصد کاهش یافته و امید به زندگی بیش از چهار سال افزوده شده و به حدود 65 سال رسیده است، اما در کشورهای در حال توسعه، هر سال دوازده میلیون و دویست هزار کودک زیر پنج سال می‌میرند. علّت بیشتر این مرگ و میرها، امراضی است که با صرف چند سِنت برای هر کودک، قابل پیشگیری است. امید به زندگی در کشورهای توسعه‌نیافته طبق آمار 1993، چهل‌وسه سال و در کشورهای توسعه‌یافته، هفتاد و هشت سال؛ یعنی دو برابر کشورهای فقیر است. در کشورهای ثروتمند، امید به زندگی در سال 2000، به هفتاد و نه سال می‌رسد، ولی در برخی کشورهای بسیار فقیر، این شاخص به چهل‌ودو سال تنزل می‌یابد. تعداد کودکان زیر پنج سال که در سال 1993 مُردند (یعنی 12.2میلیون نفر)، معادل کل جمعیت نروژ و سوئد است.
ب- آثار فرهنگی ـ اجتماعی: غالباً فقر مادی با فقر فرهنگی همراه است. کسی که از حیث مادی فقیر است، فکرش آن‌قدر مشغول تأمین مایحتاج اولیه زندگی است که کمتر مجال و فرصتی برای برآوردن نیازهای فرهنگی و تربیتی خود و خانواده‌اش دارد. اگر هم فرصتی برای این کار پیش بیاید، زمینه‌ها و امکانات آن برایش فراهم نیست. در ‌نتیجه، بسیاری از مواهب و استعدادهای خدادادی وی به فعلیت نمی‌رسند و بهره‌برداری درستی از آنها صورت نمی‌گیرد. آلفرد مارشال در کتاب تاریخی خود چنین می‌نویسد: درست است که به رغم فقر، تحت تأثیر عوامل دینی، روابط دوستی و محبت‌های خانواده، ممکن است انسان احساس بزرگ‌ترین خوشبختی را بکند و امکان داشته باشد استعدادهای خود را شکوفا سازد، ولی با وجود این باید اذعان داشت که در محیط فقر، به ویژه در مناطق پرجمعیت، فقر اقتصادی موجب از بین رفتن و پژمرده شدن استعدادهای انسانی می‌شود. کسانی که در شهرهای بزرگ کنونی زندگی می‌کنند، فرصت کمتری می‌یابند تا با دیگران پیوند دوستی ببندند. بدون شک، بیماری روحی، جسمی، اخلاقی و فکری فقرا علل دیگری نیز دارد، امّا فقر یکی از عمده‌ترین آنهاست به‌طور کلی رفتار ناهنجار فقرا ناشی از فقر آنان است هنگامی که علل فقر را بررسی می‌کنیم، در‌واقع در علل تنزل مقام عده زیادی از ابنای بشر مطالعه می‌کنیم. فقر فرهنگی و فقدان تعلیم و تربیت و تحصیلات مناسب، فرد را از دستیابی به روش‌های کنترل بر محیط و کاستن از استرس‌های ناشی از فقر و محرومیت باز ‌می‌دارد و او را در معرض اختلالات روانی قرار می‌دهد. علاوه بر این، محرومیت از سواد و تحصیلات، فقر مادی را تشدید می‌کند و این تسلسل همچنان ادامه می‌یابد و با افزایش فقر، بهداشت روانی فرد بیشتر آسیب می‌بیند. اکنون برخی از این تأثیرات را مشخص‌تر معرفی می‌کنم:
- انزوا: تنگدستی به طور طبیعی سبب می‌شود فرد از چشم جامعه ساقط شود و به گوشه تنهایی پناه برد. حضرت علی(ع) فرمودند: «غنا در غربت وطن است و فقر در وطن غربت». یعنی کسی که ثروتمند است اگر در غربت هم باشد، انگار که در وطن خود زندگی می‌کند، امّا تنگدست در وطن خود نیز همانند غریبه است; کسی به او اعتنا نمی‌کند و در نتیجه منزوی است. کمبود روابط با دیگران و احساس تنهایی زمینه مساعدی است برای ابتلا به بیماری‌های روانی. از عوامل جاذبه میان فردی و ارتباطات مناسب با دیگران، وضعیت ظاهری و از جمله، پوشش افراد است. به دلیل اینکه معمولاً فقر موجب می‌شود وضعیت ظاهری و لباس فرد در حد پایین و نامطلوب باشد، فقرا در برقراری روابط اجتماعی مشکلات جدی خواهند داشت که گاه موجب در ‌پیش گرفتن انزوا از سوی آنان می‌شود.
- پرخاشگری: در جامعه‌ای که به سبب بی‌عدالتی در توزیع ثروت‌های عمومی، مردم به دو دسته فقرا و اغنیا تقسیم شده‌اند و فاصله طبقاتی عظیمی بین آنان وجود دارد، کینه و عداوت موج می‌زند. مردم فقیر با دیدن زندگی اشرافی ثروتمندان و مشاهده زندگی فلاکت‌بار خود، کینه آنان را به دل می‌گیرند و عقده‌های روانی بسیار در خود به وجود می‌آورند. علاوه بر این، کینه درونی و فروخورده فقرا ممکن است روزی سرباز کند و کسانی را که مسبب این وضعیت هستند، در خود فرو‌برد. بنابراین، خشم و پرخاشگری طبقات پایین جامعه یا متوجه خود آنان می‌شود و عقده‌های روانی به وجود می‌آورد و یا معطوف اغنیا می‌گردد و جامعه را از حالت تعادل به سوی هرج‌و‌مرج سوق می‌دهد. امیرالمومنین(ع) به فرزندش محمد حنفیه فرمود: «پسرم، از فقر بر تو بیمناکم. از آن به خدا پناه ببر که فقر کاستی در دین و پریشانی در فکر و عقل ایجاد می‌کند و سبب دشمنی و کینه است». جمله جالبی هم در این زمینه از ابوذر نقل شده است: (فردی که مایحتاج زندگی خود را در خانه ندارد، بسیار در معرض آن است که پرخاشگری خود را نه‌تنها متوجه افراد، بلکه در جهت تخریب کل نظام اجتماعی سوق دهد.)
- ضعف اخلاقی و نابهنجاری‌های اجتماعی: فقر زمینه مساعدی است برای برخی صفات زشت اخلاقی، نظیر حسد که نتیجه‌اش در جامعه به صورت نابهنجاری‌های اجتماعی بروز می‌کند. امیرالمومنین (ع) می‌فرماید: (کسی را که دنبال رزق و روزی خود می‌رود، نکوهش نکنید؛ زیرا کسی که امکانات زندگی ندارد، خطا و اشتباهاتش زیاد است). یکی از پیشتازان جرم‌شناسی در طی یک بررسی نشان داده است که در ایتالیا خانواده‌های فقیر 60 درصد جمعیت را تشکیل می‌دادند، اما جرایم مربوط به آنها 85 تا 90 درصد کل جرایم بوده است. همچنین برخی تحقیقات دیگر حاکی از آن است که 19 درصد جرایم مربوط به فقرای لندن بوده است، در صورتی که آنان 8 درصد جمعیت را تشکیل می‌دادند. البته این بدان معنا نیست که همه فقرا بزهکار هستند، بلکه باید گفت که اگر بیشتر منحرفان و مجرمان فقیر باشند، بیشتر فقرا مجرم و بزهکار نیستند. مارکس، هانری جرج، ویلیام بونگر و دیگران در شیوه‌های پیشنهادی خویش توصیه می‌کنند که باید کوشش خود را در راه بهبود وضع توزیع درآمدها به کار ببریم و بر نابرابری‌های اقتصادی فائق آییم. نه‌تنها به دلیل اینکه این امر به خودی خود زیبنده نیست، بلکه به دلیل اینکه نابرابری‌های اقتصادی زاینده فساد، تباهی و انواع کجروی‌هاست.
- ضعف اعتقاد و دینداری: شاید مهم‌ترین پیامد منفی فقر از دیدگاه دین آن باشد که فقر بستر مناسبی برای کفر و بی‌دینی و ضعف اعتقادی است. در روایت مشهوری از پیامبر اکرم(ص) و نیز از امام صادق(ع) نقل شده است: (کاد الفقر ان یکون کفراً)؛ فقر به مرز کفر نزدیک است. احتمالاً مشکل بودن فهم رابطه فقر مالی با کفر موجب شده است که برخی، فقر در این روایت را به فقر نفس (فقر روانی) تفسیر کنند، امّا باید گفت که برخی دیگر از مفسران حدیث، نظیر غزالی، لفظ فقر در این سخن را به همان معنای فقر مادی گرفته و در تبیین آن گفته‌اند: فقر، انسان را در پرتگاه کفر قرار می‌دهد؛ زیرا اولاً، موجب حسادت به توانگران می‌شود که حسد، حسنات و خوبی‌های انسان را از بین می‌برد و ثانیاً، فقر موجب می‌شود که فقیر در برابر ثروتمندان اظهار ذلت و خواری کند و به آبرو و دینش لطمه وارد شود؛ ثالثاً، سبب ناخشنودی به قضا و قدر الهی و نارضایتی از روزی می‌شود و این امر، اگر هم کفر نباشد، به کفر می‌کشاند. علاوه بر این، در سخن دیگری که از پیامبر اکرم(ص) در اواخر عمرشان نقل شده است، ایشان به حاکمان پس از خود تذکراتی می‌دهند که از جمله آنها این است که مردم را فقیر و تهیدست نگذارند تا به کفر کشیده شوند. در واقع، پیامبر اکرم (ص) به حاکمان و برنامه‌ریزان اقتصادی جامعه، فقرزدایی را یادآوری می‌کند و به آنان هشدار می‌دهد که باید با اجرای عدالت و رفع تبعیض و برنامه‌ریزی برای استفاده بیشتر و بهتر از مواهب الهی، موجبات تأمین معیشت مناسب را برای عموم مردم فراهم کنند تا به کفر و بی‌دینی کشیده نشوند. با توجه به اینکه متولیان امر جامعه فقط می‌توانند مأمور از بین بردن فقر مادی باشند، نه فقر روانی و با توجه به اینکه در هر دو حدیث از رابطه فقر و کفر سخن گفته شده است، می‌توانیم بگوییم که به احتمال قوی مقصود از فقر در (کاد الفقر أن یکون کفراً)، فقر مادی است. علاوه بر این، در برخی منابع، سخنی از پیامبر اکرم (ص) به این صورت نقل شده است که اگر رحمت خداوند بر فقرای امت من نبود، فقرْ آنان را به مرز کفر نزدیک می‌کرد. این سخن، یا حدیث مستقلی در کنار آن سخن مشهور است یا یک حدیث است که در برخی منابع به صورت کامل و در برخی دیگر، ذیل آن آمده است. در هر حال، به دلیل اینکه مسلماً مقصود از فقرا در این سخن نیازمندان جامعه است، قاعدتاً فقر در بخش پایانی آن نیز به معنای فقر مادی است.
ج. آثار روانی: همان‌گونه که بیان شد، آثار جسمی و فرهنگی ـ اجتماعی فقر، تأثیر بسیاری بر سلامت روان دارد. با وجود این، در این بخش برخی پیامدهای نامناسب روانی را که معمولاً بدون واسطه از فقر ناشی می‌شود، بررسی می‌کنیم.
-کاهش عزت ‌نفس: فقیر از جایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار نیست و همواره مورد تحقیر قرار می‌گیرد. احتمالاً بتوان گفت که بیشترین آثار روانی فقر از نگرش منفی مردم نسبت به آن نشأت می‌گیرد. مردم با فقرا به شیوه‌ای کاملاً متفاوت از ثروتمندان رفتار می‌کنند. ونسان دکلژاک (1989) معتقد است که در اجتماع مادی امروزی، کسانی که احساس می‌کنند پایین‌تر یا بی‌لیاقت‌تر از دیگرانند یا حتی احساس می‌کنند که محکوم شده‌اند، در همه موارد زندگی احساس شرمساری و خجالت می‌کنند. این شرم مثل یک زخم روحی احساس می‌شود و به «نوروز طبقه» شباهت دارد. در‌واقع، نگاه و رفتار دیگران برای تشکیل هویت شخصی و خودپنداره کسی که مبتلا به «نوروز طبقه» است، اهمیت می‌یابد. امیرالمومنین (ع) در کلامی بسیار زیبا می‌فرماید که وقتی دنیا به کسی رو ‌کرد (مثلاً صاحب ثروت یا قدرت شد)، مردم فضایل و خوبی‌هایی را که دیگران دارند، به او نسبت می‌دهند، اما اگر دنیا به کسی پشت کرد، حتی خوبی‌های خود وی از او گرفته می‌شود. آن حضرت در سخن دیگری می‌فرماید: «فقیر حقیر و ناچیز شمرده می‌شود. به حرفش گوش نمی‌دهند و جایگاهش را نمی‌شناسند. اگر فقیر راست بگوید، او را دروغگو می‌نامند و اگر زاهد باشد، او را نادان می‌خوانند. خلاصه، فقیر به دلیل عدم برخورداری از جایگاه شایسته در میان جامعه، عزت‌نفس خود را از دست می‌دهد و به همین دلیل در معرض ابتلا به انواع اختلالات روانی قرار می‌گیرد.
- اضطراب و تشویش خاطر: لازمه وجود آرامش در زندگی، تأمین شدن حداقل امکانات معیشتی است. بدون وجود این امکانات، فرد دچار اضطراب و نگرانی می‌شود و زمینه ابتلا به بیماری روانی شدیدتر ایجاد می‌گردد. امام صادق (ع) در حدیث طولانی و معروفی که در مقام بحث با مدعیان زهد و متصوفه زمان خود داشتند، به روش زندگی سلمان اشاره می‌کند و می‌فرماید: سلمان وقتی نصیب سالانه خود را از بیت‌المال می‌گرفت، به اندازه یک سال مخارج خود را ذخیره می‌کرد. به او گفتند: تو با این همه زهد و تقوا به فکر ذخیره یک سال خود هستی؟ شاید امروز یا فردا بمیری و به آخر سال نرسی. سلمان در جواب گفت: شاید هم نمردم. چرا فقط مردن مرا فرض می‌کنید و زنده ماندنم را در نظر نمی‌گیرید؟ اگر زنده ماندم، نیازهایی دارم که باید برآورده شوند. ای نادان‌ها، شما نمی‌دانید که انسان اگر به مقدار کافی وسایل زندگی نداشته باشد، در اطاعت حق کوتاهی می‌کند و نشاط و نیروی خود را در این راه از دست می‌دهد، ولی اگر به قدر کافی وسایل زندگی فراهم شد، آرامش و اطمینان خاطر می‌یابد.
- اختلالات روانی: تا اینجا به برخی آثار روانی فقر اشاره کردیم و تبیین‌های نظری بر اساس متون اسلامی از آن ارائه دادیم. تحقیقات تجربی نیز ارتباط نزدیک وضعیت اقتصادی فرد و بهداشت روانی وی را تأیید می‌کند. معلوم نیست که آیا وضعیت اقتصادی نامناسب، فرد را در معرض ابتلا به اختلالات روانی قرار می‌دهد یا ابتلا به اختلالات روانی موجب وضعیت بد اقتصادی می‌شود، اما با وجود این، روشن است که قرار گرفتن در شرایط بد اقتصادی، افراد را مستعد بروز مشکلات بهداشت روانی می‌کند. علاوه بر این، شرایط اقتصادی نامناسب، رهایی از بیماری روانی و بازیابی سلامت را بسیار دشوار می‌کند. این در مقایسه با افرادی است که در شرایط بهتر و مطلوب اقتصادی قرار دارند. چندین دهه است که مشخص شده است افراد طبقه اجتماعی ‌ـ اقتصادی پایین‌تر، حدود دو و ‌نیم برابر بیشتر از طبقات بالاتر احتمال ابتلا به اختلال روانی دارند. دلایل این ارتباط کاملاً روشن نیست، اما ممکن است وجود استرس بیشتر در زندگی فقرا و آسیب‌پذیری بیشتر آنان در برابر انواع عوامل استرس‌زا در مجموع، منجر به برخی اختلالات روانی نظیر افسردگی شود. مولف دیگر در این زمینه، ارتباط میان شرایط اقتصادی و بهداشت روانی را چنین خلاصه کرده است: فقرا بیش از اغنیا، تقریباً به همه بیماری‌ها و ناتوانی‌ها اعم از جسمی و روانی مبتلا می‌شوند. این هم به لحاظ دفعات ابتلا و هم شدت و مدت آن است.
متأسفانه همه آثاری که برشمردیم در جامعه معلولان وجود دارد، ولی هنوز آمار دقیق وجود ندارد و معلوم نیست چه تعداد از معلولان چه نوع از این تأثیرات را پذیرفته‌اند.

اصول مدیریت و ریشه‌کنی فقر
اصول مدیریتی اسلامی جایگاهی ویژه در مدیریت اسلامی دارند. در رابطه با این اصول نیز نظرات مختلفی وجود دارد. عده‌ای مدیریت اسلامی را زیر مجموعه‌ای از فقه اسلامی می‌دانند؛ از این‌رو قواعد فقهی و مباحث اصول فقه را به عنوان اصول مدیریت اسلامی معرفی می‌کنند. التزامات مدیر با این اصول لازمه فقرزدایی در جامعه اسلامی از سوی حاکمان آن جامعه است. به عبارت دیگر اگر بخواهیم جامعه‌ای بدون فقر داشته باشیم باید مدیریتی داشته باشیم که به این هشت اصل و ضابطه پایبند باشد. اما اگر مدیریتی چنین التزامی نداشت، جامعه را به طرف فقر بیشتر سوق می‌دهد. البته فرقی بین جامعه معلولین و جامعه عادی نیست:
الف) ایمان: هر شخصی دارای درجاتی از ایمان است که گاه ایمان او با خلوص بیشتری همراه می‌باشد و یا اینکه به بعضی از بی‌ارزشی‌ها تکیه نموده، درجه ایمان وی مشخص می‌شود. منشأ و منبع ایمان یک فرد مومن در راستای رسیدن به قرب إلی اللّه و رسیدن به کمال مطلوب است که می‌تواند به او شایستگی‌ها و توانایی‌هایی را عطا نماید. ایمان یک امر ذهنی و برگرفته از باورهای یقینی فرد مومن می‌باشد که خداوند متعال در دل او افکنده است و هرگاه به او مطلبی برگرفته از منابع نورانی وحی و ولایت برسد، با آغوش باز پذیرای آن خواهد بود. خطاب باری تعالی که بارها در قرآن کریم آمده است و مسلمانان را با «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا...» مورد خطاب قرار داده، خود بیانگر این است که یک خطاب عمومی به تمام کسانی است که این آیات را می‌شنوند و یا در آینده می‌خوانند، در حالی که از درجات مختلف ایمان و اسلام برخوردارند: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّه وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَی رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِیَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن یَکْفُرْ بِاللّه وَمَلاَئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِیدًا): ای کسانی که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبرش و کتابی که بر او نازل کرده است و کُتُب (آسمانی) که پیش از این فرستاده است، ایمان (واقعی) بیاورید. کسی که خدا، فرشتگان او، کتاب‌ها، پیامبرانش و روز واپسین را انکار کند، در گمراهی دور و درازی افتاده است﴾(النّساء، آیه 136). تضمین موفقیت یک مدیر، ایمان اوست که به عنوان اولین رکن پایداری شخصیتی او قلمداد می‌شود. هرگاه این پایه متزلزل باشد، دیگر شاخصه‌ها را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد و از کارآیی و بهره‌برداری آنها می‌کاهد و یا ممکن است نتیجه معکوس به بار آورد و هر چه درجه ایمان او بالاتر باشد، حصول نتیجه مطلوب از او مورد انتظار است.
ب) تقوا: کلمه تقوا از نظر لغوی به معنای صیانت و حفاظت است و از نظر اصطلاحی، یعنی حفاظت و نگهداری نفس از آنچه به آن ضرر می‌رساند (ر.ک؛ میرتاج‌الدّینی، ص36). هنگامی که باورهای ایمانی یک انسان شکل می‌گیرد و وحدانیت و رسالت و معاد را تصدیق می‌نماید، زیربنای تقوا شکل گرفته، پرهیزگاری پیشه می‌کند. بنابراین، تقوا مرحله کاربردی ایمان است که در بسیاری از متون و عبارات ائمّه معصوم (ع) به «تقوی‌اللّه» یاد شده است، چراکه تقوا بدون پشتوانه الهی می‌تواند در هر جامعه‌ای به شکل‌های مختلف ظهور و بروز کند، امّا ارزشی نخواهد داشت؛ مانند رفتار مرتاضان هندی، بودائیان و دیرنشینان: ﴿وَمَن یَتَّقِ اللّه یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * َیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّه فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّه بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّه لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا): و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند و او را از جایی که گمان ندارد، روزی میدهد و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امر او را میکند؛ خداوند فرمان خود را به انجام میرساند و خدا برای هر چیزی اندازهای قرار داده است﴾ (الطّلاق، آیه 4ـ2). اگر پرهیزگاران و به‌ویژه مدیران پرهیزگار، به درجاتی رسیده‌اند که تقوا را عامل اصلی تصمیم‌‌های خود قرار داده‌اند، معلول اسباب و عللی است که یا در وجود آنها فراهم شده است و یا خود آن را کسب کرده‌اند. برخی از پاکیزگی‌ها و نیّات خالص و ناب، از پدران و مادران درستکار برای انسان ساخته و پرداخته می‌شود و آنچه را که با شناخت، دانش و مطالعه در احوال گذشتگان و افراد جوامع به دست مدیران رسیده تا سرمایه کار خود قرار دهند، دو رکن اصلی و اساسی تقوا و پرهیزگاری در مدیران می‌باشد.
ج) تخصّص: احاطه هر فرد بر علمی از علوم مختلف در زمینه‌های علوم فنی، طبیعی، انسانی و یا متافیزیک را می‌توان تخصّص آن فرد در علمی که بدان دست یافته، اطلاق کرد. هر علمی بدون علل و اسباب لزوماً برای کسب کننده آن تخصّص نمی‌آورد، بلکه در کنار آن توانایی‌های ذهنی و فردی شخص با القاء و الهام‌های الهی و خواست خداوند می‌تواند برای عرضه در جامعه و رسیدن منفعت آن به مردم موثّر و مفید واقع گردد. گواه این مطلب، سبب انتخاب طالوت برای فرمانروایی قوم از جانب خداوند است: ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللّه قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوَاْ أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُوْتَ سَعَه مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّه اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَه فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّه یُوْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاء وَاللّه وَاسِعٌ عَلِیمٌ): و پیامبرشان به آنها گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث (و انتخاب) کرده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم و او ثروت زیادی ندارد؟! گفت: خداوند او را بر شما برگزیده است و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خدا مُلک خود را به هر کس بخواهد، میبخشد و احسان خدا وسیع است و (از لیاقت افراد برای منصبها) آگاه است﴾ (البقره، آیه 247).
از تأمّل در تفاسیر چنین برمی‌آید که یکی از شایستگی‌های افراد برای رهبری، اصطفاء و گزینش الهی بوده است و خداوند کسانی را برمی‌گزیند که پاکدل باشند. طالوت فردی شایسته و از صفای باطن و ملکات اخلاقی برخوردار بوده است. همچنین بیان شده که نداشتن امکانات فراوان مالی مایه نداشتن قدرت فرماندهی نمی‌تواند باشد؛ زیرا فرمانده باید همراه تقوای الهی، دو ویژگی تخصّص علمی و توان بدنی را داشته باشد و خداوند هردو را به طالوت مرحمت کرده بود. پس فرمانده باید دارای گوهری طاهر، استعداد ممتاز، برگزیده خدا و متعهّد باشد و در مسائل علمی نیز فردی متخصّص و کارآمد و آگاه به مسائل جنگ و در هدایت عملیات نیز از نیروی بدنی مناسبی برخوردار و از همه زیردستان نیرومندتر باشد (ر.ک؛ جوادی آملی، ج11، ص640). بنابراین، تفسیر نیز دلالت بر این دارد که تخصّص به تنهایی مفید فایده نخواهد بود. معلوم می‌شود که مدیران جامعه ‌باید بر علوم عقلی و توانایی‌های ذهنی و فکری والایی دست یافته باشند و از ت  
تاریخ ثبت در بانک 29 تیر 1400