کد | jr-45561 |
---|---|
عنوان اول | هنرهای نمایشی |
عنوان دوم | نقش و جایگاه ناشنوایان در انواع هنرهای نمایشی |
نویسنده | پیتر اِی. ویشر |
نویسنده | رابرت پانارا |
مترجم | لقمان سرمدی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 1346 |
شماره صفحه (تا) | 1351 |
زبان | فارسی |
متن |
هنرهای نمایشی ، نقش و جایگاه ناشنوایان در انواع هنرهای نمایشی. توجه روزافزون جامعه ناشنوایان به فرهنگ و زبان خود و افتخار به آنها، بسیار مهم است. زمانی که ناشنوایان با همتایان ناشنوای خود در صحنه تئاتر، تلویزیون و فیلمهای سینمایی روبهرو میشوند، دیگر به صورت قالبی و کلیشهای به مسئله ناشنوایی نمینگرند. آنها با پی بردن به زوایای تازهای از وجود خویش، نگرش و رویکرد مثبتتری نسبت به زندگی و جامعه مییابند. همین امر موجب میشود ناشنوایان، نقشهای تازه را در هنرهای نمایشی بر عهده گیرند. هنرمندان بازیگری و هنرهای نمایشی: کسانی در میان ناشنوایان بودهاند که مسیرهای تازهای را در حوزه هنرهای نمایشی بنیان نهادهاند و زمینه را برای پیروی دیگران فراهم ساختهاند. یکی از این افراد، برنارد براگ است. او همراه مارسل مارسو در پاریس، نمایشهای خندهدار را بررسی کرد و با برگزاری تور سراسری در امریکا، به اجرای نمایشهای یک نفره در بسیاری از بهترین کلوبهای شبانه و تئاترها پرداخت. نمایشها و برنامههای تلویزیونیاش عبارتاند از: نمایش هفتگی انسان خاموش در سانفرانسیسکو (1960 تا 1962)، حضور در برنامههای تلویزیونی بی. بی. سی. در انگلستان و حضور به عنوان میهمان در برنامههای بحث و گفتوگوی تلویزیونی در امریکا. براگ در زمینه تشکیل و تأسیس تئاتر ملی ناشنوایان نیز نقش موثری داشت. او یکی از برجستهترین ستارههای تئاتر ناشنوایان بوده است. چاپ و انتشار زندگینامه او با عنوان اشارات سکوت به وسیله هلن پاورز در 1974، روشنگر تمامی جوانان ناشنوا بود. یکی دیگر از بازیگران عرصه تئاتر که غالباً در صحنه تلویزیون نیز، ظاهر میشد، لیندا باو است. او از 1968 از اعضای تئاتر ملی بوده و نقش مهمی در تولیدات تئاتر کودکان ناشنوایان داشته است. افزون بر این، او نخستین فرد ناشنوایی بود که در زمان خود، در سریال تلویزیونی در «جستوجوی فردا » (1973) حضور یافت. او بعدها عضو دایمی برنامه «خیابان سسامی » شد که بسیار مورد علاقه فرزندان بود. او در نمایش «فرزندان خدای کوچکتر » نقش برجستهای را ایفا میکرد. افزون بر این، در فیلم سینمایی «پرنده را تعقیب کن » محصول 1984 نقشی را برعهده داشت. لیندا باو، با کمک حرکات دست و اشارات، با دیگران ارتباط برقرار میکرد. و زمینههای آگاهی ناشنوایان را در زمینه انجام کارهای نمایشی و حضور در دنیای تفریح و سرگرمی فراهم میکرد. بزرگترین و مهمترین مقطع زمانی در دنیای تئاتر ناشنوایان، در ژوئن 1980 اتفاق افتاد، یعنی زمانی که فیلیس فرلیچ ، عضو سابق تئاتر ملی، جایزه بهترین بازیگر زن، آنتوانت پری ، (تونی) را برای حضور در نمایش «فرزندان خدای کوچکتر» به دست آورد. در نسخه اصلی، دو ناشنوای دیگر به نامهای لویس مرکین و جولیانا گلد نیز، حضور داشتند. موفقیت فرلیچ، نه تنها ثابت کرد که در صورت بها دادن به ناشنوایان، ناشنوای مستعد نیز میتواند به موفقیت دست یابد، بلکه راه را برای حضور سایر هنرمندان ناشنوا به عرصه تئاتر باز کرد. این نمایش به اندازهای موفق بود که چندین شرکت حرفهای دیگر نیز برای اجرای آن در تئاترهای خارج از شهر نیویورک تشکیل شدند. در هر یک از این تولیدات، نقش اصلی سارا نورمن را بازیگر زن ناشنوایی بازی میکرد. در نخستین تور سراسری که در شهرهای اصلی امریکا و کانادا به اجرای برنامه پرداخت، لیندا باو در نقش اصلی ظاهر شد. در دومین تور سراسری، «فِرِدا نورمن »، بازیگر نقش اصلی بود و شرکت لندن، لیز کوین را مطرح کرد. از آن به بعد گروههای دیگری به اجرای نمایش در استرالیا و افریقای جنوبی پرداختند. اجرای نمایش در امریکا نیز ادامه یافت. تا جایی که مخاطبان بیشتری را در تئاترهای محلی و منطقهای ایالات متحده به دست آورد. روی هم رفته، از حضور ناشنوایان در نقشهای اصلی و یا به عنوان بدل یا بازیگر جایگزین استفاده میشد. در 1984 هالیوود، امتیاز نمایش فیلم را خریداری کرد. پیش از فرلیچ و باو، شمار اندکی از ناشنوایان و کسانی که دارای اختلالات شنیداری بودند، در هالیوود تأثیرگذار بودهاند. در این میان میتوان به نانت فابری و جانی ری اشاره کرد که هر دوی آنها از خوانندگان برجسته و متمایز بودند. تلویزیون: آدری (بنت) نورتون ، یکی از نخستین ناشنوایانی بود که حضور چشمگیری در صحنه تلویزیون داشت. او در تور سراسری تئاتر ملی ناشنوایان نیز حضور پیروزمندی داشت. نورتون در مجموعه پلیسی و کارآگاهی «مانیکس » محصول 1968 نقش برجستهای را ایفا میکرد. در این مجموعه، مایک کونورز نیز بازی میکرد. نورتون در این مجموعه تلویزیونی، نه تنها به عنوان قهرمان زن داستان ظاهر شده بود، بلکه مخاطبان را با فرهنگ ناشنوایان آشنا میساخت. در ضمن، او در فیلم پلیسی «خیابانهای سانفرانسیسکو » (1971)، در نقش یک شخصیت ناشنوا ظاهر شد. در پانزدهم نوامبر 1971، جین (نورمن) ویلک و پیتر وچسبرگ که هر دو از اعضای پیشین تئاتر ملی ناشنوایان بودند، نخستین برنامه تلویزیونی را با حضور نقشآفرینان و بازیگران برجسته ناشنوایان آغاز کردند. در این برنامه خبری، از زبان اشاره، برای بیان اخبار جهان و رویدادهای مربوط به جامعه ناشنوایان استفاده میشد. موفقیت این برنامه به اندازهای بود که موفق به دریافت جایزه امی شد. وچسبرگ در 1973، دومین جایزه امی را برای فیلم مستند و تلویزیونی خود، با عنوان «چشمان من گوشهای من هستند»، به خود اختصاص داد. این مجموعه، به داستان موفقیتهای ناشنوایانی اختصاص داشت که در رشد و گسترش فرهنگی، آموزشی و اقتصادی کالیفرنیا نقش داشتهاند. وچسبرگ در 1975، کمپانی تصویر متحرک ساین اسکوپ را در پورتلند ایالت اورگان تأسیس کرد. بدین ترتیب، زمینه برای تولید فیلم بلند «دیفولا »، که تقلید طنزآمیزی از فیلم ترسناک و کلاسیک «دراکولا» بود، فراهم شد. با تولید این فیلم، ثابت شد که هنرمندان ناشنوا که در عرصه تئاتر و سینما فعّالیت میکردند، نیز میتوانستند ابتکار عمل داشته باشند و در زمینههای مختلف فعالیت کنند. وچسبرگ، نه تنها فیلمنامه را نوشته بود، بلکه افزون بر کارگردانی فیلم، در نقش اصلی نیز بازی میکرد. او با تولید کمدی دیگری به نام «به من اهمیت نده»، به فعالیت خود ادامه داد. فرهنگ ناشنوایان از جمله موضوعاتی بود که دیگران نیز به آن پرداختهاند. برنامه «چشماندازهای خاموش » که محصول 1975 شرکت رسانهای دف بود و با استقبال گسترده بینندگان و علاقهمندان فرهنگ ناشنوایان رو به رو شد و جایزه امی را نیز به خود اختصاص داد، از این جملهاند. با هموار شدن شرایط، تهیه و تولید برنامههای تخیلی برای کودکان آغاز شد که از آن جمله «پایان رنگین کمان » محصول 1980 یک استودیوی تلویزیونی فوقالعاده بود. (در این استودیو عدهای که بیشترشان ناشنوا بودند، نمایشها و برنامههای تلویزیونی تهیه و تولید میکردند). فردا (نورمن) پیترسون از دیگر بانوان برجسته تئاتر ملی ناشنوایان، ستاره جذاب این مجموعه بود. دفتر آموزش معلولان وابسته به اداره آموزش و پرورش امریکا، بودجه مالی این مجموعه را تأمین کرده بود. همکاری ایستگاههای تلویزیونی در سان ماتئو و سانفرانسیسکو نیز در تهیه و تولید این مجموعه موثر بود. در این مجموعه، شیوههای نوین آموزش بصری زبان به کودکان ناشنوا مورد توجه قرار گرفته بود. این مجموعه که نخستین برنامه در نوع خود به شمار میآید، در 1980 موفق به دریافت جایزه امی شد. هرب لارسن معروف به «جانی کارسون ناشنوا »، میزبان برنامه «خودمانی » و از شخصیتهای برجسته تلویزیونی در لس آنجلس بود. او با شرکت در برنامه طنزی که هر هفته نیم ساعت در لسآنجلس پخش میشد، بینندگان را با حرکات خود، جذب میکرد. این برنامه از سرویس ماهوارهای شبکه ناشنوایان نیز، پخش میشد. لو فانت ، رابط و همکار لارسن در این برنامه بود. هر چند لو فانت از نظر شنوایی هیچ گونه مشکلی نداشت، اما پدر و مادرش ناشنوا بودند. او در تأسیس تئاتر ملی ناشنوایان نقش موثری داشت و بعدها نیز، به عنوان بازیگر، در شمار بسیاری از برنامهها و فیلمهای تلویزیونی حضور داشت. برنامه «خودمانی»، تا پایان 1984، بالغ بر دویست اجرا به رهبری شبکه ناشنوایان داشت. شلدون آلتفلد موسس این شرکت و مقر آن در لسآنجلس است. امروزه این کمپانی از تمام تلاش خود برای تولید برنامههای تلویزیونی درباره فرهنگ و توانمندیهای ناشنوایان برای پخش سراسری استفاده میکند. کمدینها: جورج جانستون و مری بت میلر ، دو شخصیتی بودند که از فرهنگ ناشنوایان به صورتی نوین و اصیل بهره جستند. جانستون، امپرسیونیست بااستعدادی بود که میتوانست حرکات هر شخصیت معروفی را، اعم از ناشنوا یا شنوا، تقلید کند و متناسب با حال و هوای کمدی، آواز بخواند و برقصد. همچنین او میتوانست با بهرهگیری از سبکها، شیوههای هنری و ادبیات محلی خاص ناشنوایان یا فرهنگ آنها، آرچی بانکر ناشنوا را به تصویر بکشد. نمایش تک نفره او به نام «گی جی »، مجموعه جکها و لطیفههای جانستون، حرکات پانتومیم و آواز و رقص جذابش، موفقیتی بزرگ برای او به شمار میآمد. مری بت میلر، به واسطه همکاری با تئاتر ملی ناشنوایان به شهرت فزایندهای در زمینه نمایشنامه نویسی، بازیگری تئاتر و آثار کمدی دست یافت. او در تشکیل و تأسیس تئاتر ملی نیز نقش موثری داشت و برای تئاتر ناشنوایان نیویورک نیز نمایشنامه مینوشت. از سوی دیگر، کارگردانی چندین نمایشنامه از جمله «سفر در جاده » و «نمایشنامه هزار واژه » را به عهده داشت و در هر دو، شخصیت اصلی داستان را بازی میکرد. ستارگان و هنرپیشگان کودک و نوجوان: حضور فزاینده بازیگران کودک و نوجوان در دهه 1970، و بهرهگیری از استعدادهای بازیگری آنها در صحنه تئاتر، پرده سینما و تولیدات تلویزیونی، امری اجتنابناپذیر بود. بروس هلیباک هفده ساله، نخستین هنرپیشه و بازیگر نوجوان بود که در نمایشنامه موزیکال «فراریها »، نقش هابل، نوجوان متمرد و ناشنوایی را بازی میکرد (محصول 1978 تئاتر برادوی). او بر روی صحنه، به زبان اشاره آواز میخواند و شخصی دیگر به عنوان رابط، او را در روی صحنه همراهی میکرد. در مدت فعالیت تئاتر نیویورک، این نخستین بار بود که حضار و مخاطبان ناشنوا نیز میتوانستند نمایشی موزیکال را کاملاً درک کنند و بفهمند؛ از این رو به عنوان مدل یا الگویی، برای بهرهگیری از اجرا و نمایشهای همراه با حرکات اشارهای در تئاتر نیویورک مورد استفاده قرار گرفت. این پروژه در 1980 آغاز گردید. نمایشنامه «فراریها» پنج بار نامزد دریافت جایزه تونی شد. در 1979، جفری براوین ده ساله، پسر ناشنوایی که والدینش نیز، ناشنوا بودند، نقش برجستهای را در فیلم سینمایی «اسم تو جونا است »، بازی کرد. براوین در نقش پسر بچهای به نام «جونا» بازی میکرد که تصور میشد دارای عقب ماندگی ذهنی است، اما بعدها معلوم شد که ناشنواست. همبازی براوین در این فیلم، «سالی استراترز » بود. او از هنرپیشگان برجسته فیلمهای سینمایی و تلویزیونی بود. ناشنوایان دیگری, از جمله برنارد براگ به عنوان مشاور فیلم، حضور داشتند. نقش این ناشنوایان در ایجاد شرایط و فضاهای واقعی و انتقال واقعگرایانه تجربیات فردی ناشنوا موثر بوده است؛ تا جایی که این فیلم در زمان خود، واقعیترین فیلمی بود که در این باره تهیه شده بود. کوین ون ویرینگن از دیگر نوجوانانی بود که حضور موثری در مجموعههای تلویزیونی داشت. جانی کوواکز سیزده ساله، یکی دیگر از این ستارگان نوجوان بود که در شش قسمت از سریال «دومین شجرهنامه » (1983) حضور موثری داشت. کوواکز، که والدین ناشنوایی داشت، در فیلم «پسر وحشی » نیز بازی کرده است. شخصیت این فیلم، پسر بچهای لال است که برای برقراری ارتباط با دیگران نیاز به زبان اشاره دارد. در 1982 اوتو رچنبرگ پانزده ساله، در فیلم داستانی «امی» حضور یافت. این فیلم برگرفته از داستانی کوتاه از آثار مارگارت مونتاگ است و در سینماهای سراسر امریکا اکران شد. در این فیلم، نانت فابرای نیز، بازی میکرد. لو فریگنو متولد بروکلین نیویورک، یکی دیگر از بازیگران نوجوان سینما و تلویزیون بود که به اندازه سن و سال خود در سینما و تلویزیون نقش آفرینی کرده است. او در سه سالگی در اثر ابتلا به عفونت گوش، دچار افت شنوایی شدید شد و همین امر یادگیری سخن گفتن را برای او بسیار دشوار ساخته بود. همسالانش او را لویی لال مینامیدند؛ از این رو شخصیتی بسیار خجالتی و گوشهگیر داشت. او با انجام ورزشها و حرکات بدنسازی، مردی بلند قد و تنومند شد. نخستین حضورش در سینما، در فیلم کلاسیک «آهنین» بوده که آرنولد شوارتزنگر نیز حضور داشت. فریگنو، همچون آرنولد شوارتزینگر، قهرمان بدنسازی بود و به عنوان مرد امریکا و مرد جهان شناخته شده بود. او با حضور در مجموعه داستانی و پر ماجرای تلویزیونی که هر هفته با عنوان «قوی هیکل باورنکردنی » پخش میشد، به شهرت بینالمللی رسید. او در نسخه دیگری از فیلم حماسی ایتالیایی با عنوان «هرکولها » نیز نقش برجستهای داشت و در چندین سریال دیگر نیز، نقش ایفا کرده است. دوران فعالیت کیتی انیل ، و حضورش در هالیوود نیز به همان اندازه جالب توجه است. کیتی انیل که از نوزادی ناشنوا شده بود، سالها در هالیوود به عنوان بازیگر بدل حضور درخشانی داشت. در فیلمهای تلویزیونی نیز، در صحنههای خطرناک فیلم، به جای بازیگران زن هنرنمایی میکرد. از جمله او به جای لیندا کارتر در فیلم «زن اعجوبه » و به جای لیندزی واگنر در فیلم «زن بومشناس » بازی کرده است. انیل رکوردهای بسیاری را در مسابقات اتومبیلرانی سرعت کسب کرده و رکورد جهانی را در مسابقات 1976 سرعت زنان به خود اختصاص داده است. هنر بومی: برخی از ناشنوایان در زمینه نمایش محلی مثل رقص به پیشرفتهایی دست یافتهاند. از جمله هلن هکمن و فرانسیس وودز . هکمن در میانه دهه 1920، برای حضار در شهرهای مختلف, با حرکات و رقص خود هنرنمایی میکرد. او به رغم ناشنوایی کامل دوران نوزادی و کودکی، قادر به گفتار بود و به سبب استعداد خاصی که در زمینه حرکت دادن بدن خود داشت، به رقص گرایش یافت و پس از تمرین و پشتکار فراوان به موفقیتهای بسیاری در این زمینه دست یافت. او در زندگینامه خودنوشت خود، با عنوان «زندگیام متحول شد » به تمامی این مسائل اشاره کرده است. شاید بزرگترین موفقیت فردی در حوزه رقص ناشنوایان، نصیب فرانسیس وودز شده باشد. او در هنگام تولد، کمتر از یک کیلوگرم وزن داشت! در هنگام تولد فاقد محفظه گوش میانی و پرده صماخ بود و پزشکان امیدی به زنده ماندنش نداشتند. با این حال، او زنده ماند و از جثهای بسیار متناسب برخوردار شد. او با شوهرش، آنتونی کالیگور ، در صحنه رقص آشنا شد. آنتونی کالیگور با نواختن پیانو، به او رقص میآموخت و او را با احساس ریتم موسیقی آشنا میساخت. یکی از نخستین گروههای رقص ناشنوایان، کمپانی رقص ناشنوایان امریکا است. این کمپانی از راهنماییهای یاکوف شاریر ، رقاص و کارگردان هنری، بهرهمند بود و بدون استفاده از موسیقی، رقصهای منحصر به فردی را ارائه میداد که تمامی حضار از دیدن آنها متأثر میشدند. این گروه چندین تور موفق در سراسر امریکا برگزار کرد و با همکاری مدرسه تابستانی تئاتر ملی ناشنوایان، اقدام به برگزاری کارگاهها و برنامههای آموزشی کرده است. یکی دیگر از گروههای عمده در زمینه تئاتر موزیکال و رقص، میوساین (ترکیب ابتدای معادلهای انگلیسی موسیقی و اشاره) است که شماری از بازیگران حرفهای و با استعداد ناشنوا از جمله ریتا کوری ، باب هیلترمن ، اد چوی و مارجوری تانزار در آن به ایفای نقش میپردازند. این گروه در پاییز 1982 در تورهای سراسری شرکت کرد. گروه مزبور همراه اعضایش در مرکز لینکولن نیویورک اجرا داشتهاند. دو تور در شرق دور و در تلویزیون نیز، برنامههای متعددی را اجرا کرده است. از جمله موفقیتهای این گروه، کسب مدال انجمن نقد تئاتر در 1983 بوده است. مقر گروه، در برکلی کالیفرنیاست. گروه میوساین، با بهرهگیری از زبان اشاره و رقص، موفق شد نوع تازه و اصیلی از موسیقی بصری را ابداع نماید و از این راه، انواع آهنگهای پاپ را برای ناشنوایان و دیگر علاقهمندان ترجمه کند. تئاترهای ناشنوایان: تئاتر ملی ناشنوایان به آگاهی جامعه و عموم مردم از فعالیتهای ناشنوایان در زمینه تئاتر و کارهای نمایشی کمک فراوانی کرده است. تئاتر ملی ناشنوایان از بدو تأسیس خود در 1967، میلیونها ناشنوا را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داده است. زبان اشاره ناشنوایان با کمک تئاتر ملی ناشنوایان و اعضایش، به صورت تظاهرات و نمایشهای بصری در میآید؛ گویی نقاش در هوا اقدام به کشیدن تصاویر کرده باشد. از سوی دیگر، تئاتر ملی ناشنوایان و تئاتر کودکان ناشنوا به ایجاد تصویری مثبت از ناشنوایی و ناشنوایان کمک کردهاند. بیشتر ناشنوایان امریکا در کلانشهرها و شهرهای بزرگ زندگی میکنند، ناشنوایان ساکن مناطق کوچکتر و شهرهای کوچک نیز، از برنامههای هنری و فرهنگی بهره میبرند. از سوی دیگر، موسسه فنی ناشنوایان کشور برای پر کردن شکاف فرهنگی موجود میان ناشنوایان و شنوایان، اقدام به راهاندازی تور ویژهای در 1980 نمود. افزون بر برنامه تئاتر آموزشی موسسه فنی ناشنوایان کشور، سانشاین نیز از نمایشهای سیار و برگزاری کارگاههای آموزشی در مدارس عمومی، ناشنوایان و دانشکدهها استفاده میکند. تئاترهای جمعی و فرهنگی ناشنوایان نیز، فعالیتهای مشابه سان شاین را در شهرهای بزرگ و مناطق شهری انجام میدهند. از جمله گروههای بسیار فعال در سالهای گذشته، میتوان به: گروه تئاتر دهه 1930 نیویورک، انجمن یهودی ناشنوایان نیویورک (گروه نمایش دهه 1940)، کلوب نمایشی ناشنوایان نیویورک (دهه 1940) و تئاتر ناشنوایان آستین تگزاس در دهه 1970 اشاره کرد. شاید یکی از موفقترین، معروفترین و سازمان یافتهترین گروههای تئاتر و نمایش، تئاتر یاد بود هیوز باشد که مقرّ آن در واشنگتن دی. سی. بوده و فعالیت خود را از 1959 تحت عنوان گروه نمایشی کلوب ناشنوایان کلمبیا آغاز کرد. موسسه تئاتر ناشنوایان نیویورک، یکی دیگر از تئاترهای متعلق به جامعه ناشنوایان است که فعالیت خود را از 1979 آغاز کرد و به اندازه تئاتر ناشنوایان فرمونت ، در کلیولند اوهایو فعال بود؛ اما بعداً تئاتر ناشنوایان فرمونت، رشد و تکامل بیشتری یافت و در کنار تئاتر ملی، به تنها تئاتر حرفهای و تخصصی ناشنوایان کشور تبدیل شد. مأخذ: GEDPD, Vol. 2, P. 273-278. پیتر اِی. ویشر ؛ رابرت پانارا ترجمه لقمان سرمدی |
تاریخ ثبت در بانک | 5 خرداد 1400 |