کد | jr-44625 |
---|---|
عنوان اول | موقعیت اجتماعی |
عنوان دوم | تلقی مردم در ملیتهای مختلف از ناشنوایان و تعیین جایگاه اجتماعی آنان |
مترجم | فاطمه بیگدلی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 1227 |
شماره صفحه (تا) | 1230 |
زبان | فارسی |
متن |
موقعیت اجتماعی، تلقی مردم در ملیتهای مختلف از ناشنوایان و تعیین جایگاه اجتماعی آنان. نوع رفتار مردم با ناشنوایان، رفتارها و سلوک ناشنوایان را تحت تأثیر قرار میدهد. نگاه منفی و تحقیرآمیز به آنان، فرایندهای سازندگی و خلاقیت اجتماعی آنان را پایین آورده, گاه آنان را به سوی اقدامات مخرب سوق میدهد. اطلاعات آماری و تحلیلیای که نهادهای مختلف, در چند کشور به دست دادهاند، نشاندهنده این است که عدم درک ناشنوایان از سوی جامعه و نبود تعامل مثبت, تشویقی و سازنده, بین مردم و ناشنوایان، عامل مهمی در بازدارندگی آنان از زندگی عادی است. این عقیده, که ناشنوایی و گنگی، تابع ناهنجاری رایج است و ناشنوایان, بیچارگانی هستند که امکان آموزش آنها وجود ندارد، در تمام طول تاریخ, پیش از مسیح تا قرون میانه رواج داشت. در قرن دوم پیش از میلاد، تلمود ، ناشنوایان را در زمره کودکان قرار میداد و در سده ششم پس از میلاد، قوانین ژوستینی (قوانین ژوستین, امپراتور روم)، کرولالها را افراد فاقد شایستگی و توانایی فکری میدانست. در قرن شانزدهم، تحولی در نگرشها پدید آمد و این, زمانی بود که گیرولامو کاردانو ، اهل پادوا , به امکان آموزش نمادهای نوشتاری یا ترکیبی از نمادها, از راه تداعی آنها با اشیای مورد نظر و یا تصویر اشیای مد نظر, اشاره کرد. برداشت عمومی درباره ناشنوایان, بدین صورت که آنان نمیتوانند به صورت مستقل زندگی عادی داشته باشند و نیازمند کمک هستند، موجب احساس تحقیر در ناشنوایان میشود. باید بپذیریم که ناشنوایان, همچون دیگر افراد، میتوانند مشکلات زندگی را خود از میان بردارند؛ شغل مناسب به دست آورند و دیگر امور اجتماعی را, خود انجام دهند. برخی دولتها، برنامههایی برای توجیه عمومی به اجرا درآوردهاند و مثلاً با نمایش زندگی عادی ناشنوایان در تلویزیون، سعی کردهاند ذهنیت عمومی نسبت به ناشنوایان را تغییر دهند. جایگاه تاریخی: وضع ناشنوایان در سه قاره آسیا، افریقا و اقیانوسیه در روزگاران گذشته، تکاندهنده و حیرتانگیز است. در یونان قدیم، اطفال ناشنوا را در قله کوهها میگذاردند تا طعمه گرگها شوند؛ زیرا نقص فیزیکی آنها را عموماً نشانه نقص روحی میدانستند و از این رو, در آن زمان نه تنها ناشنوایان دارای حقوقی نبودند، بلکه حق حیات آنها نیز اصولاً مورد انکار بود. رومیان, اطفال ناشنوای خود را نمیکشتند، بلکه ناشنوا را همانند حیوانات وحشی زنجیر میکردند و در قفس میگذاردند و برای تفریح دیگران در کوچه و بازار میگرداندند. در کشورهای اروپایی، ناشنوایان, مالی به ارث نمیبردند. در این شرایط، آموزش کودکان ناشنوا, از کودکان ناشنوای اشراف آغاز شد تا با سوادی اندک بتوانند ثروت و مالکیت را به ارث ببرند. در 1987 در کنگره فدراسیون جهانی ناشنوایان در هلسینکی (فنلاند) گلوریا پولن ، یک محقق ناشنوا, درباره حقوقی که ناشنوایان دارند و یا ندارند, مقالهای ارائه داد که ضمن آن, نشان داد هنوز در بعضی از کشورهای اروپایی ناشنوایان قانوناً حق ندارند مالی را به ارث ببرند. نزدیک به هفتاد سال پیش در امریکا ناشنوایان به موجب قانون، فاقد اهلیت فکری و قانونی شناخته میشدند؛ آنان حق امضای قرارداد نداشتند؛ از حق ارث محروم بودند و حق فرزندخواندگی اطفال را نیز نداشتند. به موجب قانون، آنان مانند محجوران، تحت حمایت دولت بودند، نه مانند شهروند کامل. جایگاه اجتماعی کودک: جایگاه کودکان و افراد استثنایی در جوامع مختلف بشری، هنوز با وجود گذشت چند قرن از آغاز توجه به معلولان، آن چنان که باید جا نیفتاده و مشخص نشده است. عدم آگاهی جوامع از زیر و بمِ زندگی سخت این کودکان، بیاعتنایی افراد به سرنوشت این گروه از همنوعان، عدم حضور فعال این افراد در موارد لزوم در صحنه زندگی برای احقاق حقوق فردی و اجتماعی خویش، موجب گردیده است تا آن چنان که باید و شاید, مشکلات این طبقه شناخته نشود و دردها مداوا نگردد. تنها, کسانی که چنین کودکانی در خانه دارند، به خوبی از مشکلات و مسائل این کودکان آگاهند و آنان که از دور دستی بر آتش دارند, از کودک ناشنوا و خصوصیات او جز نامی نمیدانند و از مشقات و مشکلاتی که وجود این کودک برای خانواده ایجاد میکند، بیخبرند، هرگز اشکهایی را که پدران و مادران, در سالهای کودکی فرزند خود ریختهاند, نمیبینند و از رنجهای بیشماری که آنان, هنگام آگاهی از وجود معلولیت در فرزند خود تحمل کردهاند نیز, اطلاعی ندارند. مشکلات ناشنوایان: برای ما که از نعمت شنوایی بهرهمندیم و هر لحظه که اراده کنیم، مقاصد و امیال خود را در قالب کلمات و جملات به دیگران میگوییم، اندیشه اینکه شنوایی و زبان چه نقش مهمی در زندگی افراد دارد بدون شک میسر نیست؛ ولی اگر نظریه دانشمندان را درباره رابطه میان زبان و اندیشه بپذیریم و اهمیت زبان را در امور اجتماعی بررسی کنیم، به این حقیقت بیشتر پیخواهیم برد که گروه ناشنوا که به سبب محرومیت از حس شنوایی قادر به گفتار نیز نیستند، زندگی سختی را میگذرانند. آنکه زبانش بسته است، قدرت انتقال و بیان تفکراتش نیز محدود است؛ زیرا واژگان, وسیلهای برای بیان مقصود است. شنوایی و زبان, دو عامل مهم یادگیریاند و فقدان آنها شخص را در یادگیری، دچار مشکلات بسیار میکند و چه بسا این امر، برای عدهای مقدور نباشد. زبان, یکی از عوامل مهمِ اتحاد گروههای اجتماعی است و آنکه از این وسیله اتحاد محروم است، ناچار باید بار سنگین زندگی را بیش از دیگران در تنهایی بدوش بکشد و سختی و محرومیت را حس کند. عدهای نقش زبان را در تفهیم و تفاهم بین افراد و گروههای اجتماعی تا بدان اندازه میدانند که معتقدند اگر تمام ملل عالم زبان واحدی داشتند، روابط بینالمللی, از وضع کنونی, به مراتب بهتر میبود. مسائل تربیتی ناشنوایان: زمانی که کودک ناشنوا عمل نادرستی انجام داد، به جای اینکه او را تنبیه کنید، بهتر است با دلیل و برهان به او بفهمانید که عملش صحیح نبوده است. ممکن است تنبیه شما موثر افتد و برای مدت کوتاهی آن عمل تکرار نشود، ولی پس از مدتی، چون کودک به قبح عمل خویش واقف نشده است، دوباره آن را انجام خواهد داد. مربی خوب، هرگز با تنبیه کودک، در او ایجاد عقده نخواهد کرد؛ بلکه سعی میکند با آوردن دلیل و برهان، کودک را از انجام عمل ناشایست باز دارد و او را برای زندگی صحیح تربیت کند. وظیفه شماست که هر بار که او را ناراحت یافتید، سعی کنید علت ناراحتی او را دریابید و در رفع آن بکوشید؛ نه اینکه او را تنها به سبب گریه کردن و فریاد کشیدن تنبیه کنید. کودک ناشنوا به علت نقص خویش، بیش از کودک سالم به خانواده و پدر و مادر متکی است. اگر این وابستگی بیش از اندازه شود، وی در سنین بالاتر و در کشاکش زندگی دچار مشکلات گوناگون خواهد شد. پس, یکی دیگر از وظایف شما در تربیت وی این است که او را مستقل، با شخصیت و اجتماعی بار آورید؛ بگذارید با کودکان همسنوسال خود بازی کند و احیاناً از حق خود دفاع کند؛ او را در خرید و کارهای منزل شرکت دهید و حس مسئولیت را در او ایجاد کنید و هرگز وی را به دلیل اینکه ناشنواست، از وظیفهای معذور ندارید؛ از او نخواهید که کور کورانه از شما تقلید کند؛ بلکه به او به عنوان یک فرد مستقل بنگرید و بکوشید تا شخصیت فردی در او ایجاد کنید و از روی محبت، نه اجبار، به او خدمت کنید. گاهی ما برخی از مشکلات و اختلالات عاطفی و رفتاری را در کودکان و نوجوانان ناشنوا مشاهده میکنیم؛ مثلاً, شخص در شرایطی که از نظر دوستان و همسالانش کاملاً طبیعی است، احساس هراس میکند و خواهان توجه است و یا گاهی از تماس با همسالان خودداری میکند و نشانههای گوشهگیری و انزوا را در او میبینیم. مسلماً تمام اختلالات عاطفی، از جمله اضطراب، افسردگی، پرخاشگری، ناکامی و... در این کودکان تأثیرات سوئی به جا میگذارد و مانع ارتباط آنها با دیگران میشود و بر روابط اجتماعی و عمومی آنها اثرگذار است. کسانی که با چنین کودکانی و نوجوانانی در ارتباطاند, باید درصدد جستوجوی علت این رفتارها و اختلالات برآیند تا در رفع آن بکوشند؛ چرا که با گذشت زمان و شدت یافتن چنین مسائلی در فرد ناشنوا، اعتماد به نفس فرد و یا شخصیت او دچار تزلزل و مشکل میگردد. خانواده و جامعه باید بدانند که ما نمیتوانیم موقعیت و شرایط جسمانی این کودکان را چندان تغییر دهیم، ولی میتوانیم به طرزی ارزنده و موثر کمک کنیم که آنان شخصیت سالم و مستقلی داشته باشند؛ شخصیتی که معلولیت خویش را بپذیرند و با تمام توان تلاش کنند که از داراییهای وجود خود برای ساختن یک زندگی بهتر و زیباتر استفاده کنند؛ شخصیتی که بتواند به صورت مستقل, شکل بگیرد و از تواناییهای خویش بیشترین بهره را ببرد. مآخذ: دبیر کل سازمان بینالمللی کار، توانبخشی حرفهای معلولین، ترجمه محمد جواد محمدی، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1361؛ ریاحی، کتایون، ناشنوایی و زبان اشاره، پایاننامه در حوزه هنری، تهران، مرداد 1383؛ شکست سکوت، ش 8، زمستان 1382، ص 24-25؛ AMERICANA, Vol. 3, P. 528. ترجمه فاطمه بیگدلی |
تاریخ ثبت در بانک | 23 فروردین 1400 |