کد | jr-44624 |
---|---|
عنوان اول | موسیقیدانان |
عنوان دوم | ناشنوایان برجسته در موسیقی |
نویسنده | کرت بیرمن |
مترجم | لقمان سرمدی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 1226 |
شماره صفحه (تا) | 1227 |
زبان | فارسی |
متن |
موسیقیدانان، ناشنوایان برجسته در موسیقی. از دست دادن شنوایی، یکی بزرگترین صدماتی است که میتواند موسیقیدانان را دچار رنج و عذاب کند. اما اروپای سده نوزدهم، نه تنها شاهد نوعی از جذابترین موسیقی تاریخ بود، بلکه پنج موسیقیدان برجسته آن دوران نیز دچار اختلالات شنیداری بودند. لودویگ ون بتهوون (1770-1827): آهنگساز و پیانیست آلمانی، و مشهورتر از بقیه بود. او در پربارترین سالهای زندگی خود دچار افت شنوایی حاد و پیشروندهای شد. ناشنوایی بتهوون، بسیار فاحش بود، اما آسیبدیدگی شنوایی دیگر موسیقیدانان سده نوزدهم کمتر بوده است. بتهوون از تماشای آوازخوانان لذت میبرد، بدون اینکه قادر به شنیدن صدایی باشد. او مهارت خاصی در زمینه آهنگسازی داشت، تا جایی که در یک ساعت میتوانست بداهتاً آهنگ بسازد. شومان روبرت (1810-1856): او آهنگهای بسیاری را ساخته است. تخصص وی، بیشتر در زمینه پیانو بود. فردریش ویک از جمله مربیان وی بود. در 1840 شومان، با کلارا ویک و پس از بینتیجه بودن مخالفت قانونی پدر همسرش با این امر، ازدواج کرد. او یک مربی پیانو بود و در زمینه آموزش به کودکان، ناشنوایی و وسایل کمکشنوایی تخصص و مهارت خاصی داشت. شومان، آهنگها و تصنیفهای بسیاری را ساخت و برای نشریه گاهنامه جدید موسیقی که سردبیریاش را نیز بر عهده داشت، مقاله مینوشت. شومان در نوجوانی دچار ترس و هراس شده بود و پیوسته از این میترسید که مبادا عقل و شعورش را از دست دهد. تنها خواهرش در سال 1826، در اثر نوعی ناهنجاری جسمی و روحی درگذشت. پدرش نیز که از نوعی بیماری عصبی رنج میبرد، در همان سال درگذشت. تزلزل ذهنی_ روانی و سیفلیس، او را به سوی نخستین ظهورش در گروه ارکستر سوق داد. شومان، دو سال آخر حیات خود را در دارالمجانین سپری کرد. او دچار توهمات شنیداری میشد و همین موضوع او را به شدت میآزرد. بدریش اسمیتانا (1824-1884): آرزو داشت که از حیث تکنیک، با فرانز لیز ، و از حیث تصنیف و آهنگسازی، با ولفگانگ آمادئوس موتزارت برابری کند. از بزرگترین موفقیتها و دستاوردهای وی، میتوان به ایجاد اُپرای ملی چک، و شش مجموعه سمفونی «سرزمین پدری من» اشاره کرد. اِسمیتانا در اوایل 1860 از اختلالات پراکنده شنوایی رنج میبرد. او در شب بیستم اکتبر 1874 شنوایی خود را کاملاً از دست داد. ناشنوایی او نشانه تلاش کامل سیستم عصبیاش و علت آن، سیفلیس بود. او بدون وجود شنوایی به کار آهنگسازی خود ادامه داد، تا جایی که چهار مجموعه آخر از شش مجموعه سمفونی خود را در این دوران ساخت. او با وجود ناشنوایی، به کار نواختن نیز ادامه داد و از تماشای دیگران که در حال نواختن موسیقی بودند، بسیار لذت میبرد. روبرت فرانز (1815-1892): از جمله آهنگسازان غیرعادی بود که در 28 سالگی دچار افت شنوایی شد. او بیشتر در زمینه موسیقی کر فعالیت میکرد. او افزون بر ناشنوایی، از بیماری اعصاب نیز رنج میبرد. روبرت فرانز، در 52 سالگی کاملاً ناشنوا شد و از این رو مجبور شد تمامی مناصب رسمی خود را رها کند. او تا 1886 به کار آهنگسازی ادامه داد؛ هرچند از اینکه نمیتوانست موسیقی ساخته خودش را بشنود، بسیار رنج میبرد؛ اما تأثیر موسیقی خود را به وضوح بر چهره حضار و مخاطبان مشاهده میکرد. او از این مسئله با عنوان افسوسی بزرگ یاد کرده، آن را بدترین دشمن خود برمیشمارد. گابریل فائور (1845-1924): موسیقیدان فرانسوی و علاقهمند به ارگ، با راهنمایی کامیل سنت سائنز ، با موسیقی شومان، فرانز لیز و ریچارد واگنر آشنا شد. فائور علاقه و دلبستگی خاصی به موسیقی شومان داشت. او در سالهای بعد، اقدام به چاپ تمامی تصنیفهای پیانوی شومان کرد. فائور افزون بر آهنگسازی، پیانو نیز مینواخت و به آموزش موسیقی میپرداخت. سهم وی در ترانه و آواز فرانسه به اندازه شومان و فرانس در ترانههای آلمانی است. هنگامی که در 1903 مطمئن بود که ناشنوا خواهد شد، طی نامهای به همسرش نوشت که مقایسه کردن او با بتهوون، نوعی بیاحترامی به بتهوون خواهد بود. برادرش آماند ، نیز چندین سال پیش ناشنوا شده بود. تصلب شرایین موجب شد که وضعیت ناشنوایی فائور وخیمتر شود؛ اصوات و نُتهایی که میشنید، همانهایی نبود که او میخواند یا تصور میکرد. با این حال به ساختن آهنگ ادامه داد و از آن جمله، نمایشی موسیقیایی، موسوم به پنلوپ بود که او هیچگاه آن را نشنید. او به عنوان منتقد موسیقی در فیگارو مطلب مینوشت و از 1905 تا 1920، مدیریت هنرستان هنرهای زیبای پاریس را برعهده داشت. زمانی که کاملاً ناشنوا شده بود، همچون شومان احساس رنج و ناراحتی میکرد و همانند بتهوون از افسردگی و ناامیدی بلندمدت رنج میبرد. تصنیفهای فائور در سومین دوره از زندگیاش، از نوعی آرامش و والایی برخوردار بود که شور و هیجان مربوط به سالهای شنواییاش را تحتالشعاع قرار میداد. مأخذ: GEDPD, Vol. 2, P. 216-217. کرت بیرمن ترجمه لقمان سرمدی |
تاریخ ثبت در بانک | 23 فروردین 1400 |