کد | jr-44515 |
---|---|
عنوان اول | مور، همفری اچ |
عنوان دوم | هنرمند ناشنوای امریکایی |
مترجم | لقمان سرمدی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 1200 |
شماره صفحه (تا) | 1202 |
زبان | فارسی |
متن |
مور، همفری اچ. ، هنرمند ناشنوای امریکایی. در 1844 در نیویورک به دنیا آمد. در سه سالگی ناشنوا شد. برادرش گیدئون ای. مور نیز ناشنوا بود؛ گیدئون نخستین ناشنوای امریکاییای بود که توانست مدرک دکتری دریافت کند. همفری مور، نخست در مدرسه خصوصی شنوایان و ناشنوایان که دیوید ای. بارتلت سرپرستی آن را برعهده داشت، آغاز به تحصیل کرد. سپس تحصیلات خود را در موسسه پنسیلوانیا و مدرسه ناشنوایان امریکا در هارتفورد در ایالت کانتیکت، که اکنون آسایشگاه امریکا نام دارد، ادامه داد. مور، امکانات محدودی برای پرداختن به علایق و ذوق هنری خویش داشت؛ اما تنها شانسی که داشت، وجود پدری حامی و پشتیبان بود. پدرش که بانکدار بود، با پروفسور لوئیس بال در نیوهاون برای تدریس و آموزش خصوصی مبانی پرسپکتیو، تماس گرفت و سپس مقدمات کار را برای آموزش نقاشی رنگ و روغن زیر نظر پروفسور واگ در پنسیلوانیا فراهم ساخت. مور، در آکادمی هنرهای زیبا با توماس ایکینز همدوره بود. توماس ایکینز از دوستان امریکایی او بود که بعدها به عنوان نقاش و مجسمهساز به شهرت رسید. مور زیر نظر دبلیو. اُ. آیرز در سانفرانسیسکو، آناتومی چهره انسان را فرا گرفت. مور در 1866 به درسدن آلمان سفر کرد. موفقیت در یک امتحان رقابتی، انگیزهای برای برنامهریزی ادامه تحصیلات در مدرسه هنرهای زیبا در پاریس شد. روزی که مور و عمویش ، برای آگاهی از نتایج به هنرستان رفتند، او از اینکه مبادا رد شده باشد، بسیار نگران بود؛ تا جایی که زیردستی و مداد خود را گم کرد. در این میان دوستش توماس ایکینز از فیلادلفیا، که به تازگی پذیرفته شده بود، با همان زیردستی به مور اطلاع داد که او نیز قبول شده است. ایکینز، مور را در ملاقات با جینـ لئون ژرومه همراهی کرد و ناشنوایی دوستش را برای او توضیح داد. مور تا 1869 به تحصیلات خود در این هنرستان ادامه داد. در این مدت زیر نظر ژرومه، ادولف ایوان و گوستاو بولانگر از آموزشهای تخصصی و پیشرفته بهرهمند شد. پس از آنکه مور برجسته و مشهور شد، ژرومه در نامهای به وی، از داشتن شاگردی چون او اظهار افتخار کرده بود. سپس مور، همراه توماس ایکینز، که او نیز زبان اشاره را فراگرفته بود، به سویله در اسپانیا مسافرت کرد. این دو در آنجا از فرهنگ مردم اسپانیا لذت میبردند. ویلیام سارتین ، نقاش امریکایی، به آنان پیوست و سوار بر اسب، به گشت و گذار در مناطق ییلاقی و خوش آب و هوای اسپانیا میپرداختند. مور پس از مطالعه و تحصیل معماری، اسپانیا را به مقصد گرانادا ترک کرد. در آنجا با هنرمند برجسته و معروف، ماریانو فورتونی وای. کاربو آشنا شد. آثار و کارهای همین هنرمند بود که او را تحت تأثیر قرار داد، تا جایی که سبک هنری این نقاش ناشنوا تا اندازه بسیاری متأثر از ماریانو است. همچنین در آنجا با ایزابلا دی سیستو ، دختر نجیبزاده اسپانیایی، آشنا شد و در 1872 با او ازدواج کرد. زمانی که مور در باغهای زیبای آلهامبرا ، با ایزابلا آشنا شد، پدر ایزابلا، کلنل سیستو ، و مادربزرگش که نزد ملکه ماریا لوییزا از موقعیت و جایگاه خاصی برخوردار بود، نیز حضور داشتند. مور در باغهای آلهامبرا، قصر قدیمی مورها، مناظر گرانادا را نقاشی میکرد. از سوی دیگر، ایزابلا که در گذشته و به واسطه آشنایی با دوستان ناشنوا، زبان اشاره را فرا گرفته بود، از آشنایی با مور به وجد آمد؛ تا اندازهای که پس از ازدواج و تا هنگام مرگش نیز همان احساس اولیه را در برخورد با مور داشت و از با او بودن لذت میبرد. برخی از نقاشیهای مور از آلهامبرا، دارای اهمیتاند؛ زیرا بخشهایی را به تصویر کشیده که بعدها در اثر آتشسوزی تخریب شدند. او چندین سال در تنگیر مراکش اقامت گزید و به مطالعه معماری، کارهای فلزی، منسوجات و آداب و رسوم مراکش پرداخت. در جریان یکی از مهمانیها و جشنهای مراکشیها، زمانی که مور با جدیت و حرارت تمام سرگرم طراحی بود، یکی از مردان کوهستان، اسلحهاش را به سوی او نشانه رفت و شلیک کرد؛ اطرافیان مور به موقع او را کنار کشیدند و گلوله از بالای سر مور رد شد. دوستیاش با کلانتر بزرگ بسیار سودمند بود. کلانتر گروهی از سربازان ارتش پاشا را برای امنیت مسیر عبور مور به خدمت گرفت. او در سالهای آخر عمرش، با غرور و افتخار خاصی، زین اهدایی سلطان مراکش را در نمایشگاه خود در پاریس نمایش میداد. مور، در 1880 به ژاپن سفر کرد و در آنجا به سبب شناختش از فرهنگ ژاپن، مورد تحسین و تمجید منتقدان برجسته هنری قرار گرفت. او پس از یک سال به نیویورک بازگشت و آنجا دچار فاجعهای بزرگ شد. او کلکسیونهای خود، از پارچهها و منسوجات قدیمی تا بسیاری از نقاشیهای مربوط به سالهای نخست فعالیتش را در انباری بزرگ نگهداری میکرد. این انبار در اثر آتشسوزی ویران شد. یکی از تابلوهای معروف وی که در 1876، از نمایشگاه سده امریکا برنده مدال شده و در نیشن نیویورک به دلیل رنگآمیزی فوقالعاده، مورد تشویق قرار گرفته بود، در این آتشسوزی نابود شد. مور، بار دیگر به ژاپن بازگشت و هجده ماه در آنجا ماند. در همین مدت بود که در زمینه زندگی در ژاپن و مناظر آن تخصص یافت. آثار و کارهای او در گالریها و سالنهایی در پاریس، نیس، لندن و سایر شهرها به نمایش گذاشته میشدند و منتقدان در سراسر جهان به تحسین و تمجید از آنها میپرداختند. آثار و کارهای مور، در موضوعات گوناگون بود و در قالب عناوینی همچون: زره عربی مغربی سارسنی؛ ظروف سفالی؛ نوازنده فرنگی؛ گوشه ژاپنی؛ و زن ژاپنی در حال آرایش لبهایش نمایش داده میشدند. زمانی که در 1890، برخی از بزرگترین هنرمندان فرانسوی از شیوه مدیریت سالن پاریس ناراضی شدند و سالن جدیدی را به ریاست جین ـ لوئیس میسونیر تأسیس کردند و از مور برای ارسال نقاشیهای خود و شرکت در نمایشگاه دعوت کردند. مور یازده اثر خود را فرستاد و انتظار داشت که تنها یک یا دو اثرش در آزمون سختگیرانه آنها پذیرفته شوند، اما تمامی یازده نقاشی او در نمایشگاه شرکت داده شدند. همین واقعیت، ارزش و اهمیت فزاینده کارهای مور را نشان میداد. تمامی این کارها، نقاشیهایی بودند که با فرهنگ ژاپن به نوعی مرتبط بودند: خیابانی در یوکوهاما ، آرامگاه میکادوس ، کافهتریای ژاپنی، باغ امپراتور، و روستای نیکو . یکی از نقاشیهای وی در همان سال، به ارزش چهارهزار دلار به چارلز کراکر ، میلیونر کالیفرنیا فروخته شد. مور به دریافت نشان از مادر چارلز سوم، امپراتور اسپانیا، مفتخر شد. نقاشی او در 1898 موفق به دریافت مدال از نمایشگاه یونیورسال پاریس گردید. مور، پس از 1886، عضو هنرکدهای در پاریس بود. او مدتی را در نیس در فرنچ ریویرا زندگی کرد و سپس بار دیگر به پاریس رفت. در آنجا هم به نقاشی پرتره پرداخت. مور، پس از مرگ ایزابلا، با دوشیزهای لهستانی ازدواج کرد. این کنتس لهستانی، دوستی فداکار و صمیمی برای او بود و در موقعیتهای اجتماعی مترجم وی نیز بود. در 1916، با اوجگیری جنگ جهانی اول، از خارجیها خواسته شد که فرانسه را ترک کنند؛ از این رو مور نیز مجبور شد به فیلادلفیا بازگردد؛ اما بالغ بر شصت تابلو از بهترین نقاشیهایش را در زیرزمین یک بانک پاریسی جا گذاشت. مور پس از پنجاه سال دوستی با توماس ایکینز، همچنان به وی احترام میگذاشت. توماس ایکینز همچنان در خانهای نیم طبقه با آجرهای قرمز رنگ، در مونت ورنون استریت زندگی میکرد. این دو با همدیگر به اطراف نیویورک میرفتند و موضوعات نقاشیهای خود را جستوجو میکردند. گیتار زن نابینا، اردوگاه گیپسی ، گرانادا، بازار مغربی، بلغاری، بگذار تنها باشم, از آثار معروف مور است. او سالهای پایانی عمرش را به کشیدن پرترههای اشخاص برجسته اروپایی پرداخت؛ از جمله کنتس گرندولن ، دختر برادر ملکه ایزابل؛ کنتس چاتوبراند ؛ دوک مادرید و مادام سانتا مارینا ؛ همچنین همسران مدیران خط آهن پنسیلوانیا و غولهای صنعت فولاد در امریکا. مور، زندگی حرفهای بسیار موفقی داشت؛ در روابط شخصی و فردیاش نیز از پشتیبانی دوستان خود برخوردار بود. او در یکم ژانویه 1926، در شهر مورد علاقهاش، پاریس، درگذشت. مأخذ: DPAS, P. 263-266. ترجمه لقمان سرمدی |
تاریخ ثبت در بانک | 19 بهمن 1399 |