کد jr-44486  
عنوان اول مددکاری و رفاه اجتماعی  
عنوان دوم وضعیت رفاهی ناشنوایان و تخصیص خدمات جامعه به آنها  
نویسنده جنت ال. پرای  
مترجم لقمان سرمدی  
عنوان مجموعه دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم  
نوع کاغذی  
ناشر موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم  
سال چاپ 1388شمسی  
شماره صفحه (از) 1163  
شماره صفحه (تا) 1169  
زبان فارسی  
متن مددکاری و رفاه اجتماعی ، وضعیت رفاهی ناشنوایان و تخصیص خدمات جامعه به آنها.
نظام رفاه اجتماعی امریکا, از انگلستان سرچشمه گرفته است. در واقع بخشی از سیاستها و خط مشیهای ملی در دهه 1980، فلسفه موجود در قانون فقرای انگلستان را منعکس می‌کنند. نخستین مسئله و دغدغه خاطر در هر دو کشور انگلستان و امریکا، آموزش و تحصیل کودکان ناشنوا بوده است. این نگرانی در مدارک موجود تا اوایل سده نوزدهم انگلستان و امریکا به چشم نمی‌خورد، تا آنکه در ‌این زمان، تلاشها و اقدامات گسترده‌ای برای ارائه خدمات مناسب به ناشنوایان صورت گرفت؛ خدماتی که مشارکت و فعالیتهای اجتماعی بیشتر و کامل‌تر ناشنوایان را امکان‌پذیر می‌ساخت. خدمات مربوط به ناشنوایان همواره از خدماتی که در اختیار جمعیت شنوا قرار می‌گیرند، کمتر است.
خدمات در انگلستان، سده نوزدهم: عمده امکانات تحصیلی برای کودکان ناشنوا، به ویژه کودکان خانواده‌های فقیرتر و ضعیف‌تر، در مدارس شبانه‌روزی موسوم به نوانخانه یا دار‌المساکین وجود داشته است. در اوایل سده نوزدهم، بسیاری متوجه شدند که برخی از نوانخانه‌ها که ظاهراً کودکان ناشنوا را برای ایفای نقش در جامعه آماده می‌کردند، آنها را از جامعه جدا می‌سازند؛ به گونه‌ای که برخی کودکان ناشنوا که در این موسسات تربیت می‌شدند، تا زمان مرگ همان جا باقی می‌ماندند و ارتباط و تماس اندکی با دنیای خارج داشتند. شماری دیگر، با رسیدن به بزرگسالی، در کارخانه‌های مخصوص به کار گرفته می‌شدند؛ زیرا توانایی خود را نداشتند.
در 1836، جامعه غیرانتفاعی و نیکوکاری پرداخت مستمری به کرولالهای سالخورده و ناتوان ، تشکیل شد تا از سخت‌گیری قانون جدید فقرا (مصوب 1834) اندکی کاسته شود. این جامعه، به ناشنوایان اطمینان داد که اقدامات تنبیهی در نظر گرفته شده برای تکدی‌گری سازمان یافته، شامل ناشنوایان نمی‌شود. در 1840 ناشنوایان برای نخستین بار به سازماندهی و ایجاد تشکیلاتی برای یاری‌رسانی به خود اقدام کردند؛ زیرا متوجّه شدند که کلیسا و دولت، پشتیبانی کافی از آنها نمی‌کنند. در 1861، سام اسمیت ، که خود شنوا بود، برای جمع‌آوری وجوه نقدی برای برپایی نخستین کلیسای ویژه ناشنوایان (کلیسای سنت ساویر در لندن) تعیین گردید. ‌این کلیسا در 1873 افتتاح شد. حمایت ملکه ویکتوریا از این اقدام، به تأسیس انجمن سلطنتی کمک به ناشنوایان انجامید. این نهاد، به زودی به مسائل و موضوعات ملی علاقه‌مند شد و در سطح گسترده‌ای به بیان تأثیر و سودمندی مدارس ویژه ناشنوایان پرداخت. با تأسیس و برپایی دیگر مراکز و مدارس دینی، روحانیان و افراد غیرروحانی شاغل در مراکز دینی و کلیساهای ویژه ناشنوایان، متوجه ناکافی بودن کمکهای دولتی و داوطلبانه در زمینه نیازهای اجتماعی ناشنوایان شدند. از این رو به مشارکت در حوزه‌هایی چون مراقبت و نگهداری بعدی از افراد مرخص شده از نوانخانه‌ها پرداختند.
بیکاری، فقر و بیگانه بودن ناشنوایان با دنیای عادی، از دیگر موضوعاتی بود که مورد توجه مبلغان مسیحی قرار گرفت. متأسفانه این اقدامات در بیشتر موارد، زمینه را برای وابستگی ناشنوایان فراهم می‌کرد. بسیاری از مبلغان، به مراقبت و نگهداری بیش از اندازه از ناشنوایان خود می‌پرداختند؛ پدیده‌ای که انجمن سلطنتی کمک به ناشنوایان، در صدد رفع آن بود.
یکی از اهداف انجمن سلطنتی، تلاش برای ناشنوایان بود، اما این تلاشها باید به گونه‌ای می‌بود که مانع از کار و فعالیت خود ناشنوایان نشود. شماری از ناشنوایان، نسبت به عدم مشارکتشان در تصمیم‌گیریهای موثر در رفاه و بهزیستی‌شان، دچار نگرانی شدند. زمانی که کمیسیون سلطنتی تحصیل کودکان نابینا و ناشنوا بدون مشورت با ناشنوایان، گزارشی را در 1888 تهیه و منتشر کرد، جامعه ناشنوایان به آن اعتراض کردند و همین اعتراضها و واکنشهای منفی، منجر به سازماندهی دوباره جامعه غیرانتفاعی و نیکوکاری تأسیس شده در 1836 شد، که در نتیجه آن، در 1890، انجمن ناشنوایان بریتانیا تشکیل گردید. این سازمان، در امر بهزیستی و رفاه ناشنوایان مشارکت مستقیم داشت و به کسانی که در برخورد با مشکلات و مسائل، نیاز به کمک داشتند، مشاوره می‌داد. چارلز گوردون ، نخستین دبیر این تشکیلات، نخستین روزنامه ناشنوایان انگلستان را به نام تایمز ناشنوایان راه‌اندازی کرد.
در پایان سده نوزدهم، بیکاری در میان ناشنوایان انگلیس همچنان محسوس و قابل توجه بود. از این رو، کارگران ناشنوا طی دادخواستی در 1897 از اُلدهام تقاضا کردند در صورتی که جراحات و صدمات وارده در حین کار به واسطه ناشنوایی بوده باشد، کارفرمایان از پرداخت خسارت و غرامت معاف شوند. این دادخواست از لحاظ ایجاد مشاغل بیشتر برای جامعه ناشنوایان نتیجه‌بخش نبود، اما برای بسیاری از کارفرمایان، که از پی‌آمدهای به کارگیری ناشنوایان ترس و هراس داشتند، پشتوانه بود.
خدمات در انگلستان، سده بیستم: در 1911، نخستین نهاد ملی درباره ناشنوایان و ناشنوایی، به همت لئو بون تأسیس شد. این سازمان، که نخست دفتر ملی گسترش رفاه عمومی ناشنوایان نام داشت و بعدها به موسسه ملی سلطنتی ناشنوایان تغییر نام یافت، وظایف و مسئولیتهای گسترده‌ای داشت، از جمله: آموزش مربیان و کارکنان بهزیستی ویژه ناشنوایان، پژوهش، نشر و اطلاع‌رسانی، بازآموزی کسانی که ناشنوا شده‌اند، بهزیستی اجتماعی و معنوی، توجه و آموزش نابینایان شنوا، پیشگیری از ناشنوایی، آموزشهای حرفه‌ای و شغلی، آموزش عالی، و آموزش کودکان ناشنوا در خانه.
این حرکت، که در میانه دهه 1800 آغاز شده بود، گسترده‌تر شد، تا جایی که در 1929، بالغ بر شصت سازمان و نهاد وجود داشت که در امر بهزیستی روحی‌ـ معنوی ناشنوایان فعالیت می‌کردند. کمبود سایر منابع و امکانات موجب شد که این سازمانها در ارتباط با اشتغال، مسائل و موضوعات حقوقی، بهداشت و درمان، برنامه‌ریزی برای ناشنوایان سالخورده و ناتوان، ورزش و مسابقات ورزشی به ارائه خدمات اجتماعی بپردازند.
با تأسیس دانشکده بهزیستی ناشنوایان از سوی انجمن ملی سلطنتی ناشنوایان، در 1964 تحولی عمده روی داد. در 1975، تحولات مهم دیگری روی دادند، از جمله: پذیرش ناشنوایان در دوره‌های مددکاری اجتماعی دانشگاه پلی‌تکنیک لندن ، و جذب مددکاران اجتماعی ناشنوا از سوی چندین سازمان و نهاد مددکاری اجتماعی. شورای ملی مددکاران اجتماعی حامی ناشنوایان سازمانی تشکل یافته از مددکاران اجتماعی شنوا و ناشنواست که در صدد بالا بردن سطح کیفی مددکاری اجتماعی برای ناشنوایان است.
خدمات در ‌امریکا، سده بیستم: وضعیت ‌امریکا در سده نوزدهم با انگلستان تفاوت محسوسی داشت؛ به گونه‌ای که طی ‌این سده، چیزی درباره خدمات بهزیستی اجتماعی ناشنوایان منتشر نشد. در سده بیستم در امریکا، همچون انگلستان، موضوع تحصیل و آموزش کودکان ناشنوا نخستین و جدی‌ترین موضوع مورد توجه بود.
در 1896، تأسیس خانه ناشنوایان سالمند و ناتوان اوهایو نشان از آغاز روند تازه‌ای در ارائه خدمات بود. مدرسه انجمن دانش‌آموختگان اوهایو در این خانه فعالیت می‌کرد و با برنامه‌ریزی جامع و فراهم آوردن وجوه نقدی در اواخر دهه هفتاد، بهره‌برداری از امکانات جدید و پیشرفته مجموعه مسکونی کلمبوس را میسر گردانید. در این مجموعه، واحدهای آپارتمانی برخوردار از یارانه اجاره‌بها، مرکز پرستاری و خانه‌های ییلاقی خانوادگی وجود دارند. هر چند این امکانات، تنها خدماتی نیستند که در اختیار ناشنوایان سالمند امریکا قرار گرفته‌اند، اما از پیشینه‌ای خاص برخوردارند.
تا اوایل دهه 1940 سازمانها یا تشکیلات عمومی و خصوصی، خدمات بهزیستی اجتماعی محدودی به ناشنوایان ارائه می‌کردند. از سوی دیگر، قلمرو فعالیت این سازمانها بسیار محدود بود. سازمانها و تشکیلات موجود، عمدتاً آموزشی بودند و بیشتر به اطلاع‌رسانی می‌پرداختند. از سوی دیگر، از روشهای گفتاری حمایت و طرفداری می‌کردند؛ همچون دفترولتا ، صندوق کولیج مدرسه کلارک در نورث همپتون ماساچوست و انجمنهای والدین در چند شهر مهم. هر چند سازمانهایی چون وای. ام. سی. ‌ای. هر از چند گاهی نشستهایی را ترتیب می‌دادند، اما دسترس ناشنوایان به ‌این برنامه‌ها امکان‌پذیر نبود. در آن هنگام بیشتر خانه‌های ناشنوایان سالمند و ناتوان، بدون کمکهای دولتی، و با همکاری و مساعدت تشکیلات ناشنوایان تأسیس شدند.
البته تمامی ‌آنچه گفته شد، بدین معنا نیست که هیچ کاری انجام نشده است، اما اقدامات و پیشرفتهای انجام شده، نسبت به انگلستان عقب‌تر بودند. در 1911، جامعه ناشنوایان نیویورک تأسیس شد. این نهاد، قدیمی‌ترین سازمان چند منظوره بهزیستی اجتماعی در امریکا بود که صرفاً برای ارائه خدمات به ناشنوایان تشکیل شده بود. این سازمان، امروزه نیز فعال است و به ارائه مشاوره، آموزش، خدمات ارتباطی و مشاوره می‌پردازد. کسانی که در اثر نوعی بیماری ناشنوا شده بودند، از نخستین کسانی بودند که برای کمک به مبتلایان ناشنوایی اکتسابی، وارد حوزه مددکاری اجتماعی شدند.
در 1912، اتحادیه خدمات نیچی به همین منظور تأسیس شد و آنِتا دبلیو. پک به عنوان نخستین رئیس و مددکار اجتماعی حرفه‌ای آن، تعیین شد. این سازمان از 1914، زیر نظر جامعه مبتلایان به ضعف شنوایی در نیویورک قرار گرفت. در 1915، گروهی از بزرگسالان مبتلا به اختلالات شنیداری، با همکاری و سازماندهی مددکاران اجتماعی، داوطلبانه به کمک دیگر مبتلایان شتافتند.
در سده بیستم نیز، ناشنوایان از دسترس به خدماتی که نهادهای مددکاری اجتماعی به شنوایان ارائه می‌کردند، محروم بودند. از این رو، یا خدمات اجتماعی ارائه نمی‌شد و یا اینکه به وسیله روحانیان مسیحی، آن هم به شمار محدودی از ناشنوایان ارائه می‌شد. از بین گروهها و فرقه‌های مذهبی که چنین مأموریتهایی را بر عهده داشته‌اند، می‌توان به مجمع خداپرستان طرفداران تعمید ، اسقفها ، یهود‌یها ، طرفداران تعلیمات لوتر ، و کاتولیکهای رم اشاره کرد.
این جنبش به موازات فعالیتهای تبلیغاتی‌ای بود که از میانه سده نوزدهم در انگلستان آغاز شده بود و تا سده بیستم ادامه داشت.
در اواخر دهه شصت، باز هم مددکاران اجتماعی محدودی که به ارائه خدمات اجتماعی ناشنوایان می‌پرداختند، به دلیل محدود بودن خدمات و شمار اندک مددکاران اجتماعی فعال در ‌این حوزه، مورد انتقاد قرار می‌گرفتند. در 1967، طی یک بررسی درباره فعالیتها و خدمات سه گروه عمده از سازمانهای تخصصی در ارتباط با ناشنوایان: موسسات آموزشی، موسسات توان‌بخشی و مراکز گفتاردرمانی و شنوایی‌سنجی، مشخص شد که تنها 29 درصد از پاسخگویان، به عنوان یک مددکار اجتماعی، مشغول انجام وظیفه بوده‌اند.
از زمانی که معلوم شد موانع عمده در مسیر ارائه خدمات به ناشنوایان، موانع ارتباطی و نداشتن درک صحیح از ناشنوایی بوده است، برنامه‌هایی با هدف ترغیب و آماده‌سازی ناشنوایان، برای ورود به حوزه مددکاری اجتماعی به اجرا درآمد. در 1970، گروه جامعه‌شناسی دانشکده گالودت ، مجموعه دوره‌های نظری و عملی‌ای، زیر نظر یک مددکار اجتماعی آشنا به مفهوم ناشنوایی و متبحر در زمینه زبان اشاره، برگزار کرد. هدف از برگزاری این دوره‌ها، آموزش مددکار اجتماعی، پیش از ورود به این حرفه بوده است. با ارائه این روش، رشته مددکاری اجتماعی توسعه یافت؛ به صورتی که بسیاری از دانشجویان مستعد، برای ورود به حرفه مددکاری اجتماعی تلاش می‌کردند. از این رو در 1977، برنامه مددکاری اجتماعی مورد تأیید شورای آموزشی مددکاری اجتماعی قرار گرفت.
این در حالی است که از 1971 به بعد، دانش‌پژوهان ناشنوا در موسسه فنی ویژه ناشنوایان، امکان دریافت مدرک مددکاری اجتماعی را از موسسه فناوری روچستر پیدا کرده بودند. برنامه مددکاری اجتماعی این مرکز، در 1974 مورد تأیید قرار گرفته و به تصویب رسیده بود. این برنامه‌ها، گروهی از مددکاران اجتماعی ناشنوا را با هدف آماده ساختن آنها برای فعالیت در نهادها و برنامه‌های گوناگون، آموزش داده‌اند؛ از جمله: نهادهای بهزیستی همگانی، نهادهای ارائه دهنده خدمات به خانواده، برنامه‌های بازپروری، برنامه‌های مربوط به خدمات جمعی، خانه‌ها و مراکز بین راهی، خانه‌های گروهی و مدارس شبانه‌روزی.
در 1977، دانشکده مددکاری اجتماعی و برنامه‌ریزی همگانی در دانشگاه مریلند ، با تخصیص اعتبار پنج ساله‌ای، بودجه لازم را برای راه‌اندازی مرکز ویژه افراد دارای اختلالات شنیداری تأمین کرد. این مرکز، با ارائه خدمات ارتباطی و سایر خدمات حمایتی، تحصیل ناشنوایان را در مقطع کارشناسی رشته مددکاری اجتماعی امکان‌پذیر می‌ساخت. دانش‌آموختگان ناشنوا، سمتهای مدیریتی را در حرفه مددکاری اجتماعی، نظارت، مدیریت و آموزش، در سراسر ‌امریکا به خود اختصاص دادند.
پس از به پایان رسیدن مدت این اعتبار و کمک بدون عوض، خدمات ویژه دانشجویانی که دارای اختلالات شنیداری بودند، به شکلی دیگر تداوم یافت. از این رو، امکان ادامه تحصیل دانشجویان ناشنوا، همچنان امکان‌پذیر است و سایر مدارس عالی در حوزه مددکاری اجتماعی، همچون دانشگاه یوتا ، اقدامات و تلاشهای خاصی را در زمینه امکان دسترس دانشجویان ناشنوا به ادامه تحصیل در ‌این رشته، انجام داده‌اند.
در می ‌1979، گروه کوچکی از مددکاران اجتماعی ناشنوا، اقدام به تشکیل و سازماندهی جامعه مددکاران اجتماعی ناشنوا کردند. عضویت عادی در این جامعه، تنها برای مددکاران اجتماعی ناشنوا امکان‌پذیر است؛ البته از حضور مددکاران اجتماعی شنوا، به عنوان اعضای وابسته، استقبال می‌شود. اهداف ‌این سازمان، عبارت‌اند از: دسترس شمار بیشتری از ناشنوایان به خدمات انسانی مناسب؛ شناسایی مددکاران اجتماعی ناشنوا و دارای اختلالات شنیداری در امریکا؛ کمک به بازشناسی مددکاران اجتماعی ناشنوا، به عنوان متخصصان و کارورزان صلاحیت‌دار.
جامعه مددکاران اجتماعی ناشنوا با حمایت انجمن ملی مددکاران اجتماعی اقدام به برگزاری همایشها، نشستها و کارگاههایی کردند که مددکاران اجتماعی ناشنوا می‌توانستند در آنها شرکت کنند. در نوامبر 1981، رابطها در سمپوزیم تخصصی ملی ، که در فیلادلفیا برگزار شد، شرکت کردند. سه مورد از مقالات ارائه شده، در زمینه مددکاری اجتماعی و ناشنوایی بود و دو تن از ارائه‌دهندگان مقالات، خود دچار اختلالات شنیداری بودند.
نظام ارائه خدمات اجتماعی: همان گونه که پیش‌تر خاطرنشان گردید، موانع عمده در مسیر اعطای خدمات اجتماعی به ناشنوایان، ایجاد ارتباط متقابل و فقدان شناخت صحیح از ناشنوایی است. از این رو، تا زمانی که اقدامات خاصی انجام نشده باشد، بیشتر خدمات غیرقابل دسترس خواهند بود؛ اقداماتی همچون: به کارگیری کادر متخصص و حرفه‌ای ناشنوا، جذب و به کارگیری متخصصان و کارورزان شنوا، که از ناشنوایی و مهارتهای مربوط به زبان اشاره آگاه باشند، بهره‌گیری از مهارتهای رابطان (مترجمان شفاهی)، تعیین شماری از کارکنان برای یادگیری زبان اشاره، آشنایی با ابعاد روانی ـ اجتماعی ناشنوایی، و خریداری دستگاههای مخابراتی ویژه ناشنوایان . در دهه‌های هفتاد و هشتاد، این اقدامات در امریکا به اجرا در می‌آمدند.
در بخش داوطلبانه، شماری از نهادها و گرو‌ههای مذهبی و غیر مذهبی، در حال جذب و استخدام مددکار اجتماعی، یا راه‌اندازی واحد ویژه مددکاران اجتماعی هستند که در زمینه ارائه خدمات به جمعیت ناشنوایان صلاحیت داشته باشند. برخی از این نهادها، از وجود مددکاران اجتماعی بهره می‌گیرند.
در اینجا نیز همچون مددکاری اجتماعی، ارائه خدمات به نهادها و سازمانهای اجتماعی محدود نمی‌شوند. مددکاران اجتماعی، در قالب برنامه‌های روان‌پزشکی (به صورت سرپایی و بستری) به ارائه خدمات درمانی به افراد، گروهها و خانواده‌ها پرداخته‌اند؛ برنامه‌هایی همچون واحد پیشاهنگ بهداشت روانی ویژه ناشنوایان در بیمارستان سنت الیزابت ، در واشنگتن.
در برخی از حوزه‌ها، مددکاران اجتماعی وارد نظام ارائه مراقبتهای پزشکی و بهداشتی شده‌اند. آنها در ‌این سیستم به عنوان مشاور، مربی و وکیل مدافع، نقش خود را ‌ایفا کرده، بدین ترتیب، دسترس ناشنوایان را به خدمات ‌این سیستم ممکن می‌سازند. بیمارستان استرانگ مموریال در روچستر نیویورک و بیمارستان عمومی ‌شهر کلیولند اوهایو، دو نمونه قابل توجه هستند.
در بیمارستان عمومی کلیولند، پس از فعالیتهای یک کمیته، بالاخره در 1980، خدمات و امکانات زیر فراهم شدند: حضور رابطان هنگام ویزیت بیماران، خریداری چندین دستگاه تلفن ویژه, برگزاری کلاسهای زبان اشاره برای کادر بیمارستان، برگزاری دوره اختیاری برای دانشجویان پزشکی درباره ناشنوایی و جوانب اجتماعی‌ـ روانی آن با حضور پزشک متخصص و اعضای هیئت علمی دانشکده پزشکی دانشگاه کیس وسترن ریزرو و اجرای برنامه ویژه کودکان ناشنوا و والدینشان در مهد کودکهای ویژه ناشنوایان.
افزون بر این، رئیس کمیته و مددکار اجتماعی دیگری که هر دو درباره ناشنوایی اطلاعاتی داشته و مسلط به زبان اشاره بودند، به ارائه آموزش و مشاوره به کارکنان بیمارستان، و ارائه خدمات مشاوره‌ای به کودکان و بزرگسالان ناشنوا و خانواده‌هایشان می‌پرداختند. هر چند اقداماتی از ‌این قبیل تأثیرگذارند، اما بیانگر آن چیزی نیستند که در جهان بیرون، به ویژه در خارج از مناطق بزرگ شهری، انجام می‌شوند.
مدارس روزانه و شبانه‌روزی، از دیگر حوزه‌های عمده‌ای هستند که در آنها، خدمات اجتماعی به کودکان و بزرگسالان ناشنوا و والدینشان ارائه می‌شود. یک بررسی انجام شده در 1977، نشان داد که در نیمی از مدارس، یک مددکار اجتماعی استخدام شده بود که درباره رفتار دانش‌آموز و طرز برخورد با وی، روابط با همسالان و مسائل و مشکلات خانوادگی مورد مشاوره قرار می‌گرفت. هر چند دسترس بیشتر ناشنوایان به خدمات اجتماعی امری آشکار و بدیهی است، اما ‌این وضعیت عمدتاً در مناطق بزرگ شهری دیده می‌شود؛ حتی در ‌این مناطق هم، خدمات ارائه شده نسبت به آنچه در اختیار شنوایان قرار می‌گیرد، واپس‌تر است.
استفاده از خدمات اجتماعی: مطابق یک بررسی درباره ناشنوایان، نگرانی عمده آنان از مسائل و موضوعات مشخصی سرچشمه می‌گرفت؛ از جمله: مدیریت منابع مالی، مسائل و موضوعات حقوقی، مسائل مربوط به اشتغال و مشکلات بهداشتی ـ پزشکی. افزون بر این، ناشنوایان تمایلی به ابراز کمک‌خواهی درباره مسائل اجتماعی یا عاطفی نداشتند. در مقابل این مطلب، برخی از مددکاران اجتماعی دریافته‌اند که هر چند ناشنوایان در بیشتر موارد، برای تقاضای خدمات، به مراجع و نهادهای مربوط مراجعه نمی‌کنند، اما به محض برقراری تماس و ایجاد ارتباط، درباره مشکلات دیگر خود، همچون تعارض یا کشمکش مادی و یا روابط فرزندان و والدین، تقاضای کمک می‌کنند. شمار دیگری که در برنامه‌های مربوط به ارائه خدمات خانوادگی و بهداشت روانی فعالیت می‌کنند، دریافته‌اند که ناشنوایان نیز، همان نیازها و تقاضاهای شنوایان را دارند و مشکلاتشان عمدتاً ماهیت فردی و بین فردی دارد.
عامل تعیین‌کننده در زمینه درخواست و یا عدم درخواست کمک، اعتبار مددکار اجتماعی و صلاحیت مددکار و سازمانی است که وی مشغول فعالیت در آنجاست. مهارت و تبحر در زمینه زبان اشاره و حفظ اسرار فرد مراجعه کننده، در صلاحیت مددکار، بسیار مهم است. حفظ اسرار مراجعه کننده، اهمیت به سزایی دارد. هنگامی ‌که مراجعه کننده ناشنوا باشد، به دلیل کم جمعیت بودن جامعه ناشنوایان و سرعت انتقال اخبار در این جامعه، احتمال ‌اینکه کارشناس، به ویژه اگر ناشنوا باشد، و مراجعه کننده، با کسانی آشنا باشند و از این طریق همدیگر را بشناسند، دو چندان خواهد شد.
جهت‌گیری آینده: نظام بهزیستی اجتماعی از اوایل دهه 1900، در زمینه ارائه خدمات به ناشنوایان، پیشرفتهای محسوسی داشته است، اما با وجود برخی برنامه‌ها و خدمات الگو، بیشتر این خدمات صرفاً در مناطق بزرگ شهری قابل دسترس است و از لحاظ ارائه خدمات، همچنان شکاف عمده‌ای میان مناطق شهری و بیشتر مناطق روستایی وجود دارد.
ناشنوایان نیز از توسعه و گسترش بسیاری از این خدمات، پشتیبانی کرده‌اند. تداوم این تلاشها و اقدامات، امری مهم است. برای داشتن آینده‌ای بهتر، نیاز به تلاش و تعهد همگانی است. هرچند منابع و امکانات مربوط به برنامه‌های خدمات انسانی، به طرز چشمگیری محدود شده‌اند، اما کلید موفقیت، همکاری ناشنوایان و شنوایان، در کنار همدیگر است.
مأخذ:
GEDPD, vol. 3, P. 138-141.
جنت ال. پرای
ترجمه لقمان سرمدی  
تاریخ ثبت در بانک 11 بهمن 1399