کد | jr-44472 |
---|---|
عنوان اول | مارلیت، یوجینی جان |
عنوان دوم | خانم نویسنده ناشنوای آلمانی |
مترجم | لقمان سرمدی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 1141 |
شماره صفحه (تا) | 1143 |
زبان | فارسی |
متن |
مارلیت، یوجینی جان ، خانم نویسنده ناشنوای آلمانی. در پنجم دسامبر 1825، در ارنشتات (تورینگن) آلمان به دنیا آمد. او دختر یک تاجر ناموفق بود. پدرش آن چنان درگیر مشکلات و گرفتاریهای خود بود که هیچ توجهی به علایق دختر خود که میخواست هنرمند شود، نمیکرد. یوجینی از کودکی، استعداد خاصی در آواز داشت، به گونهای که توجه یک رهبر گروه کُر محلی را به خود جلب کرد. این فرد، به او در پرورش صدای خود کمک بسیاری کرد. پدر و مادرش که نخست به سبب مشکلات مالی و اقتصادی، به خوانندگی وی علاقهمند شدند، از دوشیزه ماتیلدا فون شوارزبرگ ساندرهاوزن تقاضای کمک کردند. از این رو، او در شانزده سالگی زیر نظر دوشیزه ماتیلدا قرار گرفت. او در هنرستان موسیقی وین، و زیر نظر دوشیزه ماتیلدا، نواختن پیانو و آوازخوانی را فرا گرفت. جان، پس از دو سال اقامت در هنرستان موسیقی وین، به لایپزیگ بازگشت. پس از بازگشت، به عنوان خواننده خصوصی، فعالیت خود را در ساندرهاوزن آغاز کرد و در شهرهای بسیاری از جمله لینز ، گراز و لمبرگ به اجرای کار پرداخت. او در جریان تورها و سفرهای خود، هنگام اجرای کار و حضور در صحنه دچار ترس و تشنج شد. البته معلوم نبود این حادثه به دلیل فعالیت بیش از اندازه بوده و یا اینکه هیجان ناشی از تشویق حضار، موجب بروز تشنج شده بود. او پس از تشنج دچار تب شد و شنواییاش تا اندازه بسیاری آسیب دید. ه مین ناشنوایی پیشرفته در دوران کودکی، او را وادار به ترک عرصه موسیقی ساخت. از این رو بسیار غمگین و آزرده خاطر شد. دوشیزه ماتیلدا برای معالجه و درمان وی، به متخصصان سراسر اروپا مراجعه کرد. این حادثه برای زن جوان و پراحساسی که برای آوازخوانی در اوپرا آموزش دیده بود، کابوسی تلخ و ناگوار بود که او را مجبور به رها کردن حرفهای خوشآتیه کرد. اما دوشیزه ماتیلدا به حمایت و پشتیبانی بیدریغ خود از دوستش ادامه داد. او را به خانهاش میبرد و در سفرها نیز از او میخواست که همراهش باشد. در این مرحله، جان، به عنوان یک همکار نمایشی در خدمت گروه بود. زندگی در گروه، شایعات بیاساس در اجتماع و ملاقات با ثروتمندان و افراد شهیر، قوه تخیل و تصور جان را برانگیخت. از همین لحظه بود که او شروع به خلق نمایشنامهها و داستانهای رمانتیکی، در حال و هوای شهرها و دژهای قرون وسطا کرد. جان، پس از چندین سال تمرین و ممارست در زمینه نویسندگی، از دوشیزه ماتیلدا مرخصی گرفت. او پس از جدایی از گروه، نزد برادرش، آلفرد رفت و تمام وقت خود را صرف نوشتن کرد. در 1859، کار نگارش نخستین نوشته خویش را با عنوان دختر مدیر مدرسه (1859) و دوازده حواری (1865) با حمایتهای نویسنده دیگری به نام بودنستد و همچنین برادرش، آلفرد، به پایان رساند. دوازده حواری با نام مستعار یوجین مارلیت، در دی گارتنلوبه ، که یک نشریه معروف خانوادگی بود، به چاپ رسید. ای. کیل که سردبیری نشریه را برعهده داشت، بلافاصله به استعداد و توانایی وی پی برد و با او برای گفتوگو درباره حقوق انحصاری نوشتههایش و انعقاد قرارداد تماس گرفت. با تأمین امنیت مالی، مارلیت از نفوذ و سلطه پدر و برادرش رهایی یافت. سپس داستان السی طلایی را در 1867 منتشر ساخت. در واقع به واسطه همین اثر بود که شهرت او دو چندان شد؛ تا جایی که تنها در آلمان، داستان السی طلایی به چاپ بیست و سوم هم رسید. داستانهای ریش آبی (1866)، راز مامسله پیر (1868) و داستانهای تورینگر (1869) موجب شهرت بیشتر وی شد. او در نوشتهها و آثار خود از سبک گتیک پیروی میکرد و همین موجب شده بود که شمار بسیاری، آثار او را با جین ایر ، اثر شارلوت برونته ، مقایسه کنند. اما مارلیت ادعا میکرد که حتی آثار برونته را نخوانده است. یکی از نمایشنامههای وی با عنوان «پری »، در 1871 در امریکا به چاپ رسید. در همان سال بود که وی همراه پدرش به خانه دوران کودکی خود نقل مکان کرد. سرانجام در اثر کلسیفیکاسیون مفاصل، که از سالها پیش آغاز شده بود، مجبور به استفاده از صندلی چرخدار شد. با این حال، طی دهه بعدی نیز به فعالیتهای خود در زمینه نوشتن داستان ادامه داد؛ از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: دوشیزه گیسلا ، همسر دوم ، پرنسس مورلند کوچک ، در دفتر شورا ، خدمتکار پلیس قضایی ، که به زبانهای بسیاری از جمله فرانسه، انگلیسی، روسی، ایتالیایی، لهستانی، اسپانیایی و اخیراً به چینی و ژاپنی ترجمه شدند. مارلیت در زمینه داستانگویی نیز استعداد خاصی داشت؛ به گونهای که با هیجان خاصی، داستانهای مورد علاقه خود از جمله سیندرلا را تعریف میکرد. مشکلات اجتماعی و اقتصادی نمایان شدند، اما در دنیای آرمانی مارلیت، چنین مشکلات و مسائلی چندان اهمیتی نداشتند. او آن چنان عاشق و شیفته کارش بود که به آسانی بر این مشکلات فایق میآمد. درباره آثار وی، دیدگاهها و گرایشهای متفاوتی وجود دارد. از یک سو، برخی منتقدان، او را دنبالهرو مکتب رمانتیک میدانند. از سوی دیگر، آثار و کارهای او به عنوان آثار داستانی مهم آن دوره به شمار آمدهاند. به عبارت دیگر، آثار داستانی وی در میان زنان آن دوره قابل توجه و برجسته است. به طور کلی سالهاست درباره مضامین داستانهای عامهپسند، اختلاف نظر وجود داشته است. غالب داستانهای مارلیت ساده بودند، اما مضامین اجتماعی در خود داشتند. مارلیت با درگذشت پدرش در 1873، و دوست و ویراستار آثارش، ای. کیل در 1878، بسیار متأثر و تنها شد. اما پس از وقفهای نه چندان طولانی، بار دیگر با انتشار اثر بعدیاش، با عنوان دوشیزه و یاقوتها فعالیت خود را از سر گرفت. پس از انتشار این اثر در 1884، دو سال از عمر خود را صرف نوشتن اثر دیگری با عنوان آشیانه جغد کرد، اما پیش از چاپ و انتشار این اثر خود، در 22 ژوئن 1887 چشم از جهان فرو بست. یک سال پس از مرگش، این آخرین اثر وی، در نتیجه تلاش و همت ویلهلمین هایمبرگ به چاپ رسید. مارلیت در اثر یک حادثه، کار اول خود را از دست داد، اما به عنوان نویسنده، به موفقیتی باور نکردنی دست یافت و از اینکه لذت و شادی را برای خوانندگان در هر گوشه جهان به ارمغان میآورد، احساس رضایت میکرد. مأخذ: DPAS, P. 233-235 ترجمه لقمان سرمدی |
تاریخ ثبت در بانک | 9 بهمن 1399 |