کد | jr-44466 |
---|---|
عنوان اول | لیویت، هنریتا سوان |
عنوان دوم | خانم اخترشناس ناشنوای امریکایی |
مترجم | لقمان سرمدی |
عنوان مجموعه | دانشنامه ناشنوایان (دانا) ـ جلد سوم |
نوع | کاغذی |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری فرجام جام جم |
سال چاپ | 1388شمسی |
شماره صفحه (از) | 1128 |
شماره صفحه (تا) | 1130 |
زبان | فارسی |
متن |
لیویت، هنریتا سوان ، خانم اخترشناس ناشنوای امریکایی. در چهارم ژولای 1868، در لنکستر ماساچوست به دنیا آمد. او یکی از هفت فرزند خانواده بود. پدرش جورج روزول لیویت ، کشیش یک کلیسای محلی بود که با هنریتا اس. (کندریک) لیویت ازدواج کرده بود. هنریتا یک مسیحی معتقد بود. پاکدین بودن و زندگی پاکروشانه در این خانواده موروثی بود؛ و این میراثی بود بر جای مانده از جوردان لیویت که در دهه 1640، در هینگهام ماساچوست زندگی میکرد. هنریتا در 1885، وارد گروه مقدماتی دانشکده اوبرلین شد. دو سال بعد در اوبرلین نامنویسی کرد. اوبرلین، محل رشد و شکوفایی استعدادهایش بود. کاهش قدرت شنوایی او را رنج میداد؛ اما با عضویت در جامعه آموزش دانشکدهای زنان ، همکلاسهایش را تحت تأثیر قرار داد؛ به گونهای که شخصیت مهربانش موجب محبوبیت او در میان همکلاسهایش شد و عوارض ناشی از ناشنواییاش را که در آن هنگام شدیدتر شده بود، به حداقل رساند. در سال آخر دانشکده، به نجوم و دورهای که در این زمینه در دانشکده برگزار میشد، علاقهمند شد. به همین سبب پس از پایان تحصیل در 1892، در کلاسهای این دوره شرکت جست. دو دهه پیش، در 1872، هنری دراپر برای نخستین بار موفق به عکسبرداری نجومی شده بود. در این عکس، وجود خطوط طیفی در ماورای بنفش و مادون قرمز و همچنین نور مرئی خورشید مشهود و نمایان بود. ادوارد پیکرینگ که در دهه 1880 سهم عمدهای در مطالعه طیفهای ستارگان داشت، منشور بزرگی را در جلوی شیشه عکاسی قرار میداد تا میدان دید کاملتری از ستارهها را در اختیار داشته باشد. او مدیر رصدخانه دانشکده هاروارد بود و برنامههای بلندپروازانهای در این زمینه داشت و امیدوار بود که با بهرهگیری از این تکنیک، کهکشانها را رصد کند. از این رو به کمک و همکاری نیاز داشت و لیویت را برای همکاری برگزید. لیویت با کمال میل و داوطلبانه کار خود را با او آغاز کرد. متأسفانه با بروز اختلافات خانوادگی و بحران مالی در خانواده، لیوبت مجبور به ترک رصدخانه و بازگشت به ویسکانسین شد. دو سال بعد پیکرینگ از لیویت تقاضا کرد که با هزینه او، بار دیگر به رصدخانه باز گردد. او این بار دستمزد بیشتری را به لیویت پیشنهاد کرده بود. افزون بر این، به او اجازه داده بود چنانچه باز هم مجبور به ترک رصدخانه شود، میتواند مطالب و دادههایی را که جمعآوری کرده، با خود ببرد. چنین پیشنهادی در آن زمان (1900) حرکتی غیرمعمول بود. در 1902 و ظرف مدت کوتاهی پس از شروع به کارش، لیوبت تا جایی پیشرفت کرد که سرپرستی دپارتمان فتومتری را برعهده گرفت. با توجه به ابتکار عمل و صبر و حوصله بینظیر لیویت، پیکرینگ وی را برای اجرای برنامه بلندپروازانه 1904 خود در اندازهگیری دوباره حجم و اندازه ستارگان با بهرهگیری از جدیدترین تکنیکهای عکسبرداری، انتخاب کرد. دقت و صحت این دادهها برای اخترشناسان آن دوره و مطالعاتشان تعیین کننده بود. همکاران پیکرینگ نیز از مطابقه قطب شمال، به عنوان یک استاندارد مناسب استفاده میکردند. 46 ستاره انتخاب شدند و 299 شیشه عکاسی در کنار 13 تلسکوپ مورد استفاده قرار گرفتند. در مرحله بعد، لیویت و همکارانش از همین مقیاس برای سنجش هزاران ستاره آسمانی استفاده کردند. لیویت در جریان این مطالعات، بالغ بر 2400 ستاره متغیر را کشف کرد و به این ترتیب شمار چنین ستارههایی در زمان وی به دو برابر افزایش یافت. او نخستین کسی بود که چهار ستاره جدید را رصد کرد و در سالنامه و نشریه رصدخانه دانشکده هاروارد، هفده گزارش درباره مشاهدات خود (استروییدهای متعدد و سایر اجرام سماوی) منتشر ساخت. بعدها لیویت گزارش داد که در جریان یک دوره مطالعات و تحقیقات، 843 ستاره متغیر را در ابر ماژلانی اصغر مشاهده کرده است؛ از این رو چارلز اِی. یانگ از پرینستون در نامهای به پیکرنیگ، از لیویت به عنوان یک اعجوبه در زمینه ستارهشناسی یاد کرده و در عین خوشحالی، خشم خود را از این بابت که نمیتوانسته از لحاظ تعدد کشفیات به رقابت با او بپردازد، ابراز کرده بود. مطالعات جامع و گسترده لیویت درباره بزرگی ستارگان، او را به اکتشافی رهنمون ساخت که بسیاری آن را مهمترین فعالیت و سهم او در حوزه اخترشناسی به شمار آوردهاند. در 1908 وی دریافت که ستارههای درخشانتر، از دورههای تناوب طولانیتری برخوردارند. به عبارت دیگر، تغییر روشنایی و درخشش در ستارههای کم نورتر و ضعیفتر نسبت به ستارههای روشنتر، از استمرار و دوام کوتاهتری برخوردار است. لیویت به وجود نوعی رابطه ریاضی پی برده بود. در واقع اخترشناسان بر اساس همین رابطه و میزان روشنایی یا درخشش ستارگان میتوانستند فاصله هر یک از آنها را تا زمین تخمین بزنند. پیش از اکتشاف وی، دانشمندان میتوانستند مسافتهایی را تا حدود یکصد سال نوری تخمین بزنند؛ اما فرمول لیویت که بر اساس وجود رابطه میان تابندگی و دوره تناوب طراحی شده بود، به دانشمندان امکان میداد فواصل و مسافتهای بسیار بیشتری را تخمین بزنند (کهکشانهایی که ده میلیون سال نوری با ما فاصله دارند). اجنار هرتزپرونگ ، هارلو شاپلی و والتر باد از جمله اخترشناسانی بودند که از این اکتشاف به عنوان معیاری برای مطالعه خوشههای گویمانند ستارهها بهرهبرداری کردند. ادوین هابل از این روش برای تخمین و برآورد فاصله کهکشان آندرومدا برحسب سال نوری استفاده کرد. شاپلی اذعان کرد که تحقیقات لیویت درباره ستارههای متغیر بسیار مهم است؛ به ویژه در ارتباط با مطالعه ستارگان راه شیری. شیشههای عکاسی که لیویت در 1905 از پرو دریافت کرد، بیشتر اخترشناسان را یک باره ناامید ساخت. در هر شیشه، صدها عکس کوچک از ستارهها به چشم میخوردند. او به خوبی میدانست که بسیاری از آنها از نوع متغیرند، اما برخی دیگر نیز همچون خورشید خودمان ثابت بودند. بعضی هم تشعشعاتی نامنظم داشتند؛ از این رو معلوم نبود که درخشش بیشتر به چه دلیل است. لیویت هم وجود چنین تعارضی را پذیرفت. او در کهکشان کوتوله موسوم به ابر ماژلانی صغیر 25 سفید را کشف کرد. بخش اعظم تحقیقات لیویت درباره ستارههایی موسوم به سفید بوده است. ویژگی این ستارهها، وجود نظم در تغییر روشناییشان است. هنگامی که لیویت در پرو بود، متوجه شد 1777 ستاره از 2400 ستاره متغیری که وی کشف کرده بود، در ابرهای ماژلانی قرار داشتهاند. (ابرهای ماژلانی اصغر و اکبر هیچ نظیری در آسمان شمال ندارند. این دو کهکشان دوقلو حدود هفده هزار سال نوری دورتر از منظومه ما قرار گرفتهاند). مطالعات هنریتا سوان لیویت درباره سفیدها از حیث افزایش درک و شناخت ما از جهان دارای اهمیتاند. در لوح یادبودی که روی دیواری در رصدخانه دانشکده هاروارد نصب شده، از لیویت برای اکتشافش درباره نسبت دوره تناوب و درخشندگی قدردانی شده است. لیویت قادر به پیگیری اکتشاف خویش نبود، تا اینکه پس از چهار سال و مطالعه شمار بیشتری از ستارگان، وجود چنین رابطهای را تأیید کرد. پیکرنیگ بر این باور بود که تنها گردآوری دادهها بر عهده رصدخانه بوده، اما تبیین و توجیه آنها با دیگران است. اسناد و مدارک مربوط به پیشرفت لیویت نشان میدهند که او در زمان واحد روی چندین پروژه کار میکرد؛ از جمله بررسی و مطالعه ستارههای متغیر الغول به سرپرستی هنری نوریس راسل ، اندازهگیری میزان درخشندگی ستارهها در نواحی کاپتِین، آزمایشهای مربوط به اندازهگیری رنگهای ستارههای ضعیف و کم نور، روشهای تبدیل اندازههای عکاسی به بصری و اندازهگیری دقیق ستارههای قطب شمال در عکسهای به دست آمده با همکاری اخترشناسان در کوهستان ویلسون . به علاوه لیویت به این واقعیت پی برد که ستارههای ضعیفتر و کم نورتر نسبت به ستارههای پرنورتر، سرخ رنگترند. از این رو این پرسش برای اخترشناسان پیش آمد که احتمالاً در اثر جذب بین ستارهای، رنگ نور قرمز شده باشد. امروزه اخترشناسان با کمک تکنیکهای مدرن فتوالکتریک میتوانند اثر جذبی را از سرخی واقعی یک ستاره تشخیص بدهند. اطلاعاتی را که لیویت درباره اندازه و بزرگی ستارهها گردآوری کرده بود، کمیته بینالمللی اندازههای عکسبرداری و نقشه آستروگرافی آسمان تأیید کرد. لیویت تا هنگام مرگش، کار بر روی 108 ناحیه را به پایان رسانده بود. چندین دهه است که اخترشناسان به مطالعه راه شیری با استناد به دادهها و اطلاعات لیویت علاقهمند شدهاند. در 1925، پروفسور میتاگ لفلر ، ریاضیدان و عضو آکادمی سوئد، در نامهای به لیویت، از آرزوی قلبی خویش سخن گفته بود که همان نامزدی لیوبت برای دریافت جایزه نوبل فیزیک، برای اکتشافش درباره وجود رابطه میان دوره تناوب و درخشندگی بود. میتاگ لفلر نمیدانست که هنریتا سوان لیویت، چهار سال پیش، در دوازدهم دسامبر 1921، در اثر سرطان، زندگی را وداع گفته بود. مأخذ: DPAS, P. 219-221. ترجمه لقمان سرمدی |
تاریخ ثبت در بانک | 9 بهمن 1399 |